سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1989309
  • بازدید امروز: 44
  • بازدید دیروز: 36
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(446)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت پنجــاه و هفتــم) 

 خلـوت مستـــان

( جزء دوم صفحه 25 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

164 ـ إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ  وَ النَّهَارِ

وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ  النَّاسَ

وَ مَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا

وَ بَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخِّرِ

بَیْنَ السَّمَاء وَ الأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

بدان که در آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف شب و روز ، و کشتی که در دریاها سیر می کند ،

با آن چه مردمان را سود مند باشد ، و آن چه که خداوند از آسمان آب بر زمین فرو می فرستد ،

تا زمین مرده را زنده کند ، و پراکنده کند ، در آن از هر جنبنده که هست ،

و گرداندن بادها از هر سوی ، و ابری که میان زمین و آسمان است ،

این ها همه نشانه های روشن و آشکار برای گروه خردمندان است .

 

( ادامه مطلب از یادداشت قبل )

جز او خداوندی نیست ،

جز او کسی سزاوار پرستش نیست ،


خداوند در این آیت ،

عموم خلق را به خود راه می نماید ،

تا در عجایب ملکوت آسمان و زمین ،

و در صنایع و بدایع بَــرّ و بحــر نگرند !

و صانــــــع را بشناسند ،

و به یگانگی او اقرار آورند ،

چون نظر عـــــوام به مصنوعات است ،

و نظر خــــواص به صفـــــــــات ،

و نظر پیغمبران و خاص خاصان به ذات خداوند است ،

این آیت ها در آفرینش است ،

ولی زیرکان در می یابند تا بدانند !

بینایان در می یابند تا ببینند !

 از هر سو به جانب حق راه است ،

رونده می باید !

همه جهـــان خوان بر خوان است ،

خورنده می باید !

و جمــال حضرت در کشف است ،

نگرنده می باید !

مرد باید که بــوی داند برد

ورنه عالَم پر از نسیم صباست !


 

... لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

 

این ما و من ی جمله ز عقل است و عقال است

در خلوت مستـــان نه من ی هست و نه مــائی

( امام خمینی قدس سرّه )

 

عقــل ، عقــــــال دل است ،

یعنی دل را از غیر محبوب در بند آرد!

و از هوس های ناشایست باز دارد !

به مذهب بعضی ، عقل نــــــور است ،

و در دل جای دارد نه در دماغ !

شرط خطاب است نه موجب خطاب !

فایده عقــل آن است که :

دل به وی زنده گردد !

پس هرکه را عقــل نیست ،

در شمار زندگان نیست !

گویند : خداوند عقــل را بیافرید

و او را گفت : برخیز ، برخاست !

گفت : بنشین ، بنشست !

گفت : بیــا ، بیامد !

گفت : برو ، برفت !

گفت : ببین ، بدید !

آن گاه گفت : به عزت و جلال من

که از تـو شریف تــر و گرامی تــر نیــافـریـدم،

پس عقل را از این نوازش عُجبی ( خودبینی) پدید آمد !

خداوند او را گفت :

ای عقل ؛ باز نگر تا چه بینی !

باز نگریست ، صورتی دید از خود نیکوتر !

و جمالی از خویش خوب تر !

گفت : تو کیستی ؟

گفت : من آنم که تو بی من به کار نیائی !

من تــوفیقـــم !


ای عقــل اگر چنــد شریفی دون شو

وی دل به دلی بگرد و خون شو خون شو

در پـرده آن نگــار روز افـزون شـو

بی چشم در آ و بی زبان بیــرون شـو !




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(445)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت پنجــاه و ششــم) 

کمـال زیبـائی و توانـائی

 

 

( جزء دوم صفحه 25 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

164 ـ إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّیْلِ  وَ النَّهَارِ

وَ الْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ  النَّاسَ وَ مَا أَنزَلَ اللّهُ

مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَ بَثَّ فِیهَا

مِن کُلِّ دَآبَّةٍ وَ تَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَ السَّحَابِ الْمُسَخِّرِ

بَیْنَ السَّمَاء وَ الأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ

بدان که در آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف شب و روز ، و کشتی که در دریاها سیر می کند ،

با آن چه مردمان را سود مند باشد ، و آن چه که خداوند از آسمان آب بر زمین فرو می فرستد ،

تا زمین مرده را زنده کند ، و پراکنده کند ، در آن از هر جنبنده که هست ،

و گرداندن بادها از هر سوی ، و ابری که میان زمین و آسمان است ،

این ها همه نشانه های روشن و آشکار برای گروه خردمندان است .

 

آن چه در این آیت است :

همه نشان های یگانگی و یکتائی خداوند است ،

و در هر چیزی نشانی ،

و در هر نشانی برهانی است ،

نخست در آسمان نگر ،

که چگونه بی ستون برپا داشت !

و در هوا ( جَوّ ) به قدرت بداشت !

بار به آن سنگینی ،

بر هوای به آن سبکی به پا داشت !

و شگفت آن که هوای به این لطیفی

چنین باری به این سنگینی چگونه بردارد ؟!


شگفت دیگر :

ابــــــــر بـــدان گرانی

بر بـــاد وزنده آویخته و معلق !

ابــــر بی چشم می گرید !

بــــاد بی پر می پرد !

تنـــــدر بی جان می نالد !

بـــــــرق بی تن می درخشد !

این است کمـــال زیبـــــــائی

و  کمـــال تـــوانـــــــائی سازنده بی چون !

این است لطافـــت و حکمـــت !

این است صنعت و کمال قدرت !

آسمانی به بــــاران گریان !

بــروی چـــرخ گــــــردان !

بــــاد از وی خیـــــــزان !

هزاران چــــــراغ در وی رخشان !

همه در پی یکــدگـــــــر پــــــویـــــــان !

و همه بی زبــان ، آفریننده را تسبیح گویان !

 

شگفت دیگر :

زمیــــــن در میــــــان هـــوا ،

همچون کشتی بر روی دریــــا !

و کشتی چون از وزن (حشو) ناگزیر است ،

زمین را با کوه ها استوار و سنگین ساخت ،

و بالای آن سقف گردان (کرات) آفــــریــــــد ،

و تاریکی و روشنائی را

در شب و روز به وی ارزانی داشت !

تا موجودات جـــانـــــــدار  از آن بهره برند .

 

شگفت دیگر :

کشتی را روی آب آرام ساخت ،

و برای سود آدمی نرم و آرام کرد !

تا آسان روند و در آب فرو نروند ،

و دریابان را به ستاره ها رهبری کرد ،

تا راه کــــــژ (بیراهه) نرود !

و چند پاره چوب به هم بسته ،

تا با موج ها ایستادگی کرده ،

و به فرمـــــــان نــــاخـــــــــــدا برود !

 

 

شگفت دیگر : گیاهان است ،

از درختان و گل ها و میوه ها ،

و جانــــــوران آبی و خاکی ،

و مرغان هوا ، و حشره های زمین ،

که همه و همه نشانه ساخت خداوند یکتا است .

 

در صنــع الــه بی عدد بــرهــان است

در برگ گلی هــزار گـون دستــان است

گرچه خوبی تو بسوی دشت به خـواری منگر

کاندر این ملک چو طاووس به کار است مگس!

 

 

 

این جمعه هم گذشت و نیـــامد !

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

 پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(444)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت پنجــاه و پنجــم) 

پیـداتر از پیــدا

 

( جزء دوم صفحه 24 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

163 ـ    وَ إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ  

خدای شما خدائی است یکتا و یگانه ، و نیست جز او خدائی که اوست بخشنده و مهربان.

این صفت خــــدای یگانـــه ،

در بزرگواری و کاردانی یگانـــه ،

در بردباری و نیکو کاری یگانـــه ،

در کریمی و بی همتائی یگانـــه ،

در مهربانی و بنده نوازی یگانـــه ،

در ذات یگانه ،

در صفات یگانه ،

در نشــــان یگانه ،

در وفا و پیمان یگانه ،

در لطف و نوازش یگانه ،

 در مهر و دوستی یگانه ،

پیـــداتر از هرچه در جهان پیداست ،


و پنهان تر از هرچه در جهان پنهان است !


ای در عالـم عیان تر از هرچه عیـان

پنهان تری از هرچه نهان تر به جهـان

ای دور تر از هرچه بَـرَد بنـده گمان

نزدیک تری به بنـدگان از رگ جـان


گفت : وَ إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ ،

 

شگفت نیست که اضافت خود را به بندگان کرد ،

و ایشان را با خود پیوست ،

نه از آن جهت که

خواست خداوندی خود را به بندگان پیوندی دهد ،

یا بنــــــده سزاوار آن است ،

بلکه از باب کَــرَم و لطف و مهربانی است ،

که چون شایسته کریمی

و یکتائی و بزرگواری و اکرام عطا است . 

 

زانجا که جمال حسن آن دلبر ماست

ما درخور او نه ایم و او درخور ماست !


 

خـدایـــا ؛

شاد به آنیم که تو بودی و ما نبودیم ،

کار تــو در گرفتی و ما نگرفتیم ،

 

خـدایـــا ؛

 

هرچه بی طلب ما به ما دادی ،

به ناسزاواری ما تباه مکن !

هرچه به جای ما کردی از نیکی ،

به عیب ما از ما بریده مکن !

هرچه نه بسزای ما ساختی ،

به ناسزائی ما جدا مکن !

 

خـدایـــا ؛

آن چه ما خود کِشتیم ، به بَر مَیاد !

و آن چه تـــــــو ما را کِشتی ،

آفـــت ما از آن باز دار !


لاَّ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ ... 

 

جز او خـــــداونــــــــدی نیست ،

جز او کسی سزاوار پرستش نیست ،

چنین نوازنده و بخشاینده کسی نیست ،

رحمن است که چون از وی بخواهند بدهد !

رحیم است که چون نخواهند خشم گیرد !


رحمن است که طاعت بنده را بپذیرد ، گرچه کوچک باشد !

رحیـم است که گناهان را بیامرزد ، گرچه بــزرگ بُـوَد !


رحمن است که لطایف انــوار در روی تو پیدا کند !

رحیم است که ودایـع اســرار در دل تـــو ودیعت نهد !


لاَّ إِلَهَ...


راجع به کلمه مقدسه اله ( الاه ) مفسران نوشته اند :


معنی اله آن است که

بندگان و رهیگان به خــــــــــدا نیاز دارند

و حاجت ها از او خواهند ،

و در بلاها به او پناه برند ،

و خداوند به فضل خود همه را کفایت کند .

از جمله نوشته اند :

مردی کنیزکی داشت ، بفروخت ،

ولی دلش دربند او بود ،

و پشیمان شد ،

ولی شرم داشت که راز خود را به کسی بگوید ،

حاجت خویش را بر کف دست خود نوشت

و بر آسمان داشت ،

و گفت : خداونــــدا ؛ 

تو دانی که در دلم چیست ؟

هنوز این سخن تمام نشده بود که

خریدار با کنیزک سر رسیدند !

خریدار گفت : خواب دیدم که فروشنده از اولیاء حق است !

و تعلق خاطر به کنیزک دارد !

آمدم که او را به رایگان به بدهم !

 

جانـــــــان من !

 

 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم

که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی

و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی

 

افضل الاعمال انتظار الفرج


بهترین کارها انتظار فرج مولایمان


محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

پس برای تعجیــــــــــل


در فـــــرج مبارکشــــان زیاد دعا کنیم



 

 

ستمکاران عالَم بدانند


برای انتقــام خـون شهیـدان


و درهم کوبیدن کاخ های استبداد




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(443) 

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت پنجــاه و چهــارم) 

صـدف انسانیّـت

 

( جزء دوم صفحه 24 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

158 ـ  إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ

فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ  أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا

وَ مَن تَطَوَّعَ خَیْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاکِرٌ عَلِیمٌ

 

صفا و مروه از شعائر خداست ، پس هرکس آهنگ حج کند ، یا به زیارت عمره خانه خدا رود ،

بر او گناهی نیست که میان آن دو کوه طواف کند ، و هرکس از خواست دل خویش ،

و با طوع و رغبت طواف کند ، بداند که خدا سپاس دار و داناست .

 

صفــــا اشارت به صفـــای دل دوستان در مقام معرفت ،


و مَـــروَه اشارت به مروّت عارفان در راه خدمت است !


این صفوت و مروّت در نهاد بشریت ،


نشانه توانائی و دانائی خداوند است ،


نه عجب اگر شیر صافی از میان خــــون بیرون آید ،


عجب آن است که این درّ یتیم ،


در بحــــر ظلمــــت بــدارد !


و جوهر معرفت در صدف انسانیت نگاه دارد !

 

گوینـــد :


ذوالنّون مردی را دید که ظاهری شوریده  داشت !


گفت : دلم او را خواست و به ولایت وی گواهی می داد ،


ولی نفس من او را نخواست و نمی پذیرفت !


ساعتی در اندیشه بودم ،


میان خواست دل و نخواست نفس ،


آخر آن جوانمرد به من نگریست و گفت :


ای ذوالنون ؛ صدف انسانیت  را چه می بینی ؟


آن دُرّ بیـــــــن که در درون صـــدف است ،

 

آری چنیــن است !

 

لکن بـــدان که نه در هر صدفی دُرّ و گوهـــر بُـــوَد!


چنان که نه در هر شاخه ای میـــوه و ثمــــر !


و نه در هر چاهی یوسف دلبــر !


و نه بر هر کوهی موسای انــور !


و نه در هر غاری احمـــد مُرسَــل بُــوَد !


و نه در هر دلی یاد دوست مهـــربــان !


و نه در هر جائی مهـــــر جــانــــــــان بُـــوَد !



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(442)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت پنجاه و ســوم)

افــق اعلـی

( جزء دوم صفحه 24 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ

155 ـ  وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَ الْجُوعِ

وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَ الأنفُسِ وَ الثَّمَرَاتِ

وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ


ما ناچار شما را بیازمائیم ، به ترس و گرسنگی و کاستن مال ها و تن ها ، و بشارت ده شکیبایان را

 

لطف خداوند است که هر آیت که در آن

 بنــده را بیـــــم دهد ، و سیــاست نمایــــد ،

هم پیش یا پس از آن ، بنـــده را بنــــوازد و امیــدوار کند ،

چنان که در این آیت او را به بـــلاهای گوناگون سیاست کند ،

آن گاه صــــابـــــــران را بشــــارت دهـــد و نـــــــوازش کند.

 

می فرمایــــد :


بیازمائیــم شما را ؛

گاه به تـــــــرس ،

گاه به درویشی ،

و گاه به گرسنگی ،

گاه به مصیبت ظاهر ،

و گاه به اندوه باطن ،

بلای ظاهری آن است که گاه بُـوَد و گاه نَبُوَد!

تمـــــــام انـــــدوه در بــــــلای باطن  است که :

هرکه به خــــــدا نزدیک تر

و به دوستی او  ســـــــزاوار تر

و به وصـــــــال او شایسته تر ،


انــــــدوه او بیشتر است !

 

چنان که محمّد مصطفی (ص)

نه بر افـــق اعلی طاقــــت داشت

و نه بر بســـاط زمیـــــن !

چونان پــروانــــه در پیش چـراغ !

که طاقت آن که با چراغ بماند نه !

و چاره آن که از چراغ دور مانَد هم نه !


 

 

زبان حال این چنین افراد :


در هجر همی بسازم از شرم خیال

در وصل همی بسوزم از بیم زوال !

پروانه ی شمع را همین باشد حال

گر نسوزد ز هجر سوزد ز وصـال !


 

آری ! هرکه وصـل مــــا خواهد

ناچار باید بـــار محنت کشیدن

و شربت انــــــدوه چشیدن !

آسیه زن فرعون ، حق را خواست ،

و تقـــرّب او را طلب کرد ،

او را چهــار میـــــــخ کردند !

و در چشم وی میــخ آهنین فرو کردند !

و او در آن عذاب می خنـــدید !

 

بشر حافی گوید :


از بازار بغداد می گذشتم ،

یکی را هزار تازیانه بزدند !

که آه نکــرد !

آن گاه او را به زندان بردند ،

از پی وی برفتم ،

از او پرسیدم : این زخم بهر چه بود ؟

گفت : از بهر آن که شیفته عشقــــم !

گفتم چرا زاری نکردی تا تخفیف دهند ؟

گفت : معشوقــــــم به نظـــــاره بـــود !

به  مشاهده معشوق  چنان مستغـــرق بــودم ،


که  پـــــــروای آزار بـــــــــدن  نداشتــم !


گفتم : آن دم که به  دیدار بزرگترین معشوق  رسیــــــده بـــــودی چون بودی ؟


همان دم نعره ای بزد و جـــــان را نثـــار این سخن کرد !


 

یکی درد و یکی درمـان پسنـدد

یکی وصل و یکی هجران پسنـدد

میان هجر و وصل و درد و درمان

پسندم آن چه را جانان پسنـدد



موضوع :


<   <<   6   7      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *