منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2005648
  • بازدید امروز: 49
  • بازدید دیروز: 116
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 628 )   

ســوره 5 :مـــائـده ( مدنی ـ  120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106)

 

( قسمت چهــارم ) 

 

فلسفـه طهــارت

 

   ( جزء ششــم صفحه 108 )

بِســـمِ اللهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

  6 ـ یاأَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ  فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ  بِرُؤُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُبًا  فَاطَّهَّرُواْ وَ إِن کُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنکُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

 تفسیر لفظی :

اى کسانى که ایمان آورده‏اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [ هر دو پا ] مسح کنید و اگر جنب‏اید خود را پاک کنید [ غسل نمایید ] و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان نزدیکى کرده‏اید و آب نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دست هایتان بکشید خدا نمى‏خواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن مى‏خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس [او] بدارید.

 

تفسیر ادبی و عرفانی : [ بخش دوم ]

گفته اند : طهارت دست و پا از آن رو است که :

خداوند این چهار عضو آدمی را از دیگر جانداران ممتــاز ساخت ،

دست داد تا با آن غذا خورَد ،

صورت داد تا از دیگران برتر و زیباتر باشد ،

سر داد تا در آن عقل جای گیرد ،

و در عقل شرفِ دانائی قرار داد تا رو به کمال رود ،

دو پای داد تا قامت زیبا بر دو پای استوار باشد ،

که دیگر جان داران را از این مزیت ها نیست !

چون این نعمت را بر آدم و فرزندان تمام کرد ، پاکی و پاکیزگی این اعضاء و جوارح را برای سپاس آن نعمت ها از او خواست .

و نیز گفته اند : طهارت سبب آسایش و آرامش است ،

چنان که در قصه ی مریم (س) ، هنگام ولادت عیسی (ع) ، چشمه ی آبی پدید آمد، و مریم از اندوه ولادت و وحشتِ غربت بِرَست .

و طهارتسبب دفع وسوسه ی شیطان است ، که فرمود : هرگاه کسی از شما خشمناک شود ، وضو گیرد تا آسوده شود .

و طهارتباعث کشف بلا و محنت است ، چنان که در قصه ی ایوب (ع) او پا را بر زمین کوبید آب نمایان شد ، و همه ی بلا و محنت و درد و زحمت او با آن آب شستشو و درمان شد .

حکمت این که در نبودن آب ، طهارت را به خاک گردانید آن است که : آدم از آب و خاک آفریده شده ، تا آدمی پیوسته از آن آگاه بوده و شرف خویش را در آن داند ، و شکر این نعمت بجای آرَد .

و آدم از این جهت بر ابلیس شرف یافت که او از خاک بود و این از آتش ! که آتش عیب نما و خاک عیب پوش است ، که هرچه بر آتش نهی سره از نا سره پدید آرَد و مغشوش را از خالص پیدا کند ، لکن هرچه به خاک دهی آن را بپوشاند و عیب آن ننماید !

دیگر آن که آتش سبب قطع است ، و خاک باعث وصل !

با آتش بریدن و کُشتن است ، با خاک پیوستن و داشتن ،

ابلیس از آتش بود لاجرم بگسست ! و آدم از خاک بود لاجرم بپیوست !

طبع آتش تکبر است و سرکشی و شرارت و نابودی ،

و طبع خاک تواضع است و فروتنی و رشد و نمو !

هرچه را در آتش اندازی ، بسوزد و خاکستر شود و بر باد رود !

و هرچه را در خاک نهی ، ریشه بگذارد و رشد کند و بارور گردد !

 

گویند : علت و فلسفه ی تخصیص آب و خاک اندر طهارت آن است که : هرجا آتش افتد زخم آن را به آب و یا خاک بنشانند ،

و مؤمن را دو آتش در پیش است ، یکی آتش شهوت در دنیا ، و دیگری آتش عقوبت در عقبی ، خداوند آب و خاک را سبب طهـــارت وی گرداند تا امروز آتش شهــوت بر او بنشاند ، و فردا آتش عقـوبت !



موضوع :


  نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 627 ) 


ســوره 5 :مـــائـده ( مدنی ـ  120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106)


( قسمت ســـوم )


ایمــان پارسـایـان

 

 

( جزء ششــم صفحه 108 )

بِســـمِ اللهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

6 ـ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ  فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ  بِرُؤُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُبًا  فَاطَّهَّرُواْ وَ إِن کُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنکُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

 

تفسیر لفظی :

اى کسانى که ایمان آورده‏اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [ هر دو پا ] مسح کنید و اگر جنب‏اید خود را پاک کنید [ غسل نمایید ] و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان نزدیکى کرده‏اید و آب نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دست هایتان بکشید خدا نمى‏خواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن مى‏خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس [او] بدارید.


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

طهارت ظاهر سه گونه است :

طهارت از نجاست ،

طهارت از حَدَث و جنابت ،

طهارت از فضولات تن مانند ناخن و موی اضافی و چرک و کثافات .

طهارت باطن نیز سه گونه است :

اول ؛ طهارت تن از گناه :مانند غیبت و دروغ و حرام خوردن و خیانت کردن ،

 و چون این طهارت حاصل شود ؛ بنده آراسته ی فرمانبرداری و خدمتگزاری می شود ،

و این درجه ی ایمان پارسایان است ، و نشان او آن است که پیوسته ذکر حق او را بر زبان است .

دوم ؛ طهارت دل از اخلاق ناپسند : چون عُجب و حسد و کبر و ریا و حرص و عداوت .

که عُجب و خودبینی و خودپسندی آئینه ی روی را خراب کند ،

حسد ارزش آدمی را کم کند ،

تکبر و خودنمائی آئینه ی دل را تاریک کند ،

ریا و خودنمائی چشمه ی طاعت را خشک نماید ،

حرص ، حرمت مردم را از دست دهد ،

عداوت و کینه توزی ، آب الفت را باز بندد و راه آشتی را سدّ کند ،

بنده چون از این آلایش ها پاک شد ، در شمار پرهیز کاران است ،

و نشان وی آن است که : از گناه بگریزد ، و در شُبهت نیاویزد ، و از دوزخ بگریزد .

شیخ انصاری در این باره گوید :

الاهی ؛ هرکس بر چیزی است و من ندانم که بر چه ام ؟

بیم همه آن است که کَی پدید آید ؟ و بیم من آن است که من کدامم ؟

الاهی ؛ پیوسته در گفت و گویم ، تا وا ننمائی در جست و جویم !

از بی قراری در میدان بی طاقتی می پویم ! در میان کارم امّا نمی بویم !

الاهی ؛ مرکب وا ایستاد و قدم بفرسود ، همراهان رفتند و این بیچاره را جز حسرت نیفزود !

سوم ؛ طهارت سر است از سوای خدا ، که فرمود :

بگو خدا و همه را واگذار ، این طهارت امروز حیلت است و فردا جام شراب طهور ،

امروز نومیدی در دل است و فردا نور عیان در جان ،

امروز آب دیده از شوق روان ، فردا آب مشاهدت در جوی ملاطفت روان ،

امروز صبح شادی از مطلع آزادی برآمده ، فردا عنایت در آسمان معاینت ترقی و بلندی یافته ،

نشان این طهارت آن است که مِهـــر دنیا بشُویَد ، و رسوم معمول محو کند ، حجاب تفرقه بسوزد ،

تا دل در باغ اُنس بنازد ! و جان در خلوت با حق پردازد !

عارفی بزرگوار در این باره گفته :

آخر روزی از این طبل برآید آوازی ! و از آن کریم با جان دوستداری رازی !

شگفت کاری و طرفه بازاری ! مؤانست بدون مجانست !

چون هم جنسی نیست این اُنس چیست ؟

چون همانندی نیست این مِهــر چیست ؟

چون تو او را ندیده ای این بی طاقتی چیست ؟

چون انتظار همه محنت است این شادی چیست ؟

چون دیده ی سر از او محجوب است این وجدِ چون آتش چیست ؟

چون در این راه همه بلا است در میان بلا این لذّت چیست ؟

 

هرچند بر آتشم نشانَد غم تو

غمناک شوم گرم نمانَد غم تو

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 626 )    

ســوره 5 : مـــائـده  ( مدنی ـ 120آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106)

 

( قسمت ســـوم )    

  

صفــــای دل

  

    

( جزء ششم ـ صفحه 107 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

 

4 ـ یَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ وَ

َ مَا عَلَّمْتُم مِّنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِینَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللّهُ

فَکُلُواْ مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَیْکُمْ وَاذْکُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَیْهِ

وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ

 

 

تفسیر لفظی :

 

از تو مى‏پرسند چه چیزى براى آنان حلال شده است بگو چیزهاى پاکیزه

براى شماحلال گردیده و [نیز صید] حیوانات شکارگر که شما بعنوان

مربیان سگ هاى شکارى از آنچه خدایتان آموخته به آن ها تعلیم داده‏اید

[براى شما حلال شده است] پس از آنچه آنها براى شما گرفته

و نگاه داشته‏اند بخورید و نام خدا را برآن ببرید

و پرواى خدا بدارید که خدا زودشمار است

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

پـــــاک آن است که شرع پاک آن را داند ،

و پلیـــد آن است که شرع آن را پلید داند ،

راه آن است که شرع نهاد ،

چراغ آن است که شرع افروخت ،

بی شرع هیچ کس به کار روشن نیست ،

و بی شرع دین هیچ کس پذیرفته نیست .

 

بقاء روزگار و افلاک به شرع الاهی است ، و بقاء و انتظام ستارگان به وجود دین است

وگرنه کمربند آن گسسته و خود آن تباه می شد .

 

پس حلال آن است که پاک باشد ، و پاک آن است که زبان به یاد خدا دارد ،

و دل در فکر او آرَد ، و جان با مهر او پردازد ،

که گفته اند : دل را دو صفت است ،

یکی صفوت و روشنائی است که از خوردن حلال خیزد ،

و دیگری قسوت و تاریکی است که از خوردن حرام باشد ،

کسی که حرام خورد دلش سخت شود ، و زنگ بی وفائی بر آن نشیند ،

و آن که حلال خورد دلش با صفا گردد ، تا از مهر خود به مهر حق پردازد ،

و از یاد خلق به یاد حق برود ، همه او را خوانَد ، همه او را دانَد ،

اگر بیند به او بیند ، و اگر شنود به او شنَوَد .

آن سگِ شکاری که از طبیعت خود دست باز داشت ، تا شکار خواجه ی خود را نگاه داشت ، لاجرم فریسه ی وی حلال گشت ! و پرورش او در شرع جایز ! و گردن بند زرّین را سزاوار شد ! پس آدمی که جوهر حرمت است اگر شرط ادب بجای آوََرَد و خود رستی را با حق پرستی و حق شناسی بَدَل کند و مراد خویش را فدای ازل کند ، نواختی از حضرت او را پیش آید ، و درِ فراغت بر او بگشایند ، تا به لذّتِ خدمت رسد

 



موضوع :


   نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 623 )

 

  [ منبع و مأخذ : کشف الاسرار و عدة الابرار خواجه عبدالله انصاری متوفی قرن پنجم هجری ] 

 

ســوره 4 : نســـاء  ( مدنی ـ 176 آیه دارد ـ جزء چهارم ـ صفحه 77)


  ( قسمت چهل و پنجــم )


یک نفس با دوست

 

 

 

   ( جزء ششــم صفحه 105 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

174 ـ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّکُمْ

وَ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ نُورًا مُّبِینًا

تفسیر لفظی : 

ای مردم ؛ حجتی از سوی خداوند به شما آمد

و فرو فرستادیم به سوی شما روشنائی پیدا ( قرآن ) 

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

جلال احدیت بر نقطه ی بشریت منت می نهد که شما را دو چراغ افروختیم : یکی در دل و یکی در پیش !

آن چه در پیش است احکام زلال الهی است که عین برهان است ، و آن چه در دل است چـــراغ ایمـــــان است ، و نور تابان ،

خنک آن بنده ای که میان این دو چراغ روان است ، و یک نفس با دوست به دو گیتی ارزان است ، یک دیدار از دوست به صد هزار جان رایگان است !

 

جان نیز به نزد تــو فرستیم بدین شکر

صد جان نکند آن چه کند بوی وصالت !

 

  175 ـ  فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُواْ بِاللهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ  فَسَیُدْخِلُهُمْ

فِی رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَ فَضْلٍ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَیْهِ  صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا

 

از بنده ، ایمان و اعتصام به حکم بندگی ،

و از خداوند ، فضل و رحمت به صفت مهربانی ،

که بندگان را رشد و هدایت دهد ، تا بدانند که آن چه از ثواب بهره بردند همه از فضل و کرم او بوده نه به ایمان و اعتصام ایشان !

مصطفی (ص) فرمودند : عمل بندگان آنان را نجات نمی دهد ! بلکه این فضل خدا و رحمت او است که نجات بخش بندگان است ، گفتند : حتی عمل شما ؟ فرمودند : آری ! مگر آن که ما را قرین رحمت و مشمول عنایت خود گرداند !

 

الهـــــــی ؛ 

در سر خمــار تــو داریم ، 

در دل اســرار تــو داریـــــــم ، 

و به زبــــان ثنـــای تــو داریــــــم ، 

اگر گوئیــــــــــم ثنـــای تــو گوئیــــــــم ، 

و اگـــــر جـوئیـــــــــم رضــــای تــــو جوئیـــم.

 

منزلگه عشـق تو دل احباب است

  

  درقصه عشق تو هزاران باب است

 

الهـــــــی ؛

 

چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر ،

و چون به خود نگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر !

 

الهـــــــی ؛

 

مرا دل از بهر تـــو در کار است ،

وگرنه مـــرا با دل چه کار است

 

یا رب ز شـــراب عشق سرمستـــــم کن

 

وز عشق خودت نیست کن و هستم کن

 

از هرچه به جـز عشق تهی دستـــم کن

 

یکبــاره به بنـد عشــق پــا بستــــــم کن  

 



موضوع :


  نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 622 )

[ منبع و مأخذ : کشف الاسرار و عدة الابرار خواجه عبدالله انصاری ، متوفی قرن پنجم هجری ]

 

ســوره 4 : نســـاء  ( مدنی ـ 176 آیه دارد ـ جزء چهارم ـ صفحه 77)  

 

( قسمت چهل و چهــارم )


آراستــه ی اِنعـام 

 

 

   ( جزء ششــم صفحه 106 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

 

170 ـ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءکُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِن رَّبِّکُمْ

فَآمِنُواْ خَیْرًا لَّکُمْ وَإِن تَکْفُرُواْ فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ

وَالأَرْضِ وَ کَانَ اللهُ عَلِیمًا حَکِیمًا


تفسیر لفظی : 

ای مردم ؛ پیغمبری به حق به سوی شما آمده ، پس ایمان بیاورید ، که برای شما نیکوست ،

و اگر کافر شوید بدانید که آن چه در آسمان ها و زمین است از آن ِ خدا است ،

و او دانا و راست دانش است . 

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

در این آیت اشارت به این است که ؛ درگاه ربوبیت و جلال احدیت ، از طاعت مطیعان بی نیاز و از عبادت مردمان پاک از نیاز است ، اگرچه آفریننده ی افلاک و سماوات و موجودات است ، و همه به کتم عدم باز شوند ، پاکی خداوند را زیانی نیست ، و از ایشان پیوندی به او نرسد و احدیت او جمـــــال است و صمدیت او وی را جــــلال است و بی نیازی از زن و فرزند او را کمال است .

اگر مردم جمله بندگی را واگذارند و کمربند طاعت را سست کنند ، نتوانند بند بندگی را از خود دور کنند ، که همگی بندگان خدایند .

لیکن فرق است میان بنده ای که از روی آفرینش ، نام بندگی بر او افتاده با بنده ای که از روی  نوازش و لطف ، این نام بر او نهاده شده ! اینان مقبول حضرتند و آنان مطرود قطیعت ( گروه ) ،

نه هرکه بنده است نواخته ی لطف است ، یا در بند مهر است ،! به راستی دانی کدام است ؟

کسی که آراسته ی اِنعــــــام و اِکـــــرام است ، و در حضرت وصــــال و مجلس اُنس ،

شراب مهــــــر او در جــــام است !

 

الهـــــی ؛ 

جمال من در بندگی است ، ورنه زبان من بر یاد تو کی است ؟

دولت من آن است که بر یاد تو ام ، ورنه ذکر من مرا ارزش چیست ؟


الهـــــی ؛ 

ای خـدائی که دانــای هر ضمیری ،

سرمایه هر فقیـری، چاره ساز هر اسیـری،

عاصیان را عـذر پذیری، افتادگان را دستگیری،

درصنع  بی نظیـری، درحکـم بی مشیری،

درپادشــاهی بی وزیـــری،

من گدای کشورت و تو امیـــری !

منم مسکین کوی تو ، اگر بپـذیـــری!

 

الهـــــی ؛ 

هـرچند از بـدِ سزای خویش به دردم ،

لیکـن از مفلس نـوازی تو شـادم،

 

الهـــــی ؛ 

من قدر و شأن تــو را ندانم، وسـزای تو را نا توانم،

و در بیچارگی خود  سرگردانم، و روز به روز بر زیانم !

 

الهـــــی ؛ 

من کِیــم که بر درگاه تـو زارم ،

و یا قصــه درد خود به تو بردارم!




موضوع :


<   <<   136   137   138   139   140   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *