نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1115 )                                                                      

ســوره 21 : انبیاء ( مـکّــی ـ 112 آیه دارد ـ جزء  هفـدهـم ـ صفحه 322 )


  ( قسمــت بیست و سوم )


استادِ شیطان

 

 

   ( جزء هفدهــم صفحــه 329 آیه 83 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم   

وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ


    ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و ایوب را [یاد کن] هنگامى که پروردگارش را ندا داد که

به من آسیب رسیده است و تویى مهربانترین مهربانان


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :[ بخش سوم ]


 

در خبر است که ابلیس بر خداپرستیِ ایوب حسد برد ؛

و به درگاه خداوند عرض کرد :

اگر او را بر مال ایوب مسلط کند ؛

ایوب را به غفلت و کفران درکشد !

خداوند پذیرفت ؛

 

ابلیس همه ی مال و حَشَم و دارائیِ او را تباه کرد !

ایوب گفت : خدا داده بود ، خدا هم گرفت !

ابلیس تسلط بر فرزندان ایوب را از خدا خواست ؛

خداوند هم پذیرفت !

ابلیس فرزندان ایوب را زیر کاخ وسیعی به هلاکت رسانید !

ایوب گفت : خدا داده بود ، خدا هم گرفت !

ابلیس از خداوند تسلط بر جان او را خواست !

خداوند این را هم پذیرفت !

ابلیس بیامد و بادی در بینی ایوب دمید ؛

که همه ی تن او زخم و رنجور شد !

و گرفتار کرم ها و بیماری جذام (خوره) شد !

... رَبِّ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ

 

نوشته اند :

بیماری ایوب هفت سال به طول انجامید !

و او در این هفت سال در گودال کناسه گرفتار گشته !

و خوره در جسم او افتاده ، و مردم از وی بگریختند !

ولی ایوب در آن حال ؛ از ذکر خدا غافل نبود !

[ اگر ما بودیم چه می کردیم ؟ ! ]

و در آن بلا صبر همی کرد !

پیروان ابلیس و کارگران او ؛

ابلیس را غمناک و دلتنگ دیدند !

پرسیدند ؛ مهتر ما را چه رسیده ؟

ابلیس گفت : من در کار ایوب درماندم !

هرچه فنّ و حیله و دسیسه داشتم به کار بردم ؛

 

و هیچ کدام مؤثر نیفتاد و بر وی ظفر نیافتم !

 

مریدان گفتند :

از آن دام ها که در راه آدم نهادی و از بهشت راندی به کار بر !

 

[ در این گونه موارد است که می گوئیم فلانی استاد شیطان است !

روزی شخصی کار خلافی کرده بود ، از وی توضیخ خواستم ؛ و او جریان را تعریف کرد . در پایان نگاه تند و حیرت آوری به او نمودم ! او گفت : چرا اینگونه نگاهم می کنید ؟ میخواهید بگوئید خیلی شیطانم ؟ گفتم نه ! گفت پس چی فکر می کنید ؟ گفتم میخواهم بگویم : تو استاد شیطانی ! ]

 

آدم را با چه وسیله به دام انداختی ؟

همان وسیله را به کار بند !

گفت او را به وسیله ی همسرش حوّا به دام انداختم !

و این جا هم چنین کنم !

[ ادامه دارد ... ]

 



موضوع :