سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1988922
  • بازدید امروز: 35
  • بازدید دیروز: 62
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 387 )

 ســوره 1 : فاتحــه ( حمـد ) ( مکی )

( 7 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1)

( قسمت چهــارم ) 

 عـزّت دو جهــان


 

6 ـ اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمِ 

 

این آیت عیـن عبــادت است و مُــخِّ طاعت ،

چه دعا و سئـوال و تضـــرّع و زاری مؤمنان ،

طلــب استقــامـــت آنـــان در دیـــن است ،

 

مؤمنان می گویند :


                  بار خــدایــا ؛

 

راه خود را به ما بنمـــا ،

 

و آن گاه ما را بر آن روش دار ،

و آن گاه از روش به کشش رسان ،

 

پس نمودِ راه به آن است که

خداونـــد آیـــات خود را نمایش داد ،

روش آن است که

مرتبـــه به مرتبـــه مقـــرّر داشت ،

کشش آن است که

او را نزدیک خــــود خواست .

مؤمنان در این آیت ،

نمایش و روش و کشش

هر سه می خواهنــــد ،

که نه هر که دیــــد در راه برفت

و نه هر که رفــــت به مقصد رسید ،

بسا کس که شنید و ندید ،

و بسا کس که دید و نشناخت ،

و بسا کس که شناخت و نیافت !

بسا پیر مناجاتی که از مرکب فرو مانَد

بسا یار خراباتی که زین بر شیر نر بندد  

  7 ـ صِراطَ الَّذِینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم 

 

گفته اند :


این راه و روش اصحاب کهف است


که مؤمنان گفتنـــد :


                              خـداونــدا ؛

 

راه خود بر ما ، بی ما به سر بر ،

چنان که بر جوانمردان کهف تفضّل کردی ،

و نواخت خود بر ایشان نهادی ،

و گفتی در این غار شوید و خوش بخسبیــد

که ما خواب شما به عبادت جهانیان برگرفتیم !

 

خـداونــدا ؛ 

ما را از آن نعمت و نواخت بهره کن ،

و چنـان که بی ایشان کارشان را

به فضل خود به سر بردی ،

کار ما هم بی ما به سر بَـــر !

که هرچه ما کنیـم بر ما تــاوان بُـوَد !

و هرچه تو کنی ما را عزّت دو جهان بُوَد.

 

خـدایـــا ؛

ما نمی توانیم این کار را بی تو به سر بریم ،

نه زهره ی آن داریم که از تو به سر بریم ، 

هرگاه که پنـــداریم رسیـــدیـــم

از حیــــــرت شمــــــار  واگــردیــم ،

 

خـدایـــا ؛

کجا باز یابیم آن روز که تو ما را بودی و ما نبودیم ،

تا باز به آن روز رسیم میان آتش و دودیم !

اگر به دو گیتی آن روز یابیم بر سودیم ،

ورنه بود خود را به نبــود خود شنودیم.

 

اَنعَمتَ عَلَیهِم :

به اسلام و سنت در هم بست که تا هر دو به هم نشوند ،

بنده را استقامت دین نَبُــــوَد ،

که اسلام بی سنت نیست

و هرچه نه با سنت است آن دین حق نیست ،

 

از این جاست که پیغمبر (ص) فرمودند :

 

گفتــار نیــک بستــه به کردار نیـــک است ،

و هر دو بستـــه به نیّـــت است ،

و هر سه به موافقت با سنّـت است.


[ و سنت رسول الله (ص) را چه کسی بهتر از وصی

برحق او (علی ع ) بجا آورده ؟

که آنچه او کرده عین سنّـت بوده

و آنچه غاصبین کردند همه بدعت و ضلالت ،  

فراموش نمی کنیم که رسول الله (ص)

در واقعــــه غدیـــــر خــــــم

قبل از معرفی وصی و جانشین خود ،

به سیل عظیم جمعیت حاضر فرمودند :  

... اِنِّی تارکٌ فِیکُمُ الثَقَلَینَ کِتابَ اللهِ وَ عِترَتِی ...  

بهوش باشید که من از بین شما می روم

و دو امانت سنگین و گران بهاء نزدتان می گذارم ،

کتــــاب خـــــدا قــــرآن و عتــــرتــــم ،

این دو با همند و از هم جدا نمی شوند

تا حوض کوثر که به من رسند ...] 

 

********************************

میلاد پر خیر و برکت کوثر ولایت

علت العلل وجود شجره طیبه امامت

یگانه یادگار ارزشمنـــد رســــول الله (ص)

همسر فـــــــداکار و یــار و یــاور امـــام علی (ع)

و مــــادر بــزرگـــــــوار سیّــــــد و ســـــروران بهشت

انسیة الحَــوراء

حضرت فاطمة الزهـــراء

 

بر امام و مولایمان حجة ابن الحسن المهدی (عج)

و شما دوستان و محبان خاندان پاک عصمت و طهارت

مبـــــارک بـــــــاد



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 386 )

ســوره 1 : فاتحــه ( حمـد ) ( مکی )

( 7 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت ســوم ) 

نسیــم کَـــرَم


 

( ادامه سوره مبارکه حمد )

3ـ اَلرَّحمنِ الرَّحِیمِ :

رحمـــــن است که راه مزدوری آسان کند ،

رحیــــــــم است که شمع دوستی در راه دوستان برافروزد ،

مــــزدور همیشه رنجـــور و در آرزوی حــــور و قصــــور ،

و دوست در بحــــر عیــــــان غرقه ی نـــــــور !

روزی که مرا وصــال تو در چنگ آید

از حال بهشتیــان مرا ننـــگ آید !

 رحمن است که قاصــدِ آن را توفیقِ مجاهدت داد،

رحیـم است که واجد آن را تحقیق مشاهدت داد ،

آن حال مــریــــد است و این حال مـــــراد ،

مـــرید به چراغ توفیــق رفت به مشاهده رسید ،

مـراد به شمع تحقیق رفت به معـاینــه رسید !  

زیرا طالبِ به دوری از خود به وی نزدیک شود

 و به گم شدن از خـــــود وی را آشنـــا گردد،

که او نه از قاصـــــــــــــدان دور است

نه از طالبان گم و نه از مریدان غایب! 

رحمتی کن بر دل خـلـق و برون آی از حجاب

تا شـود کـوتـه ز هفتـاد و دو ملـت داوری

4 ـ مالِکِ یَومِ الدِّینِ :

اشارت است به دوام ملک احدیت

و بقاء جبروت الاهیت ،

هر ملکی روزی به آخر رسد

و زوال پذیرد

ولی ملک خداوند بر دوام است

که هرگز به سر نیاید

و زوال نپذیرد ،

در هر دو جهان هیچ چیز و هیچ کس

از ملک او بیرون نیست

و کسی را چون ملک وی ملک نـــه !

امروز ربَّ العالمین است

و فردا مالک یوم الدین ،

در دو جهان ملک خدا راست

بی شریک و بی انباز ،

بی حاجت و بی نیاز ،

پس اختیار بنده از کجاست ؟

و آن را که اختیار نیست حکم نیست !

 

دین در این جا به معنی شمار است و پاداش ،

می گوید مالک و متولی حساب بندگان منم ،

تا کسی را بر عیب های آنان وقوف نیفتد

که شرمســـــــار شــونــــد !

هرچند حساب کردن نشانه ی قهـــر است ،

اما پرده از روی کار بر نگرفتن عیـــن کَــــــرَم است ،

خداونـــد خواهد تا کرم نماید

پس از آن که قهـــــــر راند !

این است سنت خدای عزَّ و جَلّ

که هر جا ضربت قهـــــر زند

مَرهَــــم کَـــــرَم نهــــد !

***************************************

فردا در موقف حساب اگر مرا نوائی بود

و سخن را جائی بود گویم :

بــار خــدایــا !

از همه چیـــــــــز که دارم در یکی نگاه کن ،

نخست در سجودی که هرگز جز تو کسی را از دل نخواست ،

دوم تصدیقی که هرچه گفتی گفتم راست ،

سوم چون نسیم کرمت برخاست ،

دل و جان من جز تــــــو را نخواست !

جز خدمت روی تـو ندارم هوسی

من بی تو نخواهم که برآرم نفسی

***************************************

5 ـ اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعِینُ :

اشاره به دو رکن عظیــم آراستــن دین است ،

که مــــدار روش دین داران به این دو رکن است :

نخست آراستــن نفس به عبادت بی ریا و طاعت بی نفاق ،

و دیگری پیراستـــن و پـــاک نگاه داشتـــن نفــــس

از شرک و فساد ، و تکیه نکردن بر حول و قوّت خود ،

آراستن نفس اشارت است به آنچه می باید کرد در شرع ،

و پیراستــن اشــــارت است به آنچه می نباید کرد در شرع.

اِیّاکَ نَعبُــدُ توحیـــد محض است

که خداوندی را خدای یگانه سزاوار ،

چه او معبـــود بی همتا و یگانه ی یکتاست.

وَ اِیّاکَ نَستَعِینُ اشارت است به معرفت عارفان ،

و اصل این معرفت آن است که

حق ّ جَلَّ جَلالُه را به هستی و یکتــائی بشنـاسی ،

سپس به توانائی و دانائی ،

که توحیــــد بنـــــای اســـــلام است ،

و معــرفـــت بنــــــای ایمــان ،

راه شناسی نخستین به دیدن تدبیـــــر صــانــــع ،

و دیگــــری به دیـــــدار حکمت اوست !

عارفی گفت :

از این جاست که عارف ،

طلب از یافتــــن یافت ،

نه یافتــــن از طلب ،

و سبب از معنی یافت نه معنی از سبب !

مطیع طاعت از اخلاص یافت نه اخلاص از طاعت !

گناهکار را گناه از عذاب رسید نه عذاب از گناه !

آسایش صــد هــزار جــان یک دم توست

شادان بُوَد آن دل که در آن دل غم تــوست

دانی ملکــا که روشـنـــائی دوچشــم

در دیـدن زلـف سـیـه پـرخــم تـوست



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 385 ) 

 

ســوره 1 : فاتحــه ( حمـد ) ( مکی )

( 7 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت دوم )

موصوف به وصف جلال

 

( ادامه سوره مبارکه حمد )

بسـم الله الرّحمـن الرّحیـم 

اینکه آغاز به نــــام الله 

و بعـد رحمـــــن

 سپس رحیـــــم شده

جهت آن است که :

الله خالق همه آفرینش است

و بعــد رحمــــن ، قدرت و پرورش

و سپس رحیــــــم ، رحمت و آمرزش

یعنی که  به قدرت بیافریدم،

و به نعمت بپـــــروریــــــــدم،

و به رحمت بیـامرزیــــــدم! 

خـداونـدا ؛

نـــــام تـــــو ما را جــواز،

مهــــر تـــــو ما را جهــاز،

شناخت تـــــو ما را امان

و لطف تـــــو ما را عیـان.

خـداونـدا ؛

ضعیفــــــان را پنـــــــاهی ،

قاصــــدان را  بر سـر راهی،

و مؤمنـــــــــان را  گـــواهی ،

چه عـزیز است آن کس را که تـــــو خواهی ؟!


اگر روزی بیندازد کمند از برج ایـوانش

بسا دل هــا که اندر حضرت او در شکارآرد

2 ـ اَلحَمــدُللهِ :

ستایش خــدای مهـربان،

کـردگار روزی رسان،

یکـتـا در نــام و نشـان،

خـداونـدی که ناجسـتـه یابند ،

نا دریافتـه شـنـاسند،

و نادیــده دوست دارند.

قادر بی احتیال، قـیـّـوم بی گـشتـنِ حال،

در ملک ایمــــــــــن از زوال،

در ذات و صفــــات متعــــال،

لــم یــزل و لایـــــــــزال،

موصــــوف به وصـــف جــــلال

با جمال و پر جلال و با کمــــال

*************************

عــزت قـرآن به عجـز بنـدگان گـواهی داد

و به کمال جلال و تقدس از ایشان نیابت کرد

و خود را ثنـــــا گفت

و ستایش خود را به آنان بیاموخت

و به آن دستـــــور داد،

وگرنه یارای چه کسی باشد

که به چگونگی سـتـایش او پی بَرَد! ؟

*************************

ای سـزاوار ثنـاء خویـش،

و ای شکـرکننده عطای خویش،

بنده به ذات خود از خدمت تو عاجـز

و به عـقـل خـود از شناخت مـنّـت تو عاجــز

و به تـــوان خــود از سـزای تو عاجز.

کریما، گـرفـتـار آن دردم که تو درمان آنی،

بنـده آن ثنایم که تو سزاوار آنی

من در تو چه دانـم که تـو خــود دانی،

تــو آنی که خود گفتی.

*************************

 ای مسلمان ؛ بدان که :

حمــــــد یا بر دیـــدار نعمت است

یا بر دیـــــدار منـعــــم،

آنچه بر دیــدار نعمت است:

طاعت وی به کار بــردن

و شکـر او بر مـیــان بسـتــن،

تا امروز در نعمت بیفـزاید

و فــــــــردا بهشت رساند.

و آنچه که بر دیــدار منعـم است:

زبان حال جوانمـردی است که او را شراب شوق دادند

و با شـرم او را با صاحب نعمت همـدیـدار کردند

تا از خود فانی شد،

ذکر حـــــق شنیــــــــد ،

چراغ آشنـــــــائی دید،

اجابت لطف شنید،

توقع دوستی دید

و به دوستی لَم یَزَل رسید.

این جوانمـــــــــرد

نخست نشانی یافت بی دل شد،

پس بـــــــار یافت همه دل شد،

پس دوست دید، بر سرِ دل شد!

دو گـیتی در سر دوستی شد،

و دوستی در سر دوست،

اکنون نمی توانم گفت که اوست!

*************************

چشمی دارم همـه پـر از صـورت دوست     

با دیده مرا خوش است تا دوست در اوست

از دیده و دوست فرق کـردن نه نکـوست   

یا او ست بجای دیده یا دیده خود اوست

ربِّ العـــالمیـن :

پــــروردگار جهــانیــــــان،

یکی را پرورش تــن روزی

و یکــی را پـــــــرورش دل،

یکی تـن پـــــرور به نعمت،

یکی دل پرور به ولیِ نعمت،

نعمت بهره کسی است که

در خدمت فـرو گـذار نکـنـد،

طمعِ دیدار دوست صفت مردان است

و پیروزی از آنِ بنـــده ای است که

دوست او را عیـــان است.

ای منظـرتو نظـاره گاه همگان                         

 پیش تو در اوفـتـاده راه همگان

ای زهـره شهرها و مـاه همگان                           

حسن تو ببرد آب و جـاه همگان



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 384 )

 

ســوره 1 : فاتحــه ( حمـد ) ( مکی )

( 7 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت اول )


دیـدار دل افــروز

 

 

 

 

سوره ی مبارکه ی حمـــد :

1 ـ  بِسـمِ اللهِ الرَّحمـنِ الرَّحیـمِ    =  بنام حداوند جهان دار بخشنده ی مهربان .

2 ـ اَلحَـمــدُللهِ ربِّ العـــالمیـن       = ستایش نیکو و ثنای بسزا خداوند جهانیان راست . 

3 ـ اَلرَّحمنِ الرَّحِیمِ                        = فراخ بخشایش مهربان . 

4 ـ مالِکِ یَومِ الدِّینِ                        =  پادشاه روز شمار و پاداش . 

5 ـ اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعِینُ        = تو را می پرستیم و از تو یاری می خواهیم . 

6 ـ اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقِیمِ         = رهنمون باش ما را به راه راست و درست . 

7 ـ صِراطَ الَّذِینَ اَنعَمتَ عَلَیهِم       = راه کسانی که نوازش کردی و بر آنها نیکویی نمودی ، 

غَیرِ المَغضُوبِ عَلَیهِم وَلاَ الضّالِّینَ =  نه راه جهودان خشم بر ایشان شده و نه را په ترسایان گم اندر راه .

 

***************************************

1 ـ بِسـمِ اللهِ الرَّحمـنِ الرَّحیـم :

 نـزد اهـل عـرفـان :

ب = بهـاء خــــــــــدا

س = سنـای خـــــــــدا

م  = مـلـک خـــــــــدا

نـزد اهـل معـرفت : 

ب = بهـــــاء احـــدیـــت  

س = سنــای صمــدیت 

م = مُـلـک الـــوهیــــت 

ب = بهـــــــــاء او قــــدیـم 

س = سنـــای او کــــریـم

م = مُـلــک او عـظـیـــــم

ب = بهـــاء او با جـــــــلال

س = سنــای او  با جمـال

م = مُــلـــــک او بـی زوال

ب = بهـــــــاء او دلــربــــــــا

س =  سنـــای او مهــر افـزا

م = مُـلـــک او بی  فـنـــــــا

ای پیشرو از هـرچه به خوبی است جلالت

ای دور شده آفـت نقصـان ز کمــالت

زهره به نشـاط آید چون یافت سماعت !

خورشید به رشک آید چون دید جمالت !

نــــزد اهــل ذوق :

ب = بـرّ او با اولیــــــــــــاء

س = سرّ او با اصفیــــــاء

م = منت او براهــــل ولاء

ب = بِـرّ با بنــــــــــدگان

س = سـرّ با دوستـــان

م = منت برمشتــاقـــان

اگـرنیکی او نبـودی

چه جای تعـبیـه سّــر او بـودی؟ 

و اگـر منت او نبـودی

بنـده را چـه جـای وصــل او بــودی؟

و بر درگاه جــلال او چه محـــل بودی؟  

گر مهـــر ازل نبودی

بنده چگونه آشنای لم یزل بودی؟

آب و گل را زهره ی مهر تو کی بودی اگر

هم به لطف خود نکردی در ازلشان اختیار

مهر ذات توست یارب دوستــان را اعتقاد

یاد وصف توست یارب غمگنان را غمگسـار

دنیا بنــــام خــــــدا خوش است

و عـقبـی به عـفـو او،

و بهشت به دیدار او ،

در دنیـــــا اگر نه پیغام و نام خـــدا بودی

بنده را چه جای منـــــزل بودی،

و در عقبی اگر نه عـفـو وکرمش بودی

کار بنــده مشــکل بـودی،

در بهشت اگـر نـه دیـدار دل افــروز او بودی

شادی درویش به چه بودی؟

خــدایـــا ؛

به نشان تو بینندگانیم،

به شناخت تو زندگانیم،

به نام تو آبادانیم،

به یاد تو شادمانیم، 

به یافت تو نازانیم،

مست از جام مهـر تو مائیم،

صیـد در عشـق تـو مائیــم.

 

زنجیــر معنبـــر تو دام دل ماست

عنبــر ز نسیـم تــو غلام دل ماست

در عشق تو چون خطبه بنام دل ماست

گوئی که همه جهان به کام دل ماست

اسم (بسم الله) از سِمَت گرفته اند و سمت داغ ،

یعنی گوینده بسم الله دارنده آن رقم  

و نشان کرده آن داغ است .

حضـرت رضا ( ع )فرمود :

وقتی بنده بسم الله میگوید

یعنی خـداونــدا داغ دارم

و بدان شـــــــادم

اما از بودِ خود بفریادم ،

کریما  بودِ مرا از پیش من برگیر

که بودِ تو راست کند همه کارم .

خــدایـــا ؛

 بودِ تو چراغ معرفت بیفروخت

پس روشنی دل من افزونی است،

گواهی تو ترجمانی من کرد

پس نداء من افزونی است،

نزدیکی تو چراغِ وجدِ من بیفروخت

پس همتِ من افزونی است ،

اراده تـو کار من بساخت

پس جهد من افـزونی است.

خــداونـــدا ؛

از بودِ خود چه دیدم؟

مگر بلا و عـنـا ،

و از بــودِ تو چه رسیدم ؟

همه عطا و وفا !

آغاز کتاب خـدا بر نام الله و رحمـن و رحیـم 

از آن جهت است که

همه معانی در آن سه نام جمع است

و آن معانی سـه قسـم است :

قسمی جلال و هیبت

و آن در نام الله است،

قسمی نعمت و تربیت،

و آن  در نام رحمن است،

و قسمی رحمت و مغفرت

و آن در نام رحیـم است!

معنی دیگـر آن است که :

در آن زمان که خـداوند

پیغمبر را به خلق فرستاد

مردم سه گـــروه بودند:

بت پرستان ، جهودان ، ترسـایان،

گروه نخست نام آفریننده را الله می دانستند

و این نـــام در میان آنان مشهــــور بود

گروه دوم نام او را رحمن می دانستند

و در تورات مذکـور است،

گـروه سوم نـام او را رحیـم می دانستند

و نزد آنان در انجیل معــروف است



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی سوره های زمانیه (380) 

سـزاوار کَـرَم

 

سوره 99 : زلــزال

بِســــمِ الله الــرَّحمــنِ الــرَّحِیــم

اِذَا زُلـزِلـَتِ الاَرضُ زِلزالَها، وَ اَخرَجَتِ الاَرضُ اَثقالَها،

وَ قالَ الاِنسانُ ما لَها، یَومَئِذٍ تُحَدِّثُ اَخبارَها،

بِاَنَّ رَبَّکَ اَوحی لَها،

یَومَئِذٍ یَصــدُرُ النّاسُ اَشتاتاً لِیُـرَوا اَعمالَهـم،

فَـمَـن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یَرَه،

وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَـرّاً یَــرَه

 

آن گاه که زمین را بجنبانند جنبانیدنی(بشـدت)،

و زمین بارهای خـودرا بیرون دهـد!


آدمی گوید:

چه رسیده زمین را که می جنبد؟

آن روز زمین خبرهای خود را میدهد!

به آن چه خـــــدای تو او را امرفـرمود!

آن روز مردم بازگردند گروه های جدا جدا!

تا (جـزای) کارهای شان را به آنان بنمایانند!

پس هرکس به اندازه ذرّه ای نیکی کند

آن را می بیند! (وپاداش میگیرد)،

و هرکس ذرّه ای بـدی کند

آن را می بیند (و جــــــزا می گیرد)


 مفسران گویند:

همه این سوره راجع به رستـــــــاخـیـز است


و بیـــان حــال و هـــــــول آن روز !


روزی که کوه های پا بر جا از بیخ برکنده شوند!

و چون پشم زده در هـوا پراکنده گردند!

لـرزه در زمیـن افـتــد

و خاک را به جنبش درآورند!  

مـــــاه از گردش بیفتد

و آفتـــــاب از فلک جدا شود  

دریـــــــا به جوش آید

و آب را آتش گرداند!

آسمان را فـرو گشایند،

گـَرد از جهان برخیزد!

از هــوا فرشته فـرود آید،

و از خاک مرده برآید !

همه را در یک عرصه گردآورند

 و همه را جـزای کار دهند،


مؤمنان را احسان و غفران،


و کافران را زقّـــوم و قطــــران! 

 

ای مسکین؛

لختی بیندیش تا چه کرده ای؟

چه ساخته ای؟

روز جـزا آنچه از کردار و گفتار داشته ای ذرّه ای فـرو نگذارند!

و همه را به حساب آورند!

و سزای آن به تمامی بدهند!

 آن روز فریاد و ناله ستمکاران برآید.

و خروش ستمـدیــدگان سرآید،

توانایان بدست ناتوانان اسیر،

و بی نوایان بر توانگـران امیر شوند،  

نیکو کاران خنـدان و شادان


و بدکاران گریان و ســوزان!

 

نه کس را زهـره حمایت باشد

و نه کس را امکان هدایت!

نه کس را قدرت عـنـایت باشد

و نه کس را اجـــازه شـفـــاعـــت


اِلاّ  رَسُولُ الله وَ آلِه الاَطهار (بِاِذنِ الله)

الاهی؛

 ای ســزاوار کَـــرَم،

ای آفریننده از عَـدَم،

ای نوازنده عالــم،


نه با جــز تـو شادی است و نه با یاد تـو غــم،


قــاضـــی و شـاکـــی و شـفـیــع و گواه و حَکَـم


و امّـــــــا مشکلات مـــــا !

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

 

پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم

 

اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *