نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 536 )

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت بیست و نهـم )


 تنگـدستی و استغنـاء

 

 

( جزء سوم صفحه 56)

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


54  ـ وَ مَکَرُواْ وَ مَکَرَ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ 

 

تفسیر لفظی :

جهـــودان مکرها ساختند و خداوند هم مکر ساخت که بهترین مکر سازان است ،

 مکر او مِــه و سازِ او بِـــه


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

                    مکـــــــرخــــــدا آن بـــــود که ؛

چون ایشان بر کفر و گناه خویش بیفزودند ،

آنــــــان را نعمت بیفزود ،

تا به یک بارگی بَطَـــــرِ نعمت (*) آن ها را بگرفت ،

و کفــــــــر بیشتــــــر آوردند ،

و در طغیان و گمراهی سر نهادند ،

آن گاه ایشان را پاره پاره عذاب فرا گرفت ،

از آن جائی که ندانستند !

 

 ( تصویری گویا از مکر خداوند در مقابل مکر شیطان بزرگ [آمریکا] در صحرای طبس )

 

 

گوینـــــــد :

کسی ابودرداء را رنجانید ،

ابودرداء گفت : خـــدایـــــــــــا ؛ 

تن این مرد درست و عمر دراز و مال بسیار ارزانی بدار !

هر خردمند که در این دعــــا تأمل کند ،

داند که بد تـــــــرین دعا ها است !

که هرکه را این هــــــــا دادند ،

بَطَر و غفلت ،

وی را از کار آخـــــــرت غافـــــــل گرداند تا هـــــلاک شود !

 

---------------------------------------------------------------------

(*)بَطَـــر : شادی مفرط – دهشت و حیرت هنگام هجوم نعمت


 


نوشته اند که :

دو مسکین به زمینی سرا بگرفته ،

و از خلق مرهمت نگرفته ،

یکی زبان به گلایه بگشود ؛

که تن رنجور بود و از نعمت غفــــور مهجور ،

مسکین دوم بگفت :

گرچه با حال و کار با تــــــو مساوی باشم ،

لکن منافی الطاف کافی نباشم ،

که به جود او راضی ام ، و از غیر او نافی !

زیرا زمانی که نطفه ای ناچیز بودم ،

حق تعالی از روزیِ من غافل نبودی ،

پس چگونه حال از روزی رساندن به من غافل گشتی ؟

بلکه هرکس را به قدر خویش تقدیر نمودی !

یکی را در مــــــال وسعت بدادی ،

و یکی را در حــــــــال وسعت دادی ،

یکی را تنگدستـــــی مقرر فرمودی،

ولی استغنــــــــــاء عطــــا فرمـــــــودی !

یکی را توانگــــری مرحمت فرمودی،

ولی استغنـــاء ندادی !


 

گویند :

درویشی را با عالمی توانگـــر صحبت بودی ،

درویش گفت : مرا آرزوی زیارت کربــــلاست !

عالم گفت برخیـــــز تا با هم برویم !

درویش تعجب کرد !

که آن عالم توانگر چگونه

بدون کارسازی قبلی عازم سفــــــر گردید !

که توانگران را بهنگام مسافرت

سفارش و توصیه و وصیت زیاد باشد !

از همان مسجد هر دو به راه افتادند !

قدری که از شهــــــر دور شدند ،

درویش گفت :

کشکولم را فراموش کرده ام !

بازگردیم تا آن را بردارم و برویم !

عالم گفت : حال بدون کشکول برویم

درویش گفت : نمی توانم دل از آن برکنم ،

عالم گفت : پس من چگونه از آن همه

مال و مکنت و مسجد و محراب دل کندم !

استغناء آن است که در عین نداشتنِ مکنت ،

چشمت به مال دیگران نباشد !

درویشی آن است که در عین تــــوانگـــــــری ،

دل به مال و مکنت نبسته باشی !

و به هنگام سفـــــر آخرت ،

آسوده خاطر همه را رها کنی !

 

 

همه مشکلات و گرفتاری های مـــــا

 

 

ناشی از غیبت طولانی مولایمان


محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا


قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است


 

السلام علیــک


یا اباصــالح المهـــدی


پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم


اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم

 



موضوع :