منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2006160
  • بازدید امروز: 10
  • بازدید دیروز: 91
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (410 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)


ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت بیستـــم ) 

سلطـان عشــق


 

 ( جزء اول ـ صفحه 11 ) 

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم

 

 

73 ـ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِی اللّهُ الْمَوْتَى وَ یُرِیکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ 

 

73- پس گفتیم بزنید این کشته را به چیزی از گوشت آن گاو، آنان چنین کردند، کشته زنده شد ! و این گونه که دیدید خداوند مرده را زنده می کند و بشما می‏نمایاند نشانه‏ ها‏ی توانائی و نیکی خدائی خویش تا دریابید و نیک بعقل خود بسنجید .


74 ـ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ أَوْ  أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ  الأَنْهَارُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاء  وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَهْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللّهِ وَ مَا اللّهُ  بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ 

74- پس از آن دل های شما سخت گشت، گوئی آن ها از سنگ یا سخت تر از سنگ است و از سنگ های هستند ،آن ها که نهرها از آن جاری می شود، و از آن ها که می‏ شکافند و آب از آن بیرون می ‏آید، و از آن ها که از هیبت خداوند از بالا به هامون می‏ افتند و خداوند از کردار شما ناآگاه نیست!


75 ـ أَفَتَطْمَعُونَ أَن یُؤْمِنُواْ لَکُمْ وَ قَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلاَمَ اللّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ

75- آیا پس طمع دارید که بشما ایمان بیاورند در حالی که گروهی از آنان سخن خداوند را می ‏شنیدند پس از آن می ‏گردانیدند و تحریف می‏ کردند با آن که دانسته و شناخته بودند! و می دانستند که آن چه می‏ گویند دروغ زنند و گناهکار !


74 ـ ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ ...


قسوت دل در حق نادانان

نامهربانی و دوری از رحمت حق است.

و در حــق عـارفـــــان قــــوّت دل !

که چون کار به کمــــال رسد

و صفـــا و معـــــرفت نیــــــرومنـــــــد گردد،

سلطان عشــق ،

تمــــام کشـــــور جــــان را فـــــــرو گیــــرد

و آن خروش و زاری به شــادی و طـــــرب در پیــوندد.


*********************************************

[ در این وادی عمیق عشق بــــــود که

مولایمـــان اباعبـــــدالله الحسیــــــــن علیـــــــــــه السلام ،

عصر عاشورا در گودی قتلگاه در آخرین نماز و مناجات خود با معشوق فرمود :

الهی رضاً برضاک ، راضیاً بقضاک ، لامعبود سواک ...  و سلطان عشق جهانیان شد !]

 

 

ز اول که مرا عشـق نگارم نـو بود


همسایه به شب ز نالـه من نغنـود


کم گشت کنون ناله که عشقم بفزود


آتش چو همه گرفت کم گردد دود

 

... وَ إِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ ...

 

 سنگ خــــــــارا بر دلِ سخت برتری دارد

چنان که از سنگ آب آیـــــد و نــــرم شود

و از ترس خـــــــدا به هامـــــــون افتـــــد

ولی دل سخت در نهــــــاد آدم بیــــگانـــه،

نــه از ترس خـــــــدا بنــــالـــد

و نــــــه از حســــــرت بگــــریـــــــد

و نــــــه رحمـــــت و رقّــــــــت در وی آید!

 

در حکایت بیارند که پیغمبری به بیابانی گذشت

دید از سنگ کوچکی آب زیادی بیرون می‏جهد

که خیلی بیش از اندازه و تناسب سنگ است !

ایستاد و حیـــــران شد و در شگفـــت !

و با خود می‏ گفت:

این چه آب است و چنین سنگی؟

خداوند سنگ را به زبــــــان آورد و گفت:

ای پیغمبر ؛ این آب که تو می‏بینی آب گریـــــه من است

که از آن روز که خداوند فرمود:

دوزخ را به سنگ گرم کنند

من از حسرت و ترس می‏گریم ...

پیغمبر که این را شنید گفت خداونـــــدا ؛

وی را از آتش ایمن گردان،

ندا رسید که ما او را ایمن کردیم .

 

پس از مدتی باز گذر پیغمبر به آن سنگ افتاد،

دید بـــــــــاز آب می‏آید!

گفت خداونــــــــدا ،

او را از آتش ایمن کردی ولی باز می‏گرید؟

سنگ به فرمان خداونــــــــدا گفت:

آن گریستن از غـــم و حســــرت بـــــود

و این گریستن از شــــــادی و خوشحـــــــالی است!

 

 

خـداونــدا ؛

در سر گریستن دارم دراز ،

ندانم که از حسرت گریــــــم یا از نـــــاز ؟

گریستن از حسرت بهـــــره یتیــــم است

و گریستن شمـــــع بهـــــــره نــــــاز ،

از نـــــــاز گریستن چــــون بُــوَد ؟

این قصّـــــه ای است دراز !

 

 

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

همــــه مشکلات ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

پس برای تعجیـــل در فـــرج مبـــارک شان زیاد دعا کنیم

 

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (409 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت نـوزدهــم ) 

زنـدگانی جــاویـــد

 

( جزء اول ـ صفحه 11 ) 

 

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم


72 ـ وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّارَأْتُمْ فِیهَا

وَ اللّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ

72- شمائید که وقتی یک نفر را بکشتید و در آن کشته پیکار با هم در گرفتید

و خداوند بیرون آورنده و آشکار کننده است آنچه را که شما پنهان می دارید که کشنده وی کیست ؟


 

قتل دو گـونــــه است :

یکی از روی صــــــورت

و دیگری از روی معنی،

آن که از روی صورت خود را بکشد

به سخت ترین عذاب ها رسد

ولی آن کس که به شمشیر مجاهدت

از روی معنی خود را بکشد

به نــــــاز و نعیـــــــم باقی

و بهشت جاودانی رسد.


 

این که قوم موسی را گفتند:

زنده ای را بکشید تا کشته زنده شود،

اشاره به اهل طریقت است

که نفس زنده را بشمشیر مجاهدت

بر وفـــــــق شـــــرع بکشند

تا دل مرده به نـــور مشاهدت زنده شود

و به زندگانی جــاویـــــــد برسد،

 

زندگانی ای که هـــــرگـــــــز در آن مـــــــرگ نیست

 

و فنــــــا به آن راه نــــــدارد ،

 


و در آن حال زبــــان حال بنــده این است :


گر من بِمُرَم مـــرا مگوئید که مُرد


گو مرده بدو زنده شد و دوست ببـرد

 

 

 

از جنید نقل کنند که گفت:

دوستی داشتم از دنیا رفت

وقتی من مشغول غسل او بودم

ناگاه انگشت سبّابه مـــــرا بگرفت! ا

گفتم ای دوست آیا زنده شدن پس از مرگ است؟

گفت: ندانستی که ما نمی میریم

بلکه از جهانی به جهان دیگر نقل مکان می‏کنیم؟


 

ایــــــــراد بنی اسرائیلی:

 

مفسران نوشته اند :

در بنی اسرائیل درویشی پسرعموی توانگری داشت

برای بردن میــــراث ، او را شبانه بکشت

و تن او را در خانه سبـط دیگر افکند!

چون قـــــوم چنین دیدند و کشنده را نیافتند،

با هم بنای دشمنی گذاشتند

و دست به سلاح بردند

و همگی نزد موسی رفتند،

خداوند به موسی وحی فرستاد

که برای پیدا کردن کشنده باید گاوی ماده بکشند،

آنــــــان مسخره کردند

موسی آن ها را پنـــــد داد

و نجات از دست قبطیان را یادآوری کرد،

آنان پذیرفتند ولی بنای ایـــــراد گذاشتند!

 

که چه گونه گاوی است؟

 چه رنگی است؟

کاری است یا نه؟

بارکش است یا شخم کار؟

پاسخ همه پرسش ها رسید

و آن ها چنین گاوی را جستجو کردند

تا در خانه زنی بی نــــــوا و فـــــرزنــــدی پارسا یافتند.


در آن زمان مادری فرزند مهربانی داشت

که او را نوازش بسیار کردی

و هر روز پشته هیزمی بیاوردی

و با فـــــــروختـــــن آن ،

یک سوم بهای آن به درویشان دادی

و یک سوم به مـــــــادر می‏دادی

و یک سوم برای خود به کار بردی!

و شب ها یک سوم به نمـــــــاز گذراندی

و یک سوم خـــــــــــواب

و یک سوم نزد مادر سر کردی!

و به یاد خدا مشغول شدی!

و تنها از مال دنیا ماده گاوی داشت.

روزگاری بر این روش گذشت

تا خداوند خواست آن جوان را بی نیاز کند.

این بود که فرشته به صورت آدمی نزد او آمد

و گفت این گاو را از تو خواهند خواست

و بهای آن را پوست وی پـر از دینــــار بخــــواه!

و یهــــــود این گاو را پس از ایـــــرادها

و سخت گیری ها یافتند

و خریدند و کشتنند و بهای آن را دادند

و چون گوشت گاو را به جسد مرده زدند

به حکــم خــــداونــــد ، مرده زنــــــده شد

و پسر عم خود را کشنده خود شناسانید!

و در این داستان دو حکمت بود :

یکی بی نیاز ساختن جوان پارسا از رنج بی نوائی

و دیگری کیفر بنی اسرائیل بواسطه تمرّد

و نافرمانی و ایرادهای بنی اسرائیلی!

 

 

 

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (408 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی )

( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )  

  ( قسمت هیجدهــم ) 

رنگ بی رنگی


( جزء اول ـ صفحه 10 ) 

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم

 

64 ـ ثُمَّ تَوَلَّیْتُم مِّن بَعْدِ ذَلِکَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنتُم مِّنَ الْخَاسِرِینَ 

64- پس از آن از اطاعت امر برگشتید که اگر فضل خداوند و مهربانی او بر شما نبود، از زیان کاران و نومیدان بودید!


65 ـ وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ مِنکُمْ فِی السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ کُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِینَ

65- هراینه نیک دانستید و شناختید آنان را که در روز شنبه نافرمانی کرده و صید ماهی کردند، در نتیجه ما گفتیم همگی شماها میمون ها گردید و خوار و خاموش شوید!


  66 ـ فَجَعَلْنَاهَا نَکَالًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهَا وَ مَا خَلْفَهَا وَ مَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِینَ

66- پس به این عقوبت، آنها را عبرت باشندگان و آیندگان کردیم و پندی و اندرزی برای پرهیزکاران است.


67 ـ وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ  تَذْبَحُواْ بَقَرَةً قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ  بِاللّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ

67- یاد بیاور ای پیغمبر، زمانی که موسی به امت خود گفت خداوند بشما امر میکند که گاو ماده ای را ذبح کنید، در جواب گفتند ای موسی ما را مسخره می‏کنی و افسوس می‏گیری؟ گفت پناه می‏برم به خداوند که من از نادانان باشم!


68 ـقَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لّنَا مَا هِیَ قَالَ إِنَّهُ  یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ فَارِضٌ وَ لاَ بِکْرٌ عَوَانٌ بَیْنَ ذَلِکَ فَافْعَلُواْ مَا تُؤْمَرونَ

68- گفتند ای موسی خدای خود را بخوان و از او بخواه که برای ما بیان کند که این گاو چه گاویست؟ موسی گفت خداوند می‏فرماید: این گاو نه پیردندان سوده و نه خُردی نیرو ناگرفته، نه پیر است و نه جوان، میان این و آن! پس بجا آورید آنچه بشما امر می‏کنند!


69 ـ قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا لَوْنُهَا قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنّهَا بَقَرَةٌ صَفْرَاء فَاقِعٌ لَّوْنُهَا تَسُرُّ النَّاظِرِینَ

69- گفتند خدای خود را بخوان و از او بخواه که برای ما بیان کند که آن گاو چه رنگ است گفت: می‏فرمای گاوی است زرد رنگ که رنگ روشن آن نگرند گانرا از روشنائی شاد می‏کند!


70 ـقَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لَّنَا مَا هِیَ إِنَّ البَقَرَ تَشَابَهَ عَلَیْنَا وَ إِنَّا إِن شَاء اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ

70- گفتند خدای خود را بخوان و از او بخواه تا بیان کند برای ما که آن گاو چیست؟ جنس گاو بر ما مشتبه است و ما اگر خدا بخواهد بدان راه برانیم!


71 ـ قَالَ إِنَّهُ یَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لاَّ ذَلُولٌ تُثِیرُ الأَرْضَ وَ لاَ تَسْقِی الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لاَّ شِیَةَ فِیهَا قَالُواْ الآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَ مَا کَادُواْ یَفْعَلُونَ

71-  گاوی است نه کار شکسته و نه نرم و رام که زمین شکافد و نه کشت زار را آب دهد، از عیبها رسته و رهانیده، در همه پوست او جزء رنگ زرد، رنگی و نشانی نیست! گفتند اکنون پاسخ به سزا آوردی، پس آن گاو را بکشتند و نزدیک بود که این کار را نکنند چون از بس ایراد کردند و حجّت بنی اسرائیل گرفتند، نمی خواستند این کار را انجام دهند

 

65 ـ وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِینَ اعْتَدَواْ مِنکُمْ ...

 

اشارت است به قهر خداوند با بیگانگان

و چنانکه دوستان را نوازنده است،

بیگانگان را گیرنده است،

و چنانکه نوازش او به نوازش دیگران نماند،

گرفتن وی هم به گرفتن دیگر نماند!

زیرا خداوند سخت گیرتر از همه گیرندگان،

و دادخواه ستمکاران است،

نه از کسی بیم

و نه بر کرد وی تاوان است

که کردگار جهانیان است و آفریننده آنان،

مردم از بطش او هراس گیرند

اگر ایشان را مسخ ظاهر عقوبت بود

این امت را مسخ باطل عقوبت است

و چون خداوند بر آنان خشم گرفت

رنگ صورت آن ها را بگردانید

و اگر بر این امت خشم گیرد

پناه بر خــدا رنگ اینان را از روی سیرت بگرداند،

اگر آنان را به گناه خویش روسیاه گردانید،

اینان را گناه خویش دل سیاه کند!

عارفی بزرگوار گوید:

مردی پیش ما زیاد آمد و رفت داشت

و یک نیمه روی او پوشیده بود

گفتم چرا نیم رخ پوشیده ای؟

گفت: من گور کن هستم

یک روز زنی را در گـــور کردم و رفتم

پس از آن به طمع کفن او گـــــور را شکافتم

همین که دست به کفن زده و آن را کشیدم

دیــــدم او هم می‏کشد!

گفتم می‏خواهی بر من پیروز شوی،

 پس به دو زانـــــو نشستم

و کفن را بسختی کشیــــــدم

ناگهان دست خود را بلند و سیلی به نیم روی من زد!

همین که پرده از نیــــم رخ برداشت

جای پنج انگشت روی صورت او بود

و گفت پس از آن کفن او را پوشاندم

و گـــور را پوشیـــده و استـــــوار کردم

از آن پس مصمم شده ام که گــــور کسی را نشکافم

و از شــــرم نیــــم رخـــــم را پــوشانــــم!


67 ـ وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ...

 

داستان گاو بنی اسرائیل در قـــــرآن

از لطیفـــــــه‏ ها‏ی حکمت و گوهرهای عــزّت است

چه قرآن دریای ژرفی است که

دُرهای شاهـــــوار در قـعــر آن است

اما کسی باید که صفــات گاو بنی اسرائیل را

در خود بیند که می‏ گوید:

نـــه پیـــــــری فــرو ریختـــــــــه

نه نـــــــوزادی نارسیـــــده،

یعنی که قدم این جوان مردان در دائره طریقت

آن گاه مستقیم شود که

مستی جوانی ایشان را حجاب نباشد

و سستی پیری آنان را بی کاره و عاطل ندارد!

چنانکه پیغمبر اسلام در حال کمال تمام،

به وحی رسیـــــد.

چه هر ارادت که با مستی جوانی قرین شود

همیشه از راهزنــــــان بیـــــــم دارد

و کم افتد جوانی نو ارادت که از راهزنان ایمن باشد!

[ و هر مسئولیت سنگینی که به پیــری سپرده شود ،

سستی پیـــــــری کار را از او بگیــــــرد

 و امــور مــردم به دست نا اهــــــلان افتــــد !!! ]

لطیفـــه :

[[ بهلول را گفتند چرا مقــام قضاوت نگیری که در این کار تجربه داری ! گفت : تـــــوان این کار را ندارم که مسئولیت زیبنده جوانان است ! گفتند بپذیر جوانان با تو همکاری کنند ! گفت اگر مرا توانی بود خــانــــــواده خود را درست اداره می کردم تا هرکدام بسویی نروند و سازی نزنند و عیــــــــال را مجاب می کردم که در خانه بنشیند و حرمت پیــــری مـــرا نگاه دارد ! ]]


68 ـقَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُبَیِّن لّنَا ...

 جوانانی که در حال کمال بشریت

گام در میدان طریقت نهادند

خــداونـــــد آنان را به رنگ دوستی برآرد

و رنگ دوستی رنـــــگ بـــی رنـــــگـــــی است!

هر چشمی در ایشان نگرد روشن شود

و هر دلی در کار آن ها اندیشه کند آشنــــــــا گردد!

 

71 ـ قَالَ...لاَّ ذَلُولٌ تُثِیرُ الأَرْضَوَ لاَ تَسْقِی الْحَرْثَ ...

 

بــــه روز و نیکـــــو سیـــــرت و روز افــــــزون،

نه به عیب رسمیان آلـــــوده،

نه به مقــــام دون همتــان فرو آمده،

نه رقم دوستی بیگانه بریشان کشیده،

نه داغ اسباب بر ایشان نهاده،

نه قاضی شهوت ها بر ایشان حکمی رانده،

نه به شکل ها و مانندها گرائیده

و نه به اختیـــــــار خــــود تکیه کرده

و همان گونه که معبـــــــود را یکی شناسند،

مقصـــــود را هم یکی دانند

و مشهـــــود و مـــوجــــــود را یکی خوانند!

هر کسی محـراب دارد هــر سوئی

باز محـراب سنـائی کــوی او است

همه مشکلات و گرفتــــاری های ما

ناشی از غیبت طــــولانــــی مولایمــــــان

محبــوب دل هـــا و منجـــی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

پس برای تعجیل در فـرج مبارکشـان

دعـــــا کنیم

کارت پستال درخواستی طراحان



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (407 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی )

( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )  

  ( قسمت هفدهــم ) 

نـور تـوحیـــد

 

( جزء اول ـ صفحه 9 ) 

 

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم

 

62 ـ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَ الَّذِینَ هَادُواْ وَ النَّصَارَى   

وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ

وَ عَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ

وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ

62- کسانی که ایمان آوردند و آنان که جهود شدند و ترسایان و آن ها که زبور در دست دارند و میان آن دو دین سوم گزینند هرکس از آنان که ایمان به خدا و روز رستاخیز آورد و کار نیک کند، مزد ایشان نزد خدای یگانه است و هیچ بیمی برای ایشان فردای قیامت نیست و هرگز اندوهگین نباشند.

 

63 ـ وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَ رَفَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ

خُذُواْ مَا آتَیْنَاکُم بِقُوَّةٍ وَ اذْکُرُواْ مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ

63- به یاد بیاورید وقتی که از شما پیمان گرفتیم و بر شما عهد بستیم و کوه طور را بر سر شما بازداشتیم و گفتیم به قوه ایمان و تصدیق ، آن کتاب را که به شما دادیم بگیرید و یاد آرید آنچه در آن بشما سفارش شده تا مگر از عذاب و خشم خداوند بپرهیزید.

 

چون قوم موسی پیمان را شکستند و تــــورات را نپذیرفتند!  

خداوند کوه طــــور را بالای سر آنان بداشت و آن ها پیش خود آتشی افروختند

و از پس آن دریائی خروشان دیدند و ترسیدند

و تن به قبول دادند و از آن ها رفع بلا شد.

 

62 ـ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ ...

 هر چند احبــــار یهــــــود

و رهبــــــانـــان ترســـــایان کوشیدند

و رنـــج ها در راه دین کشیدند

و چندان که توانستند در راه مجاهدت و ریاضت رفتند

و نفس خود را از شهوت ها و خواهش ها باز داشتند

و از دنیا و دنیادارن به یک بارگی عزلت گرفتند

و کناره گیـــــری برگزیدند

و صومعـــه ‏ها‏ را بر خود زنـــــدان کردند!

با این همه، سعی ایشان باطل

و کوشش ایشان ضایـــــــــع است!

مگر آن که به محمّـــــــــد (ص) ایمــــان آورند


و رسالت او را استـــــــــوار گیرنـد


 

تا هست تـو را به نـزد خـود تکیه گهت

مغــــرور دو عالمــی و کار تبهت!

تا تو تکیه بر پندار خود زنی

و سوداها در سر گیری

و غوغاها در دل آوری،

و ستور نفس را از راندن شهوت

و هـــوی و هـــوس باز نداری!

چگونه طمع داری که با مردان راه

در میدان حقیقت گوی زنی؟

هیهـــــــات!

 

تا تو بر پشت ستوری بار او بر جان تـواست

چون به ترک وی بگفتی آتش اندر بار زن

ور زچاه جاه خواهی سر بر آری مـردوار

چنگ در زنجیـر گوهـر وار عنبر بار زن

63 ـ وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ

 خداوند با همه عهد بست

و از همه پیمان گرفت،

قـــومی به طَوع اجابت کردند

و قـــومی دیگر به کُــــره،

آنان که به طوع و رغبت پذیرفتند،

عیـــان او را بـــــار داد،

و مهـــــــر ازل وی را دست گرفت

و آن ها که به کُره و نارضائی اجابت کردند،

حق بر آن ها پوشیده شد

و در تاریکی و بیگانگی بماندند!

این میثاق، روز ازل و در عهد ازل

بر عمـــــــوم بــــــرفت که

احدیت خداوند بر دل ها جلوه گر شد، 

 

یکی را تجلّی سیاست و عزت بود

یکی را تجلّی لطـــف و کــــرامت،

آن ها که اهل سیاست بودند

 در دریای هیبت به موج وحشت غرق شدند،

خـــردهـــــاشــــان حیـــــــران ،

دل هاشان پریشان،

خاطــــرهـــــاشـــــان تاریــــــــــــک

و گرد بیگانیگی بر رخسار ایشان نشسته،

داغ جدائی بر پیشانی شان نهاده شده!

 

اما آن ها که اهل لطـــــف و کرامت بودند،

ایشان را به زیــــــور اُنس بیاراست

و به نــــــور تـــوحیـــــد بیفروخت،

آب آشنائی را دل آنان روان

و تخم سعادت را در مزرع دوستی شان پراکنده

و آن گاه همه را با فضل و رحمت خود حوالت کرده

که بی رحمت او زیان می‏بردند!

 

داود پیغمبـر گفت :

خـــــدایــــــا ؛

گِـــرد همـــــــــه پزشکان عالم برآمدم

تا درد مــــــرا درمـــــان کنند

و مرهمی همی سازند.

همگان مــرا به تـــــــو راه نمودند،

پس زیان کار و بی پاره آن کس

که از  رحمت تـــــــــو نا امیـــــد است!

 

یکی از عارفان در روز عرفه

در موسم عرفات به خلق آن جا نگریست

و آن سوز و نیاز و آن ناز و راز از ایشان دید،

هرکسی دعائی می‏خواند

و دیگر کسی ثنایی می‏گفت،

دست ها همه سوی آسمان

و چشم ها گریــــــــــان

و دل ها ســــــــــــوزان

عارف به همراهان خود گفت:

چه بیندید و چه رأی دهید؟

اگر همه این خلق دست نیاز سوی مخلوقی دراز کنند

و دانگی سیم بخواهند؟

آیا از ایشان دریغ خواهد کرد؟

همی گفتند : نه!


 

گفت: به خدائی خدا،


که بندگان را به آمرزش خود نواختن


به نزد حق آسان تر است ا


از آن یک دانگ سیمی که


مخلوقی به این گروه فراوان دهد!

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (406 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت شانزدهــم )

 

ارکان اســلام

 

 ( جزء اول ـ صفحات 8 و 9 ) 

 

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم

56 ـثُمَّ بَعَثْنَاکُم مِّن بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ 

پس از آن ما برانگیختیم شما را از پس مردنتان تا مرا  سپاس گذارید.

57 ـ  وَ ظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ وَ أَنزَلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوَى کُلُواْ مِن طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ وَ مَا ظَلَمُونَا وَ لَکِن کَانُواْ أَنفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ

و سایه انداختیم بر شما از ابر ، و فرو فرستادیم بر شما ترنجبین و مرغ (سلوی) بلدرچین ، بخورید از پاکی ها و خوشی ها که شما را روزی کردیم ، آنان ستم بر ما نکردند ، بلکه ستم بر نفس خویش کردند!

58 ـوَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُواْ مِنْهَا حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَ ادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا وَ قُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَکُمْ خَطَایَاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ

وقتی به آنها گفتیم که وارد این قریه شوید (شهر بیت المقدس) و بخورید از آن ، هر جا که می‏خواهید و بگوئید فرو گذار از ما گناهان، تا ما بیامرزیم گناهان شما و به نیکوئی نیکوکاران بیفزائیم.

59 ـ  فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُواْ قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنزَلْنَا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُونَ

پس بدل کردند آن گناه کاران سخنی را که بایشان گفتیم به سخن دیگر، پس بر ایشان که بر خود ستم کردند عذاب سخت از آسمان فرستادیم بسبب آنچه از فرمان برون شدند!

60 ـ  وَ إِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِب بِّعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ کُلُواْ وَ اشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللَّهِ وَ لاَ تَعْثَوْاْ فِی الأَرْضِ مُفْسِدِینَ

وقتی موسی برای قوم خویش آب خواست به او گفتیم عصای خود را بر سنگ زن ، پس از آن بیرون جهید دوازده چشمه که هر سبطی آب خور خود را می‏دانست ، گفتند به آن ها که بخورید و بیاشامید از روزی خداوند ، بی رنج ، و به تبه کاری و خودکامی در زمین مروید!

61 ـ  وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَى لَن نَّصْبِرَ عَلَىَ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنبِتُ الأَرْضُ مِن بَقْلِهَا وَ قِثَّآئِهَا وَ فُومِهَا وَ عَدَسِهَا وَ بَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنَى بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُواْ مِصْرًا فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ بَآؤُوْاْ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَانُواْ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَواْ وَّ کَانُواْ یَعْتَدُونَ

وقتی که گفتید ای موسی ما نمی توانیم شکیبائی کنیم بر یک خوارک ، پس خداوند را بخوان تا بیرون آورد از روئیدنی های زمین از :  تره و خیار و نخود (یا گندم) و دانچه و پیاز، گفت : آیا آنچه بهتر است به آنچه بدتر است بدل می کنید ؟ از آن تپه و بیابان به شهر ، فرو شوید که در آنجا هر چه بخواهید برای شما و بشما می‏دهند. و بر ایشان خواری و نیازمندی در دل های مردم و سُستی در چشم های آنان زده شد ، و خویشتن بخدا خشم آورند و به خشم خدا بازگشتند ، و این بدان سبب بود که به آیات و سخنان خداوند کافر شدند و پیمبران را بدون حق می ‏کشتند و این کار سبب آن بود که از پذیرفتن حق سرکشی کردند و اندازه نگذاشتند و تجاوز کردند!

 

57 ـ  وَ ظَلَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْغَمَامَ ...

 این آیت اشاره است به لطف و کرم خداوند

که می‏گوید در نگر (ای محمّـد)

تا ما با بنی اسرائیل چه کردیم !

و چند نعمت برایشان ریختیم و نافرمانی کردند،

باز ایشان را فرو نگذاشتیم!

ابـــر را فرمان دادیم

تا بر سر آنان سایه افکند،

بـــــــاد را فرمـــــودیم

تا مرغ بریان در دست ایشان نهاد!

ابـــــر را فرمان دادیم

تا ترنجبین و انگبین به ایشان فرو بارید،

ستون نــــــور گفتیم

در شب های تاریک آنان را روشنائی دهاد،

جامه دربایست آنان به وجود آمدی

و آن جامه نه کهن شدی نه چرکین،

در حال زندگی زیـــــور تـــــن

و در حال مردگی کفن آنان بودی!

چه نعمت ها که بر ایشان نریختیم!

چه نواخت ها که بر ایشان ننهادیم!

آنان قـــــدر ندانستند

و شکـــــــر نعمت نگزاردند،

هیچ کس چون ما ایشان را نخرند،

چون دیگران بی عیب می‏خرند

و ما با عیب خریـداریـــــم،

دیگران با وفا خواهند و خوانند،

و ما بی وفـــا و جفــــــا کار خوانیــــم! ...

 

58 ـوَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْیَةَ ...

 قریه در اینجا ظاهراً حریم علم است و دامن شرع،

خداوند می‏فرماید به دامان شریعت درآئید

و علم و عمل بر وفق شرع بکار بندید

و به سبب آن زندگی گوارا و نعیم جاودانه بدست آرید،

امروز تلخی مجاهدت کشید

تا فــــردا میــــــوه بهشـــت خــــورید!

 

وادخلوا الباب سجدا ...  

در راه دین استوار باشید

و از در خضوع و خشوع درآئید

و تضـــــرّع و استغفــــــــار کنید

و بگوئیــــــــد خـــــــــــدایــــــــــــــــا ؛

گناهان ما را فـــرو ریــــــــــز

و آن ها جز این گفتند و جز این کردند!

و دچار عـــذاب آسمـــــــانی شدند.

 

60 ـ  وَ إِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ ...

 فرق میان قوم موسی و عیسی و محمد :

موسی برای قـــوم خود آب خواست

و عیسی نـــــــان خواست

و محمد مصطفی (ص) بجای آب و نــان ،

رحمت و بخشایش خواست!

خداوند فرمود:

ای محمّــد ؛

امّـت تـــو از سه حال بیرون نیستند

یا مطیعانند

یا عاصیانند

یا مشتاقانند،

مطیعان را بهشت من بهره است،

و عاصیــــــــــان را رحمت من

و مشتاقان رضای من و دیدار من بهره است.

محمّد (ص) گفت:

خــــــداونــــــــدا؛

مــــــراد آن دو را نقــــــــد دادی

و از من متوقف بر امری ساختی؟

فـــرمــــــود:

ای دوست ؛

 ایشان حاجت بــــــــرای

امت ِ حاضــــر ِخــود خواستند

و مـــــــراد خویش بیافتنـــــــــد،

ولی تــــــو هرچه می‏خواهی

برای همـــه امت خود

تا روز رستاخیز می‏خواهی،

پس همه را جمـــــــع کنم،

همه را جامــــه کرامــــت پــــوشانم،

همه را به زیـــــور انس و الفــــت بیارایم

که ایشان بهینه امت هستند،

یک قصد و یک دل و یک همّت اند،

نه چون بنی اسرائیل که پراکنده بودند

و در دل و در قصد و در همت با هم نبودند!

و در دین به معبودی یگانه اکتفــــا نکردند!

و در دنیــــــــا بیک طعــــــام قنــــــاعت نه!

 

گویند ذکر عصا اشارت به سیاست شرع است

و سنگ اشارت به دل های سخت تر از سنگ آن ها است،

[ امروزه با مشاهده جنایت های صهیونیست های غاصب ، می بینیم که  چقدر درست فرموده ، که دل های آن ها از سنگ هم سخت تر است ]

یعنی موسی خواست

آن هـــــــــا را به راه آورد

که بهم رسند و همگان فایده برند!

در حقیقت خداوند فرمود

با تازیانه شریعت آنان را سیاست کن

و بر علم و عمل وادار،

که جمله آن ارکان اســـلام است

و آن دوازده خصلـت باشد

که شش تای آن، بنــای اســـلام است :

 1- اقرار به وحدانیت خـــدا

2ـ ایمان به نبوت محمّد مصطفی(ص)

3ـ نمــــــــاز

4 ـ زکــــــات

5 ـ روزه

6 ـ حــــــجّ

و شش خصلت از آن ، بنـــای ایمـــان است :

1 ـ ایمـــان به خـــدا

2 ـ ایمـــان به فرشتــگان

3 ـ ایمــان به کتــاب خــدا

4 ـ ایمــان به پیمبــران خــدا

5 ـ ایمــان به روز رستـــاخیـــز

6 ـ  ایمــان به مقـــدّرات

و این دوازده چشمه در این آیه اشارت است

به 12 رکن که بنای اسلام و ایمان است.

کارت پستال درخواستی طراحان



موضوع :


<   <<   181   182   183   184   185   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *