منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2005470
  • بازدید امروز: 67
  • بازدید دیروز: 278
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



 

 نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 709  )                                                      


ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی  ـ  205  آیه دارد  ـ جزء هشتم  ـ  صفحه 151 )


( قسمــت ششـم )


آفتــابِ عـزّتِ دیــن

 

( جزء  هشتــم  صفحه 151 آیه  11   ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ لَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَةِ  اسْجُدُواْ لآدَمَ

فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ  السَّاجِدِینَ


تفسیـــر لفظـــی :

 

و در حقیقت‏ شما را خلق کردیم سپس به صورتگرى شما پرداختیم

آن گاه به فرشتـــــگان گفتیــــــــــم براى آدم سجــــــــده کنید

پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که ازسجده ‏کنندگان نبود


 

تفسیر ادبی و عرفانی : [ بخش سوم ]

 

... فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ ...

در دور آدم صفی ، آفتاب عزت دین از برج شرف خود بتافت ،

هرکسی به نقــــد خویش بینــــــا شد ،

و هرکس نقــــد خویش بر محک زد ،

فرشتگان به نقد ( نُسَبِّحُ لَکَ ) بینا شدند ،

ابلیس مهجور به نقــــــــد ( اَنَا خَیرٌ ) بینا شد ،

آن جا خـــــــاری بود محقق ، و گلی بود مـــــــزوّر ،

گل بکنـــــد و بینداخت و خـــوار بماند در دیده پنداشت !

 

و زبان حالش این بود :


گل ها که من از باغ وصالــت چیــدم


دُر ها که من از نوش لبــــت برچیدم


آن گل همه خار گشت در جان منی


وان دُر همــه از دیده فــــرو باریدم !


آن مهجورِ مطرود پنداری با خود درست کرده بود که در معدن او زر است و خود کبریت احمر است !

ولی چون نقد خود بر آدم صفیّ (ع) زد نقدش قلب (وارونه) درآمد !


و در وصف حال او چنین باید خواند :


در دیـــده رهی ز تــــــو خیالی بنگاشت


بر دیـــدن آن خیـــــــال عمــری بگذاشت


چون طلعت خورشید عیان سر برداشت


در دیده هــوس بماند و در سر پنداشت !


در خبر است که :

ابلیس پدر شیطان ها است که زاد و ولد دارند و از نر و ماده توالد می کنند و نمی میرند !

و جــانّ پدر جنّ است که زاد و ولد دارند و توالد و تناسل می کنند و می میرند !

ولی فرشتگان نر و ماده ندارند و توالد نمی کنند و نمی میرند !

 

ابلیس به پنج چیز مستوجب لعنت و مهجور درگاه بی نیازی است !

و آدم بر عکس او به پنج چیز مستحق کرامت و  نــــور هدایت است :

1 ـ ابلیس به گناه خود اعتراف نکرد ، و کِبر او مانع شد !

ولی آدم به گناه خویش اعتراف و به عجز خود اقرار کرد .

2 ـ ابلیس از کرده ی خود پشیمان نشد و عذر نخواست !

ولی آدم از کرده خود پشیمان شد و عذر خواست و تضرع کرد .

3 ـ ابلیس در نافرمانی خدا خویش را ملامت نکرد و با خود نیفتاد !

ولی آدم روی با خود کرد و خود را در آن ذلّت ملامت کرد .

4 ـ ابلیس توبه را بر خود واجب ندید و از گناه عذر نخواست و تضرع نکرد !

ولی آدم دانست که توبه کلید سعادت است و شفیع مغفرت ،

و بر خود واجب دید و بشناخت و تا روی قبول ندید باز نگردید !

5 ـ ابلیس از رحمت خدانومید شد ،

و ندانست که نومیدی از لئیمان است و خداوند غفّــــار لئیمان نیست ،

 و چون آن ملعون نومید شد درِ توبه بر وی بسته شد !

ولی آدم نومید نگشت و دل در رحمت و مغفرت خدا بست ،

و بر درگاه بی نیازی او می زارید و می نالید،

تا به رحمت و مغفرت رسید .




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 708  )                                                     


ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی  ـ  205  آیه دارد  ـ جزء هشتم  ـ  صفحه 151 )


( قسمــت پنجـــم )


رقــــم وجــــود

 

 ( جزء  هشتــم  صفحه 151 آیه  11   ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ لَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَةِ  اسْجُدُواْ لآدَمَ

فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ  السَّاجِدِینَ


تفسیـــر لفظـــی :

 

و در حقیقت‏ شما را خلق کردیم سپس به صورتگرى شما پرداختیم

آن گاه به فرشتـــــگان گفتیــــــــــم براى آدم سجــــــــده کنید

پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که ازسجده ‏کنندگان نبود


تفسیر ادبی و عرفانی : [ بخش دوم ]


... ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَةِاسْجُدُواْ لآدَمَ ...


فرشتگان را فرمودیم تا آدم را سجده کنند !

سِـرّش آن است که :

فرشتگان به چشم تعظیم در آن عبادتِ بی فترت خود می نگریستند ،

و تسبیح و تقدیس خدای خویش را وزنی تمام می نهادند ،

جـــــــــلالِ احدیّــت و جنــاب جبـــــــــروتِ عــــــزت ،

استغناء خود را از طاعت همه به ایشان نمود ،

و فرمود : بروید آدم را سجـــده کنیــــــد ،

و آن سجود به حضـرت عزت ما را وزنی منهید !

هنوز رقــــــــم وجود بر موجودات نکشیده بودم که ؛


جمــــــال مــــا شاهد جــــلال مـــا بود !

 

ما خود بخود ، خود را بسنده بودیم ،

امروز که خلق را آفریدیم همان عزیزیم که بودیم ،

از ایمان و طاعت مخلوق ،

جلال بی زوال را پیوندی در نباید .

 

مکن در جسم و جان منزل که این دون است و آن والا


قدم زین هر دو بیرون نِــه نه این جا باش و نه آن جا

 

آدمی جسم است و جان ،

و آن چه ورای جسم و جان است از آن عبارت نتوان .

 

جسم را گفت : خَلَقنــــــاکُم ،

جـــان را گفت : صَوَّرنـــــاکُم ،

و این جان های خلایق از هزاران پرده برآورند ،

پرده های نور و پرده های ظلمت ،

آن چه نور است تخم کلمه ی طیبه است ،

و آن چه ظلمت است تخم کلمه ی خبیثه است ،

و آن گاه به خاک بپوشیده ، و خاک پرده ی همه گشته ،

گوئی در این جمله خزاین اسرارِ کیست ؟

و آن دُرّ ِ مکنــــون تعبیه ی دربار کیست ؟



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 707  )                                                                       


ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی  ـ  205  آیه دارد  ـ جزء هشتم  ـ  صفحه 151 )


( قسمــت چهــــارم )


جریده ی عشـق


 

 ( جزء  هشتــم  صفحه 151 آیه  11   ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ لَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِکَةِ  اسْجُدُواْ لآدَمَ

فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ لَمْ یَکُن مِّنَ  السَّاجِدِینَ


تفسیـــر لفظـــی :

 

و در حقیقت‏ شما را خلق کردیم سپس به صورتگرى شما پرداختیم

آن گاه به فرشتـــــگان  گفتیــــــــــم براى آدم سجــــــــده کنید

پس [همه] سجده کردند جز ابلیس که از  سجده کنندگان نبود


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

خداوند بر فرزند آدم منّت می نهد و می فرماید :

شما را آفریدم و چهره های زیباتان نگاشتم ،

قد و بالا تان کشیدم ،

دو چشم بینا ، دو گوش شنوا ، و زبان گویا تان دادم ،

و منم آن خداوندی که از نیست هست پدید آرم ،

و از نبود بود آرم ، و از آغاز نو سازم ،

نگارنده ی روی های زیبـــــــا منم ،

آراینـــــــــده ی نیکوئی ها منم ،

با اظهار قدرت ، آسمان ها و زمیــــن و جمادات را آفریدم ،

با اظهار هیبت ، ملائکـــــه و شیاطین و جنّ را آفریدم ،

با اظهار رحمت ، و مغفرت ، آدم و آدمیان را آفریدم .

 

در میان فرشتگان ، جبرئیل مقدم و محترم بوده ،

به تقرب مخصوص باشد ، نامش خادم رحمان است که ؛

پیوسته بر بساط عدل به صفت هیبت ایستاده ،

و هرگز بساط فضل و انبساط ندیده بود !

تا آدم صفیّ نیامد ،

فراق و وصال و ردّ و قبول در کار نبود ،

حدیث دل و دل آرام در میان نبود ،

این عجایب و ذخایر ، همه در جریده ی عشق است ،

و تنها دل آدم صدفِ دُرّ ِ عشق باشد ،

دیگران همه از راه خلق آمدند و او از راه عشق آمد ،

از آدم تسبیح و تقدیس بیش نبود ،

و کار او یک رنگ بود ،

عجایب خدمت و ذخایر مودّت و لطائف محبت ،

همه به وجود آدم پیدا شد ! که بوقلمونِ تقدیر بود !


این رسم قلنـــدری و آئین قمــار


در شهر تو آوردی ای زیبـــا یــار !

 

مـــولای مــن ؛

 

 

 

این جمعـه هم گذشت و نیامدید آقا !

 

 

و ما همچنـــــان منتظــــــریم

 

تا فرخنده جمعه ای که امام و پیشوایمان

 

حضــرت حجــة ابن الحســن العسکـــری


آن که دل ها به یادش در طپـــش


و چشم ها به اشک است

 

بیاید و کام تشنگان عدالت را سیراب نماید

 

 برای تعجیل در فرج مبارکشان دعا کنیم


کارت پستال درخواستی طراحان



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 706 )                                                      


ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی ـ 205 آیه دارد ـ جزء هشتم ـ صفحه 151 )


( قسمــت ســـوم )


وزن اعمال و احوال

 

 ( جزء هشتــم صفحه 151 آیه 8 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 

 

تفسیـــر لفظـــی :

و در آن روز سنجش [اعمال] درست است

پس هر کس میزان هاى [عمل] او گران باشد آنان خود رستگارانند


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

وزن اعمــــال ، به میزان اخلاص حق است ،

و وزن احوال به میزان صدق عدل ،

بیچـــاره و محروم کسی که عمـــــل وی به ریــــــا آلوده ،

و حــــــال وی به عُجب آمیختـــــــه ،

که در مقام ترازو نه آن حال را قدری بُوَد ،

نه این عمــــــــل را وزنی !

چنان که فرماید :

[ حاسبوا قبل ان تحاسبوا ]

کارهای خود را وزن کنید پیش از آن که بر شما وزن کنند ،

و شمار خویش برگیـــــرید پیش از آن که شمــــا را شمار برگیرند ،

و در کار خود نظر کنید که برای انجمن بزرگ رستاخیز چه ساخته اید ؟

 

در خبر است که :

عاقــــل را چهـــار ساعت است ؛

که سعادت خویش در آن طلب کند ؛

و روزگار خود را بدان بیاراید :

ساعتی که در آن حساب خویش کند و اعمال و افعال خویش سنجد ،

ساعتی که او را با خداونــــــــد رازی بُوَد ،

ساعتی که در آن تدبیــــــــر معـــــــاش خود کند ،

و ساعتی که در مناجات

و بدانچه او را داده اند از دنیـــا بیاساید و خشنود باشد .

که گفته اند : میزان ها مختلف است ، 

نفس و روح را میزانی است ،

و قلب و عقل را میزانی ،

و معرفت و سرّ را میزانی ،

میزان نفس و روح ؛ امر و نهی است ،

و هر دو کفه ی آن کتاب و عترت است ،

میزان قلب و عقل ؛ ثـــــــواب است ،

و هر دو کفه ی آن وعد و وعید است ،

میزان معرفت و سِــرّ ؛ رضــــــــا است ،

و هر دو کفه ی آن فرار و طلب است ،

فرار ، از دنیا بگریختن و در عقبی آویختن ،

و طلب عقبی را نگذاشتن ،

و مولی را خواستن و جستن ،

همه چیز را تا نخواهی نجوئی ،

و تا نجوئی نیابی ،

و حق را هم تا نجوئی نیابی !

از آن است که طالبان حق و جویندگان وجود مطلق عزیزانند !


خـــــدایــــــــا ؛

اگر کسی تو را به طلب یافت ، من خود طلب از تو یافتم ،

و اگر کسی تو را به جستن یافت ، من به گریختن یافتم ،


خـــــدایــــــــا ؛

وجود تو پیش از طلب و طالب است ،

طالب از آن جهت در طلب است که بی قراری بر او غالب است ،

عجب آن که یافت نقد شد و طلب برنخاست !

حق دیده ور شد و پرده ی عزت بجا است !

 

ای جمـــالی کز وصـــالت عالمی مهجور و دور


بر میان شان از غمت جز حیـــرت و زنّار نیست


دیدنی ها هست آری ، گفتنی ها روی نیست


در میــــان کام افعی صورت گفتـــــــار نیست




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 705  )                                                     


ســوره 7 : اعـــراف ( مکّی  ـ  205  آیه دارد  ـ جزء هشتم  ـ  صفحه 151 )


( قسمــت دوم )


مجمـر عشـق


 

 ( جزء هشتــم صفحه 151 آیه 2 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُمْ وَ لاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء قَلِیلًا مَّا تَذَکَّرُونَ

 

تفسیـــر لفظـــی :

 

آنچه را از جانب پروردگارتان به سوى شما فرو فرستاده شده است پیروى کنید

و  جز او از معبودان [دیگر] پیروى مکنید چه اندک پند مى‏ گیرید


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

ای شما که مخلوق و آفریده شده هستید ،

و عقل ها و بصیرت های شما در بونه ی پیروی و تبعیت است ؛

خود رأیی و خودپسندی را از خود دور کنید ،

که خود رأیی را نـــــــــوائی نیست ،

و خودپسنـــــــدی را روی نـــه !

نقّادان دین مبین اسلام و خازنان حضرت نبّوت ،

نافه های هدایت برگشودند ،

و صبــــــــای دولت دین را فرمودند ،

که نسیم این نافه ها به ودیعت به تـــــــــو دادیم ،

گِرد عالَم همی طـــــــــواف کن ،

و احوال هر قومی را مطالعه همی کن ،

هرکجا دماغی بینی عاشقانه ،

و دلی بینی بر مجمـــــر عشق سوختـــه ،

نسیمـــــی از وی بدان دل رسان ،

لیکن بیچارگان کافر قریش و بی مایگان آنان و راندگان حضرت ،

چون دماغشان در مهــــــــــــرِ خـــــذلان بود ،

نسیمــــــــی به دماغشان نرسید ،

بدین جهت ربّ عـــــزّت فرمود :

کمتر متـــذکّر و متنبّـــــه می شونـــــد .


ای مسکین ؛

 

 نگر تا به روزگار امن و صحت و عافیت ، فریفته نگردی !

و اگر روزی مرادت برآید از دنیا ایمن ننشینی ،

که زوال ِ نعمت و بطشِ جبّـــــــاری

بیشتر به وقت امن و آسایش و آرایش آید !

چه ؛ اگر کسی در آیات قـــــرآن تدبیـــــــــــر کند ،

داند که این بســـاط لهــــو و لعـــب درنوشتنی است !

و این خانــــــــه های پـــــــر نقش و نگـــــار گذشتنی است !

و این جهانیان و جهان داران که خسته ی دهرند و مست شهــوت، 

در سفینــــه ی خطــــــــرند و در گــــــــــرداب هلاکت !


در جهـــــان شاهان بسی بودند کز گردون ملک


تیرشان پروین گسل بود و سنان شان جان گداز


بنگرید اکنـــــون بنــات النعش وار از دست مرگ


نیـــزه هاشان شاخ شاخ و تیــر هاشان تار تار !

 

یکی از بزرگان به بناهای نعمان منذر برگذشت ،

آنجا که خورنق و سدیر گفتندی ؛

گفت : آن بنــــــاهای عظیـــــــــم دیدم ،

ایوان های سر به فلک کشیده همه خراب گشته ،

و گردی از آن برآمـــــــــده !

همه بی کار و بی کس مانــــــــده !

بر دیده ی عبرت بر آن می نگریستم و می گفتم :

کجایند ساکنـــــــان تــــــــو ؟ !

چه شدند همســــــایگان تــــــــــو ؟ !

گفت : دیدم بر دیوار نوشته اند :

این جا منزل کسانی بوده که ؛

مستــــــــی عیش و کامـــــــــرانی را ،

تصور تبـــــــــاهی و خطــــــــری نمی کردند ،

تا این که از این منزل به منـــــــزل گُــــــــور رفتنــــد !

و هیــــــچ اثــــری از آن هـــــــــا نمانــــد ! .

 

روایت شده از عمّار ساباطى که امیرالمؤمنین‏ علی علیه السلام به مداین آمدند و در ایوان کسرى نزول فـرمودند و با او بود دُلَف ‏ابن بحیر پس در آنجا نماز گزاردند ، بعد از آن با دُلَف و جماعتى از اهل ساباط که در خدمت آن حضرت بودند به گردش در منازل کسرى‏ پرداختند ، و به دلف مى‏ فرمودند از براى کسرى در این مکان چنین و چنان بوده ، و دُلَف مى ‏گفت به خدا قسم چنین است که مى‏ فـرمایى ، پس با آن جماعت در تمام آن مواضع گردش کردند ، و دلف مى ‏گفت اى سیّد و مولاى من ، چنان شما به اینجا ها مطّلعید که گویا شما این چیزها را در اینجا ها نهاده ‏اید .

 و روایت شده که در آن وقـتـى که آن حضرت بر مدایـــن مرور مى‏ فـرمودند و آثار کسرى و خرابى آن ‏را مشاهـده ‏مى‏ نمودند یکى ‏از آن اشخاص که‏ در خدمت آن‏ حضرت بود از روى عبـرت این ‏شـعــــر را خواند: 

جَرَتِ الرِّیـاحُ عَلى‏ رُسُومِ دِیـارِهِـمْ‏          فَکَاَ نَّهُـمْ کانُوا عَلى‏ میعـــادٍ. 

وزد باد ها بـر ویـرانه ‏هـاى خانه ‏شان‏      گویا  آنـان وعده ‏گاهى با هم داشته ‏اند 


حضرت فـرمودند چــرا نخـوانــدى :

کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ، وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ‏ کَریمٍ،

وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهیـنَ، کَذلِکَ وَ اَوْرَثْنـاها قَـوْمـاً آخَــرینَ 

چه بسیار باغ ها و چشمه سارها و کشتزار ها و جاهاى‏ خوب و نعمتى که در آن

کامیاب بودند و همه را واگذاشتند ، چنین بود و ما آن ها را به گــروه دیگـــرى دادیـــم

 ( آیات 25الی29 سوره مبارکه دخان )

پس از آن فرمودند : 

فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمآءُ وَالْأَرْضُ وَما کانُوا مُنْظَرینَ اِنَ‏ هؤُلاءِ کانُوا وارِثینَ

فَاَصْبَحُوا مَوْرُوثینَ، لَمْ یَشْکُرُوا النِّعْمَةَ  فَسُلِبُوا دُنْیاهُمْ بِالْمَعْصِیَةِ، 

اِیَّاکُمْ وَکُفْرَ النِّعَمِ، لا تُحِلُّ بِکُمُ النِّقَمُ.

گـریــه نکـرد به آن ها آسمان و زمین و مهـلـت نیافتند ، (آرى) براستى‏ این ها

وارث بودند ولى اکنون به ارث گذاردند ، سپاس نعمت نکردند پس دنیا بخاطر

نافـرمانى از دستشان رفت ، مبـــادا کفـران نعمت کنید که انتقام بر شما فــرود آیـــد!


حکیم خاقـانى این شعـر را در این مـورد سـروده است :


هان ‏اى‏ دل عبـرت ‏بین ازدیده ‏نظـرکــن ‏هــان‏ 

      

 ایــــوان مــدائــن را آیینه عـبـــرت دان‏


پـرویـز که بنهــادى بر خـــوان تـره زرّیــن‏        


زرّین تـره گـو بر خوان رو کَـمْ تَرَکُـوا برخوان



موضوع :


<   <<   116   117   118   119   120   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *