سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2000376
  • بازدید امروز: 245
  • بازدید دیروز: 150
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1180 )                                                                          

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 25 : فـرقــان ( مکّی ـ 77 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


  ( قسمت سوّم )


اُنـس وصــال

 

 

   ( جزء هیجدهم صفحه 361 آیه20 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْوَاقِ

وَ جَعَلْنَا بَعْضَکُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ کَانَ رَبُّکَ بَصِیرًا


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

و پیش از تو پیامبران [خود] را نفرستادیم جز اینکه آنان [نیز] غذا مى‏ خوردند و در بازارها راه مى ‏رفتند،

و برخى از شمـــــــــا را براى برخى دیگــــــر [وسیله] آزمایش قرار دادیم ؛

آیا شکیبایى مى ‏کنید ؟ و پروردگار تو همواره بیناست


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

حضرت امام جعـفـرابن محمد الصادق(ع) فـرمودند:

خـداونــد پیغمبری را مبعوث نکرد جز آنکه ؛

ظاهـر او را مانند مردم قرار داد ،

که با آنها به مقتضای بشر بودن ، غـذا می خـورد ،

لیکـن راز خود را از ملاحظه ی بشری دور ساخت ،

زیرا راز پیغمبران در روح مشاهـدت است ،

که هـرگز از آنها جــدا  نمی شود .

 

... وَ جَعَـلـنــــــا بَعـضَکُـــم لِبَعـضٍ فِـتنَـــــةً...

 

پیمبران که در ظاهـر به حکـم بشر بودن

در خورد و خواب با مردمند ،

در باطن به صـفـت مشاهـدت با حقّ انـــد!

و در انس وصــــال بی حجـابنـــد !

مصطفی (ص) چون خود را با بشریت نگــریست ،

خــود را چون ایشان دید !


و گفت : اَنا بَشَرٌ مِثـلُکُـــم !


و چون با خصوصیات نبـــوت و عـزت رسالـت نگـریست


گفت : لَستُ کَاَحَدِکُــم !

 

و چنانکه بر جهانیان برتری داشت ؛

بر پیغمبران هم برتری فضیلـت داشت .

برهان پیمبری پیمبران از راه دیده ها درآمد ،

و برهان نبوت محمّـــد(ص) از راه دلها درآمد ،

برهان پیمبریِ ابراهـیـم معجزه ی آتش بود!

و از موسی یــــد بیضــــاء

و از عیسی زنده کردن مرده ،

اینها همه آشکارا بودند ،

لیکـن برهان معجزه ی مصطفی(ص) ،

دوستـــــــان را بوستــــــــــــان

و مستان شربت محبت را گلستـــــــــان بود!

که خـداونــد فرمود :


بَل هُــوَ آیاتٌ بَیِّناتٌ فِی صُــدُورِ الَّـــذینَ اُتُــوا العِــلــمَ




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1179 )                                                                        

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 25 : فـرقــان ( مکّی ـ 77 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


  ( قسمت دوّم )


جمـال نبـوّت




   ( جزء هیجدهم صفحه 359 آیه 7 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم  

وَ قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ

لَوْلَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیرًا


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

و گفتند این چه پیامبرى است که غذا مى ‏خورد و در بازارها راه مى ‏رود ،

چرا فرشته‏ اى به سوى او نازل نشده تا همراه وى هشدار دهنده باشد ؟


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :


 

و از کمال تواضع او بود که مشرکان می گفتند :

این چه پیامبری است که طعام می خورد و در بازارها راه می رود ! ؟

و به دست خویش طعـــام به خانه می برد ؟

و با درویشان و گدایــــان می نشیند ؟

مشرکان او را به این اخلاق پسندیده ،

و خصال ستوده ، عـیـب می گفتنـد ،

و طعـن می زدند !

از آن سبب که دیــده هاشان خیره شده ی انکار بود ،

و به بیماری کفـر آلوده ،

و هـرگـز توتیــای صدق نیافته ،

لاجرم جـمـال نبـــوّت و عــــزّت رسـالـت ؛

از دیده های نامحرم آنان در پرده ی غیرت شد ،

تا هــرگــز او را ندیدنـد و چنانکه بود نشناختند !


[ و آنان هم که شناختند و پذیرفتند ، جایگاه و قدر خاندان وی را نشناختند ، هم خود به ضلالت افتادند

و هم دیگران را گمراه کردند ، و از نعمت وجود فرزندان گرامی آن دُرّ عالَم وجود بی نصیب ماندند ،  

آن خلیفه ی غاصب (مآمون عباسی) هم که ظاهــراً قـــــــدر و شآن و مقــــام امــــــام هشتم ،  

علی ابن موسی الرضــا علیه آلاف التحیة والثناء  را شناخت ،

برای محکم کردنپایه های خلافت غاصبانه ی خود ، از آن وجود ذیجود بهره جست !

نه در تقویت ایمان خود و برقراری خلافت عدل علوی !

و نصایح دلسوزانه ی امــــــــام رئوف را بکار نبست و نشان داد که :


عاقبت گرگ زاده ، گرگ شود / گرچه با آدمی بزرگ شود ! ]

 


 

افسـر سلطــان گل پیـدا شــد از طـرف چمن


مقدمش یا رب مبارک باد بر سـرو و سـمــن


خاتم جــم را بشـــارت بــاد حسن خاتمش


کِاسم اعـظـم کرد از او کـوتاه دست اهرمن

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید         ( 1178 )                                                                            

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 25 : فـرقــان ( مکّی ـ 77 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


( قسمت اول )


خــال اقبـــال



 

 ( جزء هیجدهم صفحه 359 آیه 1 )

بسم الله الرحمن الرحیم 


تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا


 

 

   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

بزرگ [و خجسته] است کسى که بر بنده خود فرقان [ کتاب جدا سازنده حق از باطل ] را نازل فرمود

تا براى جهانیان هشدار دهنده‏ اى باشد


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

نام خـداونـدی مقتـدر و مُقَـدِّر ،

فـاطـر و مدبّـر ،

خالـق و مصـوّر ،

اول است و آخـر ،

باطن است و ظاهـر ،

خـداونـدی که دل هــا به یاد او بیاسود ،

و سـرها  به یافت نشان او بیفروخت ،

و جان ها به شهود جمـال و جـلال او آرام گرفت ،

خـداونـدی که هرکس به او پیوست از دیگران ببرید !

و هرکس قرب او طلبید چه گویم که از محنت ها و بلیَّـت ها چه دید!


تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ ...

                         نوشته اند که ؛

تفسیر کلمه ی تبارک بر سه وجه است :

یک ؛ ثنائی به ذکر او و حقّ او ؛

دو ؛ ثنائی به ذکر او و وصف او ،

سه ؛ ثنائی به ذکر احسان او و فضل او با بندگان او .

ثناء اول ؛اشارت است به وجود احدی و کَون سرصمدی ،

ثناء دوم ؛اشارت است به صفات سرمدی و عزّت ازلی ،

ثناء سوم ؛اشارت است به کارسازی و بنده نوازی و مهربانی .


شرط بندگی آن است که ؛

چون حمد و ثناء آغاز کند ؛

و زبان خویش به ستایش او بگشاید ؛

مجرّد و منفرد گردد ،

نه بر دل ؛ غباری ،

نه بر پشت ؛ باری ،

نه در سینه ؛ آزاری ،

نه با کس ؛ شماری ،

جامه ی جفا چاک کرده ،

لباس وفا دوخته ،

از دو عالَم رمیده ،

و با دوست آرمیده !

که گفته اند :

دانی که دل کَی خوش بُوَد ؟

آن گاه که حقّ ؛ ناظر بُوَد !

دانی که دل کَی خوش بُوَد ؟

آن گاه که حقّ ؛ حاضر بُوَد !

 

[ پس ای جوانمرد ؛ اگر همیشه حقّ را ناظر و حاضر بدانی ، همیشه دلت خوش بُوَد ]


... الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ ...

سـیّـدی که منشور تقــدّم دو جهان در کمــــر کمال داشت ،

و خال اقبال به رخسار جمال ،

هزاران نقطه ی نبوت در پیش براق او ؛

« راه دهید راه دهید» می گفتند ،

و خود از غایت فـروتنی در عالـم بندگی ؛

بر خـرکی مختصر می نشست ،

و اگر غلامی سیاه او را دعـوت می کــرد اجابت می نمود !

گاهی مرکب او براق انوار ،

و گاهی خرکی مختصر که از لیف ؛ پالان و افسار !

آری مرکب مختلف ،

اما راکب در هرحال با یک حال ؛

و بر یک صفت و یک همت و یک ارادت بود !


حُسن تو فــزون است ز بینائی ما

              

 راز تو بــرون است ز دانــــــائی ما


( اَلّلهُمّ َصَلّ ِعَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّل فَرَجَهُم ) 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1177 )                                                                            

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 24 : نــور ( مدنی ـ 64 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


  ( قسمت چهاردهــــم )


حقـایـق تـوحیــد


 

 ( جزء هیجدهم صفحه 357 آیه 55 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَایُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

بدان که خلفای زمین که در این آیت به آنها اشارت شده سه گروهند :

که هر گروهی را در خداشناسی و توحید مقامی معلوم است ؛ و در اظهار بندگی حدّی محدود !

نخست ؛ علمای اسلامند

و فقهای شریعت خیرِ انام ، و حافظان ملّت و ناصحان امّت ؛

حدّ ایشان در اظهار بندگی ، تا طمع معرفت و خوف عقوبت بیشتر نباشد ! و نتیجه ی توحید ایشان ، مقصور بر سلامتِ این جهان و عافیت آن جهان است ! اسلام و ایمانشان از الطافِ حقّ است ، لکن با اعراضِ نفسانی و شواهدِ جسمانی ممزوج است ، فطرت آنان مغلوب اوصاف بشریت ، حیات آنان در معرضِ رسوم و عادت ، در عالَم عبودیت ، ایشان را گوینده ی لا اله الا الله گویند ، ولی از عالَم حقایق محجوب باشند !

گروه دوم ؛ که آنان را خاصّگیانِ مملکت وجود گویند ؛

قوام ایشان به اخلاص طاعت ، و صحّت ارادت ، و صدق افتقار ، و حسن نیّت است ، که از شوائب اغراض و حظوظ نفس دورند ، لکن دست بشریت ، آینه ی صفات ایشان را به دیده شان عرضه می کند ، تا قیام خویش را بر بساط توحید ببینند ، لیکن چون اوقات خویش را بر بساط هستی می بینند ، از دیدن خود در آینه ی صفا معذورند ، و از عالَم نیستی و فنا دور ! رؤیت صدق و مطالعه ی شواهد اخلاص ، میان آنها و عالم نیستی سدّی گشته ، و تا مرد به عالم نیستی نرسد ؛ حقایق توحید رو به وی ننماید !

گروه سوم ؛خاصّ خاصّانند ؛

که به اقامت حق قائمند نه به قیام خویش ! حیات ایشان به فتوح تجرید است نه به روح تجنید ، از حول و قوّت خود آزاد ، و از اراده و قصد خویش رها ! در دائره اعمال و احوال ؛ ننمایند ، و منشور سعادت و شقاوت نخوانند ، و از سرا پرده ی غیبشان بیرون نیارند ! و در جرائدِ محو و اثباتشان ثبت نکنند ! مَثَل ایشان با قهر ربوبیّت ؛ مَثَل گوی است در خمِ چوگان سلطان ! خواه گوی به راست اندازد خواه به چپ !

 گروه اول ؛ مخلصانند و همه از او بینند !

گروه دوم ؛ عارفـــانند و همه به او بینند !

گروه سوم ؛ خاصّــانند و همه او را بینند !

گروه اول و دوم ؛ در شواهد خدمتند و از زحمت تفرقه باز نرسند !

و سومین گروه ؛ در عین صحبت به نقطه ی جمع رسیده اند ، که یک نفس در صحبت بودن بهتر از هزار سال در خدمت زیستن است !

 

در خبر است که موسی چون خواست به مناجات رود ، در محله های بنی اسرائیل می گشت و از مردم قصه می پرسید تا در حضرت عزت بیشتر به مناجات و مکالمه پردازد و این کار موسی تفرقت بود ، ولی محمّد مصطفی(ص) نقطه ی جمع آستان خدا بود ، که او را به استدعای قصه ها حاجت نبود ، بلکه ربّ عزّت خود به او فرمود : نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ !



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید         ( 1173 )                                                      

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 24 : نــور ( مدنی ـ 64 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


    ( قسمت دهــــم )


مـردان خــدا



 

     ( جزء هیجدهم صفحه 355 آیه 37 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ

وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمى دارد

و از روزى که دلها و دیده ‏ها در آن زیر و رو مى ‏شود مى‏ هراسند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

این آیت صفت مردانی است که ؛

کسب ظاهر ، ایشان را از یاد خدا باز ندارد ،

ظاهرشان با مردم و باطنشان در شهودِ اسماء و صفات حق ،

مردانی که ؛ طلب ؛ ایشان را عدیل ،

ذکر خدا ؛ ایشان را دلیل ،

مهر خدا ؛ ایشان را سبیل ،

و دنیا در چشمشان قلیل است !

مردانی که ؛ ذکر خدا ؛ ایشان را شعار ،

مهر خدا ؛ ایشان را دثار ،

درگاه لطف خداوند ؛ ایشان را قرار ،

و همّت شان ؛ منزّه از اغیار ،

جمال فروس اند و زینت دارِ قرار ،

مغبوطِ مهاجر ، و محسودِ انصار ،

و چون همی راه روند ؛

زمین کند به ایشان افتخار !

مردانی که ؛ نه بر سر ؛ تاج و کلاه ،

نه در دل ؛ جز دوستیِ الله ،

نه در کوی دوست ؛ کسی با آنها همراه ،

آنانند نواختگان حضرت رحمن ،

دل شان پیوسته به حقّ نگران ،

نشست شان به خاک ،

خفت شان به مغاک ،

روح شان در عالم افلاک ،

دست شان بالین ،

و خانه شان مسجد است .

فقر و فاقه ؛ ایشان را زیان ندهد ،

به یک اشارت چشم ؛ جهانیان را باران دهند !

و یک نظرِ دلشان ؛ کافران را هزیمت کنند !

و به یک اندوهیدنشان ؛ جبریل را فرا راه کنند !

که ؛ آنان همیشه مورد نظر و منتظر بصرند !


ذوالنون مصری گوید :

زمانی باران نیامد ، و مردم به غایت ، رنجور بودند ؛ و دچار قحط شدند ، گروهی به طلب باران ( نماز استسقاء ) بیرون شدند ، من نیز به موافقت همراهشان شدم ، در راه عارفی را دیدم ، گفتم : خلقی بدین انبوه که بینی گرد آمده و دستهای نیاز به درگاه بی نیاز برداشته ، باشد که تو نیز اشارتی کنی ! همان دم آن مرد سر به آسمان کرد و گفت : خدایا ؛ به حق سخنی که شب گذشته در میان رفت ؛ و به حق رازی که دوشین در میان بود ... هنوز سخن عارف تمام نشده بود که باران باریدن گرفت ! تا بدانی که اشارت دوست نزد دوست عزیز است !

[ سالها پیش (شاید حدود پنجاه سال قبل) ، جمعی از مردم به رسم همیشگی در کنار کوچه نزدیک مسجد محل مان نشسته بودند ؛ شخصی که به ... مؤمن مشهور بود برای انجام فریضه عصر به مسجد رفت ، یکی (شاید به طعنه) به او گفت : مسجد میروی دعا کن باران هم بیاید ! ( آن سال خشکسالی بود و آن ساعت هوا کاملا آفتابی ) مؤمن به مسجد رفت و مردم سرگرم گفتگو ، از هر دری سخنی ، تا این که یک دفعه هوا منقلب شد ! و بارانی شدید باریدن گرفت ! به نحوی که دیگر هیچ کس به فکر آن مؤمن نبود و هرکس جایی برای خیس نشدن می جست ! آن قدر باران بارید که تمام کوچه ها را آب گرفت ! و پس مدتی آرام شد و هوا به حال قبلی برگشت و آفتاب شد ! دقایقی بعد مؤمن از مسجد بیرون آمد ، در حالی که با کوچه ها و زمین خشک رفته بود و اینک همه جا خیس بود ! مؤمن راه خود را گرفت و رفت ! و کسی هم به او توجهی نکرد ! وقتی که رفت یک نفر در میان جمع گفت : مؤمن کار خود را کرد و رفت ! آن گاه همه دریافتند که باریدن باران در آن هوای آفتابی چه حکمت و علت داشت ! ( حقیر از اول تا آخر این جریان در آن جا حضور داشتم و هرگز فراموش نمیکنم) ]


مــردان خـــدا پرده ی پنــــدار دریدند


یعنی همه جا غیر خـــدا هیچ ندیدند


هر دست که دادند از آن دست گرفتند


هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند !



موضوع :


<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *