نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 386 )

ســوره 1 : فاتحــه ( حمـد ) ( مکی )

( 7 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت ســوم ) 

نسیــم کَـــرَم


 

( ادامه سوره مبارکه حمد )

3ـ اَلرَّحمنِ الرَّحِیمِ :

رحمـــــن است که راه مزدوری آسان کند ،

رحیــــــــم است که شمع دوستی در راه دوستان برافروزد ،

مــــزدور همیشه رنجـــور و در آرزوی حــــور و قصــــور ،

و دوست در بحــــر عیــــــان غرقه ی نـــــــور !

روزی که مرا وصــال تو در چنگ آید

از حال بهشتیــان مرا ننـــگ آید !

 رحمن است که قاصــدِ آن را توفیقِ مجاهدت داد،

رحیـم است که واجد آن را تحقیق مشاهدت داد ،

آن حال مــریــــد است و این حال مـــــراد ،

مـــرید به چراغ توفیــق رفت به مشاهده رسید ،

مـراد به شمع تحقیق رفت به معـاینــه رسید !  

زیرا طالبِ به دوری از خود به وی نزدیک شود

 و به گم شدن از خـــــود وی را آشنـــا گردد،

که او نه از قاصـــــــــــــدان دور است

نه از طالبان گم و نه از مریدان غایب! 

رحمتی کن بر دل خـلـق و برون آی از حجاب

تا شـود کـوتـه ز هفتـاد و دو ملـت داوری

4 ـ مالِکِ یَومِ الدِّینِ :

اشارت است به دوام ملک احدیت

و بقاء جبروت الاهیت ،

هر ملکی روزی به آخر رسد

و زوال پذیرد

ولی ملک خداوند بر دوام است

که هرگز به سر نیاید

و زوال نپذیرد ،

در هر دو جهان هیچ چیز و هیچ کس

از ملک او بیرون نیست

و کسی را چون ملک وی ملک نـــه !

امروز ربَّ العالمین است

و فردا مالک یوم الدین ،

در دو جهان ملک خدا راست

بی شریک و بی انباز ،

بی حاجت و بی نیاز ،

پس اختیار بنده از کجاست ؟

و آن را که اختیار نیست حکم نیست !

 

دین در این جا به معنی شمار است و پاداش ،

می گوید مالک و متولی حساب بندگان منم ،

تا کسی را بر عیب های آنان وقوف نیفتد

که شرمســـــــار شــونــــد !

هرچند حساب کردن نشانه ی قهـــر است ،

اما پرده از روی کار بر نگرفتن عیـــن کَــــــرَم است ،

خداونـــد خواهد تا کرم نماید

پس از آن که قهـــــــر راند !

این است سنت خدای عزَّ و جَلّ

که هر جا ضربت قهـــــر زند

مَرهَــــم کَـــــرَم نهــــد !

***************************************

فردا در موقف حساب اگر مرا نوائی بود

و سخن را جائی بود گویم :

بــار خــدایــا !

از همه چیـــــــــز که دارم در یکی نگاه کن ،

نخست در سجودی که هرگز جز تو کسی را از دل نخواست ،

دوم تصدیقی که هرچه گفتی گفتم راست ،

سوم چون نسیم کرمت برخاست ،

دل و جان من جز تــــــو را نخواست !

جز خدمت روی تـو ندارم هوسی

من بی تو نخواهم که برآرم نفسی

***************************************

5 ـ اِیّاکَ نَعبُدُ وَ اِیّاکَ نَستَعِینُ :

اشاره به دو رکن عظیــم آراستــن دین است ،

که مــــدار روش دین داران به این دو رکن است :

نخست آراستــن نفس به عبادت بی ریا و طاعت بی نفاق ،

و دیگری پیراستـــن و پـــاک نگاه داشتـــن نفــــس

از شرک و فساد ، و تکیه نکردن بر حول و قوّت خود ،

آراستن نفس اشارت است به آنچه می باید کرد در شرع ،

و پیراستــن اشــــارت است به آنچه می نباید کرد در شرع.

اِیّاکَ نَعبُــدُ توحیـــد محض است

که خداوندی را خدای یگانه سزاوار ،

چه او معبـــود بی همتا و یگانه ی یکتاست.

وَ اِیّاکَ نَستَعِینُ اشارت است به معرفت عارفان ،

و اصل این معرفت آن است که

حق ّ جَلَّ جَلالُه را به هستی و یکتــائی بشنـاسی ،

سپس به توانائی و دانائی ،

که توحیــــد بنـــــای اســـــلام است ،

و معــرفـــت بنــــــای ایمــان ،

راه شناسی نخستین به دیدن تدبیـــــر صــانــــع ،

و دیگــــری به دیـــــدار حکمت اوست !

عارفی گفت :

از این جاست که عارف ،

طلب از یافتــــن یافت ،

نه یافتــــن از طلب ،

و سبب از معنی یافت نه معنی از سبب !

مطیع طاعت از اخلاص یافت نه اخلاص از طاعت !

گناهکار را گناه از عذاب رسید نه عذاب از گناه !

آسایش صــد هــزار جــان یک دم توست

شادان بُوَد آن دل که در آن دل غم تــوست

دانی ملکــا که روشـنـــائی دوچشــم

در دیـدن زلـف سـیـه پـرخــم تـوست



موضوع :