ملاقـــات دل
اَللّهُــمَ عَجِّــل لِـوَلِیِّـک الفَـرَج
موضوع :
نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(459)
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )
( قسمت هفتـــاد )
کُشتـه عشــق
( جزء دوم صفحه 29 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ
190 ـوَ قَاتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ
وَ لاَ تَعْتَدُواْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ
بکشید در راه خدا و در راه اسلام کسانی را که شما را می کشند ،
و افزونی مجوئید و اندازه را وامگذارید ،
که خداوند تجاوز کنندگان و اندازه درگذرندگان را دوست ندارد .
به زبان عارفان این کشتار را منزلی دیگر برای ره روان
و حالتی دیگر برای دوستداران است ،
و تا به شمشیر مجاهدت در راه شریعت کشته نشوی ،
و به آتش دوستی سوخته نگردی ،
وارد آن منزل نشدی ،
و حالت دوستان نداری ،
لیکن بدان که آتش محبت ،
همین چــــــراغ نیست که تــــو دانی ،
و با کشتن خود آن را شناسی ،
که کشتگان حـــــق ، دیگرانند
و کشتگان خلــــــق دیگر ،
و سوختــن به آتش عقوبت دیگر است ،
و سوختــــن به آتش محبت دیگر !
خـدایــــا ؛
من چه دانستم که دود ، آتش داغ است ؟
من پنداشتم که هر جا آتشی است چراغ است !
من چه دانستم که در دوستی ، کشته را گنـــاه است ؟
و قاضی ، خصــــم را پنـــــــاه است !
من چه دانستم که حیرت ، راه وصــال تـــــــو است ؟
و تـــــو را آن کس بیشتر جوید که غرق جمــــال تــــــو است !
شبلی روزی به صحرا برون شد ،
گروهی را دید همه افتـــاده !
و هریک خشتی زیر سر نهاده !
و جان به چنبر گردن رسیده !
رقّت انسانیت و درد آدمیت
در سینه او پدید آمد و گفت :
خــدایـــا ؛
از اینان چه خواهی که بارِ درد بر دلشان نهادی !
و آتش عشق در خرمن شان زدی !
و عاقبت ایشان را به تیـــغ غیـــرت می کشی ؟
خطاب آمد به پنهــــــانی :
که ای شبلی ؛ من ایشان را بکشم !
و دیت آنان را هم بدهم !
شبلی پرسید : دیت آنان چه باشد ؟
خطاب آمد :
هرکه کشته تیغ جلال مـــــــــا باشد ،
دیت او دیــــــــدار جمــــــــال ما باشد !
الهــــــی ؛
با لشکر عشق تـــو مرا پیکار است
تا کشته شوم که کشته را مقدار است
گر کشته دست را دیت دینـار است
مر کشته عشق را دیت دیدار است !
الهــــــی ؛
آنکس که تـو را شناخت جـــان را چه کند
فـــرزند و عیــال و خانمــان را چه کند
دیــوانه کنـی هـردو جهــانــش بخشی
دیـوانه ی تــو هـر دو جهــان را چه کند
و امّـــــــا مشکلات مـــــا !
همه مشکلات ما
ناشی از غیبت طولانی مولایمان
محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
السلام علیــک
یا اباصــالح المهـــدی
پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم
نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(458))
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )
( قسمت شصـت و نهــم)
اُنـس محبّــان
( جزء دوم صفحه 29 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ
189 ـ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الأهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَوَاقِیتُ لِلنَّاسِ وَالْحَجِّ
وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوْاْ الْبُیُوتَ مِن ظُهُورِهَا وَ لَکِنَّ الْبِرَّ
مَنِ اتَّقَى وَ أْتُواْ الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا وَاتَّقُواْاللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
از تو از ماه ها می پرسند ، بگو : آن ها هنگام هائی ساخته و نهاده از طرف خداوند برای مردم و برای گذراندن حج ،
و پارسائی و نیکی آن نیست که به خانه ها از بام درآئید ! لیکن پارسائی آن است که به خانه ها از در درآئید
و از خشم و عذاب خداوند بپرهیزید تا مگر رستگار شوید .
توضیح این که در آن زمان گویا برای رفتن به خانه خدا از دیوارهایش بالا می رفتند نه از درب ها !
کم و زیاد شدن مــــــــاه
و افــــــزودن و کاستـــــــــــن آن
اشارت است به قبض و بسط عارفان !
و هیبـــــــت و اُنــــــــــــس محــبّــــــــــــــــان !
قبــــض و بسط عارفــــان به منزله بیـــم و امیـــد عامیــــان است ،
همان قدر که قبض و بسط از خـــوف و رجــــــا بـــرتــــر آمد ،
هیبــت و انـــس نیز از بســـط و قبـــض بـــرتــــر است !
چه که ؛ خــــوف و رجـــــــــاء ، عامیــــــان راست ،
و قبـــض و بســـــــط خاصــــگان راست !
و هیبت و انس خاص خاصان راست !
حالت اول مقــــام ظالمـــان است ،
و حالت دوم مقـــــام مقتصدان ،
و حالت سوم ، مقــــام سابقـــان است !
و غایت همـــــــــه ، اُنــــس محبّــــــــان است !
چه که آدمی در آن حالــــــت ، به غایتـــــــی رســــــد ؛
که اگر در میــــــــــان آتــــــــش شــــــــود خبــــــــــردار نشـــود !
و حــــرارت آتـــش روح اُنـــس او را هیــچ اثـــــر نکنــــد !
*************************************
نوشته اند ؛
عارف بزرگی را پیشه آهنگری بود ،
و آتش سوزان افروخته و آهن در آن نهاده بود ،
کسی از آن جا بگذشت و آیتـــی از قـــرآن خواند ،
شیخ را از آن آیت ، وقت خوش گشت ،
و حالت اُنس بر وی غالب شد ،
و دست در کـــــــوره بـــــــرد
و آهن گداخته را با دست بیرون آورد !
و همچنان نگاه می داشت !
تا شاگرد در او نگریست !
شاگرد گفت ای شیخ ؛
این چیست که آهن داغ بر دست نهاده ای ؟
عارف از سرِ کارِ آهنگری برخاست ،
و پیشه را بگذاشت ،
و گفت : چندین بار مـــــــا حرفت را بگذاشتیم ،
و باز بر سری آن شدیم ،
این بار حرفت مـــــــــا را بگذاشت !
**************************************
نقـــــل شـــــده :
حکیمی با فرزند خود در کوهی گرفتار آمدی،
و گرگی به آن ها حمله بنمود ،
حکیــــم طعمه ای به گرگ بینداخت ،
و گرگ ، طعمه بخورد و برفت ،
و حکیم و فرزندش نجات یافتند ،
پس از این ماجرا حکیم فرزندش را پنـــــدی داد :
اگر به گرگی طعمه ای دهی ،
طعمه بگیرد و مادام که به خـوردن مشغـول بودی حمله ننمودی !
ولی گرگ نفس ، گرگی است که ؛
اگر طعمه ای به او دادی ،
یک قـــدم جلــــوتـــــــر آمـــــــدی !
و هرچه به او طعمــه و غــــذا و میـــــدان دهی ،
ترکت نکند و جلوتر آید تا هلاکت سازد !
پس فریب هـــوای نفس مخور ،
و قـــدم به گنــــــاه منه ،
از ابتدا ستیز کن تا گرگ نفس خویش برانی ،
و بـــدان کــــه ؛
گرگ بیـابـــان با طعمـــــه ای بــــــــرود ،
ولی گرگ نفس به طعمـــــه ای بیــــــایــــــــد !
این جمعه هم گذشت و نیـــامد !
همه مشکلات و گرفتاری های ما
ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان
محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم
نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(457)
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )
( قسمت شصـت و هشتــم)
تازیــانه عِقـاب !
( جزء دوم صفحه 29 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ
188 ـ وَلاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُم بَیْنَکُم بِالْبَاطِلِ وَ تُدْلُواْ بِهَا إِلَى الْحُکَّامِ
لِتَأْکُلُواْ فَرِیقًا مِّنْ أَمْوَالِ النَّاسِ بِالإِثْمِ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ
مال یکدگر را به گزاف و به ناشایست میان خودتان نخورید !
و آن را فرا دست حاکمان نگذارید ، که بدان وسیله مقداری از اموال مردم را
با بزه کاری بخورید ، در حالی که می دانید چه می کنید .
[ با احترام به همه دوستان گرامی ، این یک تصویر است و منظور من از استفاده از آن ،
صرفاً بنــــدهای ششگانــــه آن بود ، وگرنه جدای از مفیــــد بودن روایت ،
بنده اصراری بر بازنشر ندارم ، در معذوریت قرار نگیرید ، اتخاذ تصمیم با خودتان است ]
این آیت اشارت به این که :
کردگار قدیـــم و داور حکیـــــم
بر اســـرار بنــــدگان آگاه است ،
هرچند داور زمین به ظاهر حکم کند !
داور آسمان به باطن نِگَرد !
و نهــــــانی ها داند ،
پس بنگر تا راستی در باطن به کار بری ،
و راستی در معاملت پیشه کنی ،
و از خــداونـــد نهان دان شرم داری ،
و جز حق خود طلب نکنی ،
که امروز آبرویت نزد خلق ببرد ،
و فـــردا به تازیانـــه عقــــاب تـــو را ادب کند ،
و گوید : ای بی شرم فرزند آدم ؛
ندانستی که من به نهانی های آسمان و زمین آگاهم ،
و از کارِ بـــــد ستمگـــــران غافل نیستم .
صنـدوق عمـــل :
از مرحوم آیة الله العظمی اراکی (ره) نقل شده :
صندوق عمل ، گــور آدم است ،
بدین مراد که آدمی در دنیا ،
هرچه سیم و زر جمع بکردی ،
در صندوق بریختی یا پس انداز بکردی ،
برای اعمال و کردار او هم صندوقی وجود دارد ،
که هرچه و هرکار که بکند ،
در صندوق عمل او بریزند !
و ان صندوق [ گُـــــــــور ] است !
پس از آن که شخص بمُرد ،
روز قیــامت درِ صنـــدوق بگشایند ،
و اندوختــــــه وی بنگرند ،
هرچه عمـــــــل نیک تر داشتی ،
بهــــــــــره بیشتر برداشتی ،
و اگر عمـــــــــــــــل نداشتی ،
بی بهـــــــــــــــره گذاشتی !
جانـــــــان من !
قائـم آل محمّـــــد (ص)
هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم
که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی
و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی