منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2005916
  • بازدید امروز: 99
  • بازدید دیروز: 112
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (485 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت نـود و ششــم )

  

روشنـائی چشـم پیـامبـر(ص)


 

( جزء دوم صفحه 39 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

238 ـ حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَ قُومُواْ لِلّهِ قَانِتِینَ 

 

تفسیر لفظی :

هنگام نماز ها را نگاهدار باشید ، به ویژه نمـــاز میانین ،

و خـــدای را بپای ایستید به فرمانبرداری و رستگاری .


 

تفسیر ادبی و عرفانی :


چون بنده به نمـــــــاز درآید به هیبت درآید !

و چون از نمـــــــاز بیرون شود به تعظیم بیرون شود !

تا در نمـــــــاز باشد به صفت ادب بود،

تن بر ظاهرِ خدمت داشته ،

و دل در باطنِ حقیقتِ وصلت بسته ،

و سر با روح منــاجـــــات آرام گرفته !

یکی از بزرگان گفته :

اگر مرا مخیّر کنند که در نمـــــــاز شوم یا در بهشت ! 

من بهشت را بر نمـــــــاز اختیار نکنم !

که آن بهشت اگرچه ناز و نعمت است ،

این نمـــــــاز را ولی نعمت است !

آن نزهتگاه آب و گِل است ،

و این تماشاگاه جـــان !

آن مرغ بریان است در روضه رضوان ،

و این رَوح و ریحان است در بستان جانان ! 

 

 

تماشـا را یکی بخـرام در بستـان آن جانان 

 

ببین در زیر پای خویش جان افشان آن جانان 

 

پیغمبر خاتم (ص) هیچ چیز را نـــور چشــم  نخواند جز نمـــــــاز ،

و فرمود : روشنائی چشم من

از میان نواخت ها و نیکوئی ها

مشغولیت به اوست و راز داری با او !

 

اینک دل من ، تــو در میانش بنگر


تا هست بجز تـو ، هیچ مقصود دگر ؟

 

عارفی گفته :

خدایا ؛ ای مهربان فریاد رس ؛

عزیز آن کس کش با تـو یک نفس !

بـادا نفســی که در او نیامیـــزد کس !

نفســی که آن را حجـــابی نـایـــد از پس !

 


...حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ ... : 

 

محافظت نمـــــــاز آن است که :

تن در مقـــام خدمت راست دارد !

و دل در مقام حرمت نهد !

تا هم قیام ظاهر از روی صورت تمام بود !

و قیام باطن از روی صفت بجای بود !

رکن اول نمـــــــاز ، نیّـــت است ،

یعنــــــی قصــــــــددل !

و آن با سه چیز درست آید :

با دست اشــارت ،

با زبــان عبــارت ،

و در دل نیّت ،

 

یعنـــی خـــــــدا را قصـــــــد کــــردم ،

و دنیـــــــــــــا را واپس نهـــــادم ،

پس اگر اندیشه دنیـــا نگذارد ،

و دل با نمـــــــاز نپردازد ،

در همان رکن اول دروغ گفته است !


حضرت حسن ابن علی علیه السلام

چون به نمـــــــاز می ایستاد

می گفت : بــار خـــدایـــــــا ؛ 

من غریب مملکتم ،

افتاده در چاه معصیتم !

غرق شده دریای محنتم !

درد دارم و دارو نمی دانم !

یا می دانم و خوردن نمی توانم !

نه روی آن که نومید شوم !

نه زهره آن که فراتر آیم !

گر درخور آن نَیَـم که رویت بینم

باری به سر کوی تــو قربانم کن

 

 

پس ای برادر و ای خواهرم ؛

وقت نمـــاز که شد نگو حالا کار دارم

به کارهــــایت بگو حالا وقت نمــــــاز است

 

الهـــــــی ؛

اگر مستـم و اگر دیـوانــه ام ،

 از مقیمــان این آستـانــه ام ،

 آشنائی با خود ده که از کائنــاتبیگانه ام .


الهـــــــی ؛ 

در سر خمــار تــو داریم ،

در دل اســرار تــو داریم ،

و به زبان ثنـــای تــو داریم ،

اگر گوئیــم ثنـــای تــو گوئیم ،

و اگر جـوئیـــم رضــــای تــــو جوئیـــم.


خــدایـــا ؛

به حق انبیــــاء و اولیــــائت

عیــدی مـا را فــرج مـولایمـــــان

حضرت حجة ابن الحسن المهدی علیه السلام

قــرار ده ، آمیـن یا رب العــالمیـن

 

 

جانـــــــان من !

 

 قائـم آل محمّـــــد (عج)

 

 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم

که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی

و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی

 

 

یادداشت برگزیده « بصیـــرت »

[ کلیک کنید ]



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (484 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت نـود و پنجــم ) 

مقـام تـوحیــد


 

( جزء دوم صفحه 37 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

233 ـ وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ  أَرَادَ

أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَ علَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ  وَ کِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ

لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ  تُضَآرَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَ لاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ

وَ عَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ

فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا وَ إِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلاَدَکُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ

إِذَا سَلَّمْتُم مَّآ آتَیْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُواْ اللّهَ

وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ

تفسیر لفظـــی :

مادران ، دو سال کامل فرزند خود را شیر دهند ، اگر بخواهند که شیر دادن فرزند را تمام کنند ،

و بر پدر است که روزیِ مادران و جامه ی آن ها را بر انصاف و اقتصاد آماده سازد ،

و بر هیچ کس تکلیف بیرون از توانائی نمی شود ، هیچ مادر و نه هیچ پدری نباید به فرزند خود زیانی برساند ،

و همچنین بر وارث و قیّم نیز همین حکم است ، اگر خواهند که او را از شیر باز دارند ، به خشنودی هر دو نفر

و مشورت کردن با هم ، باکی و تنگی بر آن ها نیست که دایه بگیرند ، برای شیر دادن فرزندانتان

تنگی و باکی نیست وقتی که مزد عادلانه دایه را بپردازید ، و بپرهیزید از خشم و عذاب خدای ،

و بدانید که خداوند به آن چه می کنید دانا و بینا است .

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

بزرگ است خـــــدای یکتـــــا ،

در بنـــده نـــوازی بی همتـــــا ،

رحمتش از همه رحمت ها بالاتر ،

مهـــــرش نه چـــون مهـــــــرهـــــا ،

بزرگ ترین رحمت میان مردم ،

رحمت مــــــــادران است ،


ولکن رحمت خداوند بر بنده بیش از آن است ،

و مهـــر او نه چون مهر ایشان است ،

نه بینی که مادران را سفارش می کند

که فرزندان را دو سال تمام شیر دهند ،

و تنها به مهر مادر اکتفــــــا نکنند ،

و بدانید که خـــداونـــــد

 به بنده مهربان تر است از مادر !

 

 

نوشتـــــــه اند :

                       چون روز رستاخیز رسد ،

در پل صراط و ترازوگاه ،

نامه ای از سوی حـــقّ رسد ،

خطاب به بنده خود ؛

که ای بنـــــــــده من !

تو را رایگان بیافریدم ،

صورت زیبات بنگاشتم ،

قد و بالات برکشیدم ،

کودک بودی و راه شیرخوردن نبردی ،

مَنَت راه نمودم !

از میان خون شیر بهر غذای تو بیرون آوردم ،

مادر و پدر بر تو مهربان کردم ،

ایشان را به پرورش تو واداشتم ،

تو را از آب و باد و آتش نگاه داشتم !

از کودکی به جوانی رسانیدم ،

تو را به فهم و فرهنگ بیاراستم ،

و به دانش و هنر بپیراستم ،

همسر و فرزندان و خانواده ات دادم ،

محبت تو را در دل آن ها نهادم ،

آن ها را مونس و غمخوار تو کردم ،

از بلاها و سختی ها نجاتت دادم ،

چه بسیار غمها و اندوهها از تو زایل کردم ،

و زنجیر های بلا را از تو گسسته ام !

و رحمت ها را بر تو نثار کردم !


[ ... فکم یا الهی من کربة قد فرّجتها ، و هموم قد کشفتها و عثرة قد اقلتها

و رحمة قد نشرتها و حلقة بلاء قد فککتها ... ]

فرازی از دعای افتتاح

من با تو این همه نیکوئی ها کردم ،

تو برای ما چه کردی ؟

چه گناه ها که نکردی !

چه نیکی ها که ترک کردی !

آیا هرگز در راه ما به نیازمندی کمک کردی ؟

یا تشنه ای را بهر ما آب دادی ؟

گرسنه ای را سیر کردی ؟

برهنه ای را پوشاندی ؟

در راه مانده ای را مساعدت نمودی ؟

یتیمی را نوازش و ملالطفت کردی ؟

بنده من ! چه کردی ؟

کردی آن چه کردی !

و مرا شرم آید که با تو آن کنم که سزاوار آنی !

من با تو آن کنم که خود سزاوار آنم !

نه آن چه را که تو سزاوار آنی !

رَو که تو را آمرزیدم !

تا بدانی که من منم و تو توئی !

آری گدائی که نزد پادشاهی رود ،

از او نپرسند که چه آورده ای !؟

از او پرسند که چه می خواهی ؟!!!

 

 

آری ؛ ای مسکین آدمی ؛

خدا چگونه نه بنوازد که اکرم اکرمین است ،

چگونه نیامرزد که ارحم راحمین است ،

و چگونه عفو نکند که

در قرآن بکرّات از عفــــو سخن فرموده است ،

در این مــــورد هـــــم

به شوهر سفارش عفــــو

در باره کابین زن طلاق گرفته فرموده است ،

پس تقـــــــوی در عفـــــــو است ،

و بهشت در تقـــــــــوی ،

بدایت تقــــوی آن است که :

حق خود بر برادر شنــــاسی ،

و نهـایت تقــــــوی آن است که :

حق وی بر خود شناسی ،

و او را بر خود برتری دهی ،

هرچند از او جفـــــــا بینی ،

از وی عذر خواهی و عفـــــــو کنی !

این است مقام توحید !

 

الهــــی ؛

هر شــــــادی که بی توست غمدان است ،

هر منزلی که نه در راه توست زندان است ،

هر دل که نه در طلب توست ویران است ،

یک نفس با تـــو به دو گیتی ارزان است ،

یک دیدار از تو به هزار جان رایگان است



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (483)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت نـود و چهــارم ) 

وصــال دوسـت!


 

( جزء دوم صفحه 36 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

229 ـ الطَّلاَقُ مَرَّتَانِ فَإِمْسَاکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسَانٍ  وَلاَ یَحِلُّ لَکُمْ أَن تَأْخُذُواْ مِمَّا آتَیْتُمُوهُنَّ

شَیْئًا  إِلاَّ أَن یَخَافَا أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَإِنْ خِفْتُمْ  أَلاَّ یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا

فِیمَا  افْتَدَتْ بِهِ تِلْکَ حُدُودُ اللّهِ فَلاَ تَعْتَدُوهَا وَمَن یَتَعَدَّحُدُودَ اللّهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ

تفسیر لفظـــی :

طلاق آشتی پذیر دوگونه است ؛ یکی نگاه داشتن زن به رجوع کردن ، یا گسیل داشتن به نیکی ،

و روا نیست که آن چه که به زن داده اید پس از جدائی از او باز ستانید ، مگر آن که بترسند که آنان

احکام خدا را گردن ننهند ، پس اگر بترسند که حدّهای خدائی را به پا نمی دارند ،

باکی ندارد که آن چه داده اند بازخرید کنند ، و روا باشد که زن ، خویشتن را به کابین خود

از شوی بازخرد و جدا شود ، این است حکم الاهی ، و کسانی که از آن حدود درگذرند بر خود ستمکارانند.


کوتاه ترین راه رسیدن به دوست نماز شب است

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

تعدّد طلاق از آن جهت است که ؛

در حقیقت فــــــــراق مکـــروه است !

و هرچنـــد که در شــــرع مبــــاح است ،

خدای آن را دشمن دارد که سبب جدائی است ،

نوشته اند :

حضرت حسن ابن علی علیه السلام

زنی داشت ، طلاق داد

و مَهر او را فرستاد تا دلش خوش باشد

آن زن پول ها را پیش نهاد و گریستن آغاز کرد !

و گفت : مرا خواسته ی جهان به چه کار آید ؟

که کنارم خالی است از یــــــــار!

 و دوست از من بیــــــــزار !

گوینــــــد این سخن

با حضرت حسن ابن علی علیه السلام افتاد ،

در وی اثر کرد و او را به خانه باز گردانید .


 

در آمار بیاورند که :

امیرالمؤمنین علی علیه السلام

روزی به زیارت مزار فاطمه (س) رفت ،

می گریست و می گفت :

چه بوده است و دوست را چه رسیده ؟

که سلام می کنم و احوال می پرسم

جـــــــواب نمی دهد ؟

هاتفی آواز داد که :

مُهر مرگ بر دهانم نهاده ،

در میان سنگ و خاک تنها مانده !

و از خویــش و پیونــــد بـــــاز مـانــــده !

از من به تـــــــــو درود باد

 

آن رشته دوستی و الفت و پیوستگی

میان ما امروز فرو ریختـــــه !

و قلاده ی آن از هم گسسته است!

علی علیه السلام از سر رنجــــوری برخاست !

و می رفت و به زبان حال می گفت :


چون درد فراق در جهان چیست بگو !

عاجـز ز فــراق نا شده کیست بگو !

گوینــد به من که در فراقش مگرای

آن کیست که از فـراق نگریست بگو !

 

مالکِ دینار ، برادری داشت از دنیا برفت ،

بر سر گور او بسیار بگریست !

او را گفتند : به مرگ برادر چنین می گریی ؟

گفت : نه به آن جهت می گریم که از دنیا برفته !

نه از آن رو که من امروز از او وامانده ام !

می گریم که در رستاخیز از وی باز مانم !

و او را نه بینــــــم !

این خود حسرت دیــــدار مخلــــــــوق است !

 

آیا حســــرت دیــــــدار خــالــــق


خود چـــون بُـــــوَد و کِـــــرا بُــــوَد ؟


 

این همه آسان و خوار است ، آه اگر گوید که رو !

کز تـو بیـزاریـم مــا و بار تـو عصیان شده !

 

 

پیر هرات بسیار گفتی :

دل رفت و دوست رفت ،

ندانم که از پسِ دوست روم یا از پسِ دل ؟

ندا آمد که : از پس دوست رو که

عاشق ، دل را از بهــــر وصـــــــال دوست خواهد !

چون دوست نبُــوَد دل را چه کند ؟

 

[ غیر از دوستی خـدا ، در بین انسان ها]

[ هیــچ دوستــی برای مـــرد و زن ]

[ بهتر و صمیمی تر از همسر نیست ]



زن و مرد در یک پتو در مسجد النبی (ص)

 

چون وصـال یار نَبوَد ، گو دل و جانـم مباد !

چون شه و فرزین نماند ، خاک بر سر فیل را !

 

 

 

همه مشکلات و گرفتــــاری های ما

ناشی از غیبت طــــولانــــی مولایمــــــان

محبــوب دل هـــا و منجـــی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

پس برای تعجیل در فـرج مبارکشـان

دعـــــا کنیم


کارت پستال درخواستی طراحان



موضوع :


بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ

حسـرت دیـدار


 

اَللّهُــمَ عَجِّــل لِـوَلِیِّـک الفَـرَج


ادامه مطلب



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (482)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت نـود و ســوم ) 

تساوی و تعادل در زَن و مَرد


 

( جزء دوم صفحه 36 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

228 ـ  وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَ لاَ  یَحِلُّ لَهُنَّ

أَن یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِن کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ

الآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَلِکَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا  

وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ 

وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکُیمٌ


تفسیر لفظـــی :

زن های طلاق گرفته باید سه پاکی را نگاه دارند ، و از ازدوج مجدد خودداری کنند ، و روا نیست که

آن چه خداوند در رحم آنان آفرید کتمان کنند ، هرگاه به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند !

و شوهرانشان سزاوارترند از شوی دیگر برای نگاه داشتن شماره معین عِده طلاق ،

تا اگر شوهر ها مایل باشند آشتی کنند ، و بدانید که حق زنان بر مردان مانند حق مردان بر زنان است ،

و البته مردان را بر زنان در معاملت یک درجه افزونی است ، و خـــدا توانــا و دانـاست .


 

تفسیر ادبی و عرفانی :

... وَ لَهُنَّ مِثْلُالَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ ...

نوشته اند :

که چون روز قیامت شود ،

همه فقیهان و دانایان اسلام ،

در پیشگاه عدل الهی صف بندند ،

آن گاه مردی با زن خود پیش می آید و می گوید :

خداوندا ؛ تـــــو حاکم عادلی ،

ما دو نفر پیش از نکاح به یک دیگر حرام بودیم ،

و پس از عقد زناشوئی به یکدیگر حلال شدیم ،

و در این معاملت لذت هر دو برابر است !

پس چـــرا مَهــر (صداق) به عهده من گذاشتی ؟

خـــداونـــــد از زن می پرسد :

تو مَهـــــــر خود را گرفته ای ؟

زن می گوید : بلی ،

خـــداونـــــد می پرسد :

چه کسی به تو امر کرد که مَهر گیری ؟

زن می گوید : این فقیهان و دانایان !

خـــداونـــــد از آنان می پرسد می گویند :

آری ، ما به حکم خـــداونـــــد که در قرآن فرموده :

صــداق زنـــان را از روی میـــل بدهید ،

دستــــــور دادیم ،

شوهر می پرسد : خـــداونـــــدا ؛

چرا مَهر بر شوهر واجب کردی ؟

خـــداونـــــد می فرماید :

چون تو به دیگر زنان هم می توانی لذت ببری !

ولی او از مرد دیگر نباید لذت ببرد !

خواستم که حق هر دو متعادل گردد !

مرد می پرسد :

پس چرا نفقــــه به عهده شوهر قرار دادی ؟

می فرماید : چون اطاعت از تــــو را بر او واجب کردم ،

که هیچ وقت نتواند از میل و اراده تـــــو تمــــرّد کند !

ولی اطاعت از او بر تــــــــو واجب نکردم !

و برای تعادل این دو حق ،

نفقــــه را بر تــــــو فرض کردم !

شوهر می پرسد : بار الاها ؛

هزینه فرزند را چرا به عهده شوهر گذاردی ؟

و از زن ساقط کردی ؟

در صورتی که فرزند میان هر دو مشترک است ؟

خـــداونـــــد می فرماید :

چون تـــــو فرزند را در پشت حمل کردی

با سبکی و راحتی تمــــــــام ،

ولی او آن بار سنگین را به زحمت حمل

و با سختی بر زمین نهاد !

از این رو نفقه فرزند را بر عهده تو قرار دادم !

تا هر دو حق تعادل شود !

شوهر می پرسد :

هزینه فرزند پس از شیرخوارگی و در بزرگی

چرا به عهده شوهر تنها قرار دادی ؟

خـــداونـــــد می فرماید :

در جای دیگر به تـــــو عوض دادم !

که چون فرزند بمیرد به تـــــو دو سوم

و به مادر یک سوم سهم دادم !

یک سهم زیادی تو بابت نفقـــــه است !

مرد می پرسد : در قـــــرآن فرمودید؛

مردان یک درجه بر زنان برتری دارند !

و با این تساوی و تعادل که دادی ،

پس برتــــــری مــــــــردان کجاست ؟

خـــداونـــــد می فرماید :

طلاق را به عهده تــــو قــــرار دادم !

که هر وقت بخواهی او را نگاه داری ،

و هر وقت نخواهی با دلیــــل  او را رهــــا کنی !

پس از آن خداوند از فقیهان می پرسد :

این داوری و حکم چگونه است ؟

آنان می گوینـــــد :

حکم ، حکـــم خــداونــــــــد است .

 


[ و هــذاالبلــــد الامیـــــن ، نمایی از شهــــر دوست ـ مکّــه مکــــرّمــه]


 

و امّـــــــا مشکلات مـــــا !

 

همه مشکلات ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

 

یا وَجِیهَاً عِـندَاللهِ اِشفَــع لَنا عِـنـــدَالله


پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم




موضوع :


<   <<   166   167   168   169   170   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *