منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2005577
  • بازدید امروز: 94
  • بازدید دیروز: 80
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (660 ) 

ســوره 5 : انعـــام  ( مکّی  ـ  165  آیه دارد  ـ جزء هفتم  ـ  صفحه 128 )


  ( قسمــت هشتـــــم )


کمنــــد دعــــوت

  

 

 ( جزء هفتــم صفحه 129 ـ آیه 12 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

قُل لِّمَن مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ قُل لِلّهِ کَتَبَ عَلَى  نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ

لَیَجْمَعَنَّکُمْ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ لاَ  رَیْبَ فِیهِ الَّذِینَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ فَهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ

 

تفسیر لفظی :

 

بگو آنچه در آسمان ها و زمین است از آن کیست ، بگو از آن خداست که رحمت را بر  خویشتن واجب

گردانیده است ، ‏یقینا شما را در روز قیامت که در آن هیچ شکى نیست گرد خواهد آورد

خودباختگان کسانى‏ اند که ایمان نمى ‏آورند

 

 تفسیر ادبی و عرفانی :

 

 ای محمّــد ؛

از ایشان بپرس آیا در خانه جز او دیّاری هست؟

اگر در جواب عاجز ماندند بگــو:

خـدا و بس ، دیگـر همه هـــوس،


خـدایـــا ؛

نه از کـس به تــو و نه از تــــو به کس ،

هـمــه از تـــــــــو به تـــــــــــو ،

هــمـــه تـــوئی و بس ،


سبحـــان الله!

جهانی پــر از چـیـز و پـر از کـس ،

هـمــه به یک باره بـرانــدازد در یک نفــس ، 

مــرا صــد دیــده درنظـــاره ایــن کار نـــه بس !


کَـتَـبَ عَـلـی نَفسِـــهِ الـرَّحـمـــةَ

 

خـداونــد بخشنده مهـربان پیش از آنکه به آفرینش موجودات و ایجاد کائنات بپردازد ،

در ضرّابخانه غـیـب ، سکه رحمت بر نقد احوال بندگان زد و فرمود :


رحمت من پیش و بیش از غضب من است ،


 

از همین رو فردای قیامت مصطفی(ص)  نـــدا می دهد:


بار الاهـــا ؛

 

این امت مشتی گناهکارانند ،

دستور باش تا خلعـت رحمت تو بر ایشان پوشانم

که تو خود گفته ای :

مرا برای جهانیان رحمت فـرستاده ای ،



خـداونــدا ؛

 روز بازار این گدایان است،

ما چون آنان را به کمنــــد دعــــوت می گرفتیم ،

 بسیاری وعده هاشان داده ایم ،



خداونــدا ؛

محمــد را در روی این جمع شرمسار مکـن ،

و وعــده ای که از کـرم تو به ایشان داده ام وفا کن ،

که خود گـفـتـــه ای : از رحـمــت من نا امـیـد مشوید ،

(وَ لا تَیأسُوا مِن رَوحِ الله)

و خود بخشــــودن را بـر خــود نوشته ای ،

(کَتَبَ عَـلـی نَفسِــهِ الرَّحمةَ)


از درگاه جـــلال، نــدای کـــرم به صفـــت رحـمـــت آیــد کــه :


ای محمّــد ؛

 

کار امت تو از سه حال بیرون نیست،

یا مؤمنانند، یا عاصیانند، یا عارفانند،

آنانکه مؤمنانند و در آرزوی بهشت،

اینک بهشت ما !

 آنانکه عاصیـــانند و در امید رحمت ما،

اینک رحمت ما !

 و آنانکه عارفــــانند و در آرزوی دیــدار مــا،


اینک دیــــدار مـــــا !

راه بنده آن است که از این پس زبان به حمد و ثنـــــا بگشاید ،

و به حالت تضرّع و افتقار و انکسار بگوید :

 ای نزدیک تر از ما به ما ،

ای مهـــــــــربان تـــــــــر از مـــــــــا به ما ،

ای نوازنده ی بی ما ، به کرم خویش نه به سزاواری ما ،

نه بکار ما ، نه به طاقت ما ، نه معاملت در خور ما ، نه منّت به توان ما ،

ما را ببخش بدون درخواست ما ! به ما عطا کن آن را که نیست سزاواری ما !



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (659 ) 

ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )


  ( قسمــت هفتـــــم )


عنایت ازلی


 

 ( جزء هفتــم صفحه 128 ـ آیه 7 ) 


بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَلَوْ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ کِتَابًا فِی قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ  بِأَیْدِیهِمْ

لَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِینٌ


 تفسیر لفظی :

 

و اگر مکتوبى نوشته بر کاغذ بر تو نازل مى‏ کردیم

و آنان آن را با دست هاى خود لمس مى‏ کردند

قطعا کافران مى‏ گفتند این [چیزى] جز سحر آشکار نیست


 

 تفسیر ادبی و عرفانی :

 

سیاق آیه ، اِخبار از اکمال قدرت خداوند بر هر چه خواهد چنان که خواهد ،

بی حاجت به مشاورت و بی مزاحمت ،

چنان که قومی را به ضلالت محکوم کرد و درب رشد و هدایت بر آن ها بست ،

اگر صد هزار دلیل پیش ایشان نهد و چراغ شریعت به زبان رسالت در راه ایشان برافروزد ،

نه آن دلیل بینند و نه به آن راه روند ، که نه دیده ی عبرت دارند و نه دل فکرت ،

از آن که در ازل حکم چنان کرده و قسمت ( بر حسب استعداد و استحقاق ) چنان رفته است !


آه از روز اول !


اگر آن روز عنایت باشد طاعت سبب مثوبت (پاداش) است ، و معصیت باعث مغفرت ،

و اگر آن روز عنایت نباشد طاعت سبب ندامت و معصیت باعث شقاوت است !

شِکَــــر که شیــــرین آمد نه به خویشتن آمد ، و حنظــــل که تلـــــخ آمد نه به خود آمد ،

کار نه به آن است که از یک کسی کسل آید و از کس دیگر عمل !

کار آن دارد که در ازل شایسته ی کار آید .


خــدایـــا ؛

 

اگر در کمین راز تو به ما عنایت نیست ، سرانجام قصه ی ما جز حسرت و ندامت نیست !



سـرِ سـروران بسـتــه دام تو


دل دلبــران دفتــــر نــام تــو


به یک دم دو صــد جــان آزاد را   

             

کنـد بنـده یک دانـه از دام تـو


بسا عـقـل آسوده دل را که کرد  

            

سراسیمه یک قطــره از جـام تو



موضوع :


   نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (658 ) 

ســوره 5 : انعـــام  ( مکّی  ـ  165  آیه دارد  ـ جزء هفتم  ـ  صفحه 128 )


  ( قسمــت ششـــــم )


آیینــه ی عـبـــــرت

 

 ( جزء  هفتــم  صفحه  128 ـ آیه  6  ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


أَلَمْ یَرَوْاْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ  مَّکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّن لَّکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّمَاء

عَلَیْهِم مِّدْرَارًا وَ جَعَلْنَا الأَنْهَارَ تَجْرِی مِن تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا آخَرِینَ


تفسیر لفظی :

 

آیا ندیده‏ اند که پیش از آنان چه بسیار امّت ها را هلاک کردیم ، [امت هایى که] در زمین به آنان

امکاناتى دادیم که براى شما آن امکانات را فراهم نکرده‏ ایم، و [باران هاى] آسمان را پى در پى

بر آنان فرو فرستادیم و رودبارها از زیر [شهرهاى] آنان روان ساختیم

پس ایشان را به [سزاى] گناهانشان هلاک کردیم وپس از آنان نسل هاى دیگرى پدید آوردیم

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

جلال احدیّت خبـر می دهد ؛

                                 از کمــــال عـــــزّت خــــویـــش ،

                       و بی نیـــــــــازی از خـلــــــــــــق ،

و رانـــــدن حکــــــــم قهــــر بر آنان ،

و می فرمایـد :

این مشرکان مکّه خود در ننگرند ، و عبرت در نگیرند به حال آن جبّاران و گردن کشان که به روزگار خویش در دنیا از ایشان برتر بودند ، و بطش ایشان سخت تر ، و به جای خویش متمکّن تر بودند ، ما همه ی آنها را هلاک کردیم ، و از خان و مانِ وطن دور انداختیم !

آن ها خانه های پر نقش و نگار را بگذاشتند ، و بساط های تکبّر و تجبّر در نوشتند ، خسته ی دهر گشته ، و در گرداب حسرت مانده ، جهان از خاک ایشان پر گشته ، و نام و نشان شان از جهان بیفتاده !

زیرا هر قدمی از آن خویش اگر باز جوئی و نیک بنگری ، بسی کلاه ملوک بیابی ! و در هر ذرّه ای از این خاک که بجوئی ، هزاران دیده ی مدعیان بینی ، که ندا می دهنــــد : عبـــرت گیرید !


در جهـــان شاهـــان بسی بودند کز گردون مُلک


تیرشان پروین گسل بود و سنان شان خون نگار


بنگرید اکنـــون بنات النعش وار از دست مـــــرگ


نیـــزه هاشان شاخ شاخ و تیر ها شان تـار تـار !


سر به خـــاک آورد امــروز آن که افســر بود دی


تن به دوزخ برد امســـال آن که گـــردون بود پــار


روایت شده از عمّار ساباطى ، که امیرالمؤمنین ‏علیه السلام به مداین آمدند و در ایوان کسرى نزول فـرمودند ، و با او بود دُلَف ‏ابن بحیر ، پس در آنجا نماز گزاردند ، بعد از آن با دُلَف و جماعتى از اهل ساباط که در خدمت آن حضرت بودند به گردش در منازل کسرى‏ پرداختند، و به دلف مى‏ فرمودند از براى کسرى در این مکان چنین و چنان بوده ، و دُلَف مى‏ گفت به خدا قسم چنین است که مى‏ فـرمایى .

پس با آن جماعت در تمام آن مواضع گردش کردند، و دلف مى ‏گفت : اى سیّد و مولاى من ، چنان شما به اینجا ها مطّلعید که گویا شما این چیزها را در اینجا ها نهاده ‏اید .

و روایت شده که در آن وقـتـى که آن حضرت بر مدایـــن مرور مى‏ فـرمودند و آثار کسرى و خرابى آن ‏را مشاهـده ‏مى‏ نمودند یکى ‏از آن اشخاص که‏ در خدمت آن‏ حضرت بود از روى عـبـــــرت این ‏شـعــــر را خواند:


جَرَتِ الرِّیـاحُ عَلى‏ رُسُومِ دِیـارِهِـمْ


 فَکَاَ نَّهُـمْ کانُــــوا عَلى‏ میعـــادٍ.


وزد باد ها بـر ویـرانه ‏هـاى خانـــه ‏شان‏


گویا آنـان وعده ‏گاهى با هم داشته ‏اند


حضرت فـرمودند چــرا نخـوانــدى :


کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ، وَ زُرُوعٍ وَمَقامٍ ‏کَریمٍ، وَ نَعْمَةٍ کانُوا فیها فاکِهیـنَ ،

کَذلِکَ وَ اَوْرَثْنـاها قَـوْمـاً آخَــرینَ ،فَما بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمآءُ وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ

( آیات 25 الی29 سوره مبارکه دخان )

 

چه بسیار باغ ها و چشمه سارها و کشتزارها و جاهاى‏ خوب و نعمتى که در آن

کامیاب بودند و همه را واگذاشتند ، چنین بود و ما آن ها را به گـروه دیگـرى دادیـم ،  

گـریــه نکـرد به آن ها آسمان و زمین و مهـلـت نیافتند

 

پس از آن فرمودند :

 

 اِنَ‏ هؤُلاءِ کانُوا وارِثینَ فَاَصْبَحُوا مَوْرُوثینَ، لَمْ یَشْکُرُوا النِّعْمَةَفَسُلِبُوا دُنْیاهُمْ

بِالْمَعْصِیَةِ، اِیَّاکُمْ وَ کُفْرَ النِّعَمِ، لا تُحِلُّ بِکُمُ النِّقَمُ. 


  (آرى) براستى‏ این ها وارث بودند ولى اکنون به ارث گذاردند ،

سپاس نعمت نکردند پس دنیا بخاطر نافـرمانى از دستشان رفت ،

مبـادا کفـران نعمت کنید که انتقام بر شما فـرود آیـد !

 

 

حکیم خاقـانى این شعـر را در این مـورد سـروده است :


هان ‏اى‏دل عبـرت ‏بین ازدیــده ‏نظـرکــن ‏هــان‏   

    

 ایــــوان مــدائــن را آیینــــــــه عـبـــــرت دان

پـرویــــــز که بنهـــــادى بر خـــوان تـره زرّیــن‏

        

زرّین تـره گـو بر خوان رو کَـمْ تَرَکُـوا برخوان



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (657 ) 

ســوره 5 : انعـــام  ( مکّی  ـ  165  آیه دارد  ـ جزء هفتم  ـ  صفحه 128 )


  ( قسمــت پنجـــــم )


عـرشِ خــداجـویـان


 

 

 ( جزء هفتــم صفحه 128 ـ آیه 3 ) 


بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


وَ هُوَ اللّهُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الأَرْضِ یَعْلَمُ سِرَّکُمْ وَ جَهرَکُمْ وَ یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُونَ


 تفسیر لفظی :

 

و او در آسمان ها و زمین خداست ، نهان و آشکار شما را مى‏ داند

و آنچه را به دست مى‏ آورید [نیز] مى‏ داند



 تفسیر ادبی و عرفانی :

 

خــداونــــد به ذات خویش  در همه ی آسمـان و زمیـــن ،

و به علـــــــــم خــــویــــــش در همــــــه جــــــــــــا ،

و به صحبت خویش در همـــــه ی جـــــــان ،

و به قــــــرب خویش در همــــــه نفس ،

و در وجود خویش آن جا که یابند ،

و در عرفان خویش آن جـــا که شناسند ،

همــــــــــــه جــــــــــا بـــــا شمـــــــــــــــا است ،

هـــــــــر جـــــــــــــــــــــــا کــــــــــه باشیـــــــــــــــــــد ،

نه جای گیر است به حاجت ولی جای نما است به رحمت ،

عرشِ خـــدا جویـــــــــان را ساختـــــــه ، نه خـــدا شنـاســـان را !

خدا شناس اگر بی او یک نفس زند زنّـــار دربندد ( ملحد و کافر شود )

ای در دو گیتی فخرِ زبــانِ من ؛

ای شغــــلِ دو جهــــــــــانِ مـــــــن ؛

نه نثـــــــارِ یافتِ تــــو را جــــــــــان است !

و نه شناختِ مَنَت (من ات) تو را زبان است !

بیننده ی تــــــــو در دیـــــــــدار نهــــــــان است !

و جوینده ی تـــو نه به زمین و نه به آسمان است !


 الهــــــی ؛ 

 

ای راهِ طلـب حقیقــت ،

چه راهی ؛ که گام هـای دوستـان در آن والــه  و حیـران شد !

 ای آتشِ محبـت حــق،

چـه آتشی ؛ که جـان هـای عـزیـزان تـو را هیــزم شــد !

 ای قبلــه بســم الله ،

چه قبلـه ای ؛ که هـرکه روی در تو آورد دمـار از روزگارش درآوردی !

آن کــدام دل است که آتشخانــه ی حسـرت تـــو  نیست؟

 و آن کـدام جـان است که در چنگال بـاز قهـر تـو نیست؟


 الهــــــی ؛

 

اگر مستـم و اگر دیـوانــه ام ،

 از مقیمــــــان ایـــن آستـانــــــه ام ،

 آشنائی با خود ده که از کائنــات بیگانه ام ! 


 الهــــــی ؛

در سر خمــار تــو داریم ،

در دل اســرار تــو داریــــم ،

و به زبـــــان ثنـــای تــو داریم ،

اگر گوئیــم ثنـــای تــو گوئیـــــــــم ،

و اگر جـوئیـــم رضــــای تــــو جوئیـــم

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (656 ) 

ســوره 5 : انعـــام ( مکّی  ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )


    ( قسمــت چهــارم )


آفــــــاقِ فقـــــر


 

 ( جزء هفتــم صفحه 128 ـ آیه 2   ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

هُوَ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن طِینٍ ثُمَّ قَضَى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُّسمًّى عِندَهُ ثُمَّ أَنتُمْ تَمْتَرُونَ

 

تفسیر لفظی :

اوست کسى که شما را از گِل آفرید ، آنگاه مدتى را [براى شما عمر] مقرر داشت ،

و اجل حتمى نزد اوست ، با این همه [بعضى از] شما [در قدرت او] تردید مى‏ کنید

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

این آیت اشارت است به این که ؛ 

آدم از دو چیــــز آفـــریــــده شده :

طینت و رُوحانیت ،

طینـــت او خَلقـــــــــی ،

و رُوحانیت او امـــری است ،

طینت او به دست خود ساخت ،

و رُوحانیت او به امر خود پرداخت ،

در آدم هم گِلــــــزار بود هـم گُلـــزار ،

و گِـــــــــل محــــلّ گُــــــــــل بـــــــــــــــود ،

لکن با هر گُلــــی خــــــــــاری آفـــــریــــــــده ،

چنان که با آدم ابوالبشر (ع) ، خاری چون ابلیس ! 

با ابراهیــــم خلیــــل (ع) ، خــــــــاری چون نمــــــرود ! 

با موســــی عمــــــران (ع) ، خـــــاری چــــــون فرعـــــون ! 

و با عیسی مسیح (ع) ، خاری چون جهودان و کاهنان یهود ! 

و با محمّـــــــد مصطفـــی (ص) ، خـــــــاری چــــون ابــــوجهــــــل !

 

نوشته اند :

چون آدم (ع) در فردوس برین آرامش یافت ، و راست بنشست ! گمان برد که همیشه او را همان پرده ی سلامت می باید زدن ! از درگاه عزت خطاب رسید : ما می خواهیم از تــــو مـــــردی سازیم ، تو چون عروسان به رنگ و بوی بهشت قنــــاعت کردی !

 

چون زنان تا کَی نشینی در امید رنگ و بوی


همت اندر راه بنـــد و گام زن مردانــــــه وار


ای آدم ؛ دست از گردن حــــوّا بیرون کن ، که تو را دست در گردن نهنـــگ عشق می باید کردن !

و با شیـــر شریعت هم کاسه باید شدن ! از سرِ صفات هستی برخیز ، که تو را با قدم ریاضت  

و با پای افزار ملامت به آفــــــاقِ فقـــــر سفر باید کرد ، در آن خاک دان ( زمین ) رو ،

و بنشین به ویرانه ای ، و قناعت کن به نانی و جامه ای تا مــــردی شَوی !


جان فشان و راه کوب و راد زیّ و مرد باش


تا شوی باقی چو دامن برفشانی زین دَمَن


ای آدم ؛ نیــــک نگر تا خــــودبیــــن نباشــــــی ، و دست از خــــود بیفشـــــــانی ،

که آن فرشتگان که در پرده ی تسبیح گوئی نــــوای سُبّـــــوُحٌ قُــدُّوس زدند ،

خودبیـــــــــن بودنـــــد ، و دیـــــــده در جمــــــــــال خـــــــــــود داشتنــــد ،

لاجرم باطن آنان را از بهر شـــــرف تـــــو ، از عشــق تهی کردیم ،

و تــــــــو را از قعـــر دریــــای قــــدرت از بهر آن برکشیدیم ،

تا بر پرده ی عصیان خویش نوای ندامت و توبه زنی !

که ؛ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّــــوّابِیــــــــــنَ . 

 

دور باش از صحبت خودپرورِ عادت پرست


بوسه بر خاک کف پای ِ ز خود بیــــزار زن !

 



موضوع :


<   <<   131   132   133   134   135   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *