منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2005818
  • بازدید امروز: 1
  • بازدید دیروز: 112
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 540 )

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت سی و سـوم )


آتش بر جـان و دل

 

( جزء سوم صفحه 58 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

65  ـیَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تُحَآجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ

وَ مَا أُنزِلَتِ  التَّورَاةُ وَالإنجِیلُ إِلاَّ مِن بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ 

 

تفسیر لفظی :

ای اهل تورات ؛ چرا در مورد ابراهیم محاجّه می کنید ؟ و حجت می سازید ،

 در صورتی که تورات و انجیل هر دو پس از ابراهیم فرستاده شده ، آیا هیچ در نمی یابید ؟


تفسیر ادبی و عرفانی :

از روی حقیقت این آیت اشارت است به

لطف خـــدای با بنـــدگان ،

و پسندیدن طاعت ایشان ،

و چند برابر پاداش دادن به کردار ایشان !

که خلیل در راه توحیـــــد  منزل داشت ،

و هرچه داشت جــز خـــــــدای بگذاشت !

و همــــــه در باخـــــت !

او مـــــــال به مهمــــــان داد ،

و فرزنــــــد به قــــــربـــــــان !

و خویش را به نیــــــران (آتش) !

خداوند از او بپسندید ،

و او کسی است که هرچه سوای ما است ،

همه را به دشمن گرفت !

و دوستــــــی مــــــا بر همه اختیار کرد .

 و به زبان حال چنین گفت :

امروز که مــاه مـن مرا مهمــان است

بخشیدن جـان و دل مـرا آسـان است

دل را خطری نیست ، سخن در جان است

جان را بدهم که این مـرا پیمــان است

لاجرم خداوند نقـاب خلّـت  و دوستی

بر وی فـــــرو گذاشت ،

و حجاب غیرت در میان او و خلق نگاه داشت ،

از این راه ، همه دعوی کردند که ما راست !

خداوند فرمود : نـــی ! ابراهیـــم ، خــــدا راست !

جهودان و ترسایان و مشرکان ،

هرکدام در وی دعـــوی کردند ،

ربّ العزّت او را از همه بــــری کرد ،

و به خود نزدیک نمود ! و فرمود :

67 ـ مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَ لاَ نَصْرَانِیًّا

وَ لَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَ مَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ 

ابراهیم هرگز یهودی و ترسا نبود ! لکن حنیفی بود مسلمان ،

و هرگز از انباز گیران و انباز خواهان با خدا نبود .


خلیل نه یهودی بود نه نصرانی ! 

بلکه قدمی چند در راه حق برداشت ،

خداوند از او بپسندید و جهانیان را

به پیروی از او خواند ،

و فرمــــــــود :

ابراهیم روی به ما نمود ،

هرکه ما را می خواهد ، او را پیروی کند ،

و محمّـــد (ص) را ندا آمد که :

ای مهتر عالم و ای آقای فرزند آدم ؛

ابراهیمرا فرزنـــــد نجیب تــــــوئـــی ،

و نــــــور چشم کشـــــور تـــــوئــــــی ،

تـــو سزاوار تری که از او پیـــروی کنی ،

که قـــدر امیــــران را امیــــــران دانند ،

و آن گاه که امّت تــــــو بهترین امت ها هستند ،

پس از آن تابع و متبوع را همه فراهم گرفت !

و تاج محبت و ولایت به فرق ایمـــــان ایشان نهاد ،

و خـــــدایـــــــار و دوست مؤمنــــــان است ،

و به ایشان لطیف و مهـــربان !

مهربانی وی نه امروزینـــــــه !

که از ازل تا جــــــاودان است !

و این را همه عیـــــــان است!


الهــــی ؛

از آن خـــوان  که بهر بی چیزان نهادی نصیب من بینوا کو ؟

راست است که گفته اند بهشت را به بها دهند به بهانه ندهند ؟

اگر به بهـــــا دهند که تجارت است !

 ما را به بهانه ای نزد خویش خوان !

اگر نعمت جز به طاعت نباشد ،

 بیـــــع است ، پس لطف و عطا کو ؟

اگر به بها مزد دهی ، ندارم ،

 و اگر بی بهـــا  دهی ، سهم ما کو ؟

اگر از سگان تو ام استخوانی 

 و اگر از کسان تـــــو ام مرحبـــــــا کـــو ؟

الهــــی ؛

هر کس را آتش بر دل است و این بیچاره را آتش بر جان !

هرکس را سر و سامانی است

و این درویش را نه سر است و نه سامان ! 

الهــــی ؛

موجود نفس های جوانمردانی ،

حاضر دل های ذاکرانی ،

از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی ،

از دُورت می پندارند و نزدیکتر از جانی ،

الهــــی ؛

ما را دلی ده که در کار تو جان بازیم ،

و جانی ده که کار آن جهــان سازیم .

 

 

هر کسی محـراب دارد هــر سوئی


باز محـراب سنـائی کــوی او است

همه مشکلات و گرفتــــاری های ما

ناشی از غیبت طــــولانــــی مولایمــــــان

محبــوب دل هـــا و منجـــی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

پس برای تعجیل در فـرج مبارکشـان

دعـــــا کنیم

کارت پستال درخواستی طراحان



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 539 )

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت سی و دوم )

 

بهشت است

زنـدان دوسـت

( جزء سوم صفحه 58)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

 

62 ـ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَ مَا مِنْ إِلَهٍ إِلاَّ اللّهُ

وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ 

تفسیر لفظی :

 این کتاب و این قصه ها همه راست است چنان که بود

و خدائی جز خدای یگانه نیست و به راستی او توانا و دانا است .


تفسیر ادبی و عرفانی :

این قرآن سخنی پاک و کلامی درست است ،

کلامش عزیز ، و رسولش عزیز ،

بنــده ی مـن ؛

اگر کتابم عزیز است ، امــــــام تــــــو است ،

اگر رسولم عزیز است ، شفیــــــع تــــــو است ،

وگرنه من خود عزیزم ،

خدای تـــــــــو ام ،

بندگان را می آفرینم ،

و ایشان بر من عاصی و کافر  می شوند !

و مرا زن و فرزند می گویند !

و از ناسزاهای ایشان ،

در عزّت وحدانیّت ما نقصـــانی روی ندهد ،

 

 

ای محمّــد ؛

تا تـــــو را به رسالت فرستادیم ؛

چندین هزار کافر بر تـــــو حسد بردند ،

و تـــــو را ساحر و شاعر خواندند !

و مجنون و کاهن دانستند ،

ولی در عزّت رسالت تـــــو نقصانی پدید نیامد ،

و تا این قرآن به تـــــو فرستادم ،

ملحدان و بی دینان قصد کردند ؛

که در آن طعنی زنند و عیبی آرند !

ایشان مطعون (طعنه زده شده ) گشتند

و در عزّت کلام ما عیبی نیامد ،

مؤمنان عزیزکردگان منند ،

شیاطین قصد ایمان آنان کردند ،

تا بربایند ، نتوانستند ،

هرچند وسوسه و تعبیه کردند ،

لکن به تعبیه ی ایمان راه نبردند ،

این همه بدان کردم که خود عزیزم

و ایشان را عزیـــــــز کردم .

 

خداونـدا ؛

کار آن کس کند که تواند ،

عطا آن دهد که دارد ،

بنده چه تواند ؟ و چه دارد ؟

چون تو توانائی ، کِرا توان است ؟

و در ثنـــــــــاء تــــــــو کِرا زبان است ،

و بی مهر تـــــــــو ، کِرا سر و جان است .

 

الهــــــی ؛

همگان در فراق می سوزند و دوستدار در دیـــدار !

چون دوست دیده ور گشت ، دوستدار را با شکیبائی چه کار ؟

الهــــــی ؛

با بهشت چه سازم ؟ و با حـــور چه بازم ؟

بهشت بی تـــــــــو  را چه کار ســــــــازم ؟

مرا دیــده ای ده که از هر نظری بهشتــی سازم !

الهــــــی ؛

گل های بهشت در چشم دوستدار تـــــــــو خــــار است ،

جوینده ی تـــــــــو را با بهشت چه کار است ؟

الهــــــی ؛

اگر بهشت چشـــم و چــــــراغ است ،

بی دیـــدار تـــــــــو ، همه درد و داغ است ،

الهــــــی ؛

بهشت بی دیدار تــــــو زنـــــــــــدان است ،

و دوست را به زنـــــدان بردن نه کار کریمــــان است !

الهــــــی ؛

اگــــــــــر به دوزخ فرستـــــــی دعــوی دار نیستم ،

و اگر به بهشت فرمائی ، بی جمال تـــو خریدار نیستم ،

مطلوب ما بر آر که جز  وصـــــــــــال تو طلبکار نیستم.


ای قـوم از این سـرای حـوادث گـذر کنـید


خیزید وسـوی عالـم عِـلـوی سفـر کنـید

 

سالروز شهادت جانسوز نهمین خورشید ولایت و امامت

حضرت امام محمد ابن علی التقیّ الجواد علیه السلام

را به شما و همه دوستــان و شیعیـــان آن حضرت

خاصه به ساحت قدس امــــام عصــــــــــر

عجل الله تعالی فرجه الشریف

تسلیت و تعــزیت عرض می نمائیـــــم

اللهم عجّل لولیک الفرج



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 538 )

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت سی و یکــم )


مِهـر دلبــر


 

( جزء سوم صفحه 57 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

 

  59     ـ   إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِندَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ  

 

خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ 

 

تفسیر لفظی :

 

نمونِ عیسی نزد خداوند ، مانند نمونِ آدم است ،

 که او را از خاک آفرید ، سپس وی را گفت باش و می بود !


تفسیر ادبی و عرفانی :


          این آیت از یک سو اشارت به قدرت خدای ،

و از دگر سو اشارت به تخصیص آدم و عیسی دارد ،

که خداوند در آفرینش این دو باز نمود ،

که خدای ، قادر به هر کمال است ،

و قدرت او بی کسب و احتیال است ،

و توانائی او بی عجز و بی زوال است ،

و پایندگی او در عزت و قدرت ، بی گشتنِ حال است ،

که از خاکِ مُــــرده ، آدم صفی آرَد !

و از مریم بی شوهر ، عیسای مسیح آرَد !

میان این و آن ، خدائی خود پیدا (نمودار ) کند !

و قدرت خود را به خلق بنمایاند !

این چیست که در عقل ، محال است ؟

که نــــه ، تحت قدرت ذوالجلال است !

و آن چیست که از معـــــدوم ؟

که نــــه ، خداونـــــدقــــــادر بر کمال است !

چه ، خـــدای به هرچیـــز قــــادر است !

در معــــــدوم ، چنان که در موجــــود !

در محـــــال ، چنان که در معقــــــول !

در خیــــــر و شــرّ ،

در طاعت و در عصیــــــان !

 

بی نسیمِ مِهـر دلبــر ، راحت گــلزار نیست


بی فروغِ آن رخِ گُل رنگ ، نـور و نـار  نیست


 

 

 

الهــــــی ؛

ما که  به تـــــــو زنـــده ایم ، هرگز کَی میــــریـــم ؟

ما که به تـــــــو شادمانیـــــم ، کَی اندوهگین شویم ؟

ما که به تـــــــو نازانیـــم ، چون بی تـــــــو  به سر آریم ؟

ما که به تـــــــو عزیـــزیــــم ، هرگـــز چــــون ذلیــــــل شویم ؟


الهــــــی ؛

چه غم دارد آن که تـــــــو را دارد ؟

که را شاید که تـــــــو را نستــــاید ؟

آزاد آن نَفس که به یــاد تـــــــو یـــازان ،

آبــاد آن دِل کــه به مهـــــر تـــــــو نــازان ،

و شاد آن کَس که با تـــــــو در پیمــان است.


 

 

 

ما را ســر و سودای کس دیگر نیست


در عشق تــو پروای کس دیگر نیست


جز تـــو دگری جای نگیـرد در دل


دل جای تـو شد جای کس دیگر نیست

 

 

 

 

این جمعـه هم گذشت و نیامد

 

و ما همچنان جمعه ها را منتظریم

 

تا جمعه فرخنده ای که امام و پیشوایمان

 

حضــرت حجــة ابن الحســن العسکـــری

 

بیاید و کام تشنگان عدالت را سیراب نماید


برای تعجیل در ظهــــور مبارکشان


همچنــــان دعــــــا می کنیم


کارت پستال درخواستی طراحان



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 537 )

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت سی ام )


منـزل فرشتـگان


 

 

( جزء سوم صفحه 56 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

55  ـإِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رَافِعُکَ إِلَیَّ   

وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ جَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ  

 فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ  مَرْجِعُکُمْ

فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ

 

تفسیر لفظی :

خداوند گفت : ای عیسی ؛ من تو را روزی از زمین سپری خواهم کرد ، و تو را به سوی خود

بر خواهم آورد ، و تو را از کافران باز خواهم رهانید ، و آنان که در توحید با تو پیروی کردند ،

تا روز قیامت بر زِبَــرِ دشمنان تو که کافرانِ به من هستند قرار می دهم ، آن گاه بازگشت

همه ی شماها به سوی من است ، و میان شما در اختلافاتی که با هم دارید داوری خواهم کرد .


تفسیر ادبی و عرفانی :

ای عیسی ؛

من تو را از شهوت ها و لذت ها فرا خواهم گرفت ،

و هوا های نفسانی از تو دور خواهم ساخت ،

تا در مراد نفس نکوشی ،

خداوند این را بگفت و چنان کرد ،

و او را به آسمان به منزل فرشتگان فرود آورد ،

و او را به صفت آنان برآورد.

[ روی همین اصل است که عیسی (ع) در دنیا همسری اختیار نکرد ]


فتنــه دجّـــال :

یکی از صحابه از رسول الله (ص) پرسید :

فتنه ی دجّال چیست ؟

حضرت فرمودند :

از اول آدم تا به قیامت ،

هیچ فتنه ای سخت تر و بزرگ تر از فتنه ی دجّــال نباشد ،

و همه ی پیغمبـــــران ، امت خویش را ،

از فتنه ی دجّال بیم دادند و بترسانیدند،

و در روزگار امّت من ،

از شام و عراق بیرون آید ،

و ابتدا دعوی پیغمبری کند ،

آن گاه دعوی خدائی کند !

و روزگار او چهل سال است ،

 

آن گاه عیسی ابن مریم از آسمان فرود آید ،

و برای امّت داوری دادگر باشد ،

او صلیب را بشکند !

و خوک بکشد ،

و کفـــــــر بردارد ،

و کین و دشمنی و خشم در هیچ دل نماند ،

گزندگان بی زهــــــر شوند ،

و در آن با مردم نرم و رام شوند ،

کودکان دست در دهان مار کنند !

و ایشان را گزندی نرسد !

و گرگ در میان گوسفندان آسیبی نرساند !

و کافران و بد دینان هیچ نمانند !

و جهانیان همه بر کلمه ی حق

و پرستش خـــــدای یکتـــــــــــا گِرد آیند .


 

 

شهـری همــه بنـده و رهی گان داری   

       

 عــالـم همــه پـر زآشنـایـان داری


من خود چه کسـم چه آیـد ازخدمت من     

     

 تو سوختــه درجهـان فــراوان داری !

 

 

الهــــــی ؛

خود کردم و خود خریدم ،

آتش بر خود ، خود افروختم ،

از دوستـــــــــی آواز دادم ،

دل و جان را فــــرا نـــــــاز دادم ،

اکنون که در غرقابم ، دستم گیر که گیر افتادم !

الهــــــی ؛

تو دوختی و من در پوشیـــدم ،

و آنچه در جام ریختی نوشیدم ،

هیــــچ نیاید از آن چه کوشیـــدم !

الهــــــی ؛

چون تـــــــو توانائی ، که را توان است ؟

در ثنـــــاء تـــــــو  کـه را زبــــــــان است ؟

و بی مهــــر تـــــــو  که را سر و جان است ؟


**********************************

 

یا رب ز ره راست نشانی خواهــم

 

از باده ِ آب و خاک جانی خواهـم

 

از نعمت خود چو بهره مندم کردی

 

در شکر گزاریت زبانی خواهــم

 

 

 

 

جانـــــــان من !

 

 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم


که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی


و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی


 

 

 برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم


 

برای سلامتی و خشنودی امام و مقتدا و مولایمان


امروز جمعه دو رکعت نماز مخصوص و یکصد صلوات


 

یادداشت برگزیده ی [ گردش در زمین ] کلیک فرمائید

 

یادداشت برگزیده ی [ اسلام و سیر و سیاحت ] کلیک فرمائید



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 536 )

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت بیست و نهـم )


 تنگـدستی و استغنـاء

 

 

( جزء سوم صفحه 56)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


54  ـ وَ مَکَرُواْ وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ 

 

تفسیر لفظی :

جهـــودان مکرها ساختند و خداوند هم مکر ساخت که بهترین مکر سازان است ،

 مکر او مِــه و سازِ او بِـــه


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

                    مکـــــــرخــــــدا آن بـــــود که ؛

چون ایشان بر کفر و گناه خویش بیفزودند ،

آنــــــان را نعمت بیفزود ،

تا به یک بارگی بَطَـــــرِ نعمت (*) آن ها را بگرفت ،

و کفــــــــر بیشتــــــر آوردند ،

و در طغیان و گمراهی سر نهادند ،

آن گاه ایشان را پاره پاره عذاب فرا گرفت ،

از آن جائی که ندانستند !

 

 ( تصویری گویا از مکر خداوند در مقابل مکر شیطان بزرگ [آمریکا] در صحرای طبس )

 

 

گوینـــــــد :

کسی ابودرداء را رنجانید ،

ابودرداء گفت : خـــدایـــــــــــا ؛ 

تن این مرد درست و عمر دراز و مال بسیار ارزانی بدار !

هر خردمند که در این دعــــا تأمل کند ،

داند که بد تـــــــرین دعا ها است !

که هرکه را این هــــــــا دادند ،

بَطَر و غفلت ،

وی را از کار آخـــــــرت غافـــــــل گرداند تا هـــــلاک شود !

 

---------------------------------------------------------------------

(*)بَطَـــر : شادی مفرط – دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت


 


نوشته اند که :

دو مسکین به زمینی سرا بگرفته ،

و از خلق مرهمت نگرفته ،

یکی زبان به گلایه بگشود ؛

که تن رنجور بود و از نعمت غفــــور مهجور ،

مسکین دوم بگفت :

گرچه با حال و کار با تــــــو مساوی باشم ،

لکن منافی الطاف کافی نباشم ،

که به جود او راضی ام ، و از غیر او نافی !

زیرا زمانی که نطفه ای ناچیز بودم ،

حق تعالی از روزیِ من غافل نبودی ،

پس چگونه حال از روزی رساندن به من غافل گشتی ؟

بلکه هرکس را به قدر خویش تقدیر نمودی !

یکی را در مــــــال وسعت بدادی ،

و یکی را در حــــــــال وسعت دادی ،

یکی را تنگدستـــــی مقرر فرمودی،

ولی استغنــــــــــاء عطــــا فرمـــــــودی !

یکی را توانگــــری مرحمت فرمودی،

ولی استغنـــاء ندادی !


 

گویند :

درویشی را با عالمی توانگـــر صحبت بودی ،

درویش گفت : مرا آرزوی زیارت کربــــلاست !

عالم گفت برخیـــــز تا با هم برویم !

درویش تعجب کرد !

که آن عالم توانگر چگونه

بدون کارسازی قبلی عازم سفــــــر گردید !

که توانگران را بهنگام مسافرت

سفارش و توصیه و وصیت زیاد باشد !

از همان مسجد هر دو به راه افتادند !

قدری که از شهــــــر دور شدند ،

درویش گفت :

کشکولم را فراموش کرده ام !

بازگردیم تا آن را بردارم و برویم !

عالم گفت : حال بدون کشکول برویم

درویش گفت : نمی توانم دل از آن برکنم ،

عالم گفت : پس من چگونه از آن همه

مال و مکنت و مسجد و محراب دل کندم !

استغناء آن است که در عین نداشتنِ مکنت ،

چشمت به مال دیگران نباشد !

درویشی آن است که در عین تــــوانگـــــــری ،

دل به مال و مکنت نبسته باشی !

و به هنگام سفـــــر آخرت ،

آسوده خاطر همه را رها کنی !

 

 

همه مشکلات و گرفتاری های مـــــا

 

 

ناشی از غیبت طولانی مولایمان


محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا


قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است


 

السلام علیــک


یا اباصــالح المهـــدی


پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم


اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم

 



موضوع :


<   <<   156   157   158   159   160   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *