سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1989303
  • بازدید امروز: 38
  • بازدید دیروز: 36
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1166 )                                                       

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 24 : نــور ( مدنی ـ 64 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


  ( قسمت سوم )


یک دل و دو محبّت !



 

   ( جزء هیجدهم صفحه 351 آیه11 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم   

إِنَّ الَّذِینَ جَاءُوا بِالْإِفْکِ عُصْبَةٌ مِنْکُمْ لَا تَحْسَبُوهُ شَرًّا لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ

لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَااکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَالَّذِی تَوَلَّى کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذَابٌ عَظِیمٌ


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

در حقیقت کسانى که آن بهتان [داستان افک] را [در میان] آوردند دسته‏ اى از شما بودند .  آن [تهمت] را شرّى براى خود تصور مکنید ، بلکه براى شما در آن مصلحتى [بوده] است ، براى هر مردى از آنان [که در این کار دست داشته] همان گناهى است که مرتکب شده است و آن کس از ایشان که قسمت عمده آن را به گردن گرفته است عذابى سخت‏ خواهد داشت


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

بدان ای جوان که دل های دوستان خدا در پرده ی غیرت است ،

امروز در پرده ی غیرت شنیده ؛

و فردا در پرده ی غیرت دیده !

این که خداوند دل تو را به کس ننماید ؛

از این سبب است که در پرده ی غیرت می دارد ؛

و در حضرت شهود و خلوت عیان ؛

حق را می بیند و حق نیز به او می نگرد !

اگر به غیری باز نِگَــرَد ؛

در حال ، تازیانه ی عذاب بیند !

چنان که عزیز وقت را افتاد :

او جوانی بود خوش وقت ؛ با اراده و تمام و جدّی و پرکار ؛ ناگاه آواز مرغی به گوشش رسید ، به آن مرغ که بالای درختی بود نگریست ، و زیر آن درخت امد ، به انتظار آن که مرغ دوباره بخواند ، و آواز دهد ! ناگهان هاتفی او را ندا داد که کلید عهد ما را باز دادی ، که تو را با غیر ما اُنس افتاد ؟ جوانمرد به خود آمد و آگاه شد !

 

 

 

عارفی بزرگ گوید :

روزگاری به کوه لبنان می گذشتم تا مگر دوستی از دوستان حق بینم ، از میان عزیزانی که آنجا جایگاه دارند ، جوانی از گوشه ای بیرون آمد ، باد سموم او را زده و سوخته ، و ریخته گشته ، چون دیده اش بر من افتاد ، روی بگردانید ! و میان درختان بلوط در شد ، تا خویشتن را از من بپوشد ! من همچنان از پی او می رفتم و می گفتم : ای جوان ؛ مرا کلمه ای فایده رسان ، که به امیدی آمده ام ،

جوان گفت : باز گرد و از قهر خویش بترس ! و بدان که او غیور است ، و در یک دل دو دوستی نپسندد !

چنان که آدم صفیّ دل به بهشت بست و خویشتن را وا داد ، تا ندا آمد که ای آدم ؛ دریغت نیامد که سرِ همت به دولت خانه ی رضوان فرو آری ! و به غیر از ما به چیزی باز نگری ؟ اکنون که به غیر ما باز نگرستی ، رخت بردار و به سرای حکم شو ! و منتظر حکم ما باش !

هم چنین دیده ی خلیل به اسماعیل نگریست ، ندا آمد ای خلیل ؛ ما تو را از بتان آذری نگاه داشتیم تا نظاره ی جمال اسماعیل کنی ؟ اکنون کارد و ریسمان بردار و هرچه جز ما است قربانی کن ! که در یک دل دو دوستی نگنجد !

یعقوب نبیّ که دل به مهر و محبت یوسف داد بود ، چنان یوسف را از وی جدا کردند که تا چهل سال از دوری او در رنج و عذاب بود تا چشمانش سفید گشت ، آن گاه او را ندا آمد که ای نبی خدا ؛ ندانی که در یک دل دو محبت نگنجد ؟ تو گوشه ای از دل خود را به غیر خدا داده ای ! و تا دل را یک دله نکنی از این بلا رهایی نیابی ! پس خدا را بخاطر این تنبّه سپاس گزارد و دل را یکسره به خدا سپرد ! و فراق به پایان رسید !

هم چنین محمّد مصطفی(ص) گوشه ی دل خود را چنان به عایشه مشغول کرد که از وی پرسیدند از میان این مردمان که را دوست داری ؟ گفت : عایشه ! لذا شیطانهای انس و جنّ دست به هم دادند تا داستان جعلی اِفک را در میان انداختند ! و دروغ ساخته ی منافقان بالا گرفت ، و شگفت آن که درب فراست بر محمد(ص) ببستند ! که برائت و بی گناهیِ عایشه بر وی ثابت نگشت ! تا حقیقت آن کار را دانست ! و غیرت قهر خویش براند و نوبت بلا به سر رسید ، و کار به جایی رسید که آن ناز و راز که با عایشه داشت ؛ همه از میان رفت و او به خانه ی پدر شد و بیمار و نالان و سوزان ، گریان گفت : مرا که از راه ناز ، حمیرا می گفت ، این را دیگر نمی گوید ! و با دلی پر درد و جانی پر حسرت به زاری و خواری خود می نگرد و می گوید : هرگز نپنداشتم که کسی به من گمان بد ببرد ! و یا کسی چنین سخنی در باره ی من به زبان آرَد !

رسول الله (ص) نیز از این جریان خیلی مغموم بود ، و با کس سخن نمیگفت ؛ تا آیه اِفک آمد ، و نوبت بلا به سر رسید ! رسول خدا (ص) عایشه را بشارت داد و فرمود : خداوند حکم برائت تو را صادر فرمود !

رسول الله (ص) از این که از آن بلا رسته بود خدای را سپاس گزارد ، و دانست که این واقعه برای آن بود که غیرت خدایی نگذاشت در دل رسولش دو محبت باشد ! که یک دل را جای دو دوستی نباشد !

[ گفته اند که پدر و مادر عایشه را گفتند : نزد پیامبر خدا شو و سپاس گزار ، گفت : به خدا سوگند نزد او نروم و سپاس نگزارم ، بلکه خدای را سپاس گزارم که بی گناهیِ مرا فرمان داد ، و آن دل که به مصطفی(ص) داده بود از آن پس به مهر احدیت داد ! ] [ ولی در صحت این مطلب شبهه ای وارد است که اگر او واقعا مهر به احدیت داد بود پس در واقعه جَمَل چه می کرد ؟ ]

 

 

ای جوانمرد ؛

اگر قاذفانِ عایشه او را نسبت بد نداده و تهمت نزده بودند کجا آیه ی افک نازل شدی ؟ اگر ترسایان ، عیسی را پسر خدا ندانستی کی این کرامت یافتی که بگوید : منم بنده ی خدا ، و کتاب به من داده شده و من پیغمبر خدا هستم ! ....

و اگر مؤمن گناه نکردی آیه ی لا تَقنَطوا مین رَحمَةِ الله نازل نشدی ، که فرمود : ای مؤمنان ؛ از رحمت خدا نا امید نشوید ...

این بود که در ابتدای داستان افک ، خداوند فرمود : مپندارید که آن چه منافقان گفتند برای شما بد بود ، نه ! بلکه همه خیر است ، و اگر بد رفتاری است آنان راست ، به این سبب سزاوار عذابی دردناک شدند ، و شما را همه خوبی و کرامت .



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید         ( 1165 )                                                        

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 24 : نــور ( مدنی ـ 64 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


  ( قسمت دوم )


اهل دوستی و مودت



 

 

 ( جزء هیجدهم صفحه 350 آیه 2 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَجَلْدَةٍ وَلَا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ

إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلْیَشْهَدْعَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

به هر زن زناکار و مرد زناکارى صد تازیانه بزنید و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید

در [کار] دین خـــــــدا نسبت به آن دو دلســـــــــوزى نکنیـــــــد

و بایدگروهى از مؤمنان در کیفر آن دو حضور یابند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

مردمان سه گروهند :

عامه ی مردمند ،

خاصّان حضرتند ،

و خاصّ خاصانند !

عامه ی مردم اگر زنا کنند ؛

حدّ آنها تازیانه است یا سنگسار ،

و زنای خاصّان ؛ منظر چشم است !

که مصطفی(ص) فرمودند :

زنای چشم ، نگاه کردن است ،

و حدّ آن ؛ از هرچه از لذات و شهوات نفس است ،

چشم پوشیدن ! اگر چه مباح بود !

و زنای خاصّ خاصان ؛

اندیشه ی دل است به غیر حقّ ،

چه ؛ اگر دیگری را به سرّ خود آگاه کنند و راه دهند ؛

در طریقت ایشان این کار را زنا شمرند !

و حدّ آنان ، بریدن از علاقه و اعتزال از شرّ و اشرار است !

... وَلَا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ ...

اگر اهل دوستی و مودت با من هستی ؛

با هرکس که مخالف امر و نهی من باشد مخالف باش !

و با هرکس که با آنها موافق شد موافق باش !

که گفته اند :

بر مخالفان امر و نهی شریعت ؛

شفقت بردن چنان است که ؛

از موافقان اعراض کردن و دوری جستن ،

رحم کردن به موجب شرع اسلام نیکو و پسندیده است ،

ولی در مورد مخالفت با شرع ؛ پسندیده نیست !

و بر اقامه ی حـــــــــدّ ، اهمال روا نیست ،

که فرمود :

در مورد دین خدا بر مخالفان رحمت نکنید !


 

نیـــــــایش :

ای کارنده ی غم پشیمانی در دل آشنایان ؛

ای افکننده ی سوز در دل تائبان ؛

ای پذیرنده ی گناهکاران و معترفان ؛

کس باز نیامد تا باز نیاوردی ،

و کس راه نیافت تا دست نگرفتی ،

دست گیر که جز تو دستگیر نیست !

دریاب که جز به تو پناه نیست !

و پرسش ما را جز از تو جواب نیست !

و درد ما را جز ز تو دوا نیست !

و از این غم جز از تو ما را رهانیدن روا نیست !

و نیازهای ما را جز از تو حاجت روا نیست !

با ما هرچه خواهی کن که کرده تو ما را جفا نیست !

بی تو ای دوست کلبه ی ما را صفا نیست !

... وَلْیَشْهَدْعَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ

در موقع اجرای حکم شرع در مورد زنا ؛

باید گروهی از مؤمنان حاضر باشند ؛

تا آنها که از این گناه پاکند ؛

سپاس خدای را بجای آرند ؛

و آنها که وقتی بر ایشان این خطا رفته ،

و خداوند آن را به فضل خود پوشانده ؛

و آنها را رسوا ننموده ؛

بر خود نعمتی بزرگ شمرند ،

و خدای را سپاسگزار باشند ؛

و به زبان عجز و زاری و تضرع و ناتوانی گویند :

خداوندا ؛ هرچند ناپاکیم و نامعذور ؛

و در پرده ی حلم تو مغرور ؛

خداوندا ؛ به توانایی خود به ناتوانی ما نگر ؛

و به مهربانی خود به عجز و بدی ما نگر ؛

و به فضل خود سزای ما را به سزاواری خود ده ؛

و جفای ما را به وفای خودفرو گذار !

اِلاهَنا عامِلنا بِفَضلِکَ وَلا تُعامِلنا بِعَدلِکَ یا کریم



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1163 )                                                          

 

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 23 : مؤمنون ( مدنی ـ 78 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 332 )


( قسمت هفدهم )


بنـای معـرفـت


 ( جزء هیجدهم صفحه 349 آیه 115 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

ولی آیا گمان کرده‏ اید که ما شما را بیهوده آفریده‏ ایم و به سوی ما بازگشت نخواهید کرد!


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

خداوند صاحب جلال ،

قادر بر کمال ،

به جلال و عزّت خویش ،

و کمال قدرت خویش ،

کائنات را به وجود آورد ،

و جامه ی هستی پوشانید ،

تا هستیِ او را بدانند ،

و خدائیِ او را بشناسند ،

و صنع او را دلیل بر کمال علم و قدرت او دانند ،

چنان که ایشان را از کتم عدم ،

بر وفق علم ازلی خود ، در وجود آورد .

داود نبیّ در مناجات خود گفت :

خـــدایـــــا ؛

ذات بی زوال تو مستغنی و بی نیاز از همه ،

نه تو را به کس نیازی ،

و نه تو را از کس یاری ای ،

پس با این اوصاف چرا خلق را آفریدی ؟

و در وجود و آفرینش خلق ، حکمت چیست ؟

ندا آمد : ای داود ؛

من گنجی بودم نهان !

کس مرا ندانسته و نشناخته !

خواستم که مرا بدانند !

و دوست داشتم که مرا بشناسند !

جمله ی ( فَاَحبَبتُ اَن اُعرَف ) ،

( دوست داشتم مرا بشناسند ) ،

اشارت است به این که ؛

بنای معرفت بر محبّت است ،

هرجا که محبت است ، معرفت است ،

و هرجا که محبت نیست معرفت هم نیست ،

خدا را نشناسد مگر کسی که ؛

خداوند خود او را بر سرّ خود آگاه کند !

عبارت و تعبیر ، ترجمان سرّ است ،

و سرّ ، نظاره ی حقّ ،

نخست ببینند ،

آن گاه زبان از آن چه سرّ دید ، عبارت کنند ،

زبان ، نشان اهل معاملت است ،

اما اهل حقیقت را عبارت و اشارت نیست ،

که گفته اند :

هرکه را تجلّیِ سرّ در حقّ حقیقت حاصل است ؛

سرّ او عین مشاهدت ،

و جان او در بحر معاینت غرق است !

چون دوست حاضر بود ،

نشان دادن از دوست ، ترک حرمت باشد !

هرکس را مشاهدتِ باطن ، درست گشت ؛

نخواهد که زبان به تعبیر از آن عبارت کند !

یا ظاهر وی از آن با خبر شود !


هرکه را اسرار حقّ آموختند !


مُهر کردند و دهانش دوختند !



موضوع :


<      1   2   3   4   5      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *