سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2003679
  • بازدید امروز: 22
  • بازدید دیروز: 231
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1108 )                                            

 

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

 

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )   

  ( قسمــت شانزدهم ) 

نـورِ هـدایـت


 

   ( جزء هفدهــم صفحــه 326 آیه 51 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ لَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَ کُنَّا بِه عَالِمِینَ

   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و در حقیقت پیش از آن به ابراهیم رشد [فکرى]اش را دادیم

و ما به [شایستگى] او دانا بودیم


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

مفسران نوشته اند :

چون ابراهیم در وجود آمد ، در بدایتِ نشوِ او ، چشمه های دانش در سینه ی او گشادند ، و نور هدایت در صباوت ، تحفه ی وی گردانیدند ، کمرِ کرامت بر میان او بستند ، که مقربان آسمانها انگشت حیرت به دهان گرفتند ، و گفتند : بارالها ؛ از الطافِ کرم و انواعِ تخصیص که از جانبِ جبروت ، روی به خلیل نهاده ، در شگفتیم ! ندا آمد که ای مقربان عالم علوی ؛ نمرودِ خاکسار خواست که مُلکِ خُلَّت خلیل بر هم شکند ، و او را بسوزاند ، و سپاه عصمت وی را منهزم نماید ! آتش افروخت ، ولی جز جان و دل خود را کباب نکرد ! و جز قاعده ی دولت خویش خراب نکرد ،

آن ساعت که خلیل را به آتش انداختند ، آتش بر او گلستان شد ، و در میان گلهای بوستان و شکوفه ها تکیه زد ! و نمرود از بالای کوشک خود آن صحنه را می دید !

نقل کرده اند که : دختری از نمرود بر بام کوشک بر آمد تا سوختن ابراهیم را نظاره کند ! خلیل را دید که در میان آتش با آن همه تنعّم در آن بوستان آرام نشسته ! دختر  روی سوی آسمان کرد و گفت : ای خدای خلیل ؛ نظر لطفی که به خلیل خود کرده ای ، در کار منِ بیچاره نیز بکن ! و نعمت خویش را بر من تمام کن ! آن گاه وقتِ آن دختر بر دیدار خلیل خوش گشت ، و دردِ عشقِ دین ناگاه از جان وی سر زد ! و در خاکِ حسرت می غلطید ! درباریان چون این بدیدند نمرود را خبر کردند ، و گفتند : دخترت دیوانه شده و در خاک می غلتد و فریاد می زند و جامه بر خود پاره می کند ! پدر چون او را بدید ، دختر صورتِ خود را از او پوشانید ! و گفت : ای پدر ؛ سرِ تو جنابتِ کفر دارد ! و این دیده ی من از مشاهده ی خلیل خدا طهارت یافته ، و نباید با نگاه دیگران آلوده شود ! نمرود پرسید : خلیل خدا کیست دخترم ؟ دختر گفت : ابراهیم ! نمرود را آتش در نهاد افتاد ، و با خود گفت : ما آتش افروختیم تا ابراهیم را بسوزانیم ، ولی ندانستیم که جان و دل خویش را در آن کباب می کنیم ! پس به دختر گفت : اگر جز من خدای دیگری گیری تو را هلاک کنم ! دختر گفت : خدایِ من آن است که مرا آفریده ، خواهی این مشت خاک را بکش یا بسوزان و خواهی بگذار ! او مرغی است تا به کدام آشیانه برآید !

 

پس بدان ای جوانمرد :

کسی که در حرم عنایت ازلی باشد هرگز غوغایِ محنتِ ابدی گردِ دولتِ سرمدیِ او نگردد ! دختر همان نظاره می کرد که پدر می کرد ! دختر را سبب هدایت شد و پدر را شقاوت افزود !

 

 

همه مشکلات مــــــا

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســـان هـا

حضرت حجـة ابن الحســــن المهــــدی(عـــج) است


یا وَجِیهَاً عِـندَاللهِ اِشفَــع لَنا عِـنـــدَالله

 

برای سلامتی و خشنودی امـــام و مقتــــدا و مولایمان


 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

و برای تعجیل در فـــرج مبــــارکشان 

دو رکعت نماز مخصوص و یکصد صلوات



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1117 )                                                            

 

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

 

         

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


  ( قسمــت بیست و پنجم )


پایان رنج و محنت


 

و اشغال کرسی های مجلس نیز حقّ الناس است !

پس به دست آوردن آن به هر طریقی نیز حقّ الناس است !

ناس ( مردم ) از نمایندگان خود راستی و درستی و امانت داری ،

و حفظ ارزش ها و دستــــــاوردهای انقلاب اسلامی

و جلوگیـــــــری از سلطه ی اجانب

را جداً خواستـــــــــــارند .

 

   ( جزء هفدهــم صفحــه 329 آیه 84 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِن ضُرٍّ وَآتَیْنَاهُ أَهْلَهُ

 وَمِثْلَهُم مَّعَهُمْ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

پس [دعاى] او را اجابت نمودیم و آسیب وارده بر او را برطرف کردیم

و کسان اوو نظیرشان را همراه با آنان [مجددا] به وى عطا کردیم

[تا] رحمتى از جانبما و عبرتى براى عبادت‏کنندگان [باشد]

 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

پس فرمان خداوند در رسید که ؛

ما دعای تو را اجابت کردیم ،

اکنون سر بردار و پای بر زمین کوب !

ایّوب پای بر زمین زد ،

چشمه آبی پدید آمد ،

شست و شوئی کرد ،

و عافیت و سلامتی و جوانی و زیباییِ او بازگشت !

آن گاه او را جامه زیبا پوشانیدند ،

و برخاست و بر بالایی نشست !

 

رحیمه که پیوسته اندوهِ بیماری ،

و گرسنگی و بی کسیِ او را می خورد ،

نزدیک مزبله آمد ، کسی را ندیدی ،

دور تر از آنجا جوانی را دید ؛

سالم و زیبا ، با لباس فاخر نشسته !

پرسید : بیمار این مزبله را ندیدی ؟

چه شد و کجا رفت ؟

و شرمش می آمد که نزدیک او شود !

ایوب او را به خود خواند و گفت :

ای کنیز خدا ؛ چه می خواهی و چه می جویی ؟

گفت : بیماری داشتم اینجا و حالا او را نمی بینم !

باشد که هلاک شده ؟

ایوب پرسید : آن بیمار تو چه کاره ات است ؟

گفت : شوهر من است !

گفت : اگر او را باز بینی شناسی ؟

رحیمه نیک در او تأمل کرد ؛

و او را از دندان هایش که تبسم کرد شناخت !

برخاست و دست بر گردن او انداخت ... !


 

 [ آن گاه گفت: چه شد که سلامت گشتی ؟

ایوب چگونگی حال و آمدن جبرئیل(ع)

و بوجود آمدن آن چشمه را نیز گفت.

رحیمه ، خدای را  عزوجل شکر کرد. ]

نوشته اند :

برای این که ایوب از ذمّه سوگندی که درباره تازیانه زدن و تادیب همسرش یاد کرده بود رها شود به او وحی رسید که دسته ای از سوفار که دارای صد دانه باشد بردار و با ملایمت و مهربانی به همسرت بزن تا به قسم خود عمل کرده باشی تا همسر مهربانت هم که در دوران سختی و رنج با تو وفادار بوده از تو نرنجد.

آری ؛خداوند در برابر صبر ایوب تمام نعمت های از دست رفته را به او باز گرداند و به همان اندازه به آن اضافه کرد تا این امر برای خردمندان پند و اندرزی باشد در هنگام سختی و بلا مضطرب نشوند و با صبر و شکیبایی نجات خود را از خداوند طلب کنند.

 

مختصری از بیوگرافی حضرت ایّوب :

 

حضرت ایّوب (ع) مردی خوش سیما ، خوش خو ،پرهیزکار ، نیکوکار ، مهربان ، بسیار صبور و بخشنده بود .

خداوند او را به پیامبری برگزید. وی مردم را به سوی خداوند فرا خواند ، ولی بیش از چند نفر به او ایماننیاوردند.

حضرت ایوب (ع) مردى از روم بود . او پسر اموس یا افرص ، پسر دارح ،پسر روم ، پسر عیص ، پسر اسحاق ، پسر ابراهیم (ع) بود .

او از نوادگان حضرت اسحاق (ع) و نوه حضرت ابراهیم (ع) است.

مادرش دختر حضرت لوط (ع) بود.

همسرش رحیمه دختر افرایم فرزند حضرت یوسف (ع) بود .

حضرت ایّوب (ع) صاحب چندین سرزمین از بلاد شام بود و نیز صاحب انواع گلّه از قبیل شتر و گاو و اسب و گوسفند و …. بود .

او فردى نیکوکار و متّقى و مهربان بود . و همواره از شیطان ووسوسه های او پرهیز مى‏کرد




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید                                                                          

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

 

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


آتشِ بی نیـازی


 

 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 323 آیه 19 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَلَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَ مَنْ عِندَهُ لَا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا یَسْتَحْسِرُونَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و هر که در آسمان ها و زمین است براى اوست و کسانى که نزد اویند

از پرستش وى تکبر نمى ‏ورزند و درمانده نمى ‏شوند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

کائنــــــــات و موجودات و متلاشیات در زمیـــــــن و در آسمان هــــــا ؛

همـــــــه مــــــال و مِلک و مُلک خـــــداونــــــــد یکتـــــــاست ،

و مردم ؛ همه رهی و بنـــــــده و چــاکــــــــر اویند ،

حقیقتِ مُلک داری نزد اربـــاب معــــــــانی ؛

قدرتِ بر ابلاغ و اختراع و ایجاد است ،

و این حقیقت ، صفت خــــــــداونــــــــد است ،

و مُلکِ آسمان و زمین ؛ به ســـــــــزا مِلک اوست ،

بی خیـــــــل و خَــــــدَم و حَشَـــــــــم ،

بی طبــــــل و عَلَـــــــــــم ،

و بی سپاه و خَدَم !

شاهان جهان چون لشکر عرضه دهند ؛

خَـــــدَم و حشم برنشانند ،

و به نعمت و تنعّم و سواره و پیاده ،

و درگاه و بارگاهِ خود سرِ افتخار برافرازند ،


ولی حق تعالی عزّهُ شأنه ؛

همه ی رسم های جهان را به آتش بی نیازی بسوزاند ،

و جملــــــــــــــه را نیست و نابـــــــــــــــود کند ،

و غبارِ اغیار ، از دامن قدرت بیفشاند ،

آن گاه ندا در عالَم در دهد ؛

امروز پادشــــــــــــاهی ، که راست ؟

پس خود به جلال کبریائی خویش جواب دهد که :

پادشاهی امروز را خـــــدای یکتـــــــــــای قهّـــــار است !

مـــــــــردمِ با ایمــــــان چون همه چیز و همه کس را ؛

ملــک و مــــــــــال خـــــــــــــــدا داننــــد ؛

و معتقدند که عزّت ؛ عزّت اوست ؛

پس لوح ادعا را بشکنند ،

و بســاط هَــوَس را درپیچند ،

و سودای منّت را از ســـــر بیرون کنند ،

و دامن خویش را از هر دو جهــــــــــــان برکشند ،

و ننگشان آید که به همچون خــــــــــودی سر فرود آرند ،

یا دل بر کسی بنـــــدنــــــــــــد !


 

هشــــــدار !

 

غوّاصان بلند همّت که با دریای موّاج ، به جـــــــــان ، داد و ستد کنند ،

تا گوهـــــــرِ شب افروز به دست آرَند ، کَی به شَبَـــــه سیاه رنگ تن در دهند ؟


چه نیکو سخن گفت آن که گفت :


هرکس خــــــــدا را بشنــــاســــد ،


تن به خـــــواری نــزد خلـــــــــق ندهــــــــد !


 

و اشغال کرسی های مجلس نیز حقّ الناس است !

پس به دست آوردن آن به هر طریقی نیز حقّ الناس است !

ناس ( مردم ) از نمایندگان خود راستی و درستی و امانت داری ،

و حفظ ارزشها و دستاوردهای انقلاب اسلامی و جلوگیری از سلطه ی اجانب

را خواستارند .



موضوع :


 نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1116 )                                                                     

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


  ( قسمــت بیست و چهارم )


آخـریـن دام شیطـان

 

ایام شهادت دخت گرامی نبیّ مکرّم و پیامبر اعظم را

بر امت شهید پرور اسلام تسلیت و تعزیت عرض می کنیم

 

  ( جزء هفدهــم صفحــه 329 آیه 83 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و ایوب را [یاد کن] هنگامى که پروردگارش را ندا داد که

به من آسیب رسیده است و تویى مهربانترین مهربانان


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :[ بخش چهارم ]

 

 

آخرین دام شیطان برای ایّوب :

ابلیس به صورت پیرمردی پارسا ؛

نزد رحمة (همسر ایوب) رفت و گفت :

ای کنیز خدا ؛ شوهرت کجا است ؟

گفت : آن است که در مزبله افتاده ،

و کِرم ها او را می خورند !

ابلیس گفت :

این ایوب است که جوانی بود زیبا ،

و مال فراوان و فرزندان مهربان ؛

و نعمت از هر جهت تمام داشت ؟

گفت : آری ؛

ابلیس گفت :

اگر بهبودی و برگشت مال و جاه و فرزند او خواهی ؛

گوسفندی نذر من کن تا او را به حال صحت باز آورم !

رحمة نزد ایوب آمد و ماجرا را بگفت ؛

و فریاد بر سر آورد که ؛

تا کَی این خواری و مذلّت و بیماری ؟

مال و فرزندان کجا شدند ؟

دوستان و نزدیکان و خویشان چه شدند ؟

بیا این گوسفند را ذبح کن و راحت شو !

ایوب که این سخن بشنید ؛

دانست که شیطان لعین او را فریب داده !

 

 

ایوب گفت : ای زن ؛

آن چه را که از رفتنِ آن افسوس می خوری ؛

همه را خدا داه بود و خدا هم گرفت !

ما هشتاد سال از آن نعمت ها برخوردار بودیم ؛

و حالا هفت سال است که به بلا گرفتار شدیم ،

هنوز هفتاد و سه سال باقی است !

تا نعمت و نقمت ؛ برابر شود !

حالا مرا می گویی که در راه غیر خدا گوسفند قربانی کنم ؟

به خدا قسم اگر شفا یابم تو را صد تازیانه بزنم !

از این پس غذایی که تو آوری نخورم ؛

و تو را نبینم و نپذیرم !

و او را از نزد خود دور کرد !

[ گفت دیگر به نزد او نیاید ]

 

 

آن گاه سر بر زمین نهاد و گفت :

خــــــدایـــــا ؛

بی غذا و بی یار و بی مونس شدم !

و طاقتم طاق شد !

و بلای کامل و تمام به من رسید !

و تو رحیم ترینِ راحمانی !

در این حال ندا رسید :

[ ادامه دارد ... ]



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1115 )                                                                      

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


  ( قسمــت بیست و سوم )


استادِ شیطان

 

 

   ( جزء هفدهــم صفحــه 329 آیه 83 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم   

وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ


    ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و ایوب را [یاد کن] هنگامى که پروردگارش را ندا داد که

به من آسیب رسیده است و تویى مهربانترین مهربانان


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :[ بخش سوم ]


 

در خبر است که ابلیس بر خداپرستیِ ایوب حسد برد ؛

و به درگاه خداوند عرض کرد :

اگر او را بر مال ایوب مسلط کند ؛

ایوب را به غفلت و کفران درکشد !

خداوند پذیرفت ؛

 

ابلیس همه ی مال و حَشَم و دارائیِ او را تباه کرد !

ایوب گفت : خدا داده بود ، خدا هم گرفت !

ابلیس تسلط بر فرزندان ایوب را از خدا خواست ؛

خداوند هم پذیرفت !

ابلیس فرزندان ایوب را زیر کاخ وسیعی به هلاکت رسانید !

ایوب گفت : خدا داده بود ، خدا هم گرفت !

ابلیس از خداوند تسلط بر جان او را خواست !

خداوند این را هم پذیرفت !

ابلیس بیامد و بادی در بینی ایوب دمید ؛

که همه ی تن او زخم و رنجور شد !

و گرفتار کرم ها و بیماری جذام (خوره) شد !

... رَبِّ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ

 

نوشته اند :

بیماری ایوب هفت سال به طول انجامید !

و او در این هفت سال در گودال کناسه گرفتار گشته !

و خوره در جسم او افتاده ، و مردم از وی بگریختند !

ولی ایوب در آن حال ؛ از ذکر خدا غافل نبود !

[ اگر ما بودیم چه می کردیم ؟ ! ]

و در آن بلا صبر همی کرد !

پیروان ابلیس و کارگران او ؛

ابلیس را غمناک و دلتنگ دیدند !

پرسیدند ؛ مهتر ما را چه رسیده ؟

ابلیس گفت : من در کار ایوب درماندم !

هرچه فنّ و حیله و دسیسه داشتم به کار بردم ؛

 

و هیچ کدام مؤثر نیفتاد و بر وی ظفر نیافتم !

 

مریدان گفتند :

از آن دام ها که در راه آدم نهادی و از بهشت راندی به کار بر !

 

[ در این گونه موارد است که می گوئیم فلانی استاد شیطان است !

روزی شخصی کار خلافی کرده بود ، از وی توضیخ خواستم ؛ و او جریان را تعریف کرد . در پایان نگاه تند و حیرت آوری به او نمودم ! او گفت : چرا اینگونه نگاهم می کنید ؟ میخواهید بگوئید خیلی شیطانم ؟ گفتم نه ! گفت پس چی فکر می کنید ؟ گفتم میخواهم بگویم : تو استاد شیطانی ! ]

 

آدم را با چه وسیله به دام انداختی ؟

همان وسیله را به کار بند !

گفت او را به وسیله ی همسرش حوّا به دام انداختم !

و این جا هم چنین کنم !

[ ادامه دارد ... ]

 



موضوع :


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *