سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1985390
  • بازدید امروز: 31
  • بازدید دیروز: 84
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 624 )    

  [منبع و مأخذ: کشف الاسرار و عدة الابرار خواجه عبدالله انصاری متوفی قرن پنجم هجری]

 

ســوره 5 : مـــائـده  ( مدنی ـ 120آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106)

 

( قسمت اول )


امــرِ شـریعـت

 

 

( جزء ششــم صفحه 106 )

 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

 

1 ـ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَوْفُواْ بِالْعُقُودِ أُحِلَّتْ لَکُم

 بَهِیمَةُ الأَنْعَامِ إِلاَّ مَا یُتْلَى عَلَیْکُمْ غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ

وَ أَنتُمْ حُرُمٌ إِنَّ اللهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ

 

تفسیر لفظی :

 

اى کسانى که ایمان آورده‏اید به قراردادها[ى خود] وفا کنید براى شما [گوشت] چارپایان

حلال گردیده جز آنچه [حکمش] بر شما خوانده شده ، و در حال احرام  نباید آن ها را شکار کنید

و شکارشان را حلال بدانید ، خدا هر چه اراده کند آن بندد و آن گشاید و آن حکم می کند .

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

بندگان را به ندای کرامت برخواند ،آن گاه فرمان داد که به وفای پیمان باز آئید ، و عقدی که بستید و عهدی که کردید بر سر آن عقد و عهد باشید ،

و فرمود : بنده ی من ؛ در برابر تو دو پیمان است ؛

یکی اجابت ربوبیت ما ، و دیگری تحمل امانت ما !

در اجابت ربوبیت مخالفت مکن ، و در تحمل امانت خیانت مکن ! اکنون که به خدائی ما اقرار کردی ؛ کار بر دیگری حوالت مکن ، و در حلال و حرام جز امر شریعت اجابت مکن .

 

... أُحِلَّتْ لَکُم بَهِیمَةُ الأَنْعَامِ ...  

گوشت حیوانات ، بعضی حلال است و بعضی حرام ، بعضی کشتن آن روا ، و آن را گناهی نه ، بعضی کشتن نه روا است ، و طاعتی در میان نه ! تا بدانی که حکم خــــدا  را برگشتنی نه ! و صنع او را علتی نه ! و آدمی را دریافت آن به نیروی خود راه نیست !

 

... اِنَّ اللهَ یَحْکُمُ مَا یُرِیدُ...

 خداوند آن چه خود خواهد بدان حکم کند و آن چه که خود بداند نه کس را بر دانش او آگاهی و نه بر خواست او چون و چرائی و نه از حکم او رهائی !

 

شیخ انصاری گفت :

 

 الاهی ؛

 

همه از حیرت به فریادند و من به حیرت شادم ! به یک لبّیک درب همه ناکامی برخود بگشادم ! دریغا ؛ روزگاری که نمی دانستم تا لطف تو را دریازم ،

 

 الاهی ؛

 

 در آتش حیرت آویختم ، چون پروانه در چراغ ! نه جان رنج تپش دیده ، نه دل اَلَم داغ !

 

 الاهی ؛

 

در سر آب دارم و در دل آتش ! در باطن ناز دارم و در ظاهر خواهش ، در دریائی نشستم که آن را کران نیست ! به جان من دردی است که آن را درمان نیست ! دیده ی من بر چیزی آمد که وصف آن به زبان نه !

 

بیدلان گویند که این سخن زیبا نیست

خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست !

 

دهه ی مبارک فجر

بر ملت بزرگ ایران اسلامی

تبریک و تهنیت باد
 


موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 630 )   

 

ســوره 5 : مـــائـده ( مدنی ـ  120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106)

  

( قسمت ششـــم )

  

میوه تلخ و شیرین

 

 

  

 ( جزء ششــم صفحه  113 ـ آیه 27  )

 

بِســـمِ اللهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

  

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا  قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِن أَحَدِهِمَا

وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ  قَالَ لأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ  الْمُتَّقِینَ

 

تفسیر لفظی :

 

و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ایشان بخوان هنگامى که

[هر یک از آن  دو] قربانی یى پیش داشتند ، پس از یکى از آن دو

پذیرفته شد و از دیگرى پذیرفته  نشد [قابیل]  گفت‏ حتما تو را

خواهم کشت [هابیل] گفت ‏خدا فقط از تقواپیشگان  مى ‏پذیرد

  

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

قصه ی دو برادر است از یک پدر و یک مادر ، یکی صاحب دولت بر بساط ولایت ،  آن یکی از بی دولتی در مغاک وحشت ، چه توان کرد ؟ کار نه به آن است که یکی تنبل و کسل و دیگری فعال و با نشاط ! کار به آن است که خود در ازل چه رفته ؟ مثال آن دو برادر مثال دو شاخ درخت میوه ای است که :

یکی میوه ی شیرین دهد و دیگری میوه ی تلخ ،

تلخ هم از همان خورده که شیرین خورده !

تلخ را جرمی نبوده که تلخ آمده ، و شیرین را کاری نکرده که شیرین آمده !

آن را به ارادت آمد و این را به مشیت !

نه آن را به ظاهر علت است و نه این را وسیلت !

 

خدایا ؛

آن را که نخواستی جون آید ؟ و آن را که نخواندی کَی آید ؟ ناخوانده را جواب چیست ؟ و ناکِشته را از آب چیست ؟ تلخ را چه سود اگرش آب شیرین در کنار است ؟ و خار را چه حاصل از این که بوی گلشن در کنار است ؟

 

آری ؛ نسَب ، نَسَبِ تقوی است ، و خویشی ، خویشیِ دین ، سلمان با محمّد (ص) هیچ خویشی نداشت و شد سلمانٌ مِنِّی اهلَ البیت ! و از شمار اهل بیت رسول الله (ص) شد ! و بولهب عموی پیامبر (ص) بود و بیگانه گشت ! و تَبَّت یَدا شد !

 

28 ـ لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ یَدِیَ  إِلَیْکَ

لأَقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ

 

هابیل ، قابیل را گفت : اگر تو مرا بکشی ، من تو را نکشم ، که تو را حسد دادند و مرا تقوی ! و تقوی نگذارد که من تو را بکشم ، ولی حسد تو را بر آن دارد که مرا بکشی ! تو مقهوری از روی قدرت و عزت ! و من مأمورم از روی لطافت و رحمت !

 

گویند : گناه آدم (ع) از حرص بود ، و گناه قابیل از حسد ، و گناه ابلیس از کبر ! حرص حرمان آرَد ، حسد خذلان ، و کبر اهانت و لعنت !

حرمان ، درماندن از بهشت است ،

و خذلان ، باز ماندن از دین ،

و اهانت ، راندن از حضور است !

 

آدم هرچند از بهشت باز ماند و به ظاهر عقوبتی می نمود ، اما از روی حقیقت سبب کمال و معرفت و تمامی کار او بود ، که از حضرت عزت ( جَلَّ جلاله ) خطاب آمد که

 ای آدم : ما می خواهیم از تو مردی بسازیم ، ولی تو چون عروسان به ناز و نعمت قناعت کردی ،

مردان بدین صفت نباشند ، و دل به ناز و نعمت نبندند ،

کارِ مردان ، دیگر بُــوَد و کار به ناز پروران ، دیگــر !

 

سالروز ورود پر خیر و برکت امام خمینی (ره) به وطن 

دهه ی مبارک فجر را که آغاز حکومت اسلامی

و زمینه ساز انقلاب جهانی مهدی (عج)

و طلایه تشکیل حکومت جهــــــانی اســـــــلام است

را به همه هموطنان گرامی تبریک و تهنیت عرض می نمائیم

 

رنج دوران برده ایم را کلیک کنید

رنــج دوران برده ایم !



موضوع :


 نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 629 )  

 

ســوره 5 : مـــائـده ( مدنی ـ  120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106 )

 

 ( قسمت پنجـــم )

 

  

چـراغ آشنــائی

  

   ( جزء ششــم صفحه 108  ـ آیه 7 )

بِســـمِ اللهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

 

وَاذْکُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ مِیثَاقَهُ الَّذِی وَاثَقَکُم  بِهِ إِذْ قُلْتُمْ

سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَاتَّقُواْ اللهَ إِنَّ اللهَ  عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ

 

تفسیر لفظی :

 

و نعمتى را که خدا بر شما ارزانى داشته و [نیز] پیمانى را که شما را

به[ انجام ] آن متعهد گردانیده به یاد آورید آنگاه که گفتید شنیدیم

و اطاعت  کردیم و از خدا پروا دارید که خدا به راز دل ها آگاه است

  

تفسیر ادبی و عرفانی :

 

خداوند در این آیت مؤمنان را می نوازد ، و دو چیز به ایشان یاد می دهد ،

یکی نعمت که بر آن ها ریخت ، دیگر پیمان که با ایشان بست ،

 

نعمت ، دل گشادن است و چراغ آشنائی در دل افروختن ،

و دل را خلعت معـــرفت پوشانیدن ،

و این نعمت همان است که فرمود :

اگر شکر آن کنید بر آن بیافزائیم . ( وَ اِن شَکَرتُم لَاَزِیدَنَّکُم )

 

اما پیمان : می فرماید : یاد دارید پیمانی که پذیرفتید ، و امر و نهی که برداشتید ، باری که هفت آسمان و زمین برداشتن برنیارستند و پذیرفتن نتوانستند ، شما دلیری کردید و برداشتید ، آسمان ها و زمین برمیدند ، و از بیم ناتوانی و تقصیر بگریختند و به خداوند زنهار خواستند ، و شما خداوند را بر پذیرفتن آن اجابت و به قبول آن پاسخ گفتند .

 

گروهی گفتند : پیمانی که خداوند با آدمیان بست و آنان شنیدند و اطاعت کردند این بود که سود و زیان آنان را بخرید ، و بهشت به آنان عوض داد ، و قرآن بر آنان حجت کرد تا خدمت کنند ، و به روز گرم روزه دارند ، و به شب تاریک نماز گزارند ، به جان و مال حج و جهاد کنند ، بیماران را عیادت نمایند ، درویشان را حال بپرسند .

 

مال های ایشان را خرید ، تا از سود فراوان ، اندکی بخشند ، و از مایه ی آن ، صدقه و زکات دهند ، و برهنه را بپوشانند ، گرسنه را سیر کنند ، درماندگان را دست گیرند .

 

چون ایشان این پیمان به جای آرند ، تا در این جهان باشند آنان را نکو دارم ، و هنگام مرگ یاری دهم ، و در قیامت رو سفید گردانم ، و از فــزع اکبر در امان دارم ، و عیب ها را بپوشانم ، و از گناهان شان درگذرم ، و حجاب را از چشمشان بردارم ، و دیدار باقی کرامت کنم .

 

الاهی ؛

ای عزیزی که اقبال دوستداران بر سرکوی طلب،

به نعـره عاشقــان تــو است،

و در دریای محبت، به سیـاحت و غوصِ جویندگان تو است،

و در میدان بلا به تاختن شیفتگان تو است.

 

الاهی ؛

ای جمــالی که سوختگان فـراق تو

 مـدح و ثنــای تو را بر دفتـر بی نیـازی تـو،

 به خـون حیـرت نـویسنـد،

الاهی ؛

ای جــلالی که سرگشتگان تو

در راه جـلال تـو منـزل های حیــرت

بر فرق دهشت می گذارند!

 

آن کدام دل است که آتشخانه حیرت تو نیست؟ 

 و آن کدام جان است که در چنگال بـاز قهـر تـــو نیست؟   

 

ماهــا  ،  به کـدام آسمـانت جــویـم 

   

 ســروا ،  به کـدام بوستــانـت جویم

  

حـورا ،  به  کــدام خـان و مانت جـویم

     

 سرگشته منــم که من نشــانت جـویم ! 

  

 

حسن یوسـف کف موسی دم عـیسـی داری


آنچه خوبــــان همه دارند تـــو یکجـا داری


جانـــــــان من !

 

قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم


 

که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی


 

و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی


  برای تعجیل در فرج مبارکتان دعا می کنیم

 

برای سلامتی و خشنودی امــــام و مقتدا و مولایمان


 دو رکعت نمـــــاز مخصوص و یکصــــد صلـــــــوات



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 628 )   

ســوره 5 :مـــائـده ( مدنی ـ  120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106)

 

( قسمت چهــارم ) 

 

فلسفـه طهــارت

 

   ( جزء ششــم صفحه 108 )

بِســـمِ اللهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

  6 ـ یاأَیُّهَاالَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ  فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ  بِرُؤُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُبًا  فَاطَّهَّرُواْ وَ إِن کُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنکُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

 تفسیر لفظی :

اى کسانى که ایمان آورده‏اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [ هر دو پا ] مسح کنید و اگر جنب‏اید خود را پاک کنید [ غسل نمایید ] و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان نزدیکى کرده‏اید و آب نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دست هایتان بکشید خدا نمى‏خواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن مى‏خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس [او] بدارید.

 

تفسیر ادبی و عرفانی : [ بخش دوم ]

گفته اند : طهارت دست و پا از آن رو است که :

خداوند این چهار عضو آدمی را از دیگر جانداران ممتــاز ساخت ،

دست داد تا با آن غذا خورَد ،

صورت داد تا از دیگران برتر و زیباتر باشد ،

سر داد تا در آن عقل جای گیرد ،

و در عقل شرفِ دانائی قرار داد تا رو به کمال رود ،

دو پای داد تا قامت زیبا بر دو پای استوار باشد ،

که دیگر جان داران را از این مزیت ها نیست !

چون این نعمت را بر آدم و فرزندان تمام کرد ، پاکی و پاکیزگی این اعضاء و جوارح را برای سپاس آن نعمت ها از او خواست .

و نیز گفته اند : طهارت سبب آسایش و آرامش است ،

چنان که در قصه ی مریم (س) ، هنگام ولادت عیسی (ع) ، چشمه ی آبی پدید آمد، و مریم از اندوه ولادت و وحشتِ غربت بِرَست .

و طهارتسبب دفع وسوسه ی شیطان است ، که فرمود : هرگاه کسی از شما خشمناک شود ، وضو گیرد تا آسوده شود .

و طهارتباعث کشف بلا و محنت است ، چنان که در قصه ی ایوب (ع) او پا را بر زمین کوبید آب نمایان شد ، و همه ی بلا و محنت و درد و زحمت او با آن آب شستشو و درمان شد .

حکمت این که در نبودن آب ، طهارت را به خاک گردانید آن است که : آدم از آب و خاک آفریده شده ، تا آدمی پیوسته از آن آگاه بوده و شرف خویش را در آن داند ، و شکر این نعمت بجای آرَد .

و آدم از این جهت بر ابلیس شرف یافت که او از خاک بود و این از آتش ! که آتش عیب نما و خاک عیب پوش است ، که هرچه بر آتش نهی سره از نا سره پدید آرَد و مغشوش را از خالص پیدا کند ، لکن هرچه به خاک دهی آن را بپوشاند و عیب آن ننماید !

دیگر آن که آتش سبب قطع است ، و خاک باعث وصل !

با آتش بریدن و کُشتن است ، با خاک پیوستن و داشتن ،

ابلیس از آتش بود لاجرم بگسست ! و آدم از خاک بود لاجرم بپیوست !

طبع آتش تکبر است و سرکشی و شرارت و نابودی ،

و طبع خاک تواضع است و فروتنی و رشد و نمو !

هرچه را در آتش اندازی ، بسوزد و خاکستر شود و بر باد رود !

و هرچه را در خاک نهی ، ریشه بگذارد و رشد کند و بارور گردد !

 

گویند : علت و فلسفه ی تخصیص آب و خاک اندر طهارت آن است که : هرجا آتش افتد زخم آن را به آب و یا خاک بنشانند ،

و مؤمن را دو آتش در پیش است ، یکی آتش شهوت در دنیا ، و دیگری آتش عقوبت در عقبی ، خداوند آب و خاک را سبب طهـــارت وی گرداند تا امروز آتش شهــوت بر او بنشاند ، و فردا آتش عقـوبت !



موضوع :


  نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 627 ) 


ســوره 5 :مـــائـده ( مدنی ـ  120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106)


( قسمت ســـوم )


ایمــان پارسـایـان

 

 

( جزء ششــم صفحه 108 )

بِســـمِ اللهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

6 ـ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ  فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَ امْسَحُواْ  بِرُؤُوسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَینِ وَ إِن کُنتُمْ جُنُبًا  فَاطَّهَّرُواْ وَ إِن کُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنکُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُم مِّنْهُ مَا یُرِیدُ اللهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُم مِّنْ حَرَجٍ وَ لَکِن یُرِیدُ لِیُطَهَّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

 

تفسیر لفظی :

اى کسانى که ایمان آورده‏اید چون به [عزم] نماز برخیزید صورت و دست هایتان را تا آرنج بشویید و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پیشین [ هر دو پا ] مسح کنید و اگر جنب‏اید خود را پاک کنید [ غسل نمایید ] و اگر بیمار یا در سفر بودید یا یکى از شما از قضاى حاجت آمد یا با زنان نزدیکى کرده‏اید و آب نیافتید پس با خاک پاک تیمم کنید و از آن به صورت و دست هایتان بکشید خدا نمى‏خواهد بر شما تنگ بگیرد لیکن مى‏خواهد شما را پاک و نعمتش را بر شما تمام گرداند باشد که سپاس [او] بدارید.


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

طهارت ظاهر سه گونه است :

طهارت از نجاست ،

طهارت از حَدَث و جنابت ،

طهارت از فضولات تن مانند ناخن و موی اضافی و چرک و کثافات .

طهارت باطن نیز سه گونه است :

اول ؛ طهارت تن از گناه :مانند غیبت و دروغ و حرام خوردن و خیانت کردن ،

 و چون این طهارت حاصل شود ؛ بنده آراسته ی فرمانبرداری و خدمتگزاری می شود ،

و این درجه ی ایمان پارسایان است ، و نشان او آن است که پیوسته ذکر حق او را بر زبان است .

دوم ؛ طهارت دل از اخلاق ناپسند : چون عُجب و حسد و کبر و ریا و حرص و عداوت .

که عُجب و خودبینی و خودپسندی آئینه ی روی را خراب کند ،

حسد ارزش آدمی را کم کند ،

تکبر و خودنمائی آئینه ی دل را تاریک کند ،

ریا و خودنمائی چشمه ی طاعت را خشک نماید ،

حرص ، حرمت مردم را از دست دهد ،

عداوت و کینه توزی ، آب الفت را باز بندد و راه آشتی را سدّ کند ،

بنده چون از این آلایش ها پاک شد ، در شمار پرهیز کاران است ،

و نشان وی آن است که : از گناه بگریزد ، و در شُبهت نیاویزد ، و از دوزخ بگریزد .

شیخ انصاری در این باره گوید :

الاهی ؛ هرکس بر چیزی است و من ندانم که بر چه ام ؟

بیم همه آن است که کَی پدید آید ؟ و بیم من آن است که من کدامم ؟

الاهی ؛ پیوسته در گفت و گویم ، تا وا ننمائی در جست و جویم !

از بی قراری در میدان بی طاقتی می پویم ! در میان کارم امّا نمی بویم !

الاهی ؛ مرکب وا ایستاد و قدم بفرسود ، همراهان رفتند و این بیچاره را جز حسرت نیفزود !

سوم ؛ طهارت سر است از سوای خدا ، که فرمود :

بگو خدا و همه را واگذار ، این طهارت امروز حیلت است و فردا جام شراب طهور ،

امروز نومیدی در دل است و فردا نور عیان در جان ،

امروز آب دیده از شوق روان ، فردا آب مشاهدت در جوی ملاطفت روان ،

امروز صبح شادی از مطلع آزادی برآمده ، فردا عنایت در آسمان معاینت ترقی و بلندی یافته ،

نشان این طهارت آن است که مِهـــر دنیا بشُویَد ، و رسوم معمول محو کند ، حجاب تفرقه بسوزد ،

تا دل در باغ اُنس بنازد ! و جان در خلوت با حق پردازد !

عارفی بزرگوار در این باره گفته :

آخر روزی از این طبل برآید آوازی ! و از آن کریم با جان دوستداری رازی !

شگفت کاری و طرفه بازاری ! مؤانست بدون مجانست !

چون هم جنسی نیست این اُنس چیست ؟

چون همانندی نیست این مِهــر چیست ؟

چون تو او را ندیده ای این بی طاقتی چیست ؟

چون انتظار همه محنت است این شادی چیست ؟

چون دیده ی سر از او محجوب است این وجدِ چون آتش چیست ؟

چون در این راه همه بلا است در میان بلا این لذّت چیست ؟

 

هرچند بر آتشم نشانَد غم تو

غمناک شوم گرم نمانَد غم تو

 



موضوع :


<      1   2   3   4   5      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *