منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2005855
  • بازدید امروز: 38
  • بازدید دیروز: 112
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (495 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )


( قسمت صـد و ششــم )


اشتیـاق به دیـدار مولـی

 

( جزء سوم صفحه 45)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

 

268 ـ  الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء

وَاللّهُ  یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ 

تفسیر لفظی :

شیطان ،  شما را به تنگدستی و ناداری وعده می دهد،  و خداوند شما را به آمرزش

و افزونی مال وعده می دهد ، و خداوند فراخ توان و فراخ بخش و دانا است.


 

تفسیر ادبی و عرفانی :

شیطان که خود تهی دست و فقیر است

به شما وعده ی فقــــــر می دهد ،

و البته او همان دهد که خود دارد ،

چه خود خرمن سوخته است !

و دیگران را خرمن سوخته خواهد ،

ولکن خداوند که آمرزگار و بنــده نــواز است ،

وعده ی معـــــــرفت و کَـــــــرَم دهد ،

آری ؛ هرکس آن کند که سزاوار و شایسته او است ،

شیطان ، شما را بر حرص و رغبت دنیا می خواهد ،

و این به حقیقت ، نداری و تنگ دستی است ،

و خداوند بر قنــاعـت و طلب عقبــــی می خواند ،

و این عیـــــن تـــوانگــــــــــری است ،

و چه توانگـــری به از این ، که در دنیــــــــا قــانـــع ،

و از مردم بی نیـــاز بـــود ، و به دل با حـــقّ همـــراز ؟

شیخ ما گفت :

توانگری به سه چیــــز است :

تـــوانگــــری مــــــال ،

تـــوانگــــری خــــــوی ،

تـــوانگــــری دل ،

تـــوانگــــری مــال نیز سه چیز است :

آن چه حلال است محنت !

آن چه حرام است لعنت !

و آن چه افزونی است عقوبت !

و توانگــــری خــــــــوی نیز سه چیز است :

خرسنــــــدی ،

خشنـــــــــــودی ،

جوانمـــــــــردی !

و توانگری دل هم سه چیز است :

همتی بالاتر از دنیـــــا ،

مرادی بهتر از عقبــــــی !

اشتیـــاقی به دیــدار مولــــی !

 

اَلْحَمْدُ للَّهِ‏ِ الْأَوَّلِ قَبْلَ الْإِنْشآءِ وَ الْإِحْیآءِ، وَ الْاخِرِ بَعْدَ فَنآءِ الْأَشْیآءِ،

ستایش خاص خدایی است که آغاز هستى پیش از پیدایش و زندگى است

و پایان پس از فناء موجودات،

الْعَلیمِ‏الَّذى‏ لایَنْسى‏ مَنْ ذَکَرَهُ، وَلایَنْقُصُ مَنْ‏شَکَرَهُ،

وَلایَخیبُ مَنْ دَعاهُ، وَلا یَقْطَعُ‏ رَجآءَ مَنْ رَجاهُ،

دانایى که هر که یادش کندوى را از یاد نبرد ،

و نعمتش را از آن که سپاس می ‏دارد نکاهد ،

و نومید نسازد آن که او را بخواند ، و امید امیدوارش را قطع نکند


 

الهــــــی ؛


گرفتــــار آن دردم که داروی آنی ،


بنـــده ی آن ثنـــــایم که سزاوار آنی ،


من در تـــــــو چه دانم ؟ تــــو آنی ،


تـــو آنی که خود گفتی و چنانکه گفتی آنی ،


تو آنی که مصطفی (ص) گفت :


من ثنـــــای تــــــو را نتـــــوانم شمرد


آن گونه که تـــو خود بر نفس خویش ثنــــا گفتی !



 

 

همه مشکلات مــــــا 


ناشی از غیبت طولانی مولایمان


محبــوب دل هـا و منجی انســـان هـا

 

حضرت حجـة ابن الحسن العـسکـری المهــــدی(عج) است



یا وَجِیهَاً عِـندَاللهِ اِشفَــع لَنا عِـنـــدَالله

 

پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (494 ) 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت صـد و پنجــم )

نسیـم وصـال حـقّ

 

( جزء سوم صفحه 45)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

 

267 ـ  یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا کَسَبْتُمْ 

 وَمِمَّا أَخْرَجْنَا لَکُم مِّنَ الأَرْضِ وَلاَ تَیَمَّمُواْ الْخَبِیثَ  مِنْهُ  

تُنفِقُونَ وَلَسْتُم بِآخِذِیهِ إِلاَّ أَن تُغْمِضُواْ فِیهِ 

 وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ 

 

تفسیر لفظی :

ای کسانی که ایمان آوردید  ؛ انفاق کنبد از مال های پاک که به دست آورده اید ،

و از آن چه که ما برای شما از زمین بیرون آورده ایم ، و آهنگ بدتر دادن به عنوان صدقه

و زکات نکنید ، که خود شما در داد و ستد ، کالای بد را نخواهید پذیرفت ،

مگر آن که چشم بپوشید ، و مسامحه کنید ، و بدانید که خداوند بی نیاز و ستوده است .


 

تفسیر ادبی و عرفانی :

به زبان اشارت ، این خطاب به جوانمردان طریقت

و مؤمنان راستین شریعت است ؛

چه اگر دیگران تحصیل مال کردند ،

ایشان تصفیـــه ی حال جستند !

دیگران به خـــرجِ مــــــال ،

به نعیـــم و نــــــاز بهشت رسیدند ،

و ایشان به انفـــــــاق حال ،

نسیــم وصــــــــال حـــــــــقّ یافتند ،

اگر جوینــــــده ی بهشت ،

تا طیّبـــــات کسب خویش انفــــاق نکند ،

به بهشت نمی رسد ،

پس جوینـــده ی حقّ ، اولی تــــــــر !

که تا کسب احـــوال و طیّبــــات اعمــــــال 

در نبـــــــــازد به حــــــقّّ نرسد ،

و باختن احــــــوال و اعمـــــال

نه آن است که نیارد و نگزارد ،

بلکه بیارد و بگزارد !

اگر عمل ثَقَلَین در آرد ، در آن ننگرد ،

و آرامگاه و تکیه گاه خویش نسازد ،

و بر طاعت خویش بیش از آن ترسد

که گناهکار بر گناه خویش !

تا غرورِ پندار  در راه وی نیاید و راه بر او نزند !


وی را نتوان یافت به تسبیح و نمـاز 

تا بتکده از بتـان تـو خالی نکنی !

 

 

الهــــی ؛

قبله عارفان خورشیــد روی توست ،

محــــراب جان ها طــاق ابروی توست ،

مسجد الاقصی دل ها حریــم کوی توست ،

نظری بسوی ما فرما که نظر ما بسوی توست.

الهــــی ؛

روی بنما تا در روی کس ننگریم ،

و در بگشای تا بر در کس نگذریم.

ما را سر و ســودای کس دیگر نیست

از عشق تــو پروای کس دیگر نیست

جز تــو دگــری جـای نگیـرد در دل

دل جای تـو شد جای کس دیگر نیست  

 

همه مشکلات مــــــا

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســـان هـا

حضرت حجـة ابن الحسن العـسکـری المهــــدی(عج) است


یا وَجِیهَاً عِـندَاللهِ اِشفَــع لَنا عِـنـــدَالله

 

پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (493 ) 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت صـد و چهــارم ) 


راه بنــدگی

 

 

( جزء سوم صفحه 44)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

 

264 ـ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ  وَالأذَى

کَالَّذِی یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاء النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُ  بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ

فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ  تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْدًا

لاَّ یَقْدِرُونَ عَلَى  شَیْءٍ مِّمَّا کَسَبُواْ

وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ

 

تفسیر لفظی :

 

ای کسانی که ایمان آوردید ، صدقه های خود را با منت و آزار تباه نسازید ،

مانند کسی که مال خود را از روی ریاکاری بر دیدار مردم انفاق می کند !

در حالی که نه به خدا و نه به روز رستاخیز ایمان دارد ! نمون چنین کسی

نمون سنگ خاره نرم است که که به آن خاک باشد و بارانی به آن رسد

و آن را سخت و بی بهره کند ! که هیچ نتوانند از آن بهره مند شوند

و خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند .  

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

                                       

                                       خداوند می فرماید :

ای شما که ایمان آوردید

و دست به حلقه بندگی ما زدید ،

و به حبل عصمت ما درآویختید ،

راه بندگی نه آن است که

به گِرد خود نگرید ،

و در طاعت بر ما منّت نهید !

که هرچه شما کنید ،

به توفیق و اراده ما است ،

دلت که گشاد شد ، ما گشادیم !

سینه ات که باز شد ما باز کردیم !

( اَلَم نَشرَح لَکَ صَدرَکَ )

توفیق که یافتی ما دادیم !

( وَ رَفَعنـــــا لَکَ ذِکرَکَ )

احسان به درویش که کردی ما خواستیم ،

پس همه منّت ما راست ،

که ساختن همه از ما ،

و پرداختن بر ما !

رسول اکرم (ص) روز جنگ خندق گفت :

بار خـــدایـــا ؛

اگر نه عنایت تو بودی ،

ما را در کوی توحید چه راه بودی ؟

و اگر نه توفیق تو بودی ،

ما را به کار خیر چه توان بودی ؟

پس آن بنده که در طاعت ،

منّت بر خدای می نهد از ان است که :

راه بندگی گم کرده !

به طاعت ، خود را وزن می نهد ،

و آن را بزرگ می بیند !

و نظر دل و دیده از آن بر نمی گرداند !

پس صدقه های خویش را

با منّت بر دویش ، تباه می کند !


عارفی گفته :

                   فقر را برای فروتنی در برابر خدا ،

مرگ را برای اشتیاق به سوی خدا ،

و بیماری را برای کفاره ی گناهان دوست دارم .


چون که گنج خانه ات سرمایه بی توشه هاست


کیسه امیـد از آن  دوزد هـمی امیـــدوار 

 

الهــــــی ؛

 

                           تو آنی که از احاطت اوهام بیرونی

و از ادراک عقـول مصونی،

 نه محاط ظنونی،

نه مدرک عیونی،

کارسـاز  هر مفتـونی

و شـادسـاز هـر محـزونی،

درحکـم بی چـرا،

و در ذات بی چند،

و در صفـات بی چــونی!


ای جوانمـــــرد ؛


بر قرب می نگـر تا انس زایـد،


به عظمت می نگـر تا حرمت فـزاید،


میان این و آن منتظر می باش


تا سَبَقِِ عنایت ، خـود چه نمـایـد،


که امـر،  امــر اوست از پیش و از پس !


 

 

این جمعـه هم گذشت و نیامد

 

و ما همچنان جمعه ها را منتظریم

 

تا فرخنده جمعه ای که امام و پیشوایمان

 

حضــرت حجــة ابن الحســن العسکـــری

 

بیاید و کام تشنگان عدالت را سیراب نماید


 

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (492 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت صـد و ســوم )


دیـدار جمـال مطلـق

 

( جزء سوم صفحه 44)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

260 ـ وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى

قَالَ  أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَکِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی قَالَ فَخُذْ   

أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلَى  کُلِّ جَبَلٍ

مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیًا   

وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ 

 

تفسیر لفظی :

یاد بیاور ( ای محمّد ) هنگامی که ابراهیم گفت : پروردگار من ؛ مرده را چگونه زنده می کنی ؟

خداوند گفت : مگر ایمان نیاوردی ؟ گفت : آری ، ولکن تا دلم آرام شود ، و به دیدار چشم ،

یقینت افزاید ! گفت : چهار مرغ بگیر و آن ها را بکش و پاره پاره کن و سرهای آن ها را

با خود آر ، پس از آن پاره ای از آن آمیخته درهم را بر کوه ها بنه ، سپس آن ها را

به سوی خود بخوان تا به سوی تو آیند ، و بدان که خداوند توانا و راست دانا است .


 

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

این آیه به زبان کشف ،

بر ذوق ارباب حقــایــــق ،

رمزی دیگر دارد و بیانی دیگر !

ابراهیم ، مشتاق کلام حق ،

و سوختـــــــــه خطاب او ،

سوزَش به غایت رسیده ،

سپاه صبرش به هزیمت شده ،

و آتش مهرش زبانه زده ، گفت :

خـــــــدایــــــــــا ؛ بنمــــای مرا

تا مــرده را چون زنـــده کنی ؟

گفت : ای ابراهیم ؛ آیا ایمان نیاوردی ؟

گفت : آری لکن دلم از روی شنیدن کلام تو

و سوز عشق خطاب تو ریز ریز شده !

خواستم تا گوئی: آیا ایمان نیاوردی ؟

مقصود همین بود که گفتی !

و در دلم آرام آمد !

آرام من پیغــــام تـــــو 

وین پــای مـن در دام تـــو 

گوینــــــــد :

کسی با محبوبی سر و سرّی داشت ،

و همواره می خواست که محبوب با وی سخن گوید ،

و او امتنـــــــاع می کرد !

عاشق دلباخته ، سخت درمانده و گرفتار وی بود ،

و در آرزوی سخن گفتــــــن با او ،

دانست که او را به گوهر(جواهرات) میلی مفرط است !

هرچه داشت به یک دانه جواهر پر قیمت بداد ،

و بیاورد و در برابر او سنگی بر آن نهاد تا بشکند !

معشوقه طاقت نیاورد که بر شکستن آن جواهر صبر کند !

گفت : ای بیچاره ؛ چه می کنی ؟

گفت : آن می کنم که تو گوئی چه می کنی !


اندر دل من قـرار و آرام نمـاند

دشنام فرست گرت که پیغام نماند !

گفتـــــــه اند :

ابراهیم به آن چه از خداوند پرسید

زندگی دل می خواست و طمأنینه راز !

که تا دل زنده نَبُــوَد ، طمأنینت در آن فرو نیاید !

و به غایت مقصد عارفان نرسد !

و غایت مقصد عارفان ،

روح اُنس و شهود دل و دوام مهر است !

که : زبان در یاد ، دل با راز ،

جان در ناز ، زبان در ذکر ،

دل در فکر ، جان با مهر ،

زبان ترجمان دل در بیان و جان با عیان است .

 

خداوند فرمود : ای ابراهیــــــم ؛

اکنون که زندگی در مردن است ، و بقا در فنا ،

شو ، چهار مرغ بکُش ، از روی ظاهر ،

برای تعظیم فرمان ما ، و اظهار بندگی خویش ،

و از روی باطن هم در نهاد خود این فرمان را بجای آر ،

طاووس زینت را سر بردار !

با نعیم دنیا و زینتش آرام گیر !


کم کن بَرِ عندلیـب و طـاووس درنــگ

کاین جا همه بانگ بینی آن جا همه رنگ!

 

غراب حــــرص را بکُش !

و بر آن چه نمانَد و زود به سر آید حریص مباش !

 

چه بازی عشق با یاری ، کزو بی جان شد اسکندر

چه داری مِهر بر مِهری ، کزو بی ملک شد دارا !

 

شیشه شهوت را باز شکن ،

هیچ شهوت به دل راه مده که از ما باز مانی !

 

گر از میـدان شهوانی سوی ایـوان عقـل آیی

چو کیوان در زمان خود را به هفتم آسمان بینی !

 

گفتـــــــه اند :

ابراهیم را از این پرسش

منظور ، رؤیت حق و دیـــدار جمـــال مطلق بود !

چنان که موسی کرد ،

با این تفاوت که :

ابراهیم به رمز ، دیــــــدار خواست !

لاجرم جواب به رمـــــز شنید !

موسی به صریح رؤیـــت خواست !

به صریح لن ترانــــی شنید !

گفتـــــــه اند :

چون ابراهیم گفت :

خدایا مرده را چگونه زنده می کنی ؟

نـــــــدا آمــــــد که :

تو نیز بنمای که اسماعیل زنده را چگونه مرده کنی !

درخواست به درخواست !

وفــــــــا به وفـــــــــــا !

ابراهیم وفـــــــــا کرد ،

خــــــــــــــدا نیز وفـــــــــا کرد ! و وی را ثنا گفت ! 

گفتـــــــه اند :

ابراهیم در این پرسش غایت یقین می خواست ،

چه که یقین را سه رتبت است :

علــم الیقیــن ،

عیــن الیقیــن ،

حــقّ الیقیــن ، 

اول از زبان پیمبران به بندگان رسد ،

دو به نـــــــــور هدایت به آنان رسد ،

سوم هم به نور هدایت و هم به وحی و سنّت رسد .


ابراهیــم خواست تا هر سه رتبت در او جمع شود !


تا هیــچ شبهـت به خاطر او نرسد !

 

 

گفتـم صنمـا مگــر که جـانــان منی


اکنــون که همی نگـه کنـم  جـان منی


بی جــان گردم اگر زمـن برگــردی


ای جان جهان تـــوکفر و ایمان منی !


 

 

جانـــــــان من !

 

 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم


که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی


و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی

 

برای تعجیل در ظهور مبارکت هر صبح و شام دعا می کنیم


اَللّهـمّ عَجِّـل لولیِّـک الفَــرَج


کارت پستال درخواستی طراحان



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (491 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت صـد و دوم )

معـدن سـوز و انـدوه


 

( جزء سوم صفحه 43)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

257 ـ اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى  النُّوُرِ

وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ  یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ

إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ  النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

 

تفسیر لفظی :

خدا یار مؤمنان است ، که آن ها را از تاریکی ها به روشنائی می آورد ،

و آنان که کافر شدند یار آن ها بت ها هستند که خداوند آن ها را

از روشنائی به تاریکی ها می بَرَد و ایشان آتشیانند .

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

خداوند یاری دهنده مؤمنان ،

کار سازنـــــــده آنان ،

و دوست و راهنما و دل گشای آنان است .

در خبر ، از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمودند :

اگر کسی خانه کعبه را آتش زند و خراب کند ،

گناهش آن قــــــدر نباشد که :

به دوستی از دوستان خدا اهانت کند و خواری روا دارد !

ایشان فرمودند : مؤمنان همه دوستان خدایند ،

که آنان را از تاریکی به روشنــــــائی آورده ،

و چنان که خداوند فرموده که :

من مولای مؤمنان هستم ، و کافران مولا ندارند !

در آیه دیگر خداوند فرمود :

نَحنُ اَولِیائُکُم فِی الحیوة الدنیا والاخرة

اشارت به این که با ضعیفان رفق بیشتر کنند ،

و عاجزان را بیشتر نوازند ،

که جسارت دعـــــوی آشنـــائی ندارند ،

و از آن که خود را آلوده دانند زبان گفتار ندارند ،

پس هرکس درمانده تر است

به دوست نزدیـــــک تر است ،

و هرکه شکسته تر به دوستی سزاوار تر !

در خبر است که : چون روز رستاخیز

یکی از آن شکسته و سوخته ها را به حضرت برند ،

خداوند از او پرسد : بنده من چه داری ؟

گوید : دو دست تهی ! دلی پر درد !

جانی آشفته و حیران !

در موج اندوه و غمان !

خداوند فرماید :

هم چنان بـــــرو تا ســـــــرای دوستــــــــان

که من شکستگان و اندوه ناکان را دوست دارم !


گفتم چه نهم پیش دو زلف تـو نثار

گر هیچ به نزد چاکر آئی یک بار ؟

پیشت بنهم این جگــر سوخته را ؟

یا باز کنـم این دو لب دوخته را ؟

 

داوود پیغمبر گفت :

خــدایـــا ؛

 

اعضاء تن را با آب بشویم تا از پلیدی پاک شود !

دل را با چه شویم تا از غیر تــــو پاک گردد ؟

فرمان آمد :

دل به آب حسرت و اندوه بشوی !

تا به پــــــــاکی بزرگ رسی !

گفت : خداوندا ؛

حسرت و انــــــــــدوه از کجا آرم ؟

فرمــــــود :

ما خود انــــــــــدوه فرستیم !

ولی به شرطی که دامن در دامن اندوهگینان بندی !

پرسید : بار الاها ؛

نشــــــــــان آن ها چیست ؟

فرمــــــود :

همه روزه آفتاب را می نگرند تا کی فرو شود

و پرده شب انداختــــــه شود !

تا ایشان درِ خلوتگاه کوبند ،

و همه شب خروشان و سوزان و گریان ،

با نیـــــــاز و گـــــــداز !

روی بر خاک نهاده ، به آواز مرا می خوانند .

در آن حال از خلاق عالم ندا آید ؛

که ای جبرئیل و ای میکائیل ؛

تسبیح بگذارید که آواز سوخته ای می آید ،

هرچند بار گناه دارد ، لیکن در دل درخت ایمان دارد ،

و در آب و گِل او مهــــــــر مـــــا سرشته !

فرشتگان مقرب که از آن روزگار که در وجود آمدن تا رستاخیز ،

دست در کمر بندگی ما زده اند ،

و فرمان را چشم نهاده ،

و در آرزوی یک نظر می سوزند !

انگشتان حسرت در دهان حیرت گرفته اند که این چیست ؟

خدمت این جــــــــــــا !

و محبت و دوستی آن جا !

دویدن و پوشیدن بر ما !

و رسیدن و ندیدن ایشان را !

از حضرت جلال و قادر متعال ،

به آنها جواب می رسد که :

نهاد آنان معدن سوز و کان اندوه است !


بی جمال سوزِ دردی ، نام دین هرگز مبَـر

بی جمالِ شوق وصلی ، تکیه بر ایمان مکن

در خمِ زلفینِ جان آویزِ جانان روز وصـل

جز دلِ مسکینِ خون آلود را قربان مکن ! 

 

 

همه مشکلات ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبوب دلهـا و منجی انسانهـا

حضرت حجـة ابن الحسن العـسکـری المهــــدی(عج) است


و قطعاً و مسلماً روز جمعه ای



 

پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم



کارت پستال درخواستی طراحان



موضوع :


<   <<   166   167   168   169   170   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *