منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2005943
  • بازدید امروز: 2
  • بازدید دیروز: 124
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (490 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت صـد و یکــم )


جــام وِلاء


 

( جزء سوم صفحه 42)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

255 ـ اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ  وَ لاَ نَوْمٌ

لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ

إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ

مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ

وَ لاَیَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ

 

تفسیر لفظی :

خدائی که نیست خدائی جز او ، زنده و پاینده است ، او را نه نیم خواب گیرد و نه خواب ،

هرچه در آسمان و زمین است او راست ، کیست که نزد او شفاعت کند جز به اذن خود او ؟

داناست به آن چه بوده و خواهد بود ، مردم به چیزی از دانش خـــدا نرسند جز آن که

او بخواهد ، کرسی او آسمان ها و زمین را فرا گرفته ، و نگاه داشت آسمان ها و زمین

بر او گران نیست ! و او برتر و مهتر است .

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

خدائی که الاهیت ویژه اوست ،

ربوبیت کَــــرَم اوست ،

احدیت صفت اوست ،

صمدیت سمت اوست ،

نبوتش احدی است ،

وجودش صمدی است ،

بقائش ازلی است ،

صفاتش سرمدی است ،

الله نام خاصّ اوست و بهاء او ابدی ،

جمال او قیّومی ،

جلال او دائمی ،

خود کردگار ،

جهان را آفریدگار ،

خلق را نگهدار ،

گناه را آمرزگار ،

دل عارف را یادگار ،


بر یاد تو بی تو روزگاری دارم


در دیده ز صورتت نگاری دارم

 

الله ؛ یعنی خدائی که یادگار دل دوستان ،

شاهد جان عارفان ،

سوز راز والهان ،

شفاء درد بیماران ،

چراغ سینه موحدان ،

نور دل آشنایان ،

و مرهم درد سوختگان است .


اندر دل من عشق تو چون نور یقین است


بر دیده من نام تو چون نقش نگین است


در طبــع من و همّـت من تا به قیـــامت


مهر تو چو جان است و وفای تو چو دین است


جنیــــد گفت :

هرکس به زبان یاد خدا دارد و به نام او نازد ،

آن گاه دل خویش را با مهر دیگری پردازد ،

تازیانه عتاب سیایت در قیامت بدو رسد !

شگفتا ! کسی که او را یافت دیگری چه جوید ؟

و آن که او را شناخت به دیگری چون پردازد ؟

 

چشمی که تو را دید شد از درد معافی


جانی که تو را یافت شد از مرگ مسلّم

 

خـدایــا ؛


                  ای ســــــزای کَـــــرَم ،

ای نـــــوازنده عالَـــــم ،

نه با وصل تو اندوه است نه با یاد تو غم ،

 

الله لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ ...


                             خدائیکه نیست معبودِ به سزا جز او ،

دستگیر خستگان نیست جز توقیع جمال و لطف او ،

نوازنده یتیمان نیست جز منشور کَرَم او ،

بار خدائی که دل های دوستان بسته ی بند وفـــای او ،

مشتـــــــاقــــــــان در آرزوی لقـــاء او ،

ارواح عاشقـــــــان مست از جـــــام وِلاء او ،

آرامش خستگان از نام و نشان او ،

سرور عارفان از ذکـــــر و پیغــــــــــــــام او ،


...الْحَیُّ الْقَیُّومُ ...

 

                              خداوند زنده پاینده ،

دارنده ی نوازنده ،

بخشنده ی پوشنده ،

شبلی را گفتند:

طعام و شرابت از کجاست ؟

گفت : یاد خدا طعام من ،

و ثناء خدا لباس من ،

و شرم از خدا شراب من ،

نفس من فدای دل من ،

دل من فدای روح من ،

روح من فدای خدای من ،


مَن ذَاالَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ

آن کیست که پندارد بی خواست او کاری سازد ؟

بی دانش او نفسی برآرد ؟

و بی او به او رسد ؟


نوشته اند :


                   روزی پیغمبر (ص) در خانه نشسته بود که

حسن و حسین (علیهم السلام) بیامدند

یکی بر زانوی راست و دیگری بر زانوی چپ خود نشانید

و آن ها را پی در پی می بوسید ،

جبرئیل آمد و گفت : ای محمّد ؛

خداوند سلام می رساند و می گوید :

مقدّر این دو فرزنـــد شهــــادت است !

یکی با زهــــر و یکی با شمشیــــر !

اگر خواهی که آن ها از این شهادت برکنار کنم ،

تو از شفاعت امّت دور خواهی شد !

و اگر شفاعت امت خواهی

 تسلیم شهادت آن ها باش !

حضرت ، شهــــــــادت آن ها پذیرفت .



اَللّهُم صَلِّ عَلَی السِبطَیِ الرَّحمة وَ اِمامَیِ الهُدی اَلحَسَنِ وَالحُسَین سَیِّدَی شَبابِ اَهلِ الجَنَّة

 

خـدایــا ؛

 

                     پسندیدگان ، تو را به تو جستند و بپیوستند ،

نا پسندیدگان ، تو را به خود جستند و بگسستند !

نه او که پیوست به شکر رسید !

نه او که گسست به عذر رسید !

ای برساننده در خود و رساننده ی به خود ،

برسانم که کس نرسید بخود !


... یَعْلَمُ مَا بَیْنَأَیْدِیهِمْ وَ مَا خَلْفَهُمْ ...


هرچه در آسمان و زمین است،

حرکت و سکون آنها و اندیشه خاطرشان خدا می داند ،

روش و جنبش از قدرت او در می آید و با حکم او می گردد ،

پس اور ا خدائی شاید که نه وامانَد ،

و نه درمانَد ، نه فرو مانَد ، پوشیده ها داند ، و رازها پوشد .


... وَ لاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ ...


اشارت به جهت و مکان است ،

کرسی نه علم است که آن راه بی راهان است ،

تأویل نادانان است ،

کرسی قدمگاه است ،

خدا از همه برتر به علم خود ،

از همه نشان ها برتر به قدر خود ،

از همه اندازه ها برتر به عـزّ خود ،

آفرینش آسمان ها و زمین ، خود کرد و از خود نشان داد ،

آن هم به اراده خود نه به نیاز و حاجت خود !

که خدا هرکار کند به خواست خود کند ،

نه به حاجت خود به کس !

که او را به کس حاجتی نیست ،


خــداونـــدا ؛

دل های ما را از گمراهی نگاه دار ،

و از شور و حیرت رسته دار !

 

 

ما همچنان منتظـــــــریم مولا جان


و برای تعجیــــل در ظهــورتان دعــا می کنیم

 

 


 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (489 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت صـــدم ) 


دُرّ خوشــاب


 

( جزء سوم صفحه 42)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

253 ـ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن  کَلَّمَ اللّهُ

وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَ آتَیْنَا عِیسَى ابْنَ  مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ

وَ أَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم

مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ وَ لَکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ

وَ مِنْهُم مَّن کَفَرَ وَ لَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَ لَکِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ مَا یُرِیدُ


تفسیر لفظی :

آن پیغمبران و فرستادگان بعضی را بر بعضی دیگر برتری دادیم ! از آن ها کسی است که خدا

با او سخن گفت ! و بعضی را به درجه بالاتر رسانید ! و عیسی پسر مریم را روشنی ها و معجزه ها

دادیم ! و او را به روح پاک خود نیرو دادیم ، و اگر خدا خواستی ایشان پس از آن با هم اختلاف

و جنگ و کشتار نداشتند ، با آن که نشانه ها و معجزات درست به ایشان آمد ! و لکن

مختلف شدند ! برخی از ایشان گرویدند و گروهی دیگر کافر شدند ، و اگر خدا می خواست

اختلاف و قتال نمی کردند ! ولکن خداوند آن کند که خواهد (و مصلحت بداند)


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

خداوند می فرماید :


ما پیغام بران را بر یک دگر فضل و فزونی دادیم ،

که همه آن ها برتر از همه آدمیانند ،

و مرسلان ، مهینان از دیگر انبیاء اند ،

و اولوالعزمان برتر از دیگر رسولانند ،

بعلاوه ، هریک را به صفتی خاص متصّف نمودیم ،

چنان که آدم را به کرامت در خلقت !

نوح را در اجابت دعوت ،

ابراهیم را در دوستی و خلّت ،

داوود را به فرستادن زبـــــور ،

سلیمان را به سخن گفتن با مـــور،

موسی را به مناجات و مکالمه در طــــور ،

عیسی را به بدون پــدر آفریدن !

و زنــــده در آسمــــــــان نگاه داشتن !

و محمّــــد را به قـــــرآن و معـــراج خاصّ گردانیدن !


 

... وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ ...

پیغمبران ، همه نواختگانند ،

خاصّه مرسلان که برگزیدگانند ،

ولیکن نه چون محمّد رسول الله (ص)

که سید و سرور همه آنها است ،

 

چنان که آدم را گفتند :

رو شراب اُنس در جام قدس نوش کن ،

به ســــــرای سعـــــادت نظری کن ،

به سرای شقــــــاوت گذری کن ،

به بوستـــان فضـــــل در نگر ،

فــرزنــــــــدان را خبر ده ،

که ایشان امت کسی هستند

که فرزند نجیب آدم است ،

 

ادریس را گفتند:

رَو بر این معــــــراج روحــــانی،

بر این گلشن بلند برشو،

نیک تأمــــل کن،

دور هـر فـلکی و سیـر هـر اختری را

بسان مرد ستاره شناس نیک بنگر،

تا روزگار سـعــادت کی رسـد؟

که سرا پرده ی شرع مطهر بزنند

و رشتــه آنــرا از قــاف تا قـــاف بکشند!


 

ابراهـیــم خلیـل را امر آمد

که بسان کـدخــدا باش در زمین حجاز

و خطه ی حرم را نشان برکش،

 

موسی را امر آمد

که به سان سپهسالار عصا بلـنـد کن

و با آن مرد طاغی جنگ کن

تا در صف درویشان امت محمد(ص) درآیند

و سر بر سجــده اطاعـت نهند!

 

عیسی را خطاب آمد

که در آسمان چهارم میباش

که در آخـــر عهـــــــد

که دشمن دولت محمد(ص)بیرون آید،

از مــرکـز چهـــــــارم

گام بر صخـره بیت المقــدس نِــه

و آن دشـمـــن را هـلاک کن !


 

پس آدم بسان مـژده دهـنـده،

ادریس بسان منجم،

ابراهـیـم بسان کـدخـدا،

موسی بسان سپهسالار،

عـیسـیبسان مبشّــر و حاجـب،

 همه جهان را بهر محـمـــد(ص) آراسته ،

و شرع او همه شرع ها را نسخ کرده،

که کار همـــــه کار او،

شرع همه شرع او،

عـزّت همه عـّزت او است،

که اگر جمال و عزّت او نبودی،

پرگار قــدرت بر دایــره وجود نگشتی

 

 

که خـداونــــدعـــزّ و جَـــلَّ فــرمود:


لَـولاکَ لَمــا خَـلَـقــتُ الاَفــلاک


گرنه سببِ تو بودی ای دُرِّخوشــاب 


 آدم نزدی قــدم درین کـوی خــراب


هجـران تو گر زمــانه دیـدی درخواب  

              

 گشتی دل و جان این جهان آتش و آب

 

 

همه مشکلات و گرفتــــاری های ما


ناشی از غیبت طــــولانــــی مولایمــــــان


محبــوب دل هـــا و منجـــی انســان هـا


قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

پس برای تعجیل در فـرج مبارکشـان


دعـــا کنیم تا هرچه زودتــر بیــاید


و کام تشنگان عدالت را سیراب نماید

 

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (488 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت نـود ونهـــم )


جــام معـرفـت

 

( جزء دوم صفحه 40 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

248 ـ وَقَالَ لَهُمْ نِبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ  التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ

مِّن رَّبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِکَةُ

إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ


تفسیر لفظی :

پیغمبرشان گفت : همانا نشانه پادشاهی او این است که تابوت به شما آید که در آن آرامشی است

از طرف خداوند و باقی مانده آن آل موسی و آل هارون است که فرشتگان آن را بردارند

و این برای شما نشانه ای است که پادشاهی طالوت از جانب خدا است !

اگر شما ایمان دارید دانید که چنین است .


تفسیر ادبی و عرفانی :

هرکس بر بساط دولت دین ،

از جام معرفت شربتی یافت ،

ساقی آن شربت ، سکینه و آرامش خاطر بود ،

و سکینه آن قــــــوم ، تابـــــــوتی بود که

از آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب ،

به موسی و هارون ، و از آن ها به شموئیل رسید ،

و در آن تابـــــوت ، عصای موسی و عمامه هارون بود ،

که خداوند به سبب آن ، آنها را از چنگال دشمن رهانید ،

و از مکمن غیب برای آنها فرستاد ،

که باعث دلگرمی و پیـــــــروزی آنان گردید !

نوشته اند که :

این تابوت (صندوق عهد) از چوب شمشاد زراندود شده

به اندازه سه گز در دو گز !

که در آغاز نـــــزد آدم بوده ،

پس از آن به شیث و ابراهیم رسیده ،

و از او به اسماعیل و اسحاق ،

و از او به یعقــــــــوب ،

و از او به  موسی رسید ،

که در حین رحلت عصای خود را در آن نهاد

و به یوشع بن نون سپرد ،

تا آخر به دست داوود  رسید !

 

شبلی گفت :

از آن جا که حقایق سِــرّ است ،

پرده ها گشودند و حجاب ها برداشتند ،

تا بسی کارهای غیبی بر ما کشف شد !

دوزخ را دیدم به سان اژدهائی غرنده ! و شیری درنده !

که به خلق می یازید و انان را به دم در خود می کشید !

مرا دید ، از من نصیب خواست !

من هرچه اعضاء و جوارح داشتم به او دادم !

و باک نداشتم از سوختن آن ،

که به واسطه سوز باطن خودم ،

پروای سوز ظاهرم نبود !

که گفته اند :

همه آتش ها تن سوزاند و آتش دوستی جــــان !

و با آتش جانسوز شکیبائی نتوان !


گر بسوزد گو بسوز و  گر نـوازد گو نواز


عاشـق آن به کو میان آب و آتش در بُوَد

 

چون نهاد و کالبد را به آتش دادم ،

نوبت به دل رسید !

از من دل خواست !

گفتم دربازم و باک ندارم !

ندا آمد : ای شبلی ؛

دل را یله کن ! که دل نه از آنِ تـــو است ! و در تصرّف تــو !

در قبضه ی تصــــرّف مــــا است !

ای شبلی ؛ اگر ناچار دل باید سوخت ،

دریغ باشد که به این آتش صورت بسوزی !

پس باری به آتش عشق بسوز !


دل را تـو به نـاز عاشقی بریـان کن


وانگاه نظـر ز دل به سوی جـان کن


گر زانکه به راه پیشت آیـد معشـوق


این جمله به پیش پای او قربان کن !


 

 

 

 

و امّــــا مشکلات مـــا ! 

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

پس برای تعجیــــــــــل در فـــــرج مبارکشان دعا کنیم

 

اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (487 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت نـود وهشتـــم )


کیاننـد دوستــان خــدا ؟

 

( جزء دوم صفحه 39)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

245 ـ مَّن ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیُضَاعِفَهُ لَهُ 

أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

تفسیر لفظی :

کیست که خدا را وامی دهد وامی نیکو ، پس آن را چند برابر کند ؟

و خداوند روزی را تنگ می کند و می گشاید و همگی بسوی او برگردانده می شوید.


تفسیر ادبی و عرفانی :

خداوند در این آیت بندگان را می نوازد ،

هم توانگران را و هم درویشان را ،

توانگران را می نوازد که از آن ها وام می خواهد !

و وام از دوستان خواهند !

و درویشان را می نوازد که وام از بهر ایشان می خواهد!

و تا عزیزی نباشد برای او درخواست وام نکنند !

و گاه ضرورت باشد که وام از غیر دوستان خواهند !

چنان که مصطفی (ص) درع خود را نزد یهودی گذاشت و وام گرفت !

نوشتـــــه اند :

روزی علی مرتضی (ع) در خانه شد ،

دید حسن و حسین (ع) نزد فاطمه (س) گریه می کنند !

پرسید روشنائی چشمان من ،

و میوه دل و سر و جان من ،

چرا می گرینــــــد ؟

فاطمه (س) گفت این ها گرسنه اند !

و یک روز گذشته که هیچ نخورده اند !

علی (ع) پرسید : این دیگ بر سر آتش چیست ؟

گفت : در دیگ تنها آب است

که برای دلخوشی فرزندان بر سر آتش نهاده ام !

علی (ع) دلتنگ شد ،

عبائی داشت ، به بازار برد و به شش درم بفروخت !

و با آن خوراکی خرید و به سوی خانه باز می گشت که

سائلی می گفت :

آیا کسی در راه خدا وام می دهد ؟ که چند برابر برگردد ؟

علی (ع) همه آن خوراکی را به او داد !

چون به خانه آمد فاطمه (س) پرسید :

آیا توفیق یافتی چیزی فراهم کنی ؟

گفت : آری ، لیکن همه آن را به بی نـــوائی دادم !

فاطمه (س) گفت : چه خوب کاری کردی !

تو همیشه توفیق به کار خوب می یابی !

علی (ع) برگشت که برای نماز به مسجد برود ،

در راه کسی را دید که گفت :

یا علی ؛ من این شتر را می فروشم ،

علی (ع) گفت : من نتوانم خرید که بهای آن را ندارم !

آن کس گفت : به تو فروختم تا هر وقت داشتی به من بپردازی !

آن شتر را به 60 درم خرید ،

ناگهان کس دیگر رسید و گفت :

یا علی ؛ این شتر را به من بفروش ،

علی (ع) گفت به چند می خواهی ؟

گفت 120 درم می خرم !

علی (ع) گفت : فروختم !

پول را گرفت ، نیمی از آن را به برگشت بدهی داد ،

و نیم دیگر را به کار خود برد !

که محمّد (ص) رسید و قصه را شنید ،

و فرمود : فروشنده جبرئیل بود و خریدار میکائیل !

و این آن وامی بود که به آن سائل دادی !

 

... وَاللّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ ...

 

قبض و بسط در دست خدا است ،

کار او دارد و حکم او را است ،

یکی را دل از شناخت خود در بند گیرد !

یکی را درِ اُنس بر او گشاید !

یکی در تنگنای ترس سرگردان !

یکی در میدان امیـــد شادان !

یکی از قهر قبض وی هراسان !

یکی بر بسط مهر او نازان !

خــدایــا ؛

گهی به خـــود نگرم گویم از من زارتـــر کیست ؟

گهی به تـــو نگرم گویم از من بزرگـــوارتر کیست ؟

 

گاهی که به طینت خود افتد نظـرم

گویم که مـن از هرچه به عالم بترم

چون از صفت خویشتـن اندر گذرم

از عرش همی به خویشتن در نگرم !

 

الهـــــی ؛


مشــــــرب می شناســــــــم اما وا خوردن نمی یارم ،

دل تشنـــــــــه و در آرزوی قطـــــره ای مـــی زارم ،

سقــــایه مرا سیــــراب نکند من در طلب دریایم ،

بر هزار چشمـــه گذر کردم تا که دریــا دریــابم ،

در آتش عشق غریقــــی دیدی ؟ من چنانم ،

در دریــــا نشستــــه ای دیدی ؟ من آنــم ،

به حیرت زده ای مانـــم که در بیابــــانم ،

فریاد رس که از فراقت به فغانم!




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (486 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت نـود وهفتـــم )

  

شُکــر توفیــق


 

 

( جزء دوم صفحه 39 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

238 ـ حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى

وَ قُومُواْ لِلّهِ قَانِتِینَ 

تفسیر لفظی :

هنگام نماز ها را نگاهدار باشید ، به ویژه نمـــاز میانین ،

و خـــدای را بپای ایستید به فرمانبرداری و رستگاری .

 

تفسیر ادبی و عرفانی : (بخش دوم)

 

گفتـــه اند :

اول کسی که نمـــــــاز بامداد بجا آورد ، آدم (ع) بود

که از تاریکی شب به روشنائی روز رسیده ،

خدای را به این نعمت سپاس گزارد !

چون آدم (ع)  شب ندیده بود ،

و از جفت خود دور شده بود !

ناگاه در تاریکی شب خود را غریب و رنجور دید !

با خــــــدا مناجات می کرد و به زبان حال با خود گفت :


خـــــــدایـــــــــا ؛

 

ذکرتــو  مرا مونس و یاد است به شب

وز ذکــرتــو ام هیـچ نیاساید لب !

 

چون صبح شد ، ندا آمد : ای آدم ؛ 

دو رکعت نمـــــــاز بگـــزار ،

یک رکعت به شکرانه گذشتن شب هجرت ،

و یکی دمیدن صبح دولت و دیدن جفت خویش !

او به زبان حال گفت : 

وصــل آمد و از بیم جدائی رستیم

با دلبــر خود به کام دل بنشستیم

 

و اول کسی که نمـــــــاز پیشین (ظهر) بگزارد

ابراهیم خلیل (ع) بود که چون جان فرزند خود نثار کرد

و خداوند قربانی او را پذیرفت ، و هنگام زوال (ظهر) رسید ،

ندا آمد : ای ابراهیـــــــم ؛ 

چهار رکعت نمـــــــاز بگزار ،

یک رکعت ، شکـــــــر توفیــــــــق ،

یکی دیگر شوق تصــدیـــــق ،

و سوم شکـــــــر نـــــدا ،

و چهارم شکر فـــدا .

 

و اول کسی که نمـــــــاز پسین (عصر) گزارد یونس (ع) بود

که چون از نرسیدن عذاب به قوم خود ناشکری کرده بود!

گرفتار خشم خدا شد ، و به زندان شکم ماهی رفت !

پس از عفو الهی و بخشش خدائی ،

چون از شکم ماهی بیرون آمد

خود را از این چهار تاریکی ها رها و رسته دید :

تاریک لغزش ،

تاریکی شب ،

تاریکی آب ،

تاریک شکم ماهی !

و بشکرانه رهائی از آن چهار تاریکی ،

چهار رکعت نماز گزارد .

 

و اول کسی که نمـــــــاز شام (مغرب) گزارد عیسی (ع) بود

که بی پدر به وجود آمد !

در شکم مادر تورات و انجیل خواند !

و در گهواره سخن گفت !

به شکرانه این سه نعمت ،

سه رکعت نماز شکر به جای آورد ،

به رکعت اول نفی خدائی از خود کرد ،

و به رکعت دوم اثبات خدائی در دو کتاب آسمانی کرد ،

و به رکعت سوم اقرار به یگانگی خدا کرد !

[ و زیباترین نماز ، نماز در جبهه جهاد و دفاع است ]

 

و اول کسی که نمـــــــاز عشــــا بگزارد موسی (ع) بود

که نواخته خالق بی عیب ،

و مخصوص تحفه غیب ،

و مزدور شعیب بود !

چون مدت چوپانی سر آمد ،

اندیشه وطن کرد !

شب فرا رسید ،

باد تند وزیــــد !

باران گرفت و برق جهید !

گرگ در گله افتاد !

و عیالش را درد زه خاست !

سرگردان در آن وادی بی پایان !

بی سر و سامان ،

به زبان حال می گفت :

به هر کوئی مرا تا کی دوانی

زِ هر  زَهری مرا تا کی چشانی !

آری ؛ بی رنج کسی گنج ندید ،

بی اندوه کسی به دولت نرسید ،

آن گاه به جانب طــــــــور 

شعاع نـــــــور دیــــــد !

و ندای خداوند غفــــــــــور شنید !

که موسی را چهـــــــار غـــــــم بود :

غم عیال و فرزند و برادر و دشمن !

ندا آمد : ای موسی ؛ 

غم مخور و اندوه مبر

که رهاننده از غم و برنده اندوه منم !

موسی برخاست و چهار رکعت نمـــــــاز 

به شکرانه چهار نعمت گزارد ،

به شرط صــدق و صفــا و وفـــــا و اخـــــلاص !

عیـــــال و فرزنــــد و بــــرادر او را کفایت کند

و بر دشمن پیـــــــــــــروز شود ،

و از غـــم و انــــــــدوه برهد ،

چنان که هر چهار نعمت را خداوند به موسی(ع) داد .

الهـــــــی ؛

چون در تـــو نگرم

 از جمله تاجدارانم و تاج بر سر ،

و چون به خــــود نگرم

 از جمله خاکسارانم و خاک بر سر !

الهـــــــی ؛

مرا دل از بهر تـــو در کار است ،

وگرنه مـــرا با دل چه کار است .

 

این جمعه هم گذشت و نیـــامد !

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم



موضوع :


<   <<   166   167   168   169   170   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *