سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2003676
  • بازدید امروز: 19
  • بازدید دیروز: 231
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1090   )                                                            

ســوره 20 : طـه ( مـکّــی ـ 135 آیه دارد ـ جزء  شا نزدهم ـ صفحه 312 )


( قسمــت ســـی ام )


لـذّتِ عـذر


 

 ( جزء شانزد هــم صفحــه 321 آیه 131 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَلَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًامِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیَاةِ الدُّنیَا

لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَ رِزْقُ  رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقَى


    ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ایشان را از آن برخوردار کردیم [و فقط] زیور زندگى دنیاست

تا ایشان را در آن بیازماییم ، دیدگان خود مدوز و [بدان که] روزىِ پروردگار تو بهتر و پایدارتر است


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

این آیت باز مرهمی است که بر دل درویشـــــــــــان نهد ،

حقارت و مهانت دنیــــــــــــا را فرا خلق نماید ،

و عیوب و بدی های آن را آشکار سازد ،

و دوستان خود را از دیدن و دوست داشتن آن منــــع کند ،

و می فرمایــــــد :

این دنیـــــــا شکوفــــــه ای است که ؛

تری و تازگی و زیبــــــــائی او ، روزی چند باشد ،

آن گاه پژمـــــــرده شود و نیست گردد ،

و فتنــــه یآن در دل بماند !

چه داری مهرِ بی مهری ، کزو بی جان شد اسکندر

چه بــازی عشـــق با یـــــاری کزو بی ملک شد دارا

بدان که توانگران به هرچه برایشان پیش آید ؛ رجوع به دنیا کنند !

ولی درویشان ؛ در همه حال ، دل با مولی دارند !

از این جا شرف و برتریِ درویشان بر توانگران معلوم گردد !

 

نقــــــل کــــرده انـــــــــد که ؛

جنیــــد ؛ درویشی را بر توانگری برتری نهادی ،

ولی ابن عطا ؛ بر خلاف او ، توانگری را بر درویشی شرف نهادی !

روزی میان این دو منــــــــاظره شد ؛

جنید دلیل آورد که رسول خــــدا(ص) فرموده :

فقیرانِ امّتِ من ، پیشتر و زودتر از توانگران وارد بهشت شوند !

و کسی که زودتر به بهشت رود برتر است از آن که دیرتر رود !

ابن عطا گفت : چه بهتر که توانگر مدتی در شمار و انتظار بماند !

از بهر آن که ؛ آن کس که در بهشت است ؛ در لذّت نعمت است ؛

و آن که در انتظار و شمــــــــار است ؛

در لذّتِ عتـــــــــابِ حقّ است !

و با دوست سخن گفتن ؛

اگر چه در مقام عتاب و خطاب باشد ؛

بهتـــــــر است از آن کــــــه در مقـــــــامِ نعمــــــت ؛

از دوست به غیر دوست مشغول باشد !

زیرا ؛ در بلایِ دوست بودن ؛

بهتر و خوشتر از آن که در نعمتِ دوست ، بی دوست بودن !

جنیـــــــــــد گفت :

اگر توانگر را لذّتِ عتاب است ؛

درویش را لذّت اعتذار است !

بدین گونه خداوند روز قیامت خطاب به بنده ی درویش خود گوید :

من از تو عذر می خواهم !

و سوگنـــــــد به عـــزّت و جـــــلالم ؛

از این که دنیــــــــــا را رو به تــــــو نیاوردم ؛

نه از جهت خواری و اهانت به تو بود ؛

بلکه چون فضیلت و کرامت بهره ی تو کردم ؛

اکنون بنگر به این صف ها از مردم ؛

هرکس در دنیا به تو غذا یا جامه یا جایگاه (مسکن) داد ؛

و منظورش ثواب و به یــــــاد من بوده ؛

دست او را بگیـــــــر و از صف بیرون آر ؛

که من گنـــــــــــاه او را به خاطر تــــــــو بخشیدم !

جنیــــد در این مناظره ؛ با دلیل آمد که گفت ؛

اگر خداوند با توانگر عتاب می کند ؛

از درویش عـــــــذر می خواهد !

و لـــذّت عــــــذر ، وراء لذّت عتاب است !

زیرا عتاب با دوست و دشمن رود ؛

لیکن عـــــــذر ، جز با دوستان نرود !

و این منــــعِ دنیــــــا از درویشان ؛

نه از آن جهت است که دنیا از ایشان دریــــغ است ؛

بلکه آنـــــــــان از دنیـــــــــا دریغنـــــــد !

همّت ِ ایشان ؛ به از دنیـــــــــا ؛

و مراد ایشان ؛ به از عقبــــــــــی ؛

و مقصود اصلی شان دیدار مولی است .

 

گویند لقمان را وقتی موی دراز گشتــــه بود ؛

بر خاطر او بگذشت که ؛

کاشکی دِرَمی بودی که به گرمابه شدی ، و موی از بدن باز کردی !

هنوز این آرزو در خاطر تمـــــــــــام در نیاورده بود که ؛

یک صحـــــــــرا همه زر (طلا) دیــــــــد !

لقمان دیده فراز کرد و گفت :


گر من سخنی بگفتم اندر مستی !


اُشتر به قطار مــــا چرا بر بستی !



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1103 )                                                                          

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


  ( قسمــت یازدهم )


صاحبِ توحیـد

 

 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 324 آیه 33 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و اوست آن کسى که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است

هر کدام از این دو در مدارى [معین] شناورند


 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

بر ذوق اهل معرفت ؛ این شب و روز ؛

نشانِ قبض و بسط عارفان است ؛

و این دو ؛ حکم الاهی و تقدیر لم یزلی است ؛

گاه در قبضه ی قبضش نهد تا سلطان جمال ، او را بنوازد !

و شرطِ مردِ صاحب درد ، آن است که ؛

در آن قبض ؛ مهذّب و تسلیم و بی اعتراض باشد !

و گاه بر بساطِ بسط ؛ مؤدّب و بی اعراض بُوَد !

که گفته اند :

بنده ی حقّ ؛ تا رنجِ بلا در هر مکان نکشد لذّت ایمان نچشد .


 

... وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ

آفتاب و ماه را بیافرید در آسمان ؛

و آنها را بر پهنه ی افلاک ، روان ساخت ؛

آفتاب را بر وجهی آفرید که نیفزاید و نکاهد !

و ماه را به صورتی آفرید که هم بیفزاید و هم بکاهد !

گاه در محاق و گاه در اشراق !

[ و این تعبیر همان است که دانشمندان ایرانی از صدها سال پیش ، کوچکیِ کره ماه نسبت به خورشید ، و مجذوبیت و نقص او ، و تابع بودن او نسبت به زمین در برابر خورشید می دانستند ، که بدین گونه از کلام خداوند در قرآن استنباط و بیان می کردند ! ]

 

بنابراین ؛ آفتاب نشانه ی صاحبِ توحید است ؛

                                 که به صفتِ تمکین ؛

(در شناوریِ خود در آسمان بی پایان) در حضرتِ شهود می گوید :

اگر پرده ها بالا رود بر یقین من افزوده نشود !

و ماه ؛ نشانه ی صاحبِ علم است ، که ؛

در میدانِ اجتهاد ، قدم دارد ،

و از راهِ نظر و استدلال در امده ،

و دیده در طاعت و عمل داشته ؛

تا بر ایمان و اعتقاد مؤمنان بیفزاید .

و بدان که ؛ صاحبِ توحید ؛ خداوندِ درد است !

و صاحبِ علم ؛ خداوندِ عمل و درمان است !

صاحبِ عمل ، در نظاره ی سبب است !

و صاحبِ درد ؛ در نظاره ی مسبّب ، از سبب فارغ است .

و بزرگان دین گفته اند :

سبب ندیدن ؛ جهل و نادانی است !

اما با سبب ماندن ؛ شرک است !

نقل شده ؛

عارفی را دیدند که بر لب دجله ی بغداد گفت :

خداوندا ؛ من تشنه ام ! و از آن جا گذشت ! و آب نیاشامید ! چون آن بزرگ مرد چنان در نظاره ی مسبّب مستغـرق بود ؛ که پروای سبب نداشت ! و در مشاهده ی حقّ ؛ نه دجله دید و نه آب دجله !

کسی که مشغول حقّ است اگر حوریِ بهشتی بر وی بگذرد خبر نشود !

که گفته اند :

یَعلَـــــــــــمُ الله گـــر همی دانـــــــــم نگارا شب ز روز !

زانکه هستم روز و شب مدهوش و سرگردانِ عشق !





موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1092 )                       

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

ســوره 20 : طـه ( مـکّــی ـ 135 آیه دارد ـ جزء  شا نزدهم ـ صفحه 312 )


  ( قسمــت سی و دوّم )


رزّاق حقیقی


 

   ( جزء شانزد هــم صفحــه 321 آیه 132 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم  

وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا

لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش ، ما از تو جویاى روزىنیستیم ،

ما به تو روزى مى دهیم و فرجام [نیک] براى پرهیزگارى است


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه : [بخش دوم]

 

                               ... لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ ...

هرکه اعتقاد کرد که رازقِ حقیقی خداوند است ؛

و روزیِ همه از اوست ؛

و اسبابِ روزی ، به تقدیر اوست ؛

نشانِ وی آن باشد که ؛

بر خدا توکل کند ،

و از اغیار ، تجنّب نماید ،

تا ربّ عزّت ، همواره کار وی بسازد ،

و هر دم او را به انواع کرامت بنوازد .

 

گویند روزی مردی نزد حاتم اصمّ آمد و گفت :

به چه چیز روزگار می گذرانی ؟

تو که ضیاع و عقاری (آب و مِلک و مزرعه) نداری ؟

حاتم گفت :

از خزانه ی خداوند روزی می خورم !

مرد گفت : نان از آسمان بر تو فرو اندازند ؟

حاتم گفت :

آری ! اگر زمین نبودی از آسمان نـــان فرو انداختی ؟

مرد گفت : شما با سخن کار داری !

حاتم گفت :

از آسمان جز سخن چیزی نازل نشده !

مرد گفت :

من تاب مجادلت با تو را ندارم !

حاتم گفت :

علتش آن است که ؛

باطل در برابر حــق تـــــاب نیاورَد !

-------------------------------------------------------------

این حاتم غیر از حاتم طائی معروف است ؛ او را از این جهت اَصَـــمّ نامیده اند که

 خود را به کَــــری زده بود تا در هر مجلس و محفلی هرکس بخواهد عیب او را بگوید ،

 بگمان این که او نمی شنود ، و بدینوسیله او بدون واسطه از عیـوب خود با خبر می شد !

 

پس بدان ای جوانمـــــــرد که ؛

هیچ بیماری ای سخت تر از بیماریِ ضعفِ یقین نیست !

یقیــــنِ خود را به حــــقّ درست کن که دست قدرت تــــو را است !

اسم یقیــن ، علم یقیــن ، حقّ یقیــن ،

و حقیقتِ حقِّ یقین است ؛

اسمِ یقین ؛ عوام راست ؛

علمِ یقین ؛ خواص راست ؛

عینِ یقین ؛ خاصّ خاصّان راست ؛

حقّ یقین ؛ پیغمبران راست ؛

حقیقتِ حقِّ یقین ؛ محمد مصطفی(ص) راست .

که گفتــه انـــــد :

مـــــــرد ؛ به یقین مـــــــــرد گردد ؛

یقین باید به زبان رسد تا گوینده آید ؛

به چشم رسد تا بیننده آید ؛

به گوش رسد تا شنونده آید ؛

به دل رسد تا گیرنده آید ؛

به دست رسد تا دهنده آید ؛

و به پای رسد تا رونده آید !

مصطفی(ص) فرمودند :

عیسی بر روی آب برفت ؛

و اگر یقینش زیادت بودی ؛ بر هوا رفتی !

و اشارت حضرت گویا بر این است که ؛

در شب معراج که وی بر هوا رفت تا به عرش رسید ؛

و بدانجا رفت که جبرئیل را یارای رفتن نبود ؛

(قاب قوسین او ادنی)

از روی کمالِ یقین بود !

همه مشکلات مــــــا

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســـان هـا

حضرت حجـة ابن الحســــن المهــــدی(عـــج) است


یا وَجِیهَاً عِـندَاللهِ اِشفَــع لَنا عِـنـــدَالله


 

برای سلامتی و خشنودی امـــام و مقتــــدا و مولایمان


 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

و برای تعجیل در فـــرج مبــــارکشان 

دو رکعت نماز مخصوص و یکصد صلوات

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید   ( 1100 )                                                                   

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


( قسمــت هشتم )


راز خـدا



قال امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام

مَن زارَ المَعصُومَةَ فِی القُمّ ، فَقَد زارَنی

امام علی ابن موسی الرضا علیه السلام فرموده اند

کسی که (خواهرم) معصومه را در قم زیارت کند مانند آن است که مرا زیارت کرده است

 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 323 آیه 23 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

لَا یُسْأَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْأَلُونَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

در آنچه [خدا] انجام مى ‏دهد چون و چرا راه ندارد

و[لى] آنان [انسانها] سؤال خواهند شد


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

بر کار خداوند ، هیچ کس سئوالی و ایرادی و اعتراضی نتواند کرد ؛

و همه مخلوقات ؛ مسئول (مورد سئوال ) خدایند ؛

و همه مورد سئوال و بازخواست اویند ،

چون خداوند ، آفریدگار و کردگار است ،

و گفتار او ؛ همه راست ،

و حکم وی ؛ همه صواب ،

و کار او ؛ همه درست ،

و فعل او ؛ همه پاک ،

و امر و نهی او ؛ همه استوار !

کس را نرسد که بر حکم وی اعتراض کند ،

و بر فعل او چون و چرا گوید ،

ولی بندگان را از قول ها و فعل هایشان پرسند ،

هرچند حق تعالی در ازل دانا است ،

که از بندگان چه آید ؟

آنان چه کنند ؟

و کی کنند ؟ و کجا کنند ؟

لیکن پرسش و بازخواست خداوند ؛

بر سبیل ایجاد حجت بر آنان است ،

نه از طریق استعلام !

یکی اهل توبیخ است ؛

از وی پرسد تا حجت بر او درست شود ،

و او ردّ توبیخ کند !

یکی اهل بخشش و آمرزش است ؛

از وی پرسد تا سزای او به تمامی به وی رساند !

 

پس تو ای جوانمرد ؛

از خدا شرم دار که او به تو نزدیک است ؛

و از خدای بترس که او بر تو توانا است ؛

و بدان که ؛ هر کاری رفته و بوده ؛

و هرکس را به سرمنزل خود رسانیده ،

و حایگاه وی پدید کرده ،

آن گاه به سر راه معاملت باز آورده است .

پیغمبران هم که آمدند ؛

نه کاری نو در این جهان کردند ؛

یا خبری نو در سینه ها نهادند ؛

بلکه آن چه در سینه ی تو بود بجنبانیدند !

و آن چه در حق تو نهاده بود ؛

تو را سوی آن خواندند !

که فرمود :

اگر هدایتِ حق نباشد کسی راه راست نیابد ،

 

 

از امیرالمؤمنین علی علیه السلام از قضا و قَدَر پرسیدند ؛

فرمودند :

رازِ خداست ، ما نتوانیم کشف کنیم ؛

و دریای ژرف است ؛ ما نتوانیم در آن غوطه زنیم ؛

علمِ بشریت ؛ طاقتِ کششِ وی ندارد ؛

و فهمِ آدمی هرگز بدان نرسد ؛ و نداند ؛

و هرچه پیش تر رود متحیّرتر شود ؛

و هرچند بیشتر تصرف کند افتاده تر گردد .



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید       ( 1118 )                                                           

 

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

 

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


( قسمــت بیست و ششم )


اقبــالِ ازلــی


 

 ( جزء هفدهــم صفحــه 329 آیه 87 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ ذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ

أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم

تا در [دل] تاریکی ها ندا در داد که معبودى جز تو نیست

منزهى تو ، راستى که من از ستمکاران بودم



 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

خداوند را دوستانی است که اگر یک چشم به هم زدن ؛

لشکرِ بلا از ایشان دور شود ،

چنان که مردم دنیا از حرمان نعمتی غریوناک شوند و ناله سر دهند ؛

دوستان خدا از بی بلائی به فریاد آیند !

و هرقدر آسیبِ روزگار و بلای دهر بیش بینند ؛

بر بلای خویش عاشق ترند !

و هرچند زبانه ی آتشِ شمعِ ایشان تیز تر شود ،

دوستانِ چون پروانه ،

بر امتحان و فنایِ خویش هر روز مفتون تر شوند !

و پیوسته راز دلشان با دوست چنین باشد :

خدایا ؛ مرا دردی است که بِهی مباد !

این درد ، مرا صواب است !

با خرسندیِ دردمندی به دردِ خود ،

کس را چه حساب است ؟

 

یونسِ نبیّ ؛ آن عزیزِ راه و برگزیده ی پادشاه ،

حال او نیز چون حال اینان بود !

که در بوته ی بلا پالوده ،

زیرِ آسیای محنت ؛ فرسوده ،

تازیانه ی عتاب بر سر او فرو گذاشته !

و هرچند در آتشدانِ بلا ،

جگرش را بیش کباب کردند ؛

او بر بلای خویش عاشق تر بود !

چه ؛ که ماهِ رویِ عشقِ حقیقت را که نشان دادند ؛

در کوی بلا و در حجره ی محنت نشان دادند !

 

چنان که نقل است :

هرگاه خداوند بنده ای را دوست دارد ؛ بر او سیلِ بلا ریزد !

 

که گفتـــــــه اند :


هرکه در این درگه مقرب تر است


جــــام بــــلا بیشترش می دهنـد !

 

چــــــــرا که :

رضوان با همه ی غلمان ؛ چاکرِ خاکِ قدمِ اهل بلا است !

اقبالِ ازلی و تقاضای غیبی ؛ به نام اهل بلا است !

محبّتِ الهی غذای اسرار اهل بلا است !

لطف و رحمت ربّانی ؛ خاصّ اهل بلا است !

صفات قدیم ؛ زاد و توشه ی اهل بلا است !

ذات پاک خداوندی ؛ مشهود دل های اهل بلا است !

آیه شریفه ی ( یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ ) از سراپرده ی غیب ؛

هدیه و تحفه ی اهل بلا است !

آیه شریفه ی ( وَ سَقیهُم رَبُّهُم ) ؛

سرانجام و عاقبت اهل بلا است !




موضوع :


<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *