منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2005962
  • بازدید امروز: 21
  • بازدید دیروز: 124
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(464) 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت هفتـــاد و پنجــم ) 

بت هــای دل !


 

( جزء دوم صفحه 31 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

200 ـ فَإِذَا قَضَیْتُم مَّنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُواْ اللّهَ کَذِکْرِکُمْ  آبَاءکُمْ

أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَن یَقُولُ رَبَّنَا  آتِنَا فِی الدُّنْیَا

وَ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ

چون از مناسک حج فارغ شدید ، خدا را بسیار یاد کنید ، چندان که دران خود را یاد می کنید یا می ستائید یا افزون تر و سخت از آن ،

و بعضی مردم می گویند : خدایا ما را از دنیا چیزی بخش ! و آنان را در خیر آخرت نصیبی نیست !


 

آغاز مناسک حج و عمره نیّت است ،

و اول رکـــــــن آن احـــرام ،

و خداوند از روی اشارت می فرماید :

هرکس به تن از خانه ما زیارت کند ،

باید از جـــــامـــــــه بیـــــــرون آید ،

و هرکس به دل قصد حضرت مــــــا دارد ،

بهتر که از مراوده های بشری بیرون آید ،

 

و چون به درگاه من می آئید ؛

به صفت درویشان آئید !

سر و پـای برهنه !

نه جامه نیکــــو !

نه بـــــــوی خوش !

نه صحبت جفت !

تا درویشان ، پادشاهان و جهان داران را

چون خود بینند ! و قــــدر درویشی بدانند ،

و خطــــــــر آن را بشناسند !

آری ؛ هرکه گوهر درویشی شناسد ،

آسان آسان از دست ندهد ،

سیرت درویشان در راه دیــن چنان باید؛

که سیرت حاجیان در اعمـــــال حــــج !

که از هرچه ناشایسته است چشم بپوشند ،

روش دین داران را هم بدین سان نهادند ؛

که چشم خویش از دیگـــــران فـــرو گیرند ،

و دل خــویـــش هم ،

چون کاروان سرای گـدایــــان ،

منــــــزل هر بی هده نگردانند !

و اگر جمله حاسدان و جاهلان متفق شوند ،

و آنان را نشانه طعن  خویش قـــرار دهند ،

آزادوار برگذرند و مکافات نکنند ! و روی با خود کنند ،

و بر نفس خود چون خصــــم خود  برخیزند ،

و گوینــــد :

با خود ز پی تـوجنــگ ها  دارم من

صد گونه ز عشق رنگ هـا  دارم من

در عشق تــو  از ملامت بی خبـران 

بر جان و جگرخدنگ ها  دارم من !

 

به روایت از حضرت ختمی مرتبت (ص) حکایت آورده اند :

که روز قیامت  همه چشم های آدمیان گـــریــــان شدی !

مگر سه چشـــــم که گـریــــــان نشدی !

اول چشم کسی که از برای نیایش حضرت ذوالجلال ،

در نیمـــــــه شب هــــــا ،

 به دعای حضرتش بیـــدار و گـــریـــــان بودی ،

دوم چشم کسی که

از خشیة و خــوف خــدای متعــــال پر اشک بودی ،

سوم چشم کسی که

در ِ چشم خویش به حـــــرام ببستی

و عفـــــاف گـــــرفتــــــــی .

آورده انــــد که :

شیخی از معـــــدلـــت حضــــرت جلیـــــــل

و ابراهیـــــــم خلیـــــــــل بگفت ،

که وی بت شکن زمان ببــــــود ؛

زیـــدی پرسیــــد :

امروز که بت ها منسوخ و معدوم شده اند ،

چه بتی باید شکست ؟

شیخ پاسخ داد :

دل آدمی دائم در حال بت سازی است !

مثل بت بخل ،

بت حسد ،

 بت کینه ،

بت حُبّ ،

بت بغض ،

 بت مال ،

 بت عیال ،

 بت اولاد ،

بت نام و مقام و قدرت ، 

 [ و امروزه بت استکبار جهانی و شیطان بزرگ !]

 

در حقیقت آدمی با پیروی از ابلیسِ دلِ خود ،

چنان بتکده ای بسازد که جایگاه انــــواع بتـــــــان شود !

پس چون خلیل به استعانت از جلیل ،

بت های دل بشکـــــــن ،

و آئینه دل را از غبارها بگیر

و به حق تعالی پیوند


 

جانـــــــان من !

 

 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم

که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی

و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی

برای دفع ظلم ظالمان و برقراری حکومت عدل جهـــانی

 

 

پس برای تعجیــــــــــل


در فـــــرج مبارکشــــان زیاد دعا کنیم



 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(463)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت هفتـــاد و چهــارم ) 

سـزای تـو و سـزای مـن !

 

( جزء دوم صفحه 31 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

197 ـ الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ  رَفَثَ

وَ لاَ فُسُوقَ وَ لاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ وَ مَا تَفْعَلُواْ مِنْ  خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللّهُ

وَ تَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَ اتَّقُونِ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ

گزاردن حج در ماه های دانسته شده است ، پس هرکس احرام حج بست ، نه با زن نزدیکی کند ، نه کار ناشایست انجام دهد ،

و نه با کسی به جنگ و جدال پردازد ، و آن چه کار نیک کنید خداوند از آن آگاه است ، و برای خود توشه ای بردارید ،

و شما صاحبان خرد بدانید که بهترین توشه پرهیزکاری است .

 

در کلمه حــــج :

(حـــاء) اشارت است به حکــــم خداونــــــد ،

و (جیـــم) اشارت است به جــــرم بنـــدگان !

چنانستی که خداوند فرمود :

بنده من ؛ اکنون که جـــــــرم کردی ،

باری ، دست در حبــــــل مـــــــن زن ،

تا تـــــو را بیــــامرزم ،

 

که ؛ هرکس را کاری سزاوار و شایسته باشد ،

ســـــزای تــــــو گنـــــاه و زبانکاری !

و ســـــــزای مـــــــن آمــــرزگاری !

چنان که عـــذر از تــــــــو ،

عفـــــــــو از مـــــــن !

عجــــــز از تــــــــو !

لطـــــف از مـــــــن !

جهـــــد از تــــــــو !

یــــــاری از مـــــــن !

گنـــــاه از تــــــــو !

پوشیــدن از مـــــــن !

ستــم از تــــــــو !

حلـــــــم از مـــــــن !


پس کار به مـــــــن واگذار !

 

وعـــــده ای که دادم ،

وفـــــــای آن از مـــــــن ،

تخمـــــی که کاشتم ،

برآوردن آن از مـــــــن !

چراغی که افروخته ام ،

روشن داشتن آن بر مـــــــن !

دری که گشـــــــــادم ،

بار دادن آن بر مـــــــن!

اکنــون که در بـــــاز گذاشتم ،

در گذشتن آن بر مـــــــن !

اکنون که به دعــــــا فرمودم ،

نیوشیدن آن بر مـــــــن !

اکنون که به سئوال فرمودم ،

بخشیدن بر مـــــــن !

هرچـــــه کــردم ، کــــردم !

هرچه نکردم ، باقی بر مـــــــن !

 

 

 

[ و این ها همه در رابطه با گنـــاهــــان مربوط به نفس خود

و قصـــــور در انجام عبـــــادات و مسائل بین خـــــود و خــــــداست ،

و مسائل مربوط به مــــردم و حق النــــــاس را حکمــــــی دیگـــــر است ]

 

 

متاع کفـر و دین بی مشتری نیست           

یکی ایــن و یکی آن را پسنــدد

 

و امّـــــــا مشکلات مـــــا !

همه مشکلات ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم

اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(462)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت هفتـــاد و ســوم ) 

الهــام دل

 

( جزء دوم صفحه 30 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

196 ـ وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ ... 

حج و عمره را برای خـــدا  تمام کنید ، اگر بازداشته شدید و محصور گشتید ...

 

(ادامه مطلب )


خداوند فرموده : حج و عمره  را تمام کنید ،

و بدانید که حــج عـــوام قصــد کــــوی دوست است ،

و حــج خـــواص ، قصــد روی دوست !

قصد آن رفتن به سرای دوست ،

و قصد این رفتـــــن برای دوست !

 

دردم  نه  ز کعبـه بود ، کز روی تــو  بود

مستی  نه  ز  باده بود ، کز بـوی تــو بود

 

عــوام که به نفس رفتند ، در و دیـــــوار دیدند ،


و خـــواص که به جـــان رفتند ، به گفتــار و دیـــدار رسیدند !

 

روش خاصان چنین است :


خـون صدیقـان بیالـودند و زان ره ساختنـد

جز به جان رفتن در این ره یک قدم را بار نیست

 

آن که به نفس رود رنج یابد و بار کشد

تا گِـــــرد کعبـــــــه برآیــــــــــد

و این که به جان رود بیارمد و بیاساید

و کعبــــــــه خود گِرد سرایش برآید !



 

ابراهیم خواص گوید :

وقتی خود به روم افتادم ،

گردان گردان ، چنان که افتاده اند مردان ،

حیران و سرگشته ، بیچاره وار ، گم کرده سر ِ رشته ،

زبان حالم این بود :

مردان جهان شدند سرگشته تــو 

می باز بیاینــد سر ِ رشته تــو !

 

خبر در روم افتاد که دختـــر قیصر دیوانـــه شده ،

و پدر او را به بند دیوانگان بسته ،

و پزشکان از درمان او درمانده شده ،

حالش طوری است که نفس سرد بر می آورد ،

و اشک می بارد ،

گهی گوید ، گهی خندد ،

دانستم که بیماری تن نیست !

به درِ سرای قیصر رفتم و گفتم :

به درمان بیمار آمده ام !

چون پادشاه مرا دید گفت :

هان ؛ که به درمان دخترم آمده ای ؟

گمان برم طبیبی !

گفتم : آری ،

گفت : بر کنگره های قصر ما نگر ،

و سرهای بریده را بین ،

این است کیفر کسی که دختر را درمان نکند !

گفتم : می بینم ، باکی نیست !


گویند مـرا که خویشتن کرد هـلاک

عاشق ز هلاک خویش کی دارد باک !

 

مَلِک چون این جرأت و شهامت دید ،

مرا به خانه دختر اشارت نمود !

چون بدان جا رفتم ،

هنوز قدم در خانه ننهاده ، این آواز شنیدم :

بگو به مؤمنان چشم های خود را بر هم نهند !

آن جا سراسیمه وضع او گشتم ،

و متحیّر حال وی شدم !

که این چه آواز و از کجا بود ؟

دگر بــــــــاره آواز برآمـــــــد ،

پرسیدم : ای کنیز خدا ؛

این چه حال است که در تــــــــو می بینم ؟

گفت : ای پیـــر ؛

میان ناز و نعمت با کنیزکان و خاصگیان خود نشسته بودم ،

ناگاه دردی به دلم فرو آمد ،

و اندوهی به جانم رسید ،

و از خود فانی گشتم !

و والـــه شــدم !

و چون از وجد به وَلَه آسوده شدم ،

خود را در بنــــد و زنجیــــــر یافتـــــم !

پس حکمش را پسندیدم ،

و به قضـــایش رضـــــــــا دادم ،

دانستم که او دوستـــان خـــود را بـــــد نخواهد ،

تا سر انجــــــام کار چه باشد !

 

حیران شدم که چگونه با الهـــــــــام دل ،

سیاهی کفــــــــر ، در دیـــــار کفــــــر ،

از دل چنین مــــــاه روئی ،

به روشنی اســــــــلام مبدّل شده !


گفتم : چه گوئی اگر تدبیری کنم

و تــو را از خانـــه کفــــر  به  خـانـــه اســـــلام بَـــــرَم ؟

و دریغ آمدم که چنین عزیزی را در خانـــه کفـــر ببینم !


گفت : در خانه اسلام ، اسلام پروردن هنــــــر  نباشد !

بلکه هنـــــر در این است که کسی در خانـــه کفــــر ،

اســـــــــلام در برگیــــــــرد !

و به جان و دل پرورد !

سپس گفت :

بگو بدانم آن جا چیست که این جا  نیست ؟

گفتم آن جــــــا کعبــــــــه است !

پرسید : کعبــــــه  را زیـــــارت کرده ای ؟

گفتم : هفتــــــــــاد بـــار !

گفت : نگاه کـــــــن !

بر نگریستم ، کعبـــــــــه را دیـــــدم

بالای ســـــــــــر او نمــایـــــان است !!


 

آن گاه گفت : ای پیر طریقت ؛

 

هرکه به پای رود ، کعبه را زیارت کند ،

و هرکه به دل رود ، کعبه به زیارت وی شود !

 

گفتم تو را به خـــــــدا سوگند می دهم ،

برگو چگونه به عــزّ اسلام رسیدی ؟

و این منزلت به چه یافتی ؟


گفت : کاری که حضرتش را شاید (شایسته باشد ) نکرده ام ،

ولی حکمش را پسند کرده ام ،

و به قضای او رضـــــــــا دادم !


گفتم : اکنون مرا تدبیر چیست که از این جا بیرون شوم ؟

گفت : چنان که ایستاده ای ،

روی فــــــــرا راه کعبــــــه کن ،

به مقصــــــد می رسی !


به سوی قبله نگاه کردم ،

به کرامت او راهی پدیـــــد آمد ،

که در آن هیـــــــــچ مانــــــع و حاجب نبود ،

از سرای کفر به در آمدم تا به خانه اسلام رسیدم !


اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(461)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت هفتـــاد و دوم ) 

فـرودگاه وحـی

 

 

( جزء دوم صفحه 30 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

 

 

  196 ـ وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا  اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ

وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَکُمْ حَتَّى یَبْلُغَ  الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَن کَانَ مِنکُم مَّرِیضًا

أَوْ بِهِ أَذًى مِّن  رَّأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِّن صِیَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذَا  أَمِنتُمْ

فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ  مِنَ الْهَدْیِ فَمَن لَّمْ یَجِدْ

فَصِیَامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی  الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کَامِلَةٌ

ذَلِکَ  لِمَن لَّمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ

وَاتَّقُواْ  اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ


حج و عمره را برای خـــدا  تمام کنید ، اگر بازداشته شدید و محصور گشتید ، پس هرقدر که آسان باشد از قربانی فروگذار نکنید ، و موی سر خویش را در آن حال نتراشید ، تا وقتی قربانی به کشتارگاه برسد ، پس هرکس از شما که بیمار باشد ، یا در سر رنج یا دردی داشته باشد ، که ناچار است سر را بتراشد ، باید یا سه روز روزه بدارد ، یا خوراکی به بی نوایان دهد ، یا قربانی کند ، و همین که ایمن شدید ، پس هرکس که برای عمره احرام بسته و بخواهد آن را به حج بدل کند ، هرقدر توانائی دارد گوسفندی بکشد ، و اگر نمی تواند سه روز در حج روزه بگیرد ، و هفت روز پس از برگشتن به خانه خود ، که این ده روز ِ کامل است ، و این حکم برای کسانی است که خانواده آن ها از حرم مکه دور باشد ، و از خشم خـــدا  بپرهیزید ، و بدانید که خداوند سخت کیفر دهنده است . 

 

 

در حدیث است که :

خداوند به آدم صفی وحی فرستاد

که منم خدواند بکّه ( نام مکه است )

نشینندگان در آن همسایگان منند !

زائران آن میهمانان منند !

و در پناه منند !

آن جا را بزرگ گردانم و آبادان !

تا از هر سوئی جَوک جَوک می آیند تکبیرگویان !

لبیک گویان روی بدان بیابان مبارک نهاده ،

و زمین آن را به خون قربانی رنگین کنند ،


ای آدم ؛

یکی از فرزندان تو به نام ابراهیم ،

خلیل و برگزیده من است ،

به دست وی بنیاد این خانه را برآرم ،

و شرف و سقایه آن پدید آرم ،

و حریم آن را نشان کنم ،

و پرستش خود در آن به مردم بیاموزم ،

تا نوبت به محمّد رسد ،

که خاتم پیغمبران و چراغ آسمان و زمین است ،

آن جا را منشأ و مَولِد وی گردانم ،

فرودگاه وحی  و محل کرامت وی کنم ،

نقابت و سقایت ولایت را به دست او مقرر نمایم

 

 

و آن گاه عشق دیدار آن محل را

در دل های مردم جهان قرار دهم ،

که هر سوی با سر و پای برهنه ،

جاه و مال بگذاشته ،

جان بر کف دست نهاده ،

همی گِرد آن خانه طواف کنند !

 و از ما آمرزش و بخشایش خواهند ،

من هم درد آن ها را درمان کنم ،

و اگر از دیده هاشان پنهانم ،

لیکن جان های ایشان را عیانم !

 

اندر دل من بدین عیانی که توئی

وز دیده من بدین نهانی که توئی

( ادامه مطلب [کلیک] در پست بعد )

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

 پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(460)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت هفتـــاد و یکــم ) 

اخـلاص در عمــل

 

   

( جزء دوم صفحه 30 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

193 ـ وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ

فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ

با ایشان جنگ کنید تا بر زمین کافر نماند که فتنه گری کند و مسلمانان را آزار دهد و برنجاند ،

و در روی زکین تنها دین خدا باشد ف پس اگر از رنجاندن مسلمانان باز ایستادند و جزیت پذیرفتند ،

دیگر جای زور و دشمنی نیست مگر بر ستمکاران .


این آیت اشارت به این است که :

 در راه دیــــــن جنــــــگ کنید ،

که خدا غازیان ( مجاهدان در راه خدا )  را دوست دارد ،

و مــــــردان مبـــــــــارز در راه حـــــــق

که تـــن سبیــل  و دل فــــــــدا

و جــــــــان بــــــذل می کنند از مقـــــــرّباننـــــــد ،


 

تــــوانگــــران مـــــــــال را از کیسه بیرون کنند ،

و درویشان تـوانگـــران را از دل بیرون کنند !

و موحدان جمله مردمان را از ســـــــر بیرون کنند !

تــــوانگــــران از مـــــــــال هــــزینـــه کنند ،

با زکات و صدقات ، تا از دوزخ برهند !

عـــابـــــدان از نفــــــس هزینه کنند ،

به عبادت تا به بهشــــت برسند !

و عــارفـــــان از جان و دل به حقایق شهود  هزینه کنند

تا به وصــــــــــــال حــــــــــق برسند !

 

195 ـ وَ أَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیکُمْ إِلَى  التَّهْلُکَةِ

وَ أَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ 

 

در راه خدا انفاق کنید و خود را به نومیدی و بیم درویشی در تباهی میفکنید

و نیکو کاری کنید در کار روزی خویش و در پاداش کردار خویش ،

 و به خداوند گمان نیک داشته باشید ، که خداوند نیکوکاران را دوست دارد.


 

 

مصطفی (ص) فرمودند :

احسان حقیقی آن است که

خــــــدای را در بیداری و هوشیاری بپرستی ،

چنان که گوئی در وی می نگری !

و او را  خدمت کنی

چنان که گوئی او را  می بینی !

که این گونه پرستش ،

ملاقات دل  است با حـــــــق ،

و معارضـــــــــه سِــرّ است با غیب ،

و مشاهده جان است با دوست !

چه که اخــلاص در عمـــــــــــــــــــــل در این است که

گوئی خــــداونـــــد تــــــو را می بیند !

و وفا و کوتـــــاهی اَمَــل  ( آرزو ) در این است که

گوئی تــــــو خــــــــدا را می بینی !

 

 

و روح پاک  که در قالب آب و خاک است ،

 


 

چون آب و خاک فانی است جان باقی است !

پس روح به حــــقّ زنـــده است ،

نه زنـــــده به این جهان فانی !

 

 

اَللّهُــمَ عَجِّــل لِـوَلِیِّـک الفَـرَج



موضوع :


<   <<   171   172   173   174   175   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *