منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2006129
  • بازدید امروز: 70
  • بازدید دیروز: 118
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (424 )                                          

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت سـی و چهــارم )

  

یگانـه در مِهـر و وفــا

 

( جزء اول صفحه 18 )

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم 

116 ـ وَ قَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ

بَل لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ کُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ

و گفتند خداوند فرزندى گرفته ! پاک و بی عیب است خدای یگانه ،

آن چه در آسمان ها و زمین است هیچ یک فرزند او نیستند

بلکه همه بندگان او هستند و همه پرستندگان و رام و مطیع او !

 

پاک است و بی عیب خـــدای یگانه ،

 

یگانـــه در حلــــم ،

یگانـــــه در وفـــــــا ،

یگانـــــه در مِهـــر ،

در گناه از بنــــــده نَبُــــرَد ،

اگر بنده به دیگری گراید او نگراید ،

که در وفـــــایگانـــه است ،

اگر بنده عهد بشکند او نشکند ،

که در مهــــــــر یگانـــــــه  است ،

یگانــــــه در ذات ،

یگانــــــه در صفـــــات ، 

بـــری از عِــــــــــلاّت ،

منـــــزّه از آفــــــــات ،

ستـــوده به هـر عبــــارات ،

زیبــــــا در هر اشـــــــارات ،

آفریننده دقــــایــــــق و ساعات ،

مُقَــــدِّرُ اعیــــان و اوقـــــــات ،

نه در صُنــــــع او خِلل ،

نه در تقـــــــدیر او حِیَل ،

نـــه در وصـــف او مثَـــــل ،

مُقَدِّری است لَم یَــــــــزَل ،

 

 

آن ذات کمالی که ز تو کاسته است

جز از کف تو فیض کَرَم خاسته است

خداوندی بی شریک و بی انباز ،

پادشاهی بی نظیر و بی نیـــاز ،

گناه آمرز است و بیچاره نــــواز ،

دانـــــــای بی عِـلَّـــــــــــت ،

تـــــوانـــای بی حیلت ،

قیّـــــــوم تا ابـــــد ،

قـــدّوس از حسد ،

اندر دل من بدین عیانی که تــوئی

وز دیده من بدین نهانی که تــوئی

وصّاف ، تــو را وصـف نداند کردن

تو خود به صفات خود چنانی که توئی

 

عید سعید مبعث بر عموم مسلمانان

خاصه هم وبلاگی های عزیزم مبارک باشد



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (423)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت سـی و سـوم )

مأوای مشاهـدت

 

( جزء اول صفحه 18 )

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم

114 ـ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن یُذْکَرَ فِیهَااسْمُهُ وَ سَعَى فِی خَرَابِهَا أُوْلَئِکَ مَا کَانَ لَهُمْ أَنیَدْخُلُوهَا إِلاَّ خَآئِفِینَ لهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِیالآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ

و کیست ستمکار تر از آن کس که باز می دارد مسجدهای  خدا را از این که در آن جا خدا را یاد کنند و درویرانى آن ها می کوشند ، ایشان هرگز در آن مسجد ها وارد نشدند مگر با ترس و لرز ، ایشان راست در دنیا رسوائی و در عقبی عذابی بزرگ .

از روی اشارت می گوید :

کیست ستمکار تر از آن کس که ؛

وطن عبــادت به شهــوت خراب کند ،

و میهن معرفــت را به علاقه و قید تبــاه سازد ؟

و مأوای مشاهدت را به ملاحظات دیگران ضایع گرداند ؟

چه که وطن عبادت ، نفس زاهدان است ،

و میهن معرفت ، دل عابدان ،

و مأوای مشاهدت ، سِـرّ دوستان است ،

آن که نفس خویش را از شهوت ها باز داشت

وطن عبادت او آبادان شد !

و نامش در جریده زاهدان ثبت گردید !

ابراهیم ادهم را گویند

چون به عزم خـــانــه خـــدا رفت ،

در راه با همراه خود به مسجدی رسیدند ،

در حالی که گرسنه بودند ،

و ادهم خرده چیزهایی داشت

گفت آن را گرو گذارد

و با آن نان و نمکی آماده سازد

رفیق ادهم که در پی این کار رفت

در راه غلامی را دیــــد

که افسار استری پر بار در دست داشت و پیش آمد و گفت :

من ابراهیم ادهم را می خواهم

و غلام پـــــدر او هستم

چون پـــدر او فـــــوت شده

و این چیزها را برای او فرستاده اند

رفیق ادهم او را به مسجد آورد

غلام دست و پای ادهم را بوسه داد

و گفت : چهل هزار دینار ارث شما است

و من که بنده شما هستم این مال را آورده ام

ابراهیم گفت :

اگر راست می گویی که تو بنده او هستی !

تــــو را در راه خـــــــــدا آزاد کردم

و همه ی مـــــال را به تــــــو بخشیدم !

وقتی آن غـــلام رفت ، ابراهیــم گفت :

خــداونــــدا ؛ با یک گرده نــان از تــــو روزی خواستم

تــــو برای من مـــال دنیـــــا فرستادی ؟

به حق جلال و عظمت خودت

که اگر از گرسنگی بمیـــــــرم

خواستار هیچ چیز از متاع دنیا نیستم !

هرکس سر خویش را از ملاحظات دیگران

و پاس خواستــــه ی آنان بـــــاز داشت

وطن مشاهدت او آبادان گردد

چنان که بایزید بسطامی ؛

چون چشم همت از بیگانگان به یک بار فرو بست

و گـــــوش کـــــوشش بیفکنــــــــــد

و زبان زیان در کام ناکامی کشید ،

و به زبان حال گفت :

هر کسی محراب دارد هر سوئی

باز محـراب سنایی کوی توست

آن گاه از بارگاه رَبُّ العزت شنید که می گوید :

بایــزیـــــد ؛ اکنون که بی همه گشتی ، با همه ای

و چون بی زبان و بی روان گشتی ، هم با زبانی هم با روانی !

 

ما را بجز این زبــان زبانی دگر است

چون دوزخ و فردوس مکانی دگر است

آزاده نسب زنــده بجـای دگر است

وان گوهـر پاکشان ز کانی دگر است

بایــزیــــد گفت :

پس از آن خداوند مرا زبانی داد از لطف صمدانی ،

و دلی داد از نــــــــور ربّــــــــانی ،

و چشمی داد از صنع یزدانی !

تا اگر گویم به مدد او گویم

و به نیـــــــروی او پــــویـــــــم !

به روشنائی او بینم ،

در مجلس انس او نشینم ،

چون بدان مقام رسیدم

زبانم زبان توحید شد

 و روان روان تجرید !

نه از خود می گویم ،

گوینده در حقیقت او است !

و من در میان ترجمانم و می گویم :

بیـرون زهمـه کَـون درون دل مــاست

وز خلق جهــان به یک قـدم  منزل ماست

محنت همـه در نهــاد آب و گِل مــاست

بیش از دل و گِل چه بود ؟ آن حاصل ماست

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (422 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت سـی و دوم ) 

سُـرور وصلـت

 

( جزء اول صفحه 17 )

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم

112 ـ بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ

فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ

 

آرى هر کس روی خود را فرا راه خدا دهد و فرمان او را رام باشد و نیکوکاری کند دستمزد او نزد خداوند است

که وارد بهشت شود در حالی که نه بیمی دارند و نه اندوهگین شوند .

 

این آیت اشارت است به این که :

کار ، کار مخلصـــان است ،

و دولت ، دولت صادقــــان ،

و سیرت ، سیـــــرت پاکان ،

امروز بر بساط خدمت با نــــور معـــــرفت ،

فــردا بر بساط صحبـــت با ســــرور وصـلــت ،

می گویــــــــد :

پاکشان کردیم ،

و از بوته امتحان خالص بیرون آوردیم ،

که به حضرت پاک جز عمل پاک

و گفتار پاک نشاید ،

و جز آن به کار نیاید ،

اخلاص تو آن گاه خالص باشد

که از دیده تو پاک باشد ،

و بدانی که آن اخلاص نه در دست توست ،

و نه به نیروی توست ،

بلکه رازی است خدائی و نهادی است الاهی ،

کس را بر آن آگاهی نه ،

و دیگری را در آن راه نیست ،

که خـــــداونـــــد خود فرمود :

بنده ای برگزینم و به دوستی خود بپسندم ،

و ودیعت خود در سویدای دلش قرار دهم ،

که نه شیطان بدان راه یابد ،

و نه هوای نفس آن را تباه کند !

کسی که این ودیعت نزد وی نهادند ،

نشان آن است که مدح و ذم کسان ،

پیش او به یک نرخ باشد ،

و آفرین و نفرین آن ها را یک رنگ بیند ،

نه از آن شاد شود و نه از این غمگین !

 

رو که در بند صفـاتی ، عاشق خویشی هنوز


گر بر تو عز منبر ، خوش تر است از ذل دار !

 

این چند کس را مُخلَص (به فتح لام) خوانند

که او را بدایت کار است

وقتی مخلِص (به کسر لام) باشد

که نهایت کار است

و موسی را در قــــرآن مخلَص (به فتح لام) خوانند !

ولی محمّـــد(ص) مخلِص (به کسر لام) بود،

زیرا خالص شده آن درگاه است

که به خلقت نبوّت سرفراز می شود ،

و خلوص دارنده آن درگاه است

که کار نبــــــــــوّّت بالا گرفته

و نوازش پروردگار به او روی نهاده،

و این حال کسی است که از اول او را روش بود

و از آن به کشش حق رسید

و فرق موسی و محمد در همین جا است

که محمّــد(ص) پیش از دور گِل آدم ، پیغمبر بود!

 

 

گفته اند که : محقِق وقتی به حق رسد که

سیـــــــل ربـــوبیّـــــت در رسد ،

 و گرد بشریت برخیزد ،

حقیقت بیفــزایــــــد ،

بهانــــــه بکاهد ،

نه کالبـــــد مانَــــــد

نه دل و نه جان مانَد!

صافی رستـــــــــــه از آب و گِل ،

نه نــــور در خاک آمیخته و نه خاک در نــــور ،

خاک با خاک شود و نـــور با نــــــــور ،

زبان در سرِ ذکر شود

و ذکر در سرِ مذکور !

دل در سرِ مهر شود و مهر در سرِ نـــور !

جان در سر عیان شود و عیان از بیان دور !

اگر تــو را این آرزوست از خـــــود بـــرون آی 

چنـــان که مـــــــــــــار از پــــوست !

به ترک خود گوی که نسبت با خود نه نیکوست !

 

نیست عشـق لایزالی را در آن دل هیچ کار


گو هنوز اندر صفـات خویش ماندست استوار !

 

هیچ کس را نامده از دوستـان در راه عشق


بی زوال ملک صورت ، ملک معنـا در کنـار !

 

هر کسی محـراب دارد هــر سوئی

باز محـراب سنـائی کــوی او است

 

 

همه مشکلات و گرفتــــاری های ما

ناشی از غیبت طــــولانــــی مولایمــــــان

محبــوب دل هـــا و منجـــی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

پس برای تعجیل در فـرج مبارکشـان

دعـــــا کنیم

 



موضوع :


 انتظار فرج از نیمـــه خرداد کشم

 

روزها می گذرد حادثه ها می آید

انتظار فرج از نیمـــه خرداد کشم


بیست و چهارمین سالگرد ارتحال بت شکن زمان ، خمینی قهرمان ،

 بیدار کننده مستضعفان جهان ، خرد کننده استخوان های ستمگران ،

برپا کننده حکومت اسلامی در جهان ، بنیان گزار انقلاب اسلامی ایران ،

حضرت امام روح الله الموسوی الخمینی (قدس سره الشریف)

را به همه دوستداران و علاقمندان و ملت بزرگ ایران تسلیت عرض می نمائیم.

پاسداری از ارزش های اسلامی مورد نظر آن یار سفر کرده

حضور در خلق حماسه سیاسی 24 خرداد

و انتخاب رئیس جمهوری مکتبی و مؤمن و معتقد به ولایت فقیه است.


 

عیــد رمضـــان آمـــد و مـــاه رمضـــان رفت

صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت

 

اگرچه از دست دادن امام و رهبر و مرجعی چون خمینی

قلب مشتاقـــان به انقلاب اسلامی را به شدت جریحه دار کرد

ولی انتخاب جانشینی صالح که ادامه دهنده راه آن امام فقید است

مرهمی بر زخـــــــم دل های جریحـــــــه دار شده امّـــــت اسـلامی گردید

وجود شخصیتی بی نظیر چون آیة الله العظمی خامنه ای (حفظه الله تعالی)

در رأس هرم انقلاب اسلامی ، موجب امیدواری بیشتر مستضعفان به ادامه راه و حیـات طیبه

حکومت نوپای جمهوری اسلامی ایران ، بعنوان طلایه دار حکومت واحد جهانی منجی عالم بشـــریت

حضرت امام مهــــدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

خواهـــــــد بـــــــود



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (421 )                                             فایل صوتی (کلیک کنید)

 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ) 

  ( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت سـی و یکــم ) 

مـراد  ازلــی

 

( جزء اول صفحه 17 )

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم

109 ـوَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم

مِّن بَعْدِ  إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم

مِّن بَعْدِ مَا  تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَ اصْفَحُواْ

حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ


109- بسیاری از اهل کتاب دوست دارند اگر بتوانند شما را پس از ایمان استوارتان بسوی کفر بگردانند از حدسی که در دل دارند!

آن هم پس از آن که بر آن ها حقانیت رسالت تو آشکار گردد! پس عفو کنید و بگذرید و گذشت کنید تا فرمان خداوند برسد ،

چون خداوند بر هر چیزی و بر هر کاری توانا است،

 

خرمن سوخته ، همه کس را خرمن سوخته خواهد!

جهــودان که در گـــودال ذلّت و مهانت (1) افتاده

و غبار نومیدی بر چهـــره تاریک ایشان نشسته،

دوست دارند که مسلمانان را به سان خود دیدن

و از عزّت اسلامی به ذلت جهودان افتادن،

لیکن ربّ العالمین گویــد :

خواست خواست ما است نه خواست جهـــودان!

و مـــــراد مــــــراد مــــــــا است نه مراد آنان،

مشیت و اختیار با خـــــــــدا است نه با دیگری!

 

[ امروزه نیز ترسایان (نصـارا ) و جهـــودان آمریکائی و اسرائیلی تمام توان و قدرت خود را به کار گرفته اند

تا اگر بتوانند ما را از ایمان و انقلاب مان بگردانند ، از حدس و گمان بیهوده ای که در موفقیت خود در این کار دارند ،

پس از این که بارها و بارها حقیقت ایمان و انقلاب و استقامت ما بر آنان آشکار شده است !

ولی کما کان  چون شیطان خنـــاس در دل های  ضعیف وسوسه می کنند !

پس بدانند که دل های ضعیف در این ســـرای نــــــور و ایمــــــان جایگاه چندانی ندارند

و وسوسه های شیطانیآن ها در شکست و عقب گرد ملت شجاع و مسلمان و انقلابی ایران اثری نخواهد داشت !  

این فرضیه نیز در 24 خرداد 92 بار دیگر بر آنان ثابت خواهد شد

ولی بازهم دست از فتنـــه گری و تهـدیــد و تحریـــم بر ندارند!

 


اِن تَنصُرُوا الله یَنصُرکم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم

 

ابـــــــوذر به حضرت حسین بن علی (ع) عرض کرد:

من درویشی را بر توانگــــــری اختیـــــــار کرده ام

و بیماری را بر تندرستی برگزیـــــده ام!

                                     حضــــرت فرمودنـــد:

رحمت خـــــــدا بر ابـــــوذر باد،

او را چه جای اختیــــــــار است،

و بنــــــده را با اختیار خود چه کار؟

پیـــــــــروز آن کسی است که

اختیـــار و مـــراد خود را فــدای اختیـــار و مــراد حــق  کند.


 

خداوند به موسی فرمود :

مـــراد خــود را فـــدای مـــــــراد ازلی مـــــا کن،

و در باقی خود ارادت نما !

تو بنـــده ای و بنــده را اختیــار و مـــراد نیست ،

چه به حکم مراد خود بودن،

تــــرک بنـــــــــدگی کردن است.

مراد برادران یوسف،

ذلت یوسف و عزت خویش بود،

چون نیک نگه کردند

ذلت و خواری خویش را دیدند

و عزّت و بزرگواری یوسف!

پنداشتند که چون او را از پــــــدر جدا کردند

وی را خــــــوار گردانیدند

بسی برنیامد که خود را دیدند

برابر تخت او صف کشیده !

و کمر خدمت در میان بسته !

چاکـــــــــروار می‏گفتند:

ای عـــــزیــــــــــز مصــــــــــــر ؛

ما و خانواده ما دوچار قحطی و گرسنگی شده

و تــــو مـــــا را از این بــــلا و زیــــــان نجـــــــات ده!

--------------------------------------------------------------------

(1)مهانت = خواری ، سستی ، بدنامی و رسوائی

 

یا رب ز ره راست نشـــانی خـواهـم

 از باده ی آب و خـاک جـانی خواهـم

از نعمت خـود چو بهـره منـدم کـردی

در شکـر گزاریت زبـانـی خـواهــم

مست تو ام از جرعه و جــــام آزادم

مـرغ تـو ام از دانـــه و دام آزادم

مقصود من از کعبـه و بتخانــه توئی

ورنه که من از هـر دو مقــام آزادم

 



موضوع :


<   <<   181   182   183   184   185   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *