سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2003774
  • بازدید امروز: 117
  • بازدید دیروز: 231
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



 نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1104 )                                                                       

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


( قسمــت دوازدهم )


گذرگاهِ زائران حقّ


 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 324 آیه 34 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِکَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُونَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

و پیش از تو براى هیچ بشرى جاودانگى [در دنیا] قرار ندادیم

آیا اگر تو از دنیا بروى آنان جاویدانند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

کسی که در دل خود نقطه ی صدق پیدا کرد ؛

حقیقتِ عشقِ به مرگ از جان او سر زند ؛

زیرا که وعده ی ملاقات ، آنجا است ؛

آن چه جائی بُوَد که وعده ی ملاقات فراموش کند ؟

یا چه دلی باشد که جز به مشاهده ی حق ، راحت نتواند بود ؟

 

و بزرگان دین گفته اند :

برای مؤمن بدون لقاء حقّ ، راحتی نخواهد بود !

روایت کرده اند ؛

روزی که جبرئیل آخرین سوره ی قرآن را (سوره نصر) ،

برای رسول الله(ص) آورد ؛

حضرت به جبرئیل گفت :

ما را از قهـر مرگ خبر داده اند ؛

و هنگام رفتن نزدیک شده ،

و آفتاب عمر به سر دیوار رسیده ،

جبرئیل گفت :

ای رسول خدا ؛ آخرت بهتر از دنیا است ،

و خداوند آن چه را که خواهی به تو می دهد تا خشنود باشی !

 

و شگفت آن که رسول الله(ص) ؛

روز دوشنبه به دنیا آمد

و روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد ،

و روز دوشنبه از دنیا رفت !!!


 

پس بدان ای جوانمرد که ؛

هیچ دولتی عزیز تر از مرگ نیست ،

دین داران را در دروازه ی مرگ ؛ تاج کبریا بر سر نهند ،

و برخورداران شریعت به دروازه ی مرگ ، توقیع و فرمان دولت دریابند !

زیرا مرگ ؛ حرم لا اله الا الله است ،

مرگ ؛ آستانه ی دارُالمُکِ قیامت است ،

مرگ ؛ گذرگاهِ زائران حقّ است ،

مرگ ؛ مرکز عزّتِ عارفان ،

و طلیعه ی عنایتِ ازل ،

و مقدمه ی رعایتِ ابد است .

در دوعالَم هیچ کس را آن راحتی نیست که ؛

موحّد در لحد با احد است .

هرکس زندگیش پیوسته با خدای ، خوش باشد ،

هنگام مرگ از یک زندگیِ طبیعی ؛

به یک زندگیِ حقیقی و اصلی متصل می شود ؛

که در حقیقت همانا زندگیِ پاک و حقیقی ،

زندگیِ پس از مرگ است .



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1102 )                                                                        

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


( قسمــت دهم )


سرچشمه ‏ى حیات


 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 323 آیه 30 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَکَانَتَا رَتْقًا

فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍحَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

آیا کسانى که کفر ورزیدند ندانستند که آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند

و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده ‏اى را از آب پدید آوردیم

آیا [باز هم] ایمان نمى ‏آورند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

این آیت تا آخر اشارت است به کمال قدرت و بیان حکمت او ؛

چون به قدرت نگری ؛ همه ی معدومات رنگِ وجود گیرد ؛

و چون به عزّت نگری همه موجودات رنگِ عدم گیرد ؛

زینهار تا گمان نبری که خداوند هرچه بدانست بگفت ؛

و هرچه توانست بکرد ! و هرچه داشت بداد !

نه ؛ موجودات و مخلوقات ؛

نمودِ کاری است از قدرتِ او !

وحی ها ، الهام ها ، پیغام ها ،

همه ذرّه ای است از علم او ؛

چنان که حکمی چند از علمِ خود به خلق فرستاد و علم به تَه نرسید !

همچنین کلوخی چند بهم باز نهاد و قدرت او به پایان نرسید !

اگر هزاران آسمان و عرش و کرسی و زمین و کرات دیگر بیافرید و بیافریند ؛

هنوز ذرّه ای از قدرت او پیدا نکرده و کاسته نشده ؛

آن قدرت ؛ کم شدنی و کاستنی نیست ،

قدرت خلق است که متناهی و پایان پذیر است ؛

وگرنه قدرت حق تعالی ؛ متعالی و نامتناهی و پایان ناپذیر است .

بزرگان دین گفته اند :

آن چه در عقل ، محال است ؛

خداوند بر آن قادر بر کمال است .

او در قدرت ، بی احتیال ،

در قیمومیت ؛ بی گشتنِ حال ،

و در صفات ؛ جاویدِ متعال است .


 

تفسیر آیه شریفه از منظر تفسیر نمونه :


در این که منظور از (( رتق )) و (( فتق )) (پیوستگى و جدائى ) که در اینجا در مورد آسمانها و زمین گفته شده است چیست ؟

مفسران سخنان بسیار گفته اند که از میان آنها سه تفسیر ، نزدیک تر به نظر مى رسد و چنانکه خواهیم گفت هر سه تفسیر ممکن است در مفهوم آیه جمع باشد.

1 ـ ‌به هم پیوستگى آسمان و زمین اشاره به آغاز خلقت است که طبق نظرات دانشمندان ، مجموعه این جهان به صورت توده واحد عظیمى از بخار سوزان بود که بر اثر انفجارات درونى و حرکت ،تدریجا تجزیه شد و کواکب و ستاره ها از جمله منظومه شمسى و کره زمین به وجود آمد و باز هم جهان در حال گسترش است .
2 ـ  منظور از پیوستگى ،یکنواخت بودن مواد جهان است به طورى که همه در هم فرو رفته بود و به صورت ماده واحدى خود نمائى مى کرد، اما با گذشت زمان ، مواد از هم جدا شدند، و ترکیبات جدیدى پیدا کردند، و انواع مختلف گیاهان و حیوانات و موجودات دیگر ، در آسمان و زمین ظاهر شدند، موجوداتى که هر یک نظام مخصوص و آثار و خواص ویژه اى دارد، و هر کدام نشانه اى است از عظمت پروردگار و علم و قدرت بى پایانش.

3 ـ  منظور از به هم پیوستگى آسمان این است که در آغاز بارانى نمى بارید و به هم پیوستگى زمین این است که در آن زمان گیاهى نمى روئید، اماخدا این هر دو را گشود، از آسمان باران نازل کرد و از زمین انواع گیاهان را رویانید. روایات متعددى از طرق اهل بیت (علیهم السلام ) به معنى اخیر اشاره مى کند، و بعضى از آنها اشاره اى به تفسیر اول دارد. بدون شک ، تفسیر اخیر چیزى است که با چشم قابل رؤ یت است که چگونه از آسمان باران نازل مى شود، و زمینها شکافته مى شوند و گیاهان مى رویند، و با جمله ((او لم یر الذین کفروا)) (آیا کسانى که کافر شدند ندیدند…) کاملا سازگار است ، و با جمله )) و جعلنا من الماء کل شى ء حى )) نیز هماهنگى کامل دارد.

ولى تفسیر اول و دوم نیز با معنى وسیع این جمله ها، مخالف نیست ، چرا که رؤ یت گاهى به معنى علم مى آید، درست است که این علم و آگاهى براى همه نیست تنها دانشمندانند که مى توانند در باره گذشته زمین و آسمان و به هم پیوستگى آنها و سپس جدائیشان آگاهی هائى پیدا کنند، ولى می دانیم قرآن کتاب یک قرن و یک عصر نیست ، بلکه راهنما و راهگشاى انسانها در تمامى قرون و اعصار است . به همین دلیل آنچنان محتواى عمیقى دارد که براى هر گروه و هر عصر ،  قابل استفاده است ، روى این حساب ما معتقدیم ، هیچ مانعى ندارد که آیه فوق داراى هر سه تفسیر باشد که هر کدام در جاى خود ، صحیح و کامل است ، و بارها گفته ایم استعمال لفظ در بیش از یک معنى نه تنها ایراد ندارد بلکه گاهى دلیل کمال فصاحت است ، و اینکه در روایات مى خوانیم : ((قرآن داراى بطون مختلفى است )) نیز ممکن است اشاره به همین معنى باشد.

 

پیام های آیه شریفه از منظر تفسیر نور :

1 ـ مشاهده‏ ى طبیعت با هدف ، کلید کسب ایمان است. « اولم یر ... افلا یؤمنون » 


2 ـ‌ جهان طبیعت دوران‏هاى مختلفى داشته است. « کانتا رتقا ففتقناهما »

3 ـ  در جمود و بسته بودن ، خیرى نیست ، باز شدن سرچشمه ‏ى حیات است. « رتقا ففتقناهما » 


4 ـ  سرچشمه ‏ى همه موجودات زنده ، از آب است. « و جعلنا من الماء کل شى‏ء حى »


 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید   ( 1101 )                                                                          

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


( قسمــت نهم )


تسلیم و تفویض



 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 323 آیه 24 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ هَذَاذِکْرُ مَن مَّعِیَ وَ ذِکْرُ مَن قَبْلِی

بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَایَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُم مُّعْرِضُونَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

آیا به جاى او خدایانى براى خود گرفته‏ اند بگو برهانتان را بیاورید

این است ‏یادنامه هر که با من است و یادنامه هر که پیش از من بوده

[نه] بلکه بیشترشان حق را نمى ‏شناسند و در نتیجه از آن روی گردانند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

این آیت اشارت است به یگانگی حق تعالی ؛

و یکتا بودن پروردگار ؛

به صفت تفرّد و وحدانیّت ،

و اصل توحید هم پرواز در آسمان تجرید ؛

و به پا داشتن احکام آن به تفرید است .

و بریدنِ بیم و امید از خودی و بیگانه ،

و تسلیم و تفویضِ امر به خدای یگانه ،

که هرطور که اراده کند حکم نماید ،

( هرچند بدون تسلیم و تفویضِ ما هم چنین کند )

ای جوانمرد ؛

بدان که یکی تو را ، از همه کافی است !

ولی همه تو را ، از یکی کافی نیست !

و آن یکی ؛ خداست ،

اگر حق تعالی با تو باشد ؛ همه را کفایت کند ،

و اگر هزاران یار و یاور داشته باشی ؛

و خدا با تو نباشد ؛

همه ی آنان به دست تو باد باشد نه یار !


رسول خدا (ص) در غار به همراهش که از دشمن وحشت کرده بود ؛

فرمود : نترس ؛ خدا با ماست ،

خداوند عنکبوتی را که ضعیف ترین و عاجزترین حشره است امر کرد ؛

که برو درِ آن غار زاویه ی خود را بزن ؛ تا بدرقه ی ایشان باشد ،

و او در دهانه ی غار تار ها تنید ، و دشمن آنان را ندید !

و به کبوتری امر کرد تا در دهانه ی غار تخم گزارد ،

تا دشمن شک نکند و مطمئن شود کسی درون غار نرفته !

ملاحظه کنید ؛

هیچ حشره ای در عالم عاجز تر از عنکبوت ؛

و هیچ خانه ای سست تر از خانه ی او نیست ؛

چون خداوند اراده کند کسی را حفظ نماید؛

این چنین حفظ نماید !

و پرده ای از لعابِ عنکبوت بر دهانه ی غار تَنَد ؛

و جلو دید مشرکان و کافران و دشمنان را بگیرد ،

و چون بخواهد دشمن را هلاک کند ؛

نمرود را به پشّه ای ناچیز هلاک سازد !

پس او خداوندی است که ؛

هرچه خواهد کند بتواند ؛

و توانائی خویش را بر هرچه خواهد بنماید !


[ و عجیب تر این که خداوند تبارک و تعالی در این تار سست ، قدرتی نهاده

که امروزه از آن جلیقه ضد گلوله ساخته اند که هم سبک وزن است و هم حافظ بدن !!! ]

 

تفسیر آیه شریفه از نگاه دیگران :

على‏ علیه السلام فرمودند:  همانا با نزول قرآن به پیامبر ، علم پیامبران پیشین و علم اوصیا و علم آنچه که تا قیامت رخ مى‏ دهد، داده شده است.

آنگاه حضرت این آیه را تلاوت فرمود کهخداوند به پیامبرش مى فرماید : « هذا ذکر مَن معى و ذکر مَن قبلى...»

بنابراین قرآن ، حاوى علم ما کان و ما یکون است.

پیام ها :

1 ـ  هر کس از خداوند واحد دور شود، در دام خدایان متعدّد مى‏ افتد. « أم اتّخذوا من دونه آلهة »

2 ـ پیامبر باید با مردم برخورد استدلالى کند و از آنان برهان بخواهد. « قل هاتوا برهانکم »

3 ـ  توحید ، داراى دلیل است ، « لوکان فیهما...» امّا شرک هیچ دلیلى ندارد. « قل هاتوا برهانکم »

4 ـ در اصول عقاید نمى ‏توان تقلید کرد. « قل هاتوا برهانکم »

5 ـ  توحید پیام تمام کتب آسمانى است. « ذکر مَن معى وذکر مَن قبلى »

6 ـ‌ کتب آسمانى مایه زنده شدن فطرت خفته و یادآور دانسته ‏هاى فراموش شده است. « ذکر من معى و ذکر من قبلى »

 7 ـ  در فضاى جهل ، نه اقبال اکثریّت ارزش دارد و نه اعراض آنها. « اکثرهم لا یعلمون الحقّ فهم معرضون »

[ برگرفته از تفسیر نور ]



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1099 )                                                                            

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )

  ( قسمــت هفتم )

مهــدِ عهــد

 

معرفی شهرهایی که تاریخ آن ها را نابود کرد

( جزء هفدهــم صفحــه 323 آیه 22 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ

   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

اگر در آنها [زمین و آسمان] جز خدا خدایانى [دیگر] وجود داشت قطعا [زمین وآسمان] تباه مى ‏شد

پس منزه است‏ خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى ‏کنند

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

اگر دز آسمان و زمیــن ؛ جز خدای یگانه ؛ خدایانی بودی ؛

میان ایشان پیوسته نـــــــزاع بودی ،

و عالَم همه خراب گشتی ،

این آیت اشارت به قطع علاقه و ترک اسباب دارد ؛

و هرکه را دیده بر اسرار این آیت افتاد ؛

و توفیق ، رفیق خود یافت ،

دیده از نظرِ به غیر بردوزد ؛

و خرمنِ طمع و چشمداشت به خلق را بسوزد !

و با دلی بی غبار ، و سینه ای بی بــــــار ؛

منتظر الطاف الهی باشد ،

تا حق تعالی به لطف خود ؛

کار او بســـــــــازد ،

و دل او را در مهــــد عهــــــد بدارد ،

و به آن چه در ازل برای او مقرر داشته عمل کند ؛

و اعتمادش به خویشتن و خدای خویش باشد !

تفسیر آیه شریفه از نگاه دیگران :

خلاصه تفسیــر :

( لوکان فیهما الهه الا الله لفسد تافسبحان الله رب العرش عمایصفون ) :

(اگر در آسمان و زمین خدایی جز خدای یکتابود، تباه می شدند،

پس پروردگار عرش ازآنچه وصف می کنند منزه است)

 همچنانکه بارها اشاره کرده ایم نزاع میان بت پرستان و موحدین در یگانگی معبود یا تعدد آن نیست ، و در اینکه یک معبود واجب الوجود تمام موجودات عالمرا آفریده هیچ اختلافی وجود ندارد ، لکن نزاع در الــه به معنای رب است ، که بت پرستان تدبیر عالم را به موجوداتی شریف و مقرب درگاه آن معبود خالق نسبت می دهند ، و می پندارند خالق عالم در تدبیر آن نقشی ندارد ، و تدبیر را به الهـــــــه ها واگذار نموده و به همین دلیل هم می گویند باید آن آلهـــه و بت ها را بپرستیم تا ما را در نزد خــــــدا شفاعت کنند و به او نزدیک نمایند،

همچنانکه میفرماید ( ولئن سالتهم من خلقهم لیقولن الله ) ( اگر از آنها بپرسی که چه کسی آنها را آفریده ، هر آینه می گویند، خدا )

و در مورد بت ها می گفتند (هؤلاءشفعاء ناعند الله) ( اینها واسطه های ما در نزد خدا هستند)

اما آیه شریفه با حجتی قاطع این پندار آنها را از اساس ویران می کند که ماحصل آن این است :

اگر فرض شود که برای عالم آلهه متعددی غیر خدا باشد، ناچار باید در ذات باهم اختلاف داشته باشند وگرنه چند الـــه نمی بودند و همین اختلاف در ذات مستلزم اختلاف در اراده و تدبیر است و همین که اختلاف در امر تدبیر عالم به میان آید، تدبیر هر یک ، تدبیر دیگری را فاسد و زایل می کند و آسمان و زمین رو به تباهی می گذارند .

 اما وحدتی که در نظام عالم برقرار است دلالت می کند که مدبر عالم وجود نیز واحــــــد است و عالم جز یک الـــــه ندارد که همان موجد وخالق عالم است .

حال اگر کسی اشکال کند که همین تزاحم و اختلافی که دربسیاری از اسباب و علل عالم می بینیم ، در اثبات فساد و عدم وحدت آن کفایت می کند ؛ در جواب می گوئیم تزاحم عللی که در نظام عالم دیده می شود از قبیل اختلاف و تزاحم دو علت است که تحت یک تدبیر واحد می باشند و لذا اختلاف و تزاحمشان به گونه ای نیست که یکدیگر را باطل کنند و یا با اختلاف خود ، قوانین عمومی و کلی حاکم بر عالم وجود را نقض نمایند.

باز ممکن است گفته شود ، اختلاف و تزاحم در اراده آن معبودها زمانی پیش می آید که آنها آگاه و با شعور نباشند اما چه مانعی دارد که چند الهه متعدد از روی شعــور و منطق باهم مشورت نمایند و قرار بگذارند که اعمالشان مخالف یکدیگر نباشد ؟ در جواب می گوئیم چنین فرضی غیر معقول است چون این امر در میان آدمیــــــان معمول است که افعالشان را به مقتضای قوانین عقلی برگرفته از حقایق خارجی با یکدیگر تطبیق می دهند تا به هدف مشترکی برسند ، اما پروردگار مدبر عالم چنین نیست بلکه نظام خارجی ، همان فعل اوست و به عبارت دیگر مصالح ، تابع فعل خداست نه متبوع آن ، پس چگونه متصور است که چند معبود به خاطر مصالح عالم وحدت نظر و عمل پیدا کنند؟

[ در این مورد می توان اعضاء هیئت دولت کشور های کنونی را مثال زد ؛ بدین صورت که رئیس دولت یکی است ، ولی وزراء ، متعدد و با سلیقه ها و گرایش های خاص ! و بسیار مشاهده میشود که اختلاف نظر وزراء ، باعث اختلال در انجام امور کشور می گردد . ]

آنگاه در خاتمه آیه خدای متعال را از توصیف مشرکان منزه مینماید چون آنها برای خداوند در امر تدبیر عالم شریکانی قائل بودند. لذا کلمه (عرش ) در اینجا کنایه از مُلک است ، یعنی خدای مدبر و مالک عالم از توصیفات آنها مبری و منزه می باشد.

[ برگرفته از تفسیر المیزان ]

با عرض تسلیت شهادت روحانی مبارز و مجاهد فی سبیل الله ؛ آیة الله شهید باقرالنمر



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید         ( 1096 )

آدرس این وبلاگ در تلگرام
Telegram.me/adabvaerfan
َ

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )

( قسمــت چهـارم )

نشانه‏ عظمت و بزرگى


AKSGIF.IR- rasool akram mohammad gifتصاویر متحرک حضرت محمد (ص)

 

( جزء هفدهــم صفحــه 322 آیه 7 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ

   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

در حقیقت ما کتابى به سوى شما نازل کردیم که یاد شما در آن است آیا نمى‏اندیشید .


 

نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

این آیت ؛ اهـــل قـــرآن را تشـریفـی است بـزرگـــوار ؛

و تهنیتـــــی است مهــــــــربار ؛

که خـــاک جهــــان غلام قدم های اهـــل قـــــرآن ؛

و عرصــه ی قیـــامت ؛ و صعیــــد سیاست ،

در آرزوی دیــــــدار اهـــــل قــــــرآن ؛

و قــــــدح هــــــای شـــــرابِ کـــوثــــــــر ،

مشتـــــاق لبــــــان اهـــــل قــــــرآن ؛

و درجــــــاتِ جنّـــــاتِ عـــــــدن ؛

و حُـــــــورٌ عِیـــــــن ،

و جـــوی هــــای سلسبیــــــل ،

همه در بنــــد انتظــــــار اهـــــل قــــــرآن است ؛

و از همه عزیـــــــزتر و بزرگــــوارتر آن که ؛

ذات صمدی و صفات سرمدی ،

در اشتیاق اهـــــل قــــــرآن است ؛

که خــــــود فرمـــــــود :

نیکوکاران ، شوق لقای من دارند ؛

و شوق من به لقای آنان بیشتر و بالاتر است !

[ و رسول الله(ص) فرمودند :

خَیرُکُم مَن تَعَلّمَ القرآنَ وَ عَلَّمَهُ

بهترینِ شما کسی است که ؛

قرآن بیاموزد و به دیگران نیز آموزش دهد ]

 

نگاه دیگران به تفسیر این آیه شریفه :

کلمه «ذکـــرکـــــم» یا به معناى وسیلـــه‏ ى تـذکّــــراست

و یا به معناى مایه‏ ى عزّت و نام شما.

کلمه‏ ى «ذکـــــــــر » در لغت به معناىشرافت و شهــــرت نیز آمده است. 


امام کاظم‏ علیه السلام درباره ‏ى این آیه فرموده اند :

مراد از جمله ‏ى « فیه ذکرکم» آن است که در کتاب ذکر شده که اطاعت پس از پیامبرصلى الله علیه وآله براى امام است . یعنى عزّت و شرف شما در اطاعت از امام پس از پیامبر(ص) است.


پیــــام هــــای آیه شریفـــــه :

1 ـ کتاب و قانونى سبب رشد و بیدارى است که از سوى خداوند باشد. « انزلنا - فیه ذکرکم »
2 ـ قرآن ، داراى موقعیّت والا و جایگاه بلندى است. « کتاباً»
3 ـ یکى از اهداف نزول کتب آسمانى، تذکّر و کرامت بخشیدن به انسان‏هاست. « فیه ذکرکم »

4 ـ تاریخ گذشته‏ ى انسان و سرنوشت و آینده ‏ى او در قرآن ترسیم شده است. « فیه ذکرکم »

5 ـ  قوم عرب و سرزمین حجاز از برکت قرآن ، عزیز و نامدار شد. « فیه ذکرکم »

6 ـ اگر انسان‏ ها بیندیشند، حتماً دست نیاز به سوى وحى و کتاب آسمانى دراز خواهند کرد. « أفلا تعقلون »
7 ـ از تمایلات فطرى مردم براى ارشاد آنان کمک بگیریم.

(هر کس میل دارد نامش در تاریخ به خوبى وکرامت بماند ،

خداوند در این آیه مى‏ فرماید: کتابى براى شما فرستادیم که نامتان بماند.) « فیه ذکرکم »

8 ـ تکذیب انبیا ، بى‏ خردى است. زیرا معارف قرآن هماهنگ با عقل است. « انزلنا کتاباً ... أفلاتعقلون » ؛ تنوین در کلمه ‏ى «کتاباً» نشانه‏ ى عظمت و بزرگى است.

[ تفسیر نــــور ]

:

(لقد انزلنا الیکم کتابا فیه ذکرکمافلاتعقلون) : 

هر آینه محققا بر شما کتابی نازل کردیم که یاد بود شما در آن است ، پس آیا تعقل نمی کنید ؟

 این آیه منّتی است از خدای تعالی بر امت اسلام ، به واسطه انزال قرآن ،

پس مراد از ( ذکر شما ) یعنی ذکری که مختص به این امت است و لایق حال این امت می باشد .

ذکری که نهایت و اعلا درجه معارفی را که فهم بشر طاقت دریافت آن را دارد ، متضمن است و در بردارنده هدایت و سعادت نوع بشر بوده و عالی ترین برنامه ای را که ممکن است درجامعه بشری اجـــــــرا شود ، در بر دارد.

بعضی از مفسّــران (ذکــــــر) را در این آیه به معنای شرف دانسته اند. و آیه را چنین معنا کرده اند که شرافت و آبروی شما در گرو قرآن است ، لکن این معنا از سیاق بدور می باشد

 

                                       



موضوع :


<   <<   36   37   38   39   40   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *