منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2005583
  • بازدید امروز: 100
  • بازدید دیروز: 80
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید         

  

 جـــام بـــلا

 

( جزء اول ـ صفحه 7 )

 

بســـم الله الـرحمــن الــرحیــم

 

41 ـ وَ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلْتُ مُصَدِّقًا لِّمَا مَعَکُمْ  وَ لاَ تَکُونُواْ  أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ

وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ 

ایمان آورید به آنچه فرو فرستادیم از کتاب و پیغام ، که گواه کننده کتاب شما است!

و نخستین کافر به این کتاب مباشید ، و آیات مرا به اندک بهاء مخرید ،

و رشوت مَسِتانید تا سخنان مرا پنهان کنید و از خشم من و عذاب من پرهیزید.

 


اصل تقـــــوی پرهیـــــــزکاری است

و متقیـــان سه گروهنـــــد:

مهینه ، میانه ، کهینه ،

مهینه آن است که نعمت به شکایت نیالاید،

میـــانه آن است که خدمت بر ریــــا نیـــالاید،

و  کهینه آن است که تــوحید خود به دام شرک نیالاید.

 

42 ـ وَ لاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَکْتُمُواْ الْحَقَّ وَ أَنتُمْ تَعْلَمُونَ

 

حق را به باطل میامیزید ، و راستی و حق را (پیغمبری محمد ص) کتمان نکنید

در حالی که شما می دانید (که او رسول خدا است)

.

43 ـ وَ أَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَ آتُواْ الزَّکَوةَ وَ ارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِینَ

 

نماز را بر پا کنید و زکات بدهید و با نمازگزاران نماز گزارید

.

44 ـ أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ

وَ أَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ

مردم را به نیکی امر می کنید و خود را فرو می‏ گذارید و فراموش می ‏کنید

در حالی که کتاب مرا می‏ خوانید آیا پس در نمی یابید؟


 

45 ـ وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ وَ إِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِینَ

 

یاری بخواهید به شکیبائی و نماز که این باری گران و امری بزرگ است

مکر بر شکسته دلان و تیمار داران و فروتنان !


خداوند به صبر یعنی روزه امر کرد تا شره و حرص از میان ببرد

و به نمـــــاز فرمـــــــــان داد تا خشـوع و خضـــوع آرد.

 

حظّ نفس و غذای دل در هم میامیزید

که با یکدیگر نسازند

خداوند دل، به حقِّ حق مبسوط است

و بنده نفس به حظ نفس مربوط ،

پس به یک دگر کی رسند؟

دنیا خسیس است و عقبی نفیس،

با یک دگر چون می سازند؟

دوستی خالق، سعادت ابــــدی و ازلــــی است

و دوستی مخلوق وبــــــال نقـــــدی،

در یک دل چون بهم آیند؟

خویشتن پرستی و خدا پرستی یک دگر را ضدند،

در یک نهـــــاد چگونــــــــه جمع شوند؟


مهــر خود و یــار مهربانـت نرسد

این خـواه گر آن که این و آنت نرسد

 

 

45 ـ وَ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ ...

 

فرمان آمد که ای پیغمبر ؛

امت خود را بگوی که در کارها صبر کنید تا بمراد برسید،

هر که صبر مردان ندارد، گِرد میدان مردان نگردد !



پای این مردان نداری جامه مردان مپوش


برگ بی برگی نداری لاف بی خویشی مزن!

 

مهتر عالم و سید فرزند آدم

از آن ساعت که گام در این میدان نهاد

یک دم او را بی غم نداشتند

چون کار به غایت رسد

و از هر گوشه بلا به وی روی نمود

آهی برآورد و گفت :

هیچ پیغمبر به اندازه من آزار ندید

فــوراً خطاب از مصـــــدر جـــــلال آمد

که ای مهتـــر بنــــدگان ؛ 

کسی که شاهد دل و جان وی ما باشیم

 هـرگـــز از بــــــار بــــــــلا ننـــــــــالد

و چون هرچه در خزانه غیب زهر اندوه بود

همه را یک کاسه کرده

بر دست وی نهـــــادنــــــــد

و از این راز پـــــرده برداشتند

و به او گفتنــــــد :

ای مهتــــــــــر پیمبـــــــــران ؛

زهـــــــرهـــا بر مشاهــــــده مـــا نـــوش کن!


هرکه در این درگــه مقـرّب تــر است


جـــام بـــلا بیشتــرش می دهنـد


 

ار دستت از آتش بُوَد ، مــــا را ز گل مفرش بُوَد


هرچ از تو آید خوش بُوَد ، خواهی شفا خواهی الم

 

 

 

السلام علیــک

 

یا اباصــالح المهـــدی 

 

همه مشکلات مـــــا

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است  

 

ای محبــوب دل هـا ؛ ای منجی انســان هـا ؛

هـر ســال را به این امیـــد آغاز می کنیم

 

که شـایـد تـــــو در این ســـال بیــــایی

و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــــایی

برای تعجیل در فرج مبارکتــــان دعا می کنیم

 

 

کارت پستال درخواستی طراحان

 

 

دعا می کنیم این سال که با جمعـه آغـاز

 و با جمعــــــه پــایـــــــــان می یابد ،

 

 و نیمـــــه شعبــــانش هم جمعــــه است 

 

 

و رهبــــر معظم انقلابمان آن را

سال اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی

 نام گذاری فرموده اند

 

سـال فـرج مبـارک مولایمان باشد 

 

تا هم اقتصـــــاد جهــــــــانی شکوفا شود

و هم فرهنگ اسلامی بر جهان حکم فرمــا شود

ان شاءالله تعالی



موضوع :


بســم الله الــرحمـــن الرحیـــم

 

نشانه فضــل و جوانمردی

 

 

 


وَ مِنْهُمُ الَّـذِینَ یـؤذُونَ النَّبی وَ یقُـولُــونَ هُــوَ اُذُنٌ...

 

( آیه 61 سـوره تـوبـــه )


منافـقــان زبان عداوت دراز کردند،

 

خواستند که در شمایل و صفات مصطفی(ص) عـیـب جویند!

 

آنچه عـیـن کرم بود و نشانه فضل و جوانمردی،

 

به طعـن بیرون دادند و گفتند:

 

محمّــد(ص) نیکـــــــــو خـــــــــــوی است،

 

محمّـــد (ص) « اُذُن » است !

 

( «اُذُن» کسی که دهان به گفته دیگران دارد)

 

آنچه را گویند می شنود و گـوش می دهد!

 

مصـطـفـــی(ص) ایشان را به رمـــــز پاســخ داد که :

 

مـؤمـن عـزیـــز و کـریــم است

 

و فاسقِ فاجـر ذلیل و لئیم است

 

و خـداونــد فــرمود:

 

بگـو ای محـمــد(ص) ؛ گـــوش دادن من به ســـود شما است!

 


ایشان در واقعه غدیر در این مورد چنین فرمودند : 

 

... و نیز از آن روی که منافقان بارها مرا آزار رسانده

 

تا بدانجا که مرا « آُذُن » ( سخن شنو و زود باور [دهن بین] ) نامیده اند،

 

بخاطر همراهی افزون علی با من و رویکرد من به او ، و تمایل و پذیرش او از من ،

 

تا بدانجا که خداوند در این موضوع آیه ای فرو فرستاد :

 

« و از آنانند کسانی که پیامبر خدا را می آزارند

 

و می گویند او سخن شنو و زود باور است.

 

بگو آری سخن شنو است بر علیه آنان که گمان می کنند

 

او تنها سخن می شنود لیکن به خیر شماست،

 

او (پیامبرص) به خـــــدا ایمـــــان دارد

 

و مؤمنان را تصدیق می کند و راستگو می انگارد »

 

و اگر می خواستم نام گویندگان چنین سخنی را بر زبان آورم ،

 

و یا به آنان اشارت کنم ، و یا مردم را بسوی شان هدایت کنم ،

 

( که آنان را شناسائی کنند) می توانستم ،

 

لیکن سوگند بخدا درکارشان کرامت نموده لب فـــــرو بستـــم .

 

اِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَـتَــهُ یُصَـلّـُـونَ عَـلَـی النَّبِیُّ

یا اَیُّهَـــا الَّـذِینَ آمَنُــوا صَـلّـُـوا عَـلَـیــهِ وَ سَلِّـمـُوا تَسـلِـیـمـاً

 

یادداشت برگزیده [ بهار امید و عشق (کلیک) ]



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (668 ) 

ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )


  ( قسمــت شانــزدهـــــم ) 

  

حــقّ نبــــــوّت

   ( جزء هفتــم صفحه 133 ـ آیه 51   )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ أَنذِرْ بِهِ الَّذِینَ یَخَافُونَ أَن یُحْشَرُواْ إِلَى رَبِّهِمْ  

لَیْسَ لَهُم مِّن دُونِهِ وَلِیٌّ وَ لاَ شَفِیعٌ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ

 

تفسیر لفظی :

  

و به وسیله این [قرآن] کسانى را که بیم دارند

که به سوى پروردگارشان محشور  شوند هشدار ده

 [چرا] که غیر او براى آنها یار و شفیعى نیست باشد که پروا  کنند  

  

تفسیر ادبی و عرفانی :

  

خــــوف در این جا به معنی دانش است ،

و ترسنده در حقیقت آن است که دانش ترس دارد ،

که ترسبی دانش ، ترس بیگانگان است ،

و دانش بی تــــــــرس ، دانش زندیقـــــان است ،

و تــــــرس با دانش ، صفت مؤمنـــان و صدیقــان  است .

 

صفت درویشان صحابه و اصحـــاب صفّـــه ،

هم تــــرس بود هـــــم دانش ،

هم اخــــلاص بود هم صــــــــدق ،

 

رسول خــــدا (ص) روزی ایشان را دید که انـــدوه دیــــن  به جان و دل پذیرفته ،

با درویشی و ناکامی ساخته ، ظاهری شوریده و باطنی آسوده ،

قلاده ی معیشت و نعمت گسسته ، راز ولی نعمت به دلشان پیوسته ،

چشمهاشان چون ابر بهاران و روی هاشان چون ماه تابان ،

همه در آن صفّـــه صف کشیده ، و نور دلشان به آسمانها پیوسته !


رسول خــــدا (ص) که آن سوز و ناز  و  راز و نیاز ایشان را دید فرمود :

بشارت باد به شما ای صاحبان صفّــــه ،

هریک از شما که به وضع حالیه ی خود راضی باشد

در روز قیامت از دوستان و رفیقان من است .

زهی دولت و کرامت ! زهی منقبت و مرتبت !

از عهد آدم تا آخر عالَم ، کِه را از اولیاء و اتقیاء دارای این منزلت است ،

قدرِ شریعتِ مصطفی را ایشان دانستند و حق نبــــــوّت او را گزاردند ،

خداوند ایشان را متواری وار و درویش صفت در پناه خویش بداشت ،

این ها هریک از قبیله ی خود جدا شده ،

از بیم آن که خلق در ایشان آویزند و از حق مشغول دارند ،

روی صفّــــه ی مسجد پیامبـــــر (ص) جای گزین شدند ،

چه ؛ دانستند که هرکس به خلق مشغول شد از حــــقّ باز ماند .

 

هزار سال پیش از آن که این درویشان ! ( اصحاب صفّـه ) به عالَم وجود بیایند ،

خداوند به پیغمبران بنی اسرائیل از ایشان خبر می دهد و می فرماید :

مرا در آینده بندگانی هستند که :

 

مرا دوست دارند و من هم ایشان را دوست دارم ،

ایشان مشتــــاق منند و من مشتـــــــاق ایشان ،

ایشان مــــــــرا یاد کنند و من ایشان را یـــاد کنم ،

نظر ایشان به مـــن است و نظر مــــن به ایشان !

 

عجب کاری است کار دوستان ، و طُرفه بازاری است بازار ایشان !

پیش از آن که در وجود آرَد ایشان را جلوه می دهد ،

و چون در وجود آمدند ، در خلوت به راز و نازشان می پرورد !

آن گاه با ناکامی و بی مرادی روزشان به سر می برد .

 

شیخ انصــــاری گفت :

روزی در بادیه می شدم ، درویشی را دیدم که از گرسنگی و تشنگی چون خیالی

گشته و سر تا پای او خونابه گرفته ، به تعجب در وی نگریستم !

و خــــدای را یاد همی کردم ،

ناگهـــان چشم باز کرد و گفت : این کیست که امروز در خلوت ما رحمت آورد ؟

در این حال ناگهان از سرِ وجــــــدِ خویش برخاست و خود را بر زمین زد !

و مشاهده ای در پیش داشت ! جان نثــــــــار همی کرد ! و گفت :

 

مــن پـــــــای بــــرون نهــــادم ز میـــــان

 

جــــــان داند با تــــو و تـــو دانی با جـان

 

در کوی تــو گر کشته شوم باکی نیست

 

کو دامن عشقی که بر او چاکی نیست؟

 

یک عاشــــق آزاده نبینی به جهــــــــان

 

کز بــــادِ بـــــلا بر ســـرِ او خاکی نیست!

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (667 ) 

ســوره 5 : انعـــام  ( مکّی  ـ  165  آیه دارد  ـ جزء هفتم  ـ  صفحه 128 )


  ( قسمــت پانــزدهـــــم )


دریای عشق 


( جزء هفتــم صفحه 132 ـ آیات 41 و 42   ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

41 ـ بَلْ إِیَّاهُ تَدْعُونَ فَیَکْشِفُ مَا تَدْعُونَ إِلَیْهِ إِنْ شَاء وَ تَنسَوْنَ مَا تُشْرِکُونَ


تفسیر لفظی :

بلکه تنها او را مى‏خوانید و اگر او بخواهد رنج و بلا را از شما دور مى‏گرداند

و آنچه را شریک [او] مى‏گردانید فراموش مى‏کنید

تفسیر ادبی و عرفانی :

رمزی است در این آیت که عارفان در اول کار و در بدایت حال ، به سوی حق گریزند ، و دل در خلق نبندند ، و اسباب نبینند ، ولی عامّه ی خلق در اسباب پیچند ، و دل در خلق بندند ، و به عاقبت چون از خلق نومید شوند به حــــقّ باز گردند .

جنیـــد گفت :

آن کس که خدا را به خواندن پیش داشت (ایاه تدعون) و دعوت خلق را پس داشت ، اشارت است به این نکته ی لطیف ، که بنده به اجابت حق به دعا رسید ، نه به دعاء خود به اجابت نائل شد !

هم چنان که گویند : عارف طلب حق را از یافتن یافت ، نه یافتن را از طلب یافت ! که فرمود :

مَن طَلَبَنِی وَجَدَنِی ... هرکس که مرا طلب کند می یابد ...

 


42 ـ وَلَقَدْ أَرْسَلنَآ إِلَى أُمَمٍ مِّن قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ


و به یقین ما به سوى امتهایى که پیش از تو بودند [پیامبرانى] فرستادیم

و آنان را به تنگى معیشت و بیمارى دچار ساختیم تا به زارى و خاکسارى درآیند


ما به امّت های پیش از تو (ای محمّد) پیمبران فرستادیم ، و راه را بر آن ها فرو بستیم ، تا یکبارگی از همه هستی  دور گردند ، و با صحبت ما پرداختند ، و مهر دل بر ما نهادند ، این است حال آنان .

 

از کلیات شمس تبریزی


مجنون را دیدند در طواف کعبه بی خود گشته و بی آرام شده ، و دریای عشق در سینه ی او موج بر اوج زده و دست به دعا برداشته و می گوید :

بار خدایا ؛عشق لیلی در دلم بیفزای ! و بلای مهر او یکی هزار کن !

گویند : پدر وی که امیر قبیله بود او را گفت : ای مجنون تو را دشمنان بسیارند ، چند روزی پنهان شو مگر تو را فراموش کنند ، و این سودا بر لیلی کمتر شود ، مجنون برفت و روز سوم باز آمد و پدر را گفت : ای پدر معذورم دار که عشق لیلی همه راه ها را به ما فرو گرفته ، و جز به سر کوی لیلی راه به جائی نمی برم .

هرکسی محراب دارد هر سوئی

باز محراب سنــائی کوی توست

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (666 ) 

 

ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )


( قسمــت چهــاردهـــــم ) 

 

عُــودِ محبّــت

  

  

 

     ( جزء هفتــم صفحه 132 ـ آیه 40 ) 

 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


قُلْ أَرَأَیْتُکُم إِنْ أَتَاکُمْ عَذَابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السَّاعَةُ أَغَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ


تفسیر لفظی :

 

بگو به نظر شما اگر عذاب خدا شما را در رسد یا رستاخیز شما را دریابد

اگر راستگویید کسى غیر از خدا را مى‏ خوانید  

  

تفسیر ادبی و عرفانی :

  

مسکین فرزند آدم که قدر این لطف را نمی داند ،

و بزرگیِ این عزت نمی شناسد ،

در این آیت ، هم اظهــار عزت و جلال و بی نیازیِ خود از بندگان است ،

هم تعبیه ی لطف و افضال و نثــــار رحمت بر ایشان ،

می فرمایـــــــــد :

اگر به خداوندی خود از روی عدل بر این مردم بطشی نمایم ،

کیست که آن بطش (سختگیری) را از آنان باز دارد و به فریاد ایشان رسد ؟

اگر از کمین گاه غیب  عَلَمِ رستاخیـــز بیرون آریم ، این بندگان کجا گریزند ؟

و دست به دامنِ کِه زنند ؟ و کِه را خوانند ؟

آن گاه به کَرَم خود جواب می دهد که :

هم مرا بخوانید و مرا دانید و کشف بلا از من بخواهید ، که قادرِ بر کمـــال منم ،

و مُفضِلِ با نـــوال منم ، دوست نیکوکار و یار نیکو خواه منم !

 

در اخبارِ داوُد (ع) است که خداوند به او فرمود :

 

ای داود ؛  به زمینیان بگو چرا نه با من دوستی گیرند ، که سزاوار دوستی منم ،  

من آن خداوندم که با جُـــودم بُخـــل نیست ،

و با علمم جهــــل نه ،

و با صبـــرم عجـــز نه ،

و در صفتــــم تغییر نه ،

و در گفتم تبدیـــــل نیست ،

رهی را بخشنده و فراخ نعمتم ،

هرگز از فضل و کرم برنگشتم ،

و در ازل رحمت وی بر خود نبشتم ،  

عُود محبّت سوختم تا دل او به نور معرفت افروختم .


ای داوُد ؛ بندگان را نگر !  

نعمت از دست مـــــا است دیگران را سپاس گزارند !

دفع بلا از مـــــا است دیگری را می بینند !

پناهشان حضرت مـــــا است به دیگری پنــــاه می برند !

آری ؛ بروند و بگریزند و به آخر هم باز آیند !

 

تو را باشد هم از مــــن روشنـــائی

 

بسی گردی و پس هم با من آئی !

 

ای داود ؛من دوست آنم که او مرا دوست دارد ،

  

من رفیـــق آنـــم که او مـــــــــرا رفیــق است ،

 

هرکه مرا جوید یابد ، و او که مرا یابد سِزَد که بنــــازد !

 

  

 

شیــــخ انصـــاری گفت :

 

ای حجت را یاد ، و انس را یادگار ،

 

خود حاضری ما را جستن چه به کار ؟

 

الاهـــی ؛

هرکس را امیـــدی است و امیــــد رهی دیـــــدار !

 

رهی را بی دیدار نه به مزد نیــاز است نه با بهشت کار !


 

مـــرا تا باشد این درد نهـــانی

 

تو را جویم که درمانم تو دانی

  



موضوع :


<   <<   126   127   128   129   130   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *