سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1988233
  • بازدید امروز: 101
  • بازدید دیروز: 152
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (  397 )    

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت نهــم ) 

 

چراغ حقـــایـــق


 

( جزء اول ـ صفحات 5 و 6 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم

 29 ـ هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا

ثُمَّ اسْتَوَى  إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ

وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ  عَلِیمٌ

او خداوندی است که برای شما آفرید آنچه در زمین است پس از آن آهنگ بالا کرد

و آنها را هفت آسمان راست کرد و او است که به هر چیزی دانا است.

 

هر چه در زمین است بهر شما آفریدم

و مسخر شما کردم

عطاء ما مختصـــر نبود،

کرامت ما در حق سوختگان ما سرسری نبود

و چنان نبود که بر مملکت زمین اکتفا کنیم،

آسمان ها را از بهر نظر شما

و نزهت بصــــــر شما

و خزینه روزی شما راست کردم!


خـدایـــا ؛

نسیمی وزید از باغ دوستی ،

دل را فـــــــدا کردیم،

بوئی یافتیم از خزینه دوستی ،

به پادشاهی بر سر عالم ندا کردیم،

برقی از مشرق حقیقت تافت،

آب و گل کم انگاشتیم و رو گیتی بگذاشتیم،

یک نظر کردی، در آن یک نظر بسوختیم و بگداختیم،

بیفــــــــزای خـــــدایــــــــا نظـــــری،

و این سوختــــــــه را مرهــــــم ساز

و غرق شده را دریاب که می زده را به می دارو کنند!


30 ـوَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَةِإِنِّی جَاعِلٌ

فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا

مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاء

وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ

قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ

ای محمد گوش کن ، وقتی خداوند به فرشتگان گفت : من در زمین خلیفه ای بر قرار خواهم کرد،

گفتند آیا می‏خواهی کسی را که در زمین فساد می ‏کند و خون ریزی می‏ نماید خلیفه قراردهی؟

در حالی که ما به تسبیح و تهلیل تو مشغولیم و تو را تقدیس می‏ کنیم ؟خداوند فرمود من دانم آنچه شما نمی دانید.

عالمی بود آرمیده

در هیچ دل آتش عشقی نه!

در هیچ سینه ای تهمت سودائی نه!

دریای رحمت به جوش آمده

خزائـــــن طاعات پُــر بــــرآمــــــده،

غبار فتـــرت بر چهره طاعت مطیعان ننشسته،

و لاف دعوی فرشتگان به عیّـــــوق رسیده

که ما تـــــــو را تسبیح خوانیم

و هر چه در عالم جوهری بود

 در طمع افتاده و به لطافتی که داشت

دعوی خلیفــــــه گری داشت،

عرض مجید به بزرگی خود می‌نگریست،

کرسی در فراخی خـــــود می نگریست ،

هشت بهشت به جمال خود نظر می‌کرد

طمع همگنان از خــــــــــــــاک بریده

و هر یک در سودائی مانده اند!

ناگاه از جانب ربُّ العزت ندائی رسید که :

من در زمین خلیفـــــه برقـــــــرار می کنم !

و بی آن که با فرشتگان مشورتی کند ،

یا این که از آنان یاری بخواهد ! گفت :

حکم قهر ما کاری را رانَد ،

و قلم کَرَم ما از عرش تا فرش

و از سرِ ایوان عالَم تا به آخر ،

خطی در کَشَد ! و ساکنین هر دو عالم را آگهی دهد

تا صدر کشور های عالم ،

آدم خاکی را مسلّم باشد ،

و سینه ی عزیز آدم به نور عرفان روشن ،

و کَرَم و فضل ما در حقّ او آشکار گردد!


زلزله این هیبت در دل مقربان افتاد

و پیش خود گفتند :

این آدم خاکی چه نهادی است ؟

که پیش از آفرینش او،

قرآن بر سُدَّه ی جمــــــال او کوس خلافت می کوبد!

و وی هنوز در بنــــد خلقت نه!

و جلال تقدیر از مکنونات غیبت خبر می دهد که

شمــــــا فطــــــــرت وی نشناسید!

و دیــــــده هیـــــــچ بصـــــــــری هم

جمال خورشید صفـــــــوت آدم درنیافت!

این شـــــرف از چه بــــــود؟

این دولت از چه خاست؟


گویند خداوند جَلَّ وَ عَلا صحنه گودی قتلگاه و آخرین نماز و نیایش اباعبدالله الحسین (ع) را در منظر فرشتگان آورد

و فرمود : شما این همه زیبایی و خلوص در نیایش را دیده بودید ؟


از آن جهت که آدم صدف اسرار ربـوبیّت

و خزینه گوهرهای کشور وجود بود!

چه بســـــــا دُرّ گرانمایـــــــه

و لـــــؤلـــــــؤ شاهـــــــوار

که در آن صدف تعبیـــــه بود،

و با هــــر دُرّی ، شَبَهی سیــــاه در رشته کشید

و با گوهر هر یک از پیمبـــــــران

شبهی در برابر ایشان داشت!

 

درّی چون آدم ،

شبهی چون شیطان لعین،

دُرّی چون ابراهیم ،

شبهی چون نمرود طاغی

درّی چون موسی ،

شبهی چون فرعون بی عون!

دری چون عیسی ،

شبهی چون طایفه گمراه یهود!

و درّی چون محمّــد (ص) ،

شبهی چون بوجهل پرجهل داشتند!

فرشتگان که این خطاب را شنیدند

قرار و آرام از ایشان برفت

زبان به پرسش دراز

و جمله آواز سر آوردند

که خدایا ، خداوندا ، پادشاها ، بزرگوارا ، کردگارا ،

این آدم خاکی ،

تراز تقرّب را به دست گناهکاری لکه دار کند

 و سر از ربقه ی اطاعت بیرون کشد

و ما را که از قدس آفریده ای

این اسباب ما را آراسته است!

گویند آتش از غیب پدید آمد

و فرشتگان را بسوخت

و خطــــاب آمــــد :

که شما نمی‌دانید آنچه من می‌دانم!

ما در ازل حکم چنان کردیم

که چراغ حقـــایـــق معـــرفت و دانش

در سینه ‌آدم خاکی روشن گردانیم

و منشور ولایت خاکی به دست او دهیم

و پرچم کشورهای زمین را

در دل لشکـــــر او برفــــــرازیــــــــم

و شما که مقرّبان درگاهید

پیش تخت آدم ، چاکر وار صف بر کشید

و او را سجـــــده کنیـــــــد

و شما که گرد عرش ما طواف می کنید

از نسبت جنایت به ذرّیت آدم

که هنوز در وجود نیامده ،

استغفـــار کنیـــــــد

و پـــــوزش طلبیــــــــد

و شما که معصومان عرش و کرسی هستید

منتـظـــــــــــر باشیـــــــــد

تا چون روز رستاخیز رسد

و گیــــــــر و دار کیفـــــــر

و جزای سیاست و عمل برخیزد

مؤمنان آدم خاکی را ایمن دارید

و سلام ما را به او برسانید

این ها همه فرمودیم

تا شما شرف خاکیان را بدانید

و بر حکــــم مـــــــا اعـتــــــــراض نکنیــــد.

ما مونس عشقیم و شمـا در گذرید

وز قصه و حال عاشقـان بی خبرید

از زشتی یار من شما غم چه خورید

در چشم من آئید و در او در نگرید


این جمعه هم گذشت و نیامد !

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

 

 پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 396 )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت هشتــم ) 

کشـف جمـــال

 

( جزء اول ـ صفحه 5 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم


27 ـالَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ

وَ یَقْطَعُونَ  مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ

فِی الأَرْضِ أُولَئِکَ  هُمُ الْخَاسِرُونَ 

 

کسانی که عهد خدا را می‏ شکنند پس از بستن پیمان ، و آن چه را که امر به پیوند آن شده می‏ بُرند

ودر زمین فساد و تباهی می‏ کنند، ایشان همان زیان کاران اند.



28 ـکَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْیَاکُمْ

ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ

 

چگونه به خداوند کافرمی شوند در حالی که شما نطفه‏ ها‏ی مرده بودید و شما را زنده کرد

پس میراند شما را و باز دوباره زنده کرد و همه شما ها به وی باز می‏ گردید

.

به اشاره می‌گوید:

ای گم کرده‌ی سر رشته‌ی خویش،

ای افتاده درچاه بشریّت خویش،

راه از این روشن تر خواهی‌که نمی روی؟

میدان از این گشاده تر خواهی که سواری نمی کنی؟

شمع از این افروخته تر خواهی که از جاده‌ی راست می بیفتی؟

ای سال ها بر تو گذشته و هنوز بوئی نیافته ای،

ای بر هزار خوان نشسته و هنوز گرسنه ای،

ای هزاران لباس پوشیده و هنوز برهنه ای!

ای مسلمانان ؛ میدان فراخ است سواران کجایند؟

دیـــوان و ستمگران فرو نهادند ستم دیدگان کجایند؟

طبیب حاضر است بیماران کجایند؟

جمال در حال کشف است عاشقــــان کجاینــــــد؟


و کنتم امواتاً فا حیاکم …

 

مرده بودید من شما را در نطفه زنده کردم!

چون ننگـــــــریــــــد ؟

نادان بودید داناتان کردم،

چـون در نیـــــــابیــــــــد؟

راهتـــــــان نمودم ،

چـــــرا می نـرویـــــد؟


مـرد باید که بــوی بایـــد بــرد

ورنه عالـــم پر از نسیــم صبـاست !

 

خــدایــــا ؛

بنده با حکم ازل چه برآید!

و آنچه نداردچه باید!

کوشش بنده چیست؟

کار خواست تو دارد!

به جهد خویش نجات خویش کی تواند؟

 

ثم یمیتکم ثم یحییکم …

 

مرگ بر سه قسم است :


مرگ لعنت، مرگ حسرت، مرگ کرامت

 

مرگ لعنت کافران راست،

مرگ حسرت عاصیان راست،

مرگ کرامت متّقیان راست

 

و زندگی هم سه قسم است :


زندگی بیم، زندگی امید، زندگی مهر،

 

زندگی بیم در نیکو کاری پیدا،

زندگی امیـــــد در خدمت پیــــــدا،

زندگی مهـــــر در یاد پیدا

زنده‌ی بیم را روز مرگ، او را ایمن کنند!

زنده ی امید را روز واپسین نوازش کنند،

زنده‌ی مهر را بر بساط کرم در مجلس انس نشانند!

ای ســـزاوار کَـــــرَم ؛ ای نــــوازنــــــده عــــــالَـــــــــم ؛

نه با جز تــــو شادی است و نه با یـــاد تــــــو غم !

خصمـی و شفیعـی و گواهـی و حَکَــــــم !

 

جز عشق تــو بر ملک دلم شاه مباد

وز راز من و تــــو خلق آگاه مباد

کوته نشود عشق تـو ام زین دل ریش

دستم ز سر زلف تـــو کوتاه مباد !

 

شــــرم چیست ؟

شرم حصار دین است و مایه ایمان و یقین ، و نشان کَرَم ،


و خلق در این مقام بر سه گونه اند :


غافلان ، عاقلان ، عارفان ،


غافلان از مــردم شـــــرم دارند و ایشان ستمکاران اند ،

عاقلان از فرشتگان شرم دارند ، ایشان مقتصدان اند ،

عارفان از حـــقّ شــــــرم دارند و ایشان سابقــــان اند.


گفته اند که حیاء بر هفت وجه است :


اول حیــــــــاء حق تعالی ؛

چنانکه در تفسیر آیه شریفه ( 26 ـ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی ... )

در فراز پایانی پست قبل [ کلیک کنید ] شرح داده شد.

دوم حیــــــــاء کَــــــــرَم ؛

چون حیــــــــاء پیغمبر (ص) که وقتی صحابه بر او وارد می شدند

نمی خواست بگوید بیرون روید !

و خداوند وحی فرستاد که

اصحاب وقتی غذا در خانه تو خوردند از آن جا بیرون روند!

سوم حیــــــــاء حشمت ؛

چون حیــــــــاء علی (ع) وقتی که یک نفر صحابی

در حضور علی (ع) و فاطمه (س)

از پیغمبر (ص) پرسشی مربوط به زناشوئی کرد.

چهارم حیــــــــاء اجلال ؛

که اسرافیل از عظمت خداوند بال ها بهم زد و شرم داشت .

پنجم حیــــــــاء تقصیر ؛

چون حیــــــــاء فرشتگان که گفتند :

خدایا ما حق عبادت تو را بجا نیاوردیم و مقصریم و شرم داریم.

 

ششم حیــــــــاء جنایت ؛

مانند حیــــــــاء آدم (ع) که در زلّت افتاد و تاج از وی ربودند

و چون متواریان از این گوشه به آن گوشه می شد

و خطاب آمد که ای آدم ؛ آیا از ما فرا می کنی ؟

گفت : نه خدایــــــا ، از تــــــوشــــرم دارم !

هفتم حیــــــــاء استغفار ؛

چون حیــــــــاءموسی (ع) که گفت :

خدایا در امر دنیا پرسشی دارم

ولی از ذکر آن شرم دارم.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@


و امّــــا مشکلات مـــا !

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

 

جانـــــــان من !

 

 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم

که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی

و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی

 

 برای تعجیــــــــــل در فـــــرج مبارکتــــان دعا می کنیم




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 395    )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

 ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت هفتــم )

بـــاران لطـــف

 

( جزء اول ـ صفحات 4 و 5 )


بسم الله الرحمن الرحیم

24 ـ فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ وَ لَن تَفْعَلُواْ ،فَاتَّقُواْ النَّارَ

الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْکَافِرِینَ

 

( در ادامه آیه قبلی ) اگر نکنید و نتوانید وهرگز نخواهید توانست ، پس بپرهیزید از آن آتشی که

هیزم و آتش گرای آن مردمان و سنگ ها هستند که آماده شده است برای ناگرویدگان.


25 ـ وَ بَشِّرِ الَّذِین آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ

أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ

کُلَّمَا رُزِقُواْ مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا

قَالُواْ هَذَا الَّذِی رُزِقْنَا مِن قَبْلُ

وَ أُتُواْ بِهِ مُتَشَابِهًا وَ لَهُمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ 

وَ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ

 

و بشارت ده آن هائی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند ،

به این که در آخرت ایشان را بهشت ها است که از زیر درختان آن آب ها  روان است

و هرگاه که ایشان را از میوه‏ ها‏ی بهشتی روزی دهند گویند این میوه ای است که

به ما از پیش روزی داده بودند ، و برای آنها میوه‏ ها‏ آرند مانند میوه‏ ها‏ی دنیا ،

و آنان راست در بهشت جفت های پاک و پاکیزه و ایشان در آن سرای جاودان اند.


این آیت نواخت دوستان است

و امید دادن ایشان به ناز ونعمت جاودان

و ترغیب مؤمنان بر طاعت و طلب زیادتی نعمت،

و آیت پیش تحذیر بیگانگان است

از شور دل و شرط زبان،

و بیم دادن آنان از آتش عقوبت،

و مؤمن آن است که چون آیت اول بشنود

بترسد و بی آرام شود

و از عذاب دوزخ بیاندیشد

و چون آیت دوم شنود

شاد شود و دل در نبندد

و امید قوی کند و آرامش در دل آرد

و خداوند هر دو کس را بستود،

آن ترسنده و این آرامیده،

ترسنده را می‌گویــــد:

هر گاه یاد خدا شود دل های مؤمنان بیمناک میشود

و آرمیــــــده را گویـــد:

دل مؤمنان بیاد خدا آرام و آسوده می گردد.

و سنت خدای کریم آن است که هر جا آیت خوف فرستد

و بندگان را بترساند، از پی آن آیت رجاء و رحمت فرو فرستد

و دل آنــــان را آرام کنـــد تا نــومیــــد نشوند!

این آیت اشارت است به این که

هر که امروز در میدان خدمت است بشارتش باد

که فـــــــردا در مجمــــــع رَوح و ریحــــان است

و نه هرکه به بهشت رضـــــــــــــــــوان رسید

به کرامت رَوح و ریحـــــــــــــــان رسد!

که بهشت رضوان غایت نزهت متعبدان است

و رَوح و ریحــــــــــــان

قبلــــه جــــــان محبـــان!

بهشت رضــــــــــوان ،

علییّن و دارالسلام است

و رَوح و ریحان در حضرت احدیّت

تحفــــه جان عاشقـــــان است،

هر کس حرکات پاس دارد

به بهشت رضـــــــوان رسد

و هر کس انفاس را پاس دارد

به رَوح و ریحــــــــان رسد!

این رَوح و ریحان چون باری از عالم غیب در آید

که آن را بـــــــار فضـــــــل و فضیـلــــت گویند

و آن ابـــری فراهم آرد که آن را ابــــر بِــــرّ گویند

و از آن بارانی ببارد که‌آن را بـــاران لطـــف گویند

و از آن باران سیلی آید که آن را سیلِ مهــــر، نامند!

آن سیل مهــر، بر نهاد آب و خاک گمارند

تا نه از آب نشان ماند ونه از خاک‌خبر!

نه از بشریت نام ماند و نه از انسانیت اثر!

هر شغل خاست از آب و گل خاست

و هر شور که آمد از انسانیت آمد،

هردو بگذار تا به نیستی رسی

و از نیستی برگذر تا به رَوح و ریحان رسی؟


26 ـ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا

مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ

فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ

وَ أَمَّا الَّذِینَ کَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ

بِهَذَا مَثَلًا یُضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیرًا

وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفَاسِقِینَ

 

خداوند شرم نکند از این که مثلی زند هرجا باشد از پشه یا چیزی بالاتر از آن  (*) ،

پس آنان که ایمان آوردند می دانند که این مثل بر معیار حکمت و راست از سوی خداوند است،

اماآنها که کافر شدند می‏گویند خداوند از این مثل چه اراده کرده ؟ که جمعی را گمراه

و گروهی را راهنمائی می‏کند ؟ در صورتی که به این مثل ها گمراه نشوند مگرمردم بدکار و فاسق؟


بدان که خـــدای عَــــزَّ وَ جَــــلّ را

نام های بزرگوار است و صفت های پاک،

نام های نیکو و صفات پسندیده،

نام های ازلی و صفت های سرمدی،

خود را به ‌آن صفت ها بستود

و در پیغام ها و نامه های خویش

آن صفت ها و نام ها را به مردم وانمود،

از جمله آن صفات یکی حـیـــــــا است

که اثبات آن در آیت و در خبـــر معلوم است،

 

چنانکه درخبر آمده که

خداوند از بنده ای که دست بسوی او دراز کرده حیا می‌کند. 

این صفت و مانند آن هر چه درست شود

به نصّ کتاب و سنّت بر بندگان خدا واجب است

که چون آن را بشنـــود یا بخوانـــــد

بر آن نـــام و صفـــت بایستد

و زبان و دل از معنی آن خاموش دارد

و از دریافت چگونگی آن نام یا صفت

که او را راه نیست بگذرد

یعنی که مردم با عقل خود وی را در نیابند

و منزلت او را نشناسند،

هـــــرکـــــــه ‌از این ‌راه رود

پاکیزه سیرت و پسندیده طریقت است

و چنین کس را چشمه حکمت

و صــــــدق فــــــــراست

و نـــــــور معـــرفـــت بهره شد

و این منزلت کسانی را بُـــوَد که

چون دیگران از مردم شرم دارند

و رضایت خلق طلبنـــد

 و از حق کسی شرم دارد

که در دل بینائی و در سر آشنائی دارد،

و در هرحال که باشد ،

داند که خدا به وی نگران است

و بر کـــــــردار او دیده ور!

بیچاره آدمی که کشتـــه غفلت است

و گرفتـه جهـــــــالــت !

 از مردم شرم همی دارد !

ولی از خدا شرم ندارد !!!

و خداوند از این خوی واخواست می کند.

و می گــــویــــــد:

از مردم می ترسید

در صورتی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید.

باز گـــــویــــــــــد:

چه بی انصاف بنــــده من ،

مرا می خواند من شرم دارم او را رد کنم

و او معصیت من می کند و شرم ندارد!

بی انصاف تــر بنـــــــدگانی که

روزی خـــــــــــــــدا را می خورند

و از بندگان خـــــــــــــــدا اطاعت می کنند !

از خـــــــــــــــدا نمی ترسند

و از بندگان خـــــــــــــــدا می ترسند !!!

-------------------------------------------------------------------------------

(*) از عارفی پرسیدند:

فلسفه خلقت پشه و تار تنگ ( عنکبوت ) چه بوده ؟

گفت: اگر آفریدن پشه،

تنها برای کشتن نمرود

و آفریدن تارتنک،

تنها برای تنیدن درب غار حرا بود.

برای علت خلقت آن بس بود !

 

السلام علیــک 

یا اباصــالح المهـــدی

 

شاید این جمعـــه بیاید شاید

پـــرده از رخ بگشـــاید شایـــد

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجـــی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

پس برای تعجیــــــــــل در فـــــرج مبارکشان دعا کنیم


اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (394) 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

   ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت ششــم )

سـوختــه عشـــق

 

( جزء اول ـ صفحه 4 )

18 ـ صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَ یَرْجِعُونَ   

اینان کران ، گنگان ، کوران اند که از کفر باز نمی گردند!

 

19 ـ أَوْ کَصَیِّبٍ مِّنَ السَّمَاءِ فِیهِ ظُلُمَاتٌ وَ رَعْدٌ وَبَرْقٌ یَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِی آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَالْمَوْتِ واللّهُ مُحِیطٌ بِالْکافِرِینَ

یا چون باران سختی هستند از آسمان که در آن تاریکی ها و تندر و درخش است و آنان انگشت های خود را در گوش کنند از بیم صاعقه که بایشان رسد ! و از ترس مرگ ، و خداوند بر کافران محیط و تاونده است.

20 ـ یَکَادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصَارَهُمْ کُلَّمَا أَضَاء لَهُم مَّشَوْاْ فِیهِ وَ إِذَا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قَامُواْ وَلَوْ شَاء اللّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصَارِهِمْ إِنَّ اللَّه عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

نزدیک است برق درخشنده دیده ‏ها‏ی ایشان را برباید ،  همین که آنان را جای روشن کند در آن راه  می ‏روند و چون بر آن ها تاریک کند برپای بمانند ، و اگر خداوند بخواهد شنوائی و بینائی آنان را ببرد ، بدرستی که خداوند بر هر امری توانا است.


21- یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ

ای مردم خدای خویش را بپرستید و او را بندگی کنید ، خدائی که شما را و آنان که پیش از شما بودند آفرید ، تا مگر از خشم خداوندی در امان باشید و از عذاب او بپرهیزید

 

 این است خطاب خطیر و نظام بی نظیر،

سخنی پرآفرین و بر دل ها شیرین،

که جان را پیغام است

و دل را آرامش

و زبان را پرورش،

فرمان بزرگوار از خدای نامدار

به لطف خویش

به سزای کرم خویش،

که ای بندگان مرا بپرستید

و مرا خوانیـــــد

و مرا دانیــــد

که آفریدگار منم

و کردگار بنده نواز آمرزگار منم،

مرا پرستید که جز من پرستیده ای نیست

و مرا بخوانید که جز من جواب گوئی نیست،

آفریدگار منــــــــم،

چرا دیگران را می پرستید؟

بخشنده منـــــــــم

چون است که از دیگران چشم داشت دارید؟


یکی از صحابه از رسول اکرم (ص) پرسید:

سه شرط برای خدایت و برای خودت و برای یارانت شرح ده ،

حضرت فرمودند :

شرط برای خدا آن است که او را بپرستد و به او شرک نورزید ،

شرط برای خودم  آن که از آن چه خودتان و فرزندان تان

را از آن منع می کنید برای من هم منع کنید ،

و شرط برای یارانم برادری و برابری میان همه آنان است !

صحابی پرسید اینها همه برای شما ،

پس برای ما چیست ؟

فرمود برای شما بهشت است .

علت این که اینجا خدا فرمود : پروردگار را بپرستید

و در جای دیگر فرمود: خدای را بپرستید

آن است که در اینجا خطاب به عامه مردم

که عبادت ایشان بر دیــــــدار نعمت

و بواسطــــــه تربیت است ،

ولی آنجا خطاب به خاصه است

که عبادت ایشان بر دیـــــــدار منعــــــم

و بی واسطه ی تربیت و بی‌حظِ بشریت است!

همانگونه که یک جا فرمود:

ای مردم پرودگارتان را بپرهیزید

و جای دیگر فرمود خدایتان را بپرهیزید،

چه خطاب اول تعمیــــــم

و خطاب دوم تخصیــــــص دارد


که آن بهشتیان راست


 

و این حضرتیـــــــــــــــان را 

 

 

از این رو بود که جنید روزی در میان مرم بغداد ظاهر شد و گفت:

اینها مشتی بهشتی اند ولی حضرتیـــــــــــان قومی دیگرند.

و این که در آخر آیه فرمود: لَعَلَّکُـمْ تَتَّقُــونَ

آگاهی است که پرستش خداوند،

بنده را به تقـــوی و از تقــــوی به دوستی حق

و از دوستی حق به پیروزی جاودانه برساند.


از این رو در جای دیگر فرمود :

خــــــــــدا را تقــــــوی داشته باشید

به امیـــــــد این که رستــــــگار شوید

و جای دیگر فرمود :

کار نیک کنید شایــــد رستـــگار شوید.


22 ـ اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءً بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّکُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَادًا وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ

آن خدائی که این زمین را برای شما فرشی گسترده  و آسمان را بنائی بلند برداشته ،  و فرو فرستاد ازآسمان آب ، تا میوه ‏ها‏ی گوناگون روزی شما  بیرون آورد ، پس خدای را همتا مگوئید و برای او انباز نسازید.


 
پس آن گاه شگفتی های زمین و آسمان

و پدیده هایی آن ها را دلیل بر خداوندی

و گواهی بر آفریدگاری

و یکتائی و دانائی و توانائی خود دانست،

که آسمان ها را بدون ستون و تکیه گاه بر پاداشت

و روشنائی روز را از شب دیجور برآورد

و تاریکی شب را از روشنائی روز پدید کرد،


از این عجب تر آن که روشنائی دانایی را

در نقطه خـــــون سیـــــاه دل نهاد

و روشنائی بینائی را

در نقطه سیـــــــاهی چشــــــم نهاد

تا بدانی که این روز روشن

نشان عهـــــــد دولت است

و آن شب تاریک مثال روزگار محنت،

در حقیقت می گوید:

ای کسانی که در روشنائی روز دل آرام دارید،

ایمن مباشید که تاریکی شب محنت بر اثر است،

همچنین است احوال دل،

گاهی در شب قبض

و گاه در روز بسط،

اندر شب قبض هیبت و دهشت!

و به روز بسط نعمت و رحمت!

در حین قبض، حالت بنده همه زاریدن است

و خواهش از دل ریش،

و درحال بسط همه نازیدن است و آرامش در پیش!


 

خـــدایـــا ؛

گر زارم در تــــــــو زاریدن خوش است،

ور نـــازم به تــــــــو نازیدن خوش است


 

خداونـــدا ؛

شاد بدانم که بر درگاه تــــــــو می زارم،

به امید آن که روزی در میدان فضیلت به تــــــــو نازم،

یک نظر در من نگری و دو گیتی به آب اندازم.


ارباب حقایق این آیه را چنین تفسیر کنند :

که زمین رمز تن است

و آسمـــان رمـــــز عقـــــل

و ادب رمــــــــز علـــــــــم است

که بواسطه عقـــــــل حاصــل شود

و ثمــــــره  هـــــا کـــــــردار نیکـو است

که بنـــــده به مقتضای دانش خود عمل کند

 آن گاه می گوید به چنین خــــــدائی انباز نورزید،

و در پرستـــــش او دیگـــــــری را شــــــــریـــک نکنید؟


23- وَ إِن کُنتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءکُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ

اگر شما در شور دلی و گمان و تردید هستید از آنچه ما فرو فرستادیم به بنده خویش از پیغام ها ، یک سوره مانند آن بیاورید و آن ها را که خدا می‏ دانید به گواهی جز خدای حقیقی و یگانه بخوانید ، اگر راست می‏ گوئید و توانائی دارید ؟!

آیه نخست (قبــــل) در اثبات توحیـــد

و حجت بر مشرکان عرب بود

و این آیت در اثبات نبـــــوت است

و حجت بر اهـــــل کتـــــاب و ذمت،

و کلمــــــه شهــادت مشتمل است به

اثبات توحیــــد و نبـــوت هر دو

که تا بهر تو خستــــو (*) نشود

در دایـــــــره اســــــلام درنیـــاید

و اثبات نبـــــوت به این است که

گفتــــــار او را کلام حق دانی

 و کردار او را رهبر خود گیری،

سخنان او وحی حق

و بیان او راه حق

و حکم او دین حق‌است،

و وجود او و بلاغ او

درحال حیات یا ممات،

محبت حق است!

چه آدم هنوز در پرده آب و گل بود که

راز فطرت محمد(ص)

 بر درگاه عزت کمر بسته بود

و نظر لطف حق بجان وی پیوسته ،

و سخـــــــــن :


من پیغمبر بودم درحالی که آدم میان آب وگل بود


اشاره به همین معنی‌ است


 


 و نشر بســاط عـــزت قــــــرآن

از طی قدس خویش برای آن ست که

نامحــــرم را دست رد بر سینه زند

و سوخته عشق را نقـــــاب جمــــال فرو گشاید!

 


ببینی بی نقاب آن گه جمال چهره قرآن


چو قرآن روی بنماید زبان ذکر کن گویا

 

-------------------------------------------------------------------------

(*) ( خستو = اقرار کننده ، هستو هم گفته شده )

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 393    ) 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه3 )

( قسمت پنجــم )


متـاع کفــــر و دیـــــن

 

 

 

11 - وَ اِذا قِیلَ لَهُم لا تُفسِدُوا فِی الاَرضِ قالُوا اِنَّما نَحنُ مُصلِحُونَ

وقتی به ایشان گویند که فساد و تباهی در زمین نکنید

در جواب گویند ما نیکوکار و سامان آوریم ( مصلح و اصلاح کننده هستیم )

12 ـ اَلا اِنَّهُم هُمُ المُفسِدُونَ وَ لکِن لا یَشعُرُونَ

آگاه باشید که آنان خود مفسد و مَفسَدَه جو هستند و عاقبت آن را نمی فهمند.

13 ـ وَ اِذا قِیلَ لَهُم آمِنُوا کَما آمَنَ النّاسُ ...

چون به ایشان گفته شود که ایمان آورید چنانکه مردم گرویدند ،

می گویند آیا ما با شما بگرویم چنانکه سبک ساران و سبک خردان ایمان آوردند ؟

آگاه باشید ! آنان خود نازیرکان و سبک خردان و سفیهـــــــانند.

 

ای خداونــــد کریـــــم،

ای کردگار حکیــــــم،

ای در وعده راست ،

و در عدل پــــــاک ،

و در فضــــــــل تمـــــــام ،

و در مهــــــــر قـدیـــــم ،

آنچه می خواهی می‌نمایی

و چنانکه خواهی می آرایی،

هر یک را نــــــامی

و در دل هر یک از تو نشانی،


داغ نبایستگی بر قومی ،


و رقم شایستگی بر قومی دیگر

 

شایسته را از راه تفضل در آورده

و ناشایسته را در کوی عدل رانده،

فضـــــل و لطـــف، ازلــــــی

و قهـــر و عـــدل، سرمــدی است

آن یک نصیب مخلصان

و این یکی بهــره منافقـــان!

خــدای مـن ؛

آه از قسمتی که پیش از من رفته ،

فغان از گفتاری که خود رائی گفته ،

چه سود  اَر شاد بُـــــوَم یا آشفته !

ترسان از آنم که قادر متعال در ازل چه گفته…

منافقان که در زیر هدم و فشار عدل افتادند

خویشتن را خود پسندیدند

و نیک نامی بر خود نهادند

و مخلصان و صحابه رسول خدا را سفهاء خواندند،

خداوند به کرم خود نیابت بداشت

 و ایشان را جواب گفت که سفیهان نه ایشانند.

آری هر کس که خویشتن را نَبُــوَد،

خـــــــدا وی را بُــــــــــــــــوَد،

هرکس فرمانبردار خدای است خدا به او پیوست،

 

خداوند محمد(ص) را گفت :

تـــــــو دوست مـــــــائی،

پسندیـــــــده مـــــائی،

تو را چه زیان که ایشان تو را نپسندند،

تو را آن باید که منت بپسندم،

دوستِ دوست پسند باید نه شهر پسند!

 

دلا خوبـان دلـی خونیـن پسنـدند 

دلا خون شو که خوبـان این پسنـدند 

متـاع کفـر و دیـن  بی مشتری نیست 

گروهی آن گـروهی ایــن پسنـدند 


 

    14- وَ اِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا ْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْاْ

إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَکْمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ 

چون مؤمنان را بینندگویند که ما ایمان آوردیم و جون با سالاران خود رسند

و از مؤمان خالی باشندمی‏گویند ما با شما هستیم همانا ما آنانرا استهزا می‏کنیم و بر آنها افسون     گرانیم  

 

 

16 ـ اللّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَیَمُدُّهُمْ فِی طُغْیَانِهِمْ یَعْمَهُونَ

اینها همانها هستند که گمراهی را خریدند و راست راهی را بفروختند و بازرگانی آنان سودمند نیامد و راست راه نبودند!

 

منافقـــــان خواستند

جمع میان صحبت مسلمانان و عشرت کافران کنند

و می خواهند هم از شما ایمن باشند هم از ایشان،

اکنون نه از شما ایمن هستند نه از ایشان.

مهـر خـود و یــار مهربانت نرسد

آن خــواه گر آنی و گر آنت نرسد

ارادت و عادت با هم نسازند ،

تاریکی شب و روشنائی روز با هم جمع نشوند ،

 در یک دل دو دوستــــــی نگنجـــد !

 

منافقان مؤمنا ن را استهزا می‌کردند

و جز آنکه در دل داشتند بر زبان می آوردند

و با دیــــــــوان خود یکی شدند

تا برگروندگان کیــــــدها ساختند

و در آن حال ایشان را عذاب در نگرفت،

نه از نتوانستن خــــــدای قهّـــــــــــار بود!

چون خداوند زود گیرنده و شتابنده نیست،

که شتابنـــــــده به عــــــذاب ،

کسی باشد که از فوت آن ترسد!

و خداوند که همیشه بر همه چیز توانا

و با هر تاونده گاونده است،

به او هیچ چیز در نگذرد و از او فوت نشود!


فرعون چهـــار صـــد سال دعوی خــــدائـــی کرد

و سر از بنــــــــدگی بیـــــرون برد.

خداوند او را در آن شوخی و سر کشی

فرا گذاشت و عــــــــذاب نفرستــــــــاد،

نـــــــه آنکـــه با وی می‌نتوانست

یا در کشور می در بایست! ـ نه!

 لکن خداوند بزرگـــــوار،

صبــــــــور و بـــــردبـــــــار،

از آن رو بودکه به گناه زود نگرفت

و موسی را به پیغام بر، بر او ساخت

و گفت : ای موسی!

رسالت مــــــرا انجــــام ده

که تـــــــــو چشم و گوش منی

و با تو دست من و یاری من است،

برو بسوی مرد ضعیف و ناتوان،

بگو نعمت من تو را مغرور کرد

و دنیــــــــا تــــو را فـــریب داد

پنداشتی که از مکر من ایمن هستی

که حَقّ مرا نشناختی

و خدائی مرا منکر شدی

آخر به کیفر خواهی رسید!


 

    17- مَثَلُهُم کَمَثَلِ الَّذِی استَوقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضَاءتْ مَا حَوْلَهُ

ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَّیُبْصِرُونَ

 

 

صفت ایشان چون صفت کسیاست که آتشی در هامون افروخت چون گرداگرد او روشن شد

خداوند روشنائی آنهاببرد و ایشانرا در تاریکها واگذاشت که هیچ نمی بینند!

 

 

این مثل کسی است که در آغاز کار،

حالی نیکو دارد و وقتی آرمیده،

تـــن بر خدمت داشتــــــه،

دل با صحبت پرداخته،

روزی چند در این روشنائی رفته

و عمـــــــری به ســــر آورده،

ناگاه دست قدرت از کمین گاه غیب درآید

و او را در ربـــــایــــــــــــد

و آن روشنائی ارادت به تاریکی آز بدل شود

 و در بند علاقه دنیا چنان شود

که از آن رهائی نیابد،

روزگاری در طلب جیفـــه دنیا

و زینت آن به سر آرد

و روا و ناروا گِرد هم آرد

 آلوده ستم ها و بیدادها شود

و همین که کار دنیا راست ساخت

و دل بــدان باخــــــت،

 بریدِ مرگ، کمین گاه مکر بر گشاد،

که هــــــان ! رخت بــــردار

نه جای نشستن است

و نه وقت آرمیــــــــدن،

مسکین بی نــــــــوا آهی سرد از دل پر درد بر می‌کشد

و اشک گــــــــرم از دیــــــــــده همی بارد

و به روزگار خود حسرت همی خورد.

و به زبان حال این نوحه کند که :

گل ها که من از باغ وصالت چیدم 

درها که من از نوش لبت نوشیدم 

آن گل همه خار گشت در دیده من 

وان در همه از دیـده فرو باریدم 

این است که خداوند فرمود :

فَلَّما اَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللهُ بِنُورِهِمْ…

لکن صاحب دلی باید

که رازهـــــــای قـــــرآن به گوش دل بشنـــود و بداند

و با دیده سر حقـــایـــــــق آن را ببیند و بشناسد،

اما آنان که نه گوش دل دارند تا حق بشنوند،

نه زبان حال تا با حـــــــق مناجــــات کنند،

نه دیــــــده سر تا حقیقت حق بینند،

چگـــــونه به راه راســــت رونـــد

و سخن حق پیروی کنند؟

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *