سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1989333
  • بازدید امروز: 68
  • بازدید دیروز: 36
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



تفسیر ادبی عرفانی بسم الله الرحمن الرحیم (16)

سوره 16 : نحـــل

زهـری با شهـدی آمیختـه

بسـم الله الرحمـن الرحیـم

به یاد و نام خــــدا دلهـــا واله و حیران ، و خـردها به عـزت این نام سرگردان ، و روانهـــا به کشف جـــلال و بـزرگــواری نام او دهشت زده و پریشان، خلق را فناء و عدم ، نصیب ، و خالق را اَزَل و قِـدَم ، بهـره است.

روزی عارفی در مکاشفه جلال حق مستهلک شده بود و از خود بی خود گشته غریق دریــای محبت  و حریق آتش معرفت شده همی گفت :

خــدایـــا ؛ اگرت بخوانـم برانی ! اگرت نخوانم همانی !  پس چکنم من بدین حیرانی، هم تو مگـرسامان کنی! راهم به خود آسان کنی ،

پناهـنـده از تو بسوی تو است ، نه با تو قــرار است و نه از راه تو فـرار!  نه با تو مرا آرام ، نه بی تو کارم به سـامان ! نه جای بُریدن و نه امید رسیدن! فریاد از تــو ،که جانها همه شیدا از تــو، و این دلها همـه حیـران تــو است.

 عارفیگفت: چون پنداشتم که به جائی رسیدم به پنهانی ندائی رسید که: هـر وقت گمان کردی که ما را یافتی همان دم ما را نیافتی و هـر وقت که گمان بردی ما را نیافتی آنگاه یافتی!

    خـداونــد به خـلـق می نماید که این کار نه به حد فهم و وَهم آدمیان است و نه در گاه تأویل و تفسیر عالمان و نه میدان عبادت عابدان، و نه بیابان تحیـر عارفان است،

زهـری با شهـدی آمیخته، هم درد است و هم دارو ! هم شادی و هم زاری! بنده میان این دو حال سرگـردان ! هم گریان و هم خندان، همی گوید :

خــدایــا ؛ دلم از درد کباب است، و روزگار نشان اینکه خذلان ملازم، و توفیق درحجاب است،

بیچـاره نمی داند که در سخـن در عــذاب است، یا از مولی عتـــاب است! دردی است مرا که بهی مبـــاد، کــه مــرا دریــن صـــواب است، یا دردمندی به درد خرسنـد! کسی را چه حساب است! سخنی درآمیختـم چون سنگ، که در آن هم آتش است هم آب!

خـدایــا ؛

داستان این است که برداشتم، پس این بیچاره را چه جواب است؟

 لطیفه: بزرگی را پرسیدند خـدای را دوست داری؟ گفت: آری دارم، گفتند دشمن خـدا را که ابلیس است دشمن داری؟ گفت: مارا ازمحبت حق چندان شغـل افتاده که با دشمنی دیگـری مجـال فراغت و پرداخت نیست!

زنجیــر معـنبـر تــــو دام دل مــا است

عنبـر ز نسیــم تــو غــلام دل مــا است

درعشق تو چـون خطبــه بنـام دل ما است

گوئی کـه همــه شهــد به کام دل ما است



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی بسم الله الرحمن الرحیم (15)

سوره 15 : حجـــــر

چشمـان مشتـاقان گریــان

بسـم الله الرحمـن الرحیـم

به نــام او زبانهـا گویا شده، زشتها زیبـا شــده،

به نــام او جانهـا شیـدا شده، بیگانه آشـنا شده ،               

به نـام او کارهـا هـویدا شـده، راهها پیـدا شده ،

به نام او چشمـان مشتـاقان گریـان، دلهای عارفان سوزان،

سِرّهـای والهـان خروشـان، تن های عاشقـان بی جــان،  

به نام او جانها اسیر پیغام او، عارف افتاده به دام او، مشتاقان مستِ مهر از جام او،

خوشا به حال کسی که از این جام شربتی چشید،  یا دراین راه منزلی برید،

دل وی به نـورحق افروخته ، به روح انس زنده ، و به عـزِّ وصال فرخنده،

گهی در حیرت شهود مکاشف جلال، گهی در بحر وجود غرقه لطف و جمال.

به زبان حال همی گوید :

از باغ جمـال تــو دری بگشـادنـد

تا خلـق ز تـو در طمعـی  افتـادنـد

وز جـان عـزیـزان که به غارت دادند

وندر سـرکــوی تـو قـدم ننهـادند



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی بسم الله الرحمن الرحیم (14)

س14 : ابـراهیـم  

نه با قرب تو انـدوه است نه با یاد تو غم

بسم الله الرحمـن الرحیـم

شنیدن بسم الله موجب هیبت، و هیبت متضمن فنا و غیبت است،

و شنیدن رحمن الرحیم  موجب حضور و رجوع ، و حضـور متضمن بقـاء و تقـرب است 

الله قـادر است و قدیـم و مستـوجب قِـدمَــت،

رحمن است و قاهـر و عظیـم  و سـزاوار عظمـت،

رحیـم است و غافر و حلیم و سـزاوار فضیلـت وکــرامت.

هرکه او نام کسی یافت از این درگه یافت

ای برادر کس او باش و مینـدیش از کس

ای خـدای بزرگ ،

ای خـدای بخشنده مهــربان ؛

نه با قـرب تو انـدوه است و نـه با یاد تـو غـم .

در عشق تو من کیــم که در منـزل مــن

از وصــل رخت گلی دمـد  بر گل مــن

این بس نبود زعشـق تـو حاصــل مـن

کاراستـه وصـل تــو  باشـد دل مـن



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی بسم الله الرحمن الرحیم (13) 

س 13 : رعـــــد

شـادی جــاودان

بسـم الله الرحمـن الرحیـم 

ای نامداریکه نامت یادگار جان است، و دل را شادی جاودان، رَوحِ رُوح دوستان و آسایش غمگنان ،

هرکه مقبول درگاه خداوند آمد به اقرار این نام آمد و هرکه مهجور و مطرود آستان عزّت گشت به انکار وی آمد!

ای جوانمرد : اگر همه ملک جهان بنام تو باز کنند زینهار تا بی نام خـدا بدان ننگری که آنرا وزنی نیست،

واگر فرشتگان به چاکری تو کمر بندند ، تا نام خـدا برجانت نشانی ننهند آنرا محلی نیست!

خـدایا ، جوی تـو روان و مرا تشنگی تا کی؟ این چـه تشنگی است که قـدح هـا می بینم پیـاپی؟



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی بسم الله الرحمن الرحیم (12) 

س 12 : یـوسف

چــراغ دل مـریـدان

بسـم الله الرحمـن الرحیـم 

نام خداونـدی است که زبانها سزای وی جست و ندید ،

وَهم ها فرا حجاب عزت رسید و ببرید، 

گوشها فرا حق وی رسید و نرسید،

صفت و قدر خویش برداشت تا هیـچ عزیـز به عـزّت او نرسد ، و هیچ فهـم حد او درنیابد، و هیچ دانا قـدر او ندانـد،

توان اوکس نتواند، به قدراوکس نرسد،                    

قِدم را با حدوث چه مناسبت ؟

حـقِ باقی در رسـمِ فـانی چه پیوند؟

گـرحضـرت لطفش را اغـیار به کارستی

عشاق جمــالش را امیــد وصـالسـتی

ممکن شودی جستن گر روی طلب بودی

معـلوم شدی آخـر گـر روی سـؤالستی

خــدایا ، نــور دیـده آشنـایـانی ، روز دولت عارفانی ، چراغ  دل مریـدانی و انس جان غریبانی ، آسایش سینه محبانی ، نهایت همـت قاصـدانی!  

مهـربانا ؛ حاضر نفس واجدانی ، سبب دهشت والهانی ، نه به چیزی مانی که گویم چنانی ، آنی که خود گفتی وچنانکه گفتی آنی، جانهای جوانمـردان را عیـانی و از دیده ها امـروز نهانی.

اندر دل من  بدین عـیـانی کــه تــوئی

وز دیـده مـن بدیـن نهـانی کـه تــوئی

وصّـاف  تـو را  وصف  ندانـد  کـردن

تــو خود  به صفات خـود چنانی که توئی



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *