سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2003777
  • بازدید امروز: 120
  • بازدید دیروز: 231
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1109 )

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


  ( قسمــت هفدهم )


سوختـه ی محبّـت



 

   ( جزء هفدهــم صفحــه 327 آیه 69   )

بسم الله الرحمن الرحیم 

قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

گفتیم اى آتش براى ابراهیم سرد و بى ‏آسیب باش



 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

اصحاب معرفت و اهل حقیقت را در این آیت رمزی دیگر است ؛

گفتند این آتشی است که در جان خلیل تعبیه بود ؛

چون نمرود او را در منجنیق نهاد ؛

خلیل نیز سِـرّ خویش در منجنیقِ مشاهدت نهاد ؛

و این آتش خواست که آتش نمرود را خاموش کند ؛

ندا آمد : ای آتش ؛ بر آتشِ نمرودی سرد باش !

که ؛ ما حکم کرده ایم که آتش نمرودی ؛

بر خلیل مان گلستان پر گل و شکوفه شود ؛

و کرامت خلیل و معجزه ی او را ظاهر سازیم .

 

و اینک لطیفه ای بشنوید از آن لطیف تر !

نفس تو بر مثال نمرود است ؛

و هوای نفس ، آتش است !

و آن دلِ سوخته ی تو خلیل است ،

نفس ، آتشِ هوی برافروخته !

و دل را با زنجیرِ مکر ، و غُلِ شهوت ؛

در منجنیقِ معصیت نهاده ؛

و به آتشِ هوی انداخته ،

هنوز یک گام نارفته که ؛

عقل چون شیفتگان به چاکریِ دل می آید ؛

و می گوید : آیا تو را حاجتی هست ؟

دل می گوید : مرا به تو حاجتی نیست !

ای عقل ؛ یاد داری که تو را گفتند بیا ، آمدی ؟

گفتند برو ، رفتی ؟

گفتند : تو کیستی ؟ از جواب فرو ماندی ؟

آن روز ، راه به خود ندانستی ؛

امروز می خواهی به من راه نمایی ؟

ندانستی که چون دل به آتشِ هوی فرو آید ؛

فرمان فرود آید : « ای آتشِ هوی ، بر دل ابراهیم سرد باش ،

که او سوخته ی محبت مــــــــا است ! »



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید 

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء هفـدهـم ـ صفحه 322 ) 



جویـای یقیـن



 ( جزء هفدهــم صفحــه 323 آیه 11 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ کَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَ أَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا آخَرِینَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و چه بسیار شهرها را که [مردمش] ستمکار بودند در هم شکستیم

و پس از آنها قومى دیگر پدید آوردیم


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

نتیجه ی ظلم ؛ خرابی وطن است !

که مصطفی(ص) فرمود :

اگر ظلم خانه ای در بهشت باشد ؛

خداوند خرابی را بر آن مسلط خواهد کرد !

و ظلم سخت و عجیب آن است که ؛

بنده بر خویشتن ستم کند ؛

یعنی که بجای طاعت ؛ معصیت نهد !

و خداوند خانه ی باطن او را خراب کند ؛

و بجای توفیق ؛ خذلان نشیند ؛

و شواهد معرفت از آن خانه رخت بربندد ؛

و وسوسه ی شیطانی بجای وی رخت فرو نهد !

برخی مفسران بر این باورند که ؛

در این آیت اشارت به محو و اثبات است ؛

محو آن است که ؛

چه شهر ها و خانه ها که در هم شکستیم ؛

و اثبـــــــات آن است که فرمود ؛

گروه دیگر بجای آنها برقرار نمودیم !

قومی جهان داران را از این جهان می برند ؛

این محــــــــــــو است !

و قومی دیگر را بجای آنان می نشانند ؛

و این اثبــــــــــــات است !

که فرمـــــــــود :

یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاء وَیُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّالْکِتَابِ

که برخی گفته اند :

یعنی خداوند بخواهد باطل را محو ؛

و حق را ثابت می کند .

و این معنا اشارت به این است که :

بر خبر همی رفتم ،

جویای یقین ،

ترس ؛ مایه ، و امید ؛ قرین !

مقصود از من نهان !

و من کوشنــــــده ی دین !

ناگاه برقی تجلی یافت از کمین !

از ظن چنان روز بینند و از دوست چنین !

 

تفسیر آیه شریفه از نگاهی دیگر :

با توجه به اینکه (( قصم )) به معنى شکستن تواءم با شدت است و حتى گاهى به معنى خرد کردن آمده ، و با توجه به اینکه تکیه روى ظلم و ستمگرى این اقوام شده ، نشان مى دهد که خداوند شدیدترین انتقام و مجازات را در مورد اقوام ظالم و ستمگر قائل است .

ضمنا اشاره به این مى کند که اگر تاریخ گذشتگان را مورد بررسى قرار دهید، خواهید دانست که تهدیدهاى پیامبر اسلام شوخى و بى حساب نیست ، واقعیت تلخى است که باید دقیقا به آن بیندیشید.

آنگاه شرح حال آنها را به هنگامى که دامنه عذاب در آبادى آنها گسترده مى شد، و وضع بیچارگى آنان را در مقابل مجازات الهى مشخص ‍ مى کند، مى گوید:

« هنگامى که آنها احساس کردند عذاب الهى مى خواهد دامنشان را بگیرد،
پا به فرار گذاردند » (فلما احسوا باسنا اذا هم منها یرکضون)

درست همانند یک لشگر شکست خورده که شمشیرهاى برهنه دشمن را پشت سر خود مى بیند به هر سو پراکنده مى شوند.

بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که ((جمله لعلکم تسئلون )) اشاره اى به دستگاه پر زرق و برق و کبریائى آنها است که خود شخصا در گوشه اى مى نشستند و مرتبا فرمان مى دادند ، و خدمتگذاران ، پى در پى نزد آنها مى آمدند و سؤال از امر و فرمانشان مى کردند.

اما اینکه گوینده این سخن کیست ؟ در آیه صریحا نیامده .
ممکن است ندائى وسیله فرشتگان خدا یا پیامبران و رسولانشان باشد
یا از درون ضمیر مخفى و وجدانشان .

در حقیقت این نداى الهى بوده است که به آنها گفته مى شد: ((فرار نکنید و بازگردید)) که از یکى از این سه طریق به آنها مى رسیده است .

جالب اینکه در اینجا از میان تمام نعمتهاى مادى بالخصوص روى ((مسکن )) انگشت گذارده شده ، شاید به خاطر اینکه نخستین وسیله آرامش انسان وجود یک مسکن مناسب است ، و یا اینکه انسان غالبا بیشترین درآمد زندگى خود را صرف مسکن مى کند، و نیز بیشترین علاقه او به آن است .

به هر حال آنها در این هنگام بیدار مى شوند، آنچه را قبلا شوخى مى پنداشتند به جدیترین صورت دربرابر خویش مى بینند و فریادشان بلند مى شود ((مى گویند: اى واى بر ما که ظالم و ستمگر بودیم !)) (قالوا یا ویلنا انا کنا ظالمین )
اما این بیدارى اضطرارى که در برابر صحنه هاى جدى عذاب براى هر کس پیدا مى شود بى ارزش است ، و اثرى در تغییر سرنوشت آنها ندارد، لذا قرآن در آخرین آیه موردبحث اضافه مى کند: ((و همچنان این سخن را (واى بر ما ظالم و ستمگر بودیم) تکرار مى کردند ، تا آنها را از ریشه ، قطع کردیم و آنها را خاموش ساختیم )) « و ما زالت تلک دعواهم حتى جعلناهم حصیدا خامدین»

همچون زراعتى درو شده (حصید) بر زمین مى ریزند ، و شهر پر جوش  و خروش و آبادشان به قبرستان ویران و خاموشى مبدل مى گردد (خامدین )

 

پیـــام هــا :

1 ـ هلاکت بدنبال ظلم، یک سنت الهى است. « کم »

2 ـ هرکس قانون الهى را بشکند، شکسته مى ‏شود. «قصمنا» (کلمه‏ى قصم به معناى شکستن شدید است )

3 ـ انسان‏ها خود، سرنوشت خویش را رقم مى‏ زنند. «قصمناظالمة»

4 ـ اگر ظلم به صورت یک سیره و روش در آید، قهر الهى را در پى خواهد داشت

« کانت ظالمة » لکن اگر ظلمى مداوم نباشد و انسان با متوجّه شدن آن توبه کندآن قهر را به دنبال نخواهد داشت)

5 ـ  نابود ساختن و ایجاد کردن، براى خداوند تفاوتى ندارد. «قصمنا... انشأنا »

[برگرفته از تفاسیر نمونه و نور ]

 

آیا او فــردا خواهــد آمــــد ؟

 

آیا آمادگی دیــدارش را داریــم ؟



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید   ( 1107 )                                                                       

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


( قسمــت پانزدهم )


 بریـد وصــال


 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 326 آیه 47 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئًا

وَ إِن کَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنَا بِهَا وَ کَفَى بِنَا حَاسِبِینَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و ترازوهاى داد را در روز رستاخیز مى نهیم پس هیچ کس [در] چیزى ستم نمى ‏بیند

و اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد آن را مى ‏آوریم و

کافى است که ما حسابرس باشیم

میلاد امام حسن ابن علیٍ العسکریّ مبارک


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :


حکم خداوند در قیامت به میزان عدل است ،

که حکم بر آن چه خواهد کند ،

و بر آن چه خواسته حکم کرده ،

و آن حکم چنین است که ؛

بنده ای که عمل اهل بهشت انجام داد ؛

خداوند او را از اهل دوزخ به شمار آورد !

و بنده ای دیگر که کار اهل دوزخ کرد ؛

خداوند او را به بهشت فرستاد !

از این گونه حکم ها سابقه ای رانده !

چنان که خود دانسته ؛

و عاقبتی نهاده ، چنان که خود خواسته !

قومی شب و روز در ریاضت و مجاهدت گذاشته ؛

و در گوش آنان خوانده که ؛

درخواست شما ردّ ، و راه شما سدّ میشود !

قومی دیگر در بتکده معتکف گشته ،

و لات و هُبَل را مسجود خود قرار داده ؛

ندای عزّت پیاپی آمده که ؛

من برای شما هستم بخواهید یا نخواهید !

و شما از برای من هستید بخواهید یا نخواهید !

پس ای جوانمــرد ؛

اگر مددی از غیب به نام تو فرستاده اند ؛

و نظری از نظرهای لطف به تو رسیده ؛

به یقین بدان که آن مدد ؛

به هیچ علّت فرو نیاید ؛

و آن نظر در هیچ سبب نیامیزد !

نظر عزّت چون درآمد ؛

به یک لحظه گبری صاحب صدری کند !

و از رهزنی راهبری سازد !

پس بدان که آدمیان دو گروهند :

مؤمنان و کافران ،

فردای قیامت که عالمیان را حشر کنند ؛

کافران را یکسر به دوزخ برند ،

و کارهاشان را در ترازو نهند ،

که کارهای آنان پراکنده ؛

و چون غبار ، در هواست ؛

و هیچ گاه زیر وزن نیاید !

ولی مؤمنان ؛ چه مطیع و چه عاصی ،

چون کارهاشان را بر ترازو نهند ؛

قومی از آنها را حسنات بر سیّئات افزون ؛

و قومی دیگر سیّئات بر حسنات فزونی گیرد !

که گروه نخست را به بهشت برند ،

و گروه دوم را به دوزخ فرستند !

چه ؛ که در رستاخیز ،

ملاکِ کیفر و پاداش بندگان ؛ ترازو است ،

که فرمود : اَلوَزنُ یَومَئِذٍ الحَقُّ

و گروه سوم ، قومی که ؛

خوبی ها و بدی هایشان در ترازو برابر آید ،

از ایشان آن کس که در دنیا برادری داشته ؛

که هم صحبت او بوده و با هم در دین موافقت داشته اند ؛

خداوند آن برادر را برگمارد ؛

که از حسنات خود چیزی به او بخشد ،

چندان که خوبی ها بر بدی ها بچربد !

و به این سبب او را به بهشت رساند !

در میان آن گروه اگر کسی باشد که ؛

وقتی در نیمه های شب بیدار شده ؛

درود بر محمد مصطفی(ص) فرستاده ،

چنان که جز خدای تعالی هیچ کس آن را ندانست !

و از آن خلوت وی آگاه نبود ،

خداوند آن درود را در خزینه ی غیب ؛

به ودیعت نهاده تا روز رستاخیز ؛

آن ساعت که صاحبش نیاز به آن دارد ؛

از خزینه به درآید !

و کپّه ی حسنات برتر شود !

آن گاه خداوند فرماید :

ای بنده ی من ؛ امانت تو نزد من ودیعت بود ،

به وقت نیاز آن را به تو رسانیدم ،

پس سالم و خشنود به بهشت در آی !

لیکن در میان آنان کسی باشد که ؛

نه آن برادر را دارد و نه آن ودیعت را !

او را در مقام سیاست و هیبت رستاخیز بدارند ،

تا ترس و بیم او به غایت رسد ،

و آن لختی کفّاره ی گناهان او شود ،

و در نتیجه ؛ کپّه ی سیّئات او سبک گردد !

که در اینصورت کپه ی حسنات سنگین تر نماید !

پس فرمان ربّ عزت رسد که ؛

ای بنده ؛ در بهشت شو !

که خوبی های تو بر بدی های تو فزونی یافت !

و به حکم ازلی و عنایت سرمدی ؛

کار ناسره ی تو ؛ سره شد !

آن گاه این بنده ی بخشوده به زبان حال گوید :

من دانستم که آرزو برید وصال است ،

و در زیر ابر جود و عفو ؛ نومیدی محــــــال !

من خوب دانستم که ؛

خدای مهربان ؛ چنان بردبار است که ،

لطف و مهربانیِ او ؛ به گناهکاران بی شمار است !



موضوع :



صـراط مستقیـم


 

 

 این است راه راست


 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1105 )                                                                        

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


( قسمــت سیـزدهم )


شتـابِ پسنـدیــده

 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 325 آیه 37 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

خُلِقَ الْإِنسَانُ مِنْ عَجَلٍ سَأُرِیکُمْ آیَاتِی فَلَا تَسْتَعْجِلُونِ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

انسان از شتاب آفریده شده است به زودى آیاتم را به شما نشان مى ‏دهم

پس [عذاب را] به شتاب از من مخواهید


 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

آدمی از عجله آفریده شده !

فرق است میان عجله و سرعت در کارها

عجله ؛ شتابی است ناپسندیده و نکوهیده ؛

و از آن نهی شده ( که عجله نکنید )

ولی سرعت ؛ شتابی است پسندیده و ستوده ؛

و بدان امر آمده ( که مسارعت کنید بسوی آمرزش گناهان از خداوند )

عجله ؛ شتاب در کاری است نه به وقت خویش !

و مسارعت ؛ شتافتن به کاری است در اول وقت خویش !

عجله ؛ نتیجه ی وسواس شیطان است ؛

و مسارعت ؛ قضیه ی توفیق و تعظیم فرمان حقّ است !

از عجله ، پشیمانی و شوردلی به دست آید ؛

و از مسارعت ؛ آرامش و پیوند جان و دل پدید آید !

خداوند بر دل مؤمنان آرامش فرستد ؛

تا او را نادریافته بشناسند ،

و نادیده دوست دارند ،

و از کار خود به کار او پرداخته ،

و از یاد خویش به یاد او آمده ،

و از مهــر خویش به مهر وی شده ،

که ؛ همه ی یاد ها جز یاد او همه سهــو است ،

و همه ی مراد ها جز مراد او همه لغــو !

 

نگاهی به تفسیر آیه شریفه از منظر دیگران :

گرچه مفسران در تفسیر کلمه ((انسان )) و ((عجل )) در اینجا بیانات گوناگونى دارند ولى پیدا است که منظور از انسان در اینجا نوع انسان است (البته انسانهاى تربیت نایافته و خارج از قلمرو رهبرى رهبران الهى).

و منظور از ((عجل )) شتاب و شتابزدگى است ، همانگونه که آیات بعد نیز شاهد گویاى این مطلب است ، و در جاى دیگر قرآن مى خوانیم : (( و کان الانسان عجولا ؛  انسان، عجول است )) (اسراء – 11).

در حقیقت تعبیر ((خلق الانسان من عجل )) یک نوع تاکید است ، یعنى آنچنان انسان عجول است که گوئى از ((عجله )) آفریده شده ، و تار و پود وجودش از آن تشکیل یافته !

و به راستى بسیارى از مردم عادى چنین اند هم در خیر عجولند و هم در شر ، حتى وقتى به آنها گفته مى شود اگر آلوده کفر و گناه شوید ، عذاب الهى دامنتان را مى گیرد ؛ مى گویند پسچرا این عذاب زودتر نمى آید ؟!

و در پایان آیه اضافه مى کند: ((عجله نکنید من آیات خود را به زودى به شما نشان مى دهم . (ساوریکم آیاتى فلا تستعجلون)

تعبیر ((  آیاتى )) در اینجا ممکن است اشاره به آیات و نشانه هاى عذاب و بلاها و مجازاتهائى باشد که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّ ( مخالفان را با آن تهدید مى کرد و این سبک مغزان کرارا مى گفتند: پس ‍ چه شداین بلاهائى که ما را با آن مى ترسانى .

قرآن مى گوید عجله نکنید، چیزى نمى گذرد که دامانتان را خواهد گرفت.

و نیز ممکن است اشاره به معجزاتى که دلیل بر صدق پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) است بوده باشد ؛ یعنى اگر کمى صبر کنید : معجزات کافى به شما ارائه داده خواهد شد.

[ برگرفته از تفسیر نمونه ]



موضوع :


<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *