منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2006132
  • بازدید امروز: 73
  • بازدید دیروز: 118
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (420 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت ســـی ام ) 

نمـودار لطـف و جـلال


( جزء اول صفحه 17 )

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم

106 ـ مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْمِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

106- هر آیتی از قرآن را که منسوخ کنیم یا به فراموشی سپاریم بهتر از آن یا مثل آن خواهیم آورد

آیا تو نمی دانی که خداوند بر هر چیزی توانا است؟  (1)

در این آیت از روی اشـــارت می‏گویــــد :

ای مهتـــر خافقیـــــن،

ای رســـول ثقـلیـــــن،

ای خلاصــه تقــدیـــر ،

ای بـــــــــدر منیــــــر،

ای کل کمــــــــــال،

ای قبله جمــــــــال،

ای کعبــــــه اقبــــــــال،

ای مایه افضـــــــال، (2)

ای نمــــودار لطــف و جــــلال،

ای شـاخ وصــــل تــــو نــازان،

ای کوکب عــزّ تــــو رخشـــــان،

ای کسی که بر شواهد ربوبیت

و تأییــــــد الــــوهـیـــــت

مخصوص و سرافراز شده

تا در هر لحظـــــــه کار دولت تــــــو در تـــرقّـــــی

و آن چه دیگران را تــــــاج است تـــو را نعــلیـــن!

 

نعلی که بیفکند همی مرکبت از پای

تاج سر سلطان شد و تا باد چنین باد


 

ای مهتـر پیغمبــران ؛

آن مقام ها که تو را از آن برتری می‏دهم،

هر چند همه حسنات مقرّبان و اولیاء،

سیئات تــــــــو است

پس چون برگزاری از آن استغفــار کن!

 

و خود پیغمبر(ص) فرمودند :

روزی هفتــــــاد بــــــــار استغفـــار می‏کنم!

 

در آیت بعضی مفسران گفته اند ؛

ناظر به این معنی است که

همان گونه که بنده چون تغییر حال دهد

به حال بهتر و بالاتر رود،

ما هم آن چه از آثار عبادت نسخ کنیم و تغییر دهیم

در عوض آن انـــــــوار عبودیت آوریم،

هر که در درگاه ربوبیت بلند مرتبه است،

ذات احدیت او را در قباب (3) عزّت پروراند

و او را از حالی به حال بهتر گرداند

و از این مقام به مقام دیگر رساند،

تا در جذبه حق افتد

و از آن پس که رونده باشد ربوده گردد!

آن گاه آن چه در همه عمر خویش

در حال روش سیر و سلوک رفته بود،

در حال کشش و وصول

به اولین قدم از آن درگذرد

آن چنان که خود او از آن پس به کس نماند،

کشش او هم به روش خلق نماند!

به ارباب روش گویند امر و نهی را نگهدارید

و به امر و نهی گویند که ارباب کشش نگهدارید!

چه که نسب آدم در عالم حقایــــق

به وجود ایشان زنــــــده است

و راه راست و گام راستی

به ثبات قدم ایشان معمور و برازنده است!

چنانکه سلمان از پارس،

بــــــــــــــلال از حبــش،

صهیـــــــــــــــب از روم،

اویـــــــس از قَــــرَن بودند.

از این مشتی ریاست جوی رعنا ، هیچ نگشاید

مسلمانی ز سلمان جوی و درد دین ز بودردا!

قدر شریعت مصطفی را ایشان دانستند

و حق سنت او را شناختند،

صفـــــای ســــرّ این چنین صدّیقــــــان

بر هر خاری بایـــد عبهـــــر (4) دین شود،

اگر بر مطیع تابد مقبول افتد

و اگر بر عاصی تابد مغفــــــور گردد

و اگر بر فاسق تابد صاحب ولایت شود!

 

 


گر تــــو را از غیب چشمی بــــــاز شد
با تــــــــو ذرات جهــان همـــــراز شــد
نطق خـــاک و نطـــــق آب و نطق گـل
هست محسوس هـــــواس اهـــل دل
هر جمـــــادی با تـو می گویـــد سخن
کو ترا آن گوش و چشم ای بوالحسن!
گر نبـــودی واقف از حــق جـان بـــــاد
فرق کی کردی میــان قــــــوم عـــاد؟
جمـــله ی ذرات عالـــــم در نهـــــــان
با تـــــو می گوینـــــد روزان و شبـــان
ما سمیعیـــــم و بصیـــــریم و هشیـم
با شمـا نامحــــــــرمان ما خامشیــــم
از جمــــــادی سوی جان جـــان شوید
غلغـــل اجــزای عالـــم بشنـــویـــــــد

 

---------------------------------------------------------------------

(1)   ناسخ و منسوخ در قـــرآن:  

شأن نزول این آیت این است که

جهودان در نسخ آیات و احکام قرآن بر پیغمبر طعنه زدند

و عیب گفتند و اعتراض کردند

که اگر فرمان اول حق بود پس چرا نسخ شد

و اگر حق نبود گفتن به ما پسندیده نبود!

خداوند این آیه را فرستاد و فرمود:

ما هر چه نسخ کنیم از آن بهتر آریم

و اهل حق گویند :

که نسخ در قرآن و در سنت هر دو روا است

و هم چنین نسخ قرآن به سنت

و نسخ سنت به قرآن هر دو آمده،

و خداوند بنده را فرمانی دهد

و خود داند که آن فرمان و حکم

پس از روزگاری از بنده برمی دارد،

و آن را بدلی نهد که صلاح بنده در آن است.

انواع نسخ در قرآن :

در قـــرآن سه نوع نسخ وارد شده :

یکی آنکه آیه و حکم هر دو منسوخ است

و آن موردی بودی که آیه ای بر پیغمبر نازل می یشد

ولی حضرت چنان که خود فرموده فراموش می‏کرده

و آیتی دیگر با حکمی دیگر نازل می شده،

دوم آن که آیـــه (خط) برگرفتند ولی حکـــم بجای خود ماند

مانند آیه زنـــا که آیــــه نسخ شد ولی حکم نسخ نشد،

سوم آن که حکم نسخ شد ولی آیه (خط) بجای ماند،

مانند عده فـــوت شوهر که از یکسال به چهارماه و ده روز بدل شد

ولی آیه مَتاعاً اِلَی الحول بجای خود ماند.

چنان که در تحویل قبله هم، تبدیل به بهتر و نیکوتر شد.

(2افضال = فضیلت و برتری داشتن در حَسَب ( قدر و شرف )

(3) قباب = جمع قبّه

(4) عبهر = نرگس ، یاسمین



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (419 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

  

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت بیست و نهــم ) 


نشـان آشنــائی

 

 

 

( جزء اول صفحه 16 )

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم 

104 ـ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَ قُولُواْ انظُرْنَا

وَ اسْمَعُوا ْوَ لِلکَافِرِینَ عَذَابٌ أَلِیمٌ

104- ای کسانی که ایمان آوردید نگوئید مراعات کن بگوئید نظر کن و بشنوید آن چه به شما می گویم

و بدانید که مرکافران را عذابی است دردناک!

 

این آیت هم نـــــدا است هم گواهی،

نـــــــدانشان آشنائی،

گواهی نشان ایمان عطائی،

خداوند کریم می‏فرماید:

ای شما مؤمنان که حق پذیرفتید،

رسالت را شنیدید و شناختید

به نشانی که دیدید،

با سزا آمدید و از ناسزا بریدید،

گردن نهادید و واسطه پسندیدید،

دنیا گذاشتید و عقبی بازگردیدید،

 

 

 

 

آری خداوند همه کس را می‏ خواند،

تا خود کــــــــرا راه نماید؟

و آن را که راه نمود کرا در راه آورد؟

و به مقصـــــد رساند ؟

و آن را که به مقصد رساند

تا کـــــــرا بپذیرد و بنوازد ؟


عالمی در وادی مهـر تــو سرگردان شدند


تا که یابد بر در کعبـــــه قبولت پر و بال

 

لا تقولوا راعنا ... :


این آیت، عین حکم است و بار تکلیف،


خداوند چون خواست احکام شرع را برآن ها بار کند،

ابتدا آنان را به کرامت نواخت

و به ایمان ایشان گواهی داد،

آن گاه فرمان داد و حکم صادر کرد

تا به شهادت آن نوازش،

بار تکلیف بر آن ها آسان گردد!

این است سنّت خداوندی

که هرجا بار تکلیف نهد،

راه تخفیف فرا پیش وی نهد!

که راه دشوار و بار گران و ناهموار را نه پسندد،

چنان که آن جا که امر به تقوی داد

چون دید بار سنگین است تخفیف داد

و به قدر استطاعت و توانائی مقرّر داشت (1) 

که این خود دلیل بر لطف و برهان بر بنـــــده نـــــوازی است.

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

(1) اشاره به آیات شریفه « لا یکلف الله نفسا الا وسعها... » و « فاتقوا الله ما استطعتم ... »

 

 

و اسمعوا ... :

فرمان داد که بشنوید

و به جان و دل بپذیرید

و به چشم تعظیم و صفـــای دل در آن نگرید

تا حقیقت ذکــــــر به جان شما رسد،

ولی کافران و بیگانگان دل تاریک،

که سخن به گوششان میرسید،

حقیقت ذکـــــر به جان دل آنان نرسید

زیرا ذوق حقیقت شنیدن ذکر چیز دیگر است!

آن گاه سرانجام این است که

برای کافـــــران عــــــذاب الیــــــــــم

و برای مؤمنان رحمت و فضل عظیم مقرّر فرمود!

 

 

 

 

اَلسّـلامُ عَلَیــکَ

یا اَباصــالِحَ المَهـــدِیّ

 

 

این جمعه هم گذشت و نیـــامد !

 

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

 پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم


 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (418 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت بیست و هشتــم ) 


قصـه عشـق

 

 

( جزء اول صفحه 16 )

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم 

102 ـ وَ اتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ

وَ مَا  کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَ لَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ  النَّاسَ

السِّحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ  وَ مَارُوتَ

وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ

فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَایُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ

وَ مَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ

وَ لاَ یَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَةِ

مِنْ خَلاَقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْکَانُواْ یَعْلَمُونَ

102- آن گاه پیروی کردند چیزهائی که در عهد سلیمان شیطان ها بر مردم می‏ خواندند در حالی که سلیمان هرگز کافر نبود ولی شیطان ها کافر شدند که جادو به مردم می‏ آموختند و آن چه که بر آن دو فرشته به نام   هـــاروت و مـــاروت  نازل شده بود در صورتی که آن دو فرشته کسی را نمی آموختند مگر آن که به آن ها می ‏گفتند ما از سوی خدا آزمون می‏دهیم و تو بپذیرفتن باطل کافر مشو ، پس آن ها یاد می‏ گرفتند از آن دو فرشته چیزهائی که میان زن و شوهر را جدائی می‏ افکند و آن ها به کسی زیان نمی رسانیدند! مگر به اذن خداوند و خود آن مردم چیزهائی یاد می‏ گرفتند که برای آن ها زیان داشت و سودی در دین آن ها نداشت و نیک دانستند که از این آموختن های سحر و جادو در آخرت برای آن ها سودی و فایده ای نخواهد داشت و هر آینه بد متاعی بود که خریدند و خویشتن را به بدچیزی بفروختند اگر بدانند.

 

داستان هـــاروت و مــاروت :


مفسران نوشته اند که هاروت و ماروت دو نام سریانی است

و دو فرشته آسمانی هستد

و علت آمدن آن ها بر زمین آن است که

مردم در زمین ستـــم ها کردند

و نامــــوس ها دریدند

و شــــراب خوردند و مستی ها کردند

و زنــــــا کردند !

فرشتگان به خدا عرض کردند:

خــدایـــا ، بنده گان را آفریدی که تو را نافرمانی کنند؟

خداوند فرمود:

اگر آن نیروی شهوت که در آن ها است

در شما بود شما هم چنین می‏کردید؟

گفتند: خداوندا،

ما را نسزد که نافرمانی کنیم

و خلاف امر تو رفتار نمائیم!

خداوند فرمود از میان خودتان دو فرشته برگزینید

تا من در آن ها شهـــــوت آفرینم!

آنان هاروت و ماروت را برگزیدند

که از همه پارســــاتـــــر بودند!

خداوند در آن ها نیروی شهوت آفرید

و روانـــــه زمیـــــــن کرد

تا در میان مردم داور و کارگزار باشند!

و خداوند به آن ها سفارش کرد

که شرک میاورید،

خمــــــر نخورید ،

زنــــــا مکنید ،

آدم مکشید ،

گوشت خوک مخورید ،

و در داوری ستـــــم و بی داد مکنید!!

 

ایشان به زمین آمدند

و روز کارسازی مردم می‏کردند

و شب به آسمان باز می‏ گشتند!

 

روزی زنی زیبـــا زهــــــره نام باطرف خود

نزد آن ها به داوری آمد،

گویند این زن ،

پادشاه زاده ای از کشور پارس بود،

فرشتگان چون زیبائی او را دیدند

در دل هـــوای زن کردند

و داوری را بتأخیر انداختند

و او را در خانه خود دعوت کردند

تا کام دل از او گیرند!

آن زن سرباز زد و گفت:

اگر شما را از من مرادی است،

نخست باید مانند من بت پرست شوید

و آدم بکشیـــــــد

و شــــــراب بنوشید

آن ها گفتند این کارها از ما به دور است

و ما نتوانیم انجام دهیم،

سه بار این گفت و گو میان آنان بود

تا بار سوم که شهـــوت کار خود را کرد

گفتند از آن چهار کار که گفتی

شراب خوردن برای ما از همه آســــان تـــر است!

و ندانستند که شراب مادر همه جنایت ها و گناهان است!

پس خمـــــر خوردند

و مست شدند

و کام خود از آن زن برگرفتند،

در آن حال کسی از کار آن ها آگاه شد،

آنان از ترس فاش شدن راز،

او را کشتنــــــد!

تا هم آدم کشی

و شــــراب خـــــوری

و زنـــــا کاری مرتکب شدند!

در آن حال، خداوند

فرشتگان را از کار آن ها آگاه ساخت

و از آن پس برای مردم زمین از خداوندآمرزش خواستند!

 

و نوشته اند که به آن زن اسم اعظم آموختند

و او به آسمان شد

لیکن فرشتگان او را مانع شدند

و خداوند هم صورت وی بگردانید

تا ستاره ای سرخ در نزدیکی زمیـــن شد

و نام به عربی زهــــــره

 

و به فارسی ناهیــــــــد است!

 

مفسران نوشته اند:

پس از آن که دو فرشته مرتکب گناه شدند

نتوانستند به پرسشتگاه خود بازگردند

و پروبال خود را ناتوان دیدند

و از کرده خود پشیمان شده

نزد ادریس نبی رفتند

تا نزد خداوند شفاعت کند.

خداوند آن ها را میان عذاب دنیا

یا عذاب آخرت مخیر کرد،

آنان عذاب دنیا را خواستند،

و از این پس آن ها را سرنگون به چاهی در انداختند

که به تشنگی و در آتش گرفتارند!

 

در کـوی امیــد منـزلی دارم خویش

در قصــه عشــق مشکلی دارم خوش

تفصیل دلم چه پرسی ای جـان جهـان

در جمله همی دان که دلی دارم خوش

 

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

اَلسّـلامُ عَلَیــکَ یا صاحب الزّمان

 

جانـــــــان من !

 

 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم

که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی

و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی

 

 

 برای تعجیــــــــــل

در فـــــرج مبارکتــــان دعا می کنیم


کارت پستال درخواستی طراحان



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (417 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت بیست وهفتــم ) 

حــدیث محبّـــت

 

( جزء اول صفحه 15 )

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم 

 

97 ـ قُلْ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّجِبْرِیلَ

فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ  بِإِذْنِ اللّهِ

مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدًى وَ بُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ

97- (ای پیغمبر )  به آن ها بگو ، به کسی که دشمن جبرئیل است ، که خدا او را بر دل تو فرستاد نه که خودش آمد ، به اذن خدا بود، در حالی که کتاب پیش از وی را گواهی و تصدیق می‏ کرد و این راهنما و بشارت برای مؤمنان است.

 

بگو (ای پیغمبر)

قـــرآن که جبرئیل از جانب ربّ جلیل فرو آورد

هم رَوح و ریحان است

و هم شفــــای دل بیماران

و هم رحمت مؤمنــــــــان

 هر گاه آیت حـــلال و حــــرام

و بیان شرایــــــــع و احکام آوردی

به صـــــورت بشــــر بودی!

و هرگاه که حــدیث محبّـــت

و صفــت عشــــــق

و رمــــوز دوستی بودی

به صورت فرشتــــه آمدی!


 

98 ـ مَن کَانَ عَدُوًّا لِّلّهِ وَ مَلآئِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ

وَ جِبْرِیلَ وَ مِیکَالَ فَإِنَّ اللّهَ عَدُوٌّ لِّلْکَافِرِینَ

98- هرکس دشمن خدا و فرشتگان او و پیمبرانش و جبرئیل و میکائیل است

 بداند که خداوند آن کافران و آن دشمنان را دشمن  می‏ دارد.

 

 

 

خداوند به عزت و جلال خود

فرشتگان را نیابت می‏دهد

و می‏نـــــــــوازد

و رقم تخصیص می‏کشد

و می‏گویــــــد :

هرکس دشمن آن ها است ما او را دشمنیم

و درحق اولیــــــاء حق می‏فرماید:

هرکس آنان را اذیت کند

با ما به محــاربـــــه برخاسته است.

 

101 ـ وَ لَمَّا جَاءهُمْ رَسُولٌ مِّنْ عِندِ اللّهِ

مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ نَبَذَ فَرِیقٌ مِّنَ الَّذِینَأُوتُواْ الْکِتَابَ

کِتَابَ اللّهِ وَرَاء ظُهُورِهِمْ کَأَنَّهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ

101- و هرگاه فرستاده ای از سوی خدا نزد آن ها می‏ آمد که گواهی کننده کتاب آن ها بود، گروهی از آنان که تورات داشتند آن کتاب خدا را پشت سر انداختند گوئی نمی دانند که آن کلام خداوند است!


 

 خداوند شکایت می کند از آن جهودان

و جهانیان را آگاه می‏کند

از ستیزه و دشمنی آنان

چنان که ابتدا به مردم مکّه می‏گفتند

وقت آن است که پیغمبری از میان شما ظاهر شود

و بارها می‏گفتند: خداوندا ؛

آن پیغمبری که در کتاب ما به آن خبر داده ای بیرون آر

تا میان ما و میان مردمان کار برگزارد و حکم کند

و کافران عرب را از ما باز دارد!

ولی چون او را دیدند کافـــــــر شدند

و به ستیز و دشمنی برخاستند

و صفات او که در تورات بود پس پشت انداختند

و قـــرآن او را جــــــادو و سحــــــــر خواندند

و خداوند در این آیت از کردار بـــد ایشان شکایت می‏کند!

 

شاید این جمعه بیاید مهدی (ع)


پرده از چهره گشاید مهـدی (ع)

 

همــــه مشکلات ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم

 

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (416 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت بیست و ششــم ) 

دیـدار دوسـت

 

94 ـ قُلْ إِن کَانَتْ لَکُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً

مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ


94- بگو به آن ها (ای رسول من) اگر سرای پسین از آن شما است نزد خداوند ،

پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‏گوئید و راست گو هستید؟

  ( جزء اول ـ صفحه 15)


این آیت از روی طریقت و از راه حقیقت اثری دیگر دارد،

عجب نیست کسی را که

در مغاک مذلّت باشد و در زندان وحشت،

اگر از سر بی نـــــــوائی و ناکامی آرزوی مرگ کند،

عجب کار آن جوان مردی است که

بر بســــاط عافیت آرمیـــــــــده

و کارهایش به نظام تمام،

و روزش فرخنده در ایــــــــام،

با این همه نعمت و راحت،

چون کسی است که بر آتش سوزان،

گرداگرد وی خارستان

و دشمن جان ستان،

دل در آن بسته

که خود تا کی از این محنت برهد

و خرمن جدائی را آتش در زند،

نوبت اندوه به سر آید

و به زبان شـــــــوق گوید:

کی باشد کین قفس بپـردازم

در باغ الاهی آشیــان سازم

 

 

آری هرکس دیــــــــــدار خـــــــــــدا را دوست دارد


خــــــــــدا هم دیـــــــــدار او را دوست دارد


 به داود نبی وحی آمد

که به جوانان بنی اسرائیل بگو:

چرا خود را به دیگر چیزها دل خوش دارید

و من به شما مشتاقم،

آیا این جفــــــا نیست؟


کسی به عبدالله مبارک عارف معروف گفت:

خواب دیدم یک سال دیگر خواهی مرد!

عبدالله گفت: روزگار درازی در پیش ما نهادی،

یک سال دیگر را اندوه هجران می ‏باید کشید؟

و تلخی فـــــــراق می‏ باید چشید!

 

یکی از عارفان گروهی را دید که از طاعون می‏ گریزند،

گفت: ای طاعون تو دنبال آن ها هستی که

تـــو را نخواهند و از تــــــو می‏ گریزند،

چرا برِ ما نیائی که تو را به جان خریداریم؟


چرا ما از برید مرگ می ‏ترسیم

و او را دشمن داریم ؟

یا شور در دل دار

یا از دوست پرهیز !

شور دل است که برید مرگ را دشمن دارد

و طاعون آن گروه را می‏ خواست

که ساز این راه نداشتند

و طعم وصل دوست نچشیدند!


 

از این جا که گفته اند:

مــــــرگ ، راحت قــــــومی

و آفت قومی دیگر است!

قومی را روز دولت است

و قومی را رنج و محنت،

قومی را عطـــــــا

و قومی را عنــــــا،

قومی را شفا و سلامت،

قومی را بــــلا و قیامت!

قومی را نهایت مدت اشتیاق،

قومی را بدایت روز فــــــراق!

 

گویند: فرشته مرگ به رابعه عدوی رسید،

رابعه گفت کیستی؟

فرشته مرگ گفت:

من بر هم زن همه لذت ها،

یتیـــــــم کننده بچه ها،

بیـــــــــوه کننده زن ها هستم!

رابعـــــــه گفت:

چرا همه اش از بدی خودت گفتی؟

چرا نمی گوئی:

من رساننده دوست به دوست هستم؟


 

از سفیان ثوری نقل کنند که

هر وقت مسافری به او می رسید

و به او می‏گفت کاری و پیغامی نداری؟

در جواب می‏گفت:

اگر جائی به مرگ رسی

درود ما به رسان و بگــــــوی :

گر جان به اشارتی بخواهی ز رهی

در حـــال فرستـم و توقف نکنم

 

بلال حبشی در حال نزع بود

عیالش می‏گفت: و احزنــــــاه!

بــــــــــلال گفت چنین مگوی

و بــگـــــــــو : و ا طربــــــاه!


فردا به دیــــــدار دوست خواهم رسید!

 

و او را زبان حال چنین بود:


آن شب که رخ تـو شمع کاشانه ماست

خورشید جهـان فروز پـروانه ماست

 



موضوع :


<   <<   181   182   183   184   185   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *