سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1989308
  • بازدید امروز: 43
  • بازدید دیروز: 36
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید         ( 1178 )                                                                            

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 25 : فـرقــان ( مکّی ـ 77 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


( قسمت اول )


خــال اقبـــال



 

 ( جزء هیجدهم صفحه 359 آیه 1 )

بسم الله الرحمن الرحیم 


تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا


 

 

   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

بزرگ [و خجسته] است کسى که بر بنده خود فرقان [ کتاب جدا سازنده حق از باطل ] را نازل فرمود

تا براى جهانیان هشدار دهنده‏ اى باشد


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

نام خـداونـدی مقتـدر و مُقَـدِّر ،

فـاطـر و مدبّـر ،

خالـق و مصـوّر ،

اول است و آخـر ،

باطن است و ظاهـر ،

خـداونـدی که دل هــا به یاد او بیاسود ،

و سـرها  به یافت نشان او بیفروخت ،

و جان ها به شهود جمـال و جـلال او آرام گرفت ،

خـداونـدی که هرکس به او پیوست از دیگران ببرید !

و هرکس قرب او طلبید چه گویم که از محنت ها و بلیَّـت ها چه دید!


تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ ...

                         نوشته اند که ؛

تفسیر کلمه ی تبارک بر سه وجه است :

یک ؛ ثنائی به ذکر او و حقّ او ؛

دو ؛ ثنائی به ذکر او و وصف او ،

سه ؛ ثنائی به ذکر احسان او و فضل او با بندگان او .

ثناء اول ؛اشارت است به وجود احدی و کَون سرصمدی ،

ثناء دوم ؛اشارت است به صفات سرمدی و عزّت ازلی ،

ثناء سوم ؛اشارت است به کارسازی و بنده نوازی و مهربانی .


شرط بندگی آن است که ؛

چون حمد و ثناء آغاز کند ؛

و زبان خویش به ستایش او بگشاید ؛

مجرّد و منفرد گردد ،

نه بر دل ؛ غباری ،

نه بر پشت ؛ باری ،

نه در سینه ؛ آزاری ،

نه با کس ؛ شماری ،

جامه ی جفا چاک کرده ،

لباس وفا دوخته ،

از دو عالَم رمیده ،

و با دوست آرمیده !

که گفته اند :

دانی که دل کَی خوش بُوَد ؟

آن گاه که حقّ ؛ ناظر بُوَد !

دانی که دل کَی خوش بُوَد ؟

آن گاه که حقّ ؛ حاضر بُوَد !

 

[ پس ای جوانمرد ؛ اگر همیشه حقّ را ناظر و حاضر بدانی ، همیشه دلت خوش بُوَد ]


... الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ ...

سـیّـدی که منشور تقــدّم دو جهان در کمــــر کمال داشت ،

و خال اقبال به رخسار جمال ،

هزاران نقطه ی نبوت در پیش براق او ؛

« راه دهید راه دهید» می گفتند ،

و خود از غایت فـروتنی در عالـم بندگی ؛

بر خـرکی مختصر می نشست ،

و اگر غلامی سیاه او را دعـوت می کــرد اجابت می نمود !

گاهی مرکب او براق انوار ،

و گاهی خرکی مختصر که از لیف ؛ پالان و افسار !

آری مرکب مختلف ،

اما راکب در هرحال با یک حال ؛

و بر یک صفت و یک همت و یک ارادت بود !


حُسن تو فــزون است ز بینائی ما

              

 راز تو بــرون است ز دانــــــائی ما


( اَلّلهُمّ َصَلّ ِعَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّل فَرَجَهُم ) 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1177 )                                                                            

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 24 : نــور ( مدنی ـ 64 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


  ( قسمت چهاردهــــم )


حقـایـق تـوحیــد


 

 ( جزء هیجدهم صفحه 357 آیه 55 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَایُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُولَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

خدا به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده‏ اند وعده داده است که حتما آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد همان گونه که کسانى را که پیش از آنان بودند جانشین [خود] قرار داد و آن دینى را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت کنند و چیزى را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید آنانند که نافرمانند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

بدان که خلفای زمین که در این آیت به آنها اشارت شده سه گروهند :

که هر گروهی را در خداشناسی و توحید مقامی معلوم است ؛ و در اظهار بندگی حدّی محدود !

نخست ؛ علمای اسلامند

و فقهای شریعت خیرِ انام ، و حافظان ملّت و ناصحان امّت ؛

حدّ ایشان در اظهار بندگی ، تا طمع معرفت و خوف عقوبت بیشتر نباشد ! و نتیجه ی توحید ایشان ، مقصور بر سلامتِ این جهان و عافیت آن جهان است ! اسلام و ایمانشان از الطافِ حقّ است ، لکن با اعراضِ نفسانی و شواهدِ جسمانی ممزوج است ، فطرت آنان مغلوب اوصاف بشریت ، حیات آنان در معرضِ رسوم و عادت ، در عالَم عبودیت ، ایشان را گوینده ی لا اله الا الله گویند ، ولی از عالَم حقایق محجوب باشند !

گروه دوم ؛ که آنان را خاصّگیانِ مملکت وجود گویند ؛

قوام ایشان به اخلاص طاعت ، و صحّت ارادت ، و صدق افتقار ، و حسن نیّت است ، که از شوائب اغراض و حظوظ نفس دورند ، لکن دست بشریت ، آینه ی صفات ایشان را به دیده شان عرضه می کند ، تا قیام خویش را بر بساط توحید ببینند ، لیکن چون اوقات خویش را بر بساط هستی می بینند ، از دیدن خود در آینه ی صفا معذورند ، و از عالَم نیستی و فنا دور ! رؤیت صدق و مطالعه ی شواهد اخلاص ، میان آنها و عالم نیستی سدّی گشته ، و تا مرد به عالم نیستی نرسد ؛ حقایق توحید رو به وی ننماید !

گروه سوم ؛خاصّ خاصّانند ؛

که به اقامت حق قائمند نه به قیام خویش ! حیات ایشان به فتوح تجرید است نه به روح تجنید ، از حول و قوّت خود آزاد ، و از اراده و قصد خویش رها ! در دائره اعمال و احوال ؛ ننمایند ، و منشور سعادت و شقاوت نخوانند ، و از سرا پرده ی غیبشان بیرون نیارند ! و در جرائدِ محو و اثباتشان ثبت نکنند ! مَثَل ایشان با قهر ربوبیّت ؛ مَثَل گوی است در خمِ چوگان سلطان ! خواه گوی به راست اندازد خواه به چپ !

 گروه اول ؛ مخلصانند و همه از او بینند !

گروه دوم ؛ عارفـــانند و همه به او بینند !

گروه سوم ؛ خاصّــانند و همه او را بینند !

گروه اول و دوم ؛ در شواهد خدمتند و از زحمت تفرقه باز نرسند !

و سومین گروه ؛ در عین صحبت به نقطه ی جمع رسیده اند ، که یک نفس در صحبت بودن بهتر از هزار سال در خدمت زیستن است !

 

در خبر است که موسی چون خواست به مناجات رود ، در محله های بنی اسرائیل می گشت و از مردم قصه می پرسید تا در حضرت عزت بیشتر به مناجات و مکالمه پردازد و این کار موسی تفرقت بود ، ولی محمّد مصطفی(ص) نقطه ی جمع آستان خدا بود ، که او را به استدعای قصه ها حاجت نبود ، بلکه ربّ عزّت خود به او فرمود : نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ !



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید         ( 1173 )                                                      

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 24 : نــور ( مدنی ـ 64 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


    ( قسمت دهــــم )


مـردان خــدا



 

     ( جزء هیجدهم صفحه 355 آیه 37 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ

وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

مردانى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمى دارد

و از روزى که دلها و دیده ‏ها در آن زیر و رو مى ‏شود مى‏ هراسند


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

این آیت صفت مردانی است که ؛

کسب ظاهر ، ایشان را از یاد خدا باز ندارد ،

ظاهرشان با مردم و باطنشان در شهودِ اسماء و صفات حق ،

مردانی که ؛ طلب ؛ ایشان را عدیل ،

ذکر خدا ؛ ایشان را دلیل ،

مهر خدا ؛ ایشان را سبیل ،

و دنیا در چشمشان قلیل است !

مردانی که ؛ ذکر خدا ؛ ایشان را شعار ،

مهر خدا ؛ ایشان را دثار ،

درگاه لطف خداوند ؛ ایشان را قرار ،

و همّت شان ؛ منزّه از اغیار ،

جمال فروس اند و زینت دارِ قرار ،

مغبوطِ مهاجر ، و محسودِ انصار ،

و چون همی راه روند ؛

زمین کند به ایشان افتخار !

مردانی که ؛ نه بر سر ؛ تاج و کلاه ،

نه در دل ؛ جز دوستیِ الله ،

نه در کوی دوست ؛ کسی با آنها همراه ،

آنانند نواختگان حضرت رحمن ،

دل شان پیوسته به حقّ نگران ،

نشست شان به خاک ،

خفت شان به مغاک ،

روح شان در عالم افلاک ،

دست شان بالین ،

و خانه شان مسجد است .

فقر و فاقه ؛ ایشان را زیان ندهد ،

به یک اشارت چشم ؛ جهانیان را باران دهند !

و یک نظرِ دلشان ؛ کافران را هزیمت کنند !

و به یک اندوهیدنشان ؛ جبریل را فرا راه کنند !

که ؛ آنان همیشه مورد نظر و منتظر بصرند !


ذوالنون مصری گوید :

زمانی باران نیامد ، و مردم به غایت ، رنجور بودند ؛ و دچار قحط شدند ، گروهی به طلب باران ( نماز استسقاء ) بیرون شدند ، من نیز به موافقت همراهشان شدم ، در راه عارفی را دیدم ، گفتم : خلقی بدین انبوه که بینی گرد آمده و دستهای نیاز به درگاه بی نیاز برداشته ، باشد که تو نیز اشارتی کنی ! همان دم آن مرد سر به آسمان کرد و گفت : خدایا ؛ به حق سخنی که شب گذشته در میان رفت ؛ و به حق رازی که دوشین در میان بود ... هنوز سخن عارف تمام نشده بود که باران باریدن گرفت ! تا بدانی که اشارت دوست نزد دوست عزیز است !

[ سالها پیش (شاید حدود پنجاه سال قبل) ، جمعی از مردم به رسم همیشگی در کنار کوچه نزدیک مسجد محل مان نشسته بودند ؛ شخصی که به ... مؤمن مشهور بود برای انجام فریضه عصر به مسجد رفت ، یکی (شاید به طعنه) به او گفت : مسجد میروی دعا کن باران هم بیاید ! ( آن سال خشکسالی بود و آن ساعت هوا کاملا آفتابی ) مؤمن به مسجد رفت و مردم سرگرم گفتگو ، از هر دری سخنی ، تا این که یک دفعه هوا منقلب شد ! و بارانی شدید باریدن گرفت ! به نحوی که دیگر هیچ کس به فکر آن مؤمن نبود و هرکس جایی برای خیس نشدن می جست ! آن قدر باران بارید که تمام کوچه ها را آب گرفت ! و پس مدتی آرام شد و هوا به حال قبلی برگشت و آفتاب شد ! دقایقی بعد مؤمن از مسجد بیرون آمد ، در حالی که با کوچه ها و زمین خشک رفته بود و اینک همه جا خیس بود ! مؤمن راه خود را گرفت و رفت ! و کسی هم به او توجهی نکرد ! وقتی که رفت یک نفر در میان جمع گفت : مؤمن کار خود را کرد و رفت ! آن گاه همه دریافتند که باریدن باران در آن هوای آفتابی چه حکمت و علت داشت ! ( حقیر از اول تا آخر این جریان در آن جا حضور داشتم و هرگز فراموش نمیکنم) ]


مــردان خـــدا پرده ی پنــــدار دریدند


یعنی همه جا غیر خـــدا هیچ ندیدند


هر دست که دادند از آن دست گرفتند


هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند !



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1171 )                                               

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 24 : نــور ( مدنی ـ 64 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


  ( قسمت هشتــــم )


نـور ایمـان و تـوحیـد



 

   ( جزء هیجدهم صفحه 354 آیه 35 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم   

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ... یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ  


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

خدا نور آسمان ها و زمین است ...‏ خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى ‏کند


 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

 

در آثار منقول آمده که ؛

یکی از دانشمندان اسلام در جنگ با روم اسیر رومیان شد ، و پس از آزادی ، مدتی در آن جا بماند ، روزی رومیان را دید که همگی در بیابانی گرد ْآمده اند ، سبب پرسید ؛ گفتند در اینجا اسقفی است که سالی یک بار از صومعه بیرن آید ، و مردم را پند دهد ، و امروز روز میعاد است ، که مردم برای شنیدن پند اسقف آمده اند ، و آن دانای مسلمان هم با رومیان در آن جا حاضر شد ، گویند سی هزار کس بودند ، اسقف به منبر شد ، و خاموش نشست ! مردم تشنه ی سخن وی بودند !

گفت : سخن گفتن من بسته شده ! بنگرید مگر غریبی از اهل اسلام در میان شما است !

گفتند ما نمی دانیم و کسی را نمی شناسیم ،

اسقف به آواز بلند گفت : هرکس از کیش محمّد است از جا برخیزد !

مسلمان گوید : من ترسیدم و تغافل کردم !

اسقف گفت : اگر شما او را نمی شناسید ، و او خود را نمی شناساند ، من او را می شناسم ! پس از آن در روی مردمان ، نیک نگریست ، و چون چشمش بر عالِم مسلمان افتاد ، با شتاب گفت : او این است ! همان کسی را که من می جویم !

ای جوانمرد ؛ برخیز و نزد من بیا ! که با تو سخن دارم !

بلند شدم و نزد او رفتم ،

پرسید : تو مسلمانی ؟

گفتم : آری ،

گفت : از دانایان آنها هستی یا از نادانان ؟

گفتم : به آن چه دانم عالِمم ، و آن چه را ندانم متعلّمم ! و در شمار نادانان نیستم !

گفت : تو را سه مسئله می پرسم ، مرا جواب ده ،

گفتم : تو را جواب دهم به دو شرط ! یکی آن که بگویی مرا چگونه شناختی ؟ دیگر این که من نیز سه مسئله از تو می پرسم ، مرا جواب دهی ،

 اسقف آهسته سر بر گوش من نهاد و گفت : تو را از نور ایمانت شناختم ! که نور ایمان و توحید تو درخشیدن داشت !

آن گاه پرسید : پیغمبر شما می گوید : در بهشت درختی است که شاخه ای از آن در هر کاخی هست ! نظیر آن در دنیا چیست ؟

گفتم : مانند آن درخت در این دنیا ، آفتاب است که به سرا و کویی پرتو افکَنَد !

گفت : راست گفتی ،

پرسید : پیغمبر شما گفته : بهشتیان آب و غذا خورند و آنان را هیچ حَدَثی (ادرار و مدفوع) نباشد ! مانند آن در دنیا چیست ؟

گفتم : بچه در شکم مادر غذا می خورد و حَدَث ندارد !

گفت راست گفتی ،

پرسید : رسول شما گفته که یک حبّه صدقه و یک ذرّه احسان در دنیا ، در قیامت کوهی بزرگ باشد ! در دنیا نظیر آن چیست ؟

گفتم : بامدادان که آفتاب برآید و شام گاهان که فرو روَد با خود سایه ای در عقب گذارد که به ذات خویش کوتاه بوَد ولی چون پیش آفتاب بداری دراز باشد ! و بسیار و بزرگ نماید !

گفت راست گفتی !

آن گاه من از او پرسیدم :

بهشت چند درب دارد ؟ گفت : هشت درب

گفتم جهنم چند درب دارد ؟ گفت : هفت درب !

پرسیدم بر درب بهشت چه نوشته ؟

اسقف از این سئوال در سکوت بماند !

رومیان گفتند : جواب ده ، تا این مرد بیگانه نگوید که اسقف نتوانست جواب گوید !

اسقف گفت : اگر ناچار به جوابم  ، پس با صلیب و زنّار راست نمی آید ! آن گاه زنّار را بگشاد و صلیب را بیفکند ، و گفت :

روی درب بهشت نوشته شده : لا اِلهَ اِلاّ اللهُ محمّدٌ رسولُ الله ، نیست خدائی جز خدای یگانه ، و محمّـــد(ص) فرستاده ی او است !

رومیان چون این بشنیدند ، اسقف را دشنام دادند و بر وی سنگ بیانداختند ،

آن گاه اسقف به مسلمان گفت : آیتی از قرآن بخوان ،

من این آیه را خواندم : وَاللهُ یَدعُوا اِلی دارِالسَّلام .

اسقف چون آیه را شنید بگریست و گفت :

ای مردم ؛ بدانید که پرده از چشم ما برداشتند ، و به زودی هفتصد فرشته با هودج آیند و ارواح ما شهیدان را به آسمان برند ، و من یقین دارم که از شما ها هفتصد نفرتان مسلمان شوند و اکنون در این کرامت من نگرند !

آن گاه گروهی از رومیان زنار گشودند و صلیب شکستند و مسلمان شدند ، ولی باقی مردم بر آنها تاخته ، آنان را با اسقف همگی بکشتند .

چون کشتگان را شماره کردند ، بی کم و زیاد هفتصد نفر بودند !

مقصود از بیان این حکایت این است که ؛

نورِ مؤمنِ موحّد ، در میان مشتی کافرِ منکر ، می تافت ،

تا اسقف بدید و آن مؤمن را بشناخت و آن واقعه به وقوع پیوست !




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1169 )                                                      

آدرس این وبلاگ در تلگرام  َ        

https://telegram.me/adabvaerfan

سوره 24 : نــور ( مدنی ـ 64 آیه دارد ـ جزء  هیجدهم ـ صفحه 350 )


  ( قسمت ششم )


خلعـتِ نـــور

 

   ( جزء هیجدهم صفحه 354 آیه 35 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ

فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ ، کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ

لَاشَرْقِیَّةٍ وَ لَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ، نُورٌ عَلَى نُورٍ

یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ


   ترجمه لفظی آیه شریفه :

 

خدا نور آسمان ها و زمین است مثل نور او چون چراغدانى است که در آن چراغى و آن چراغ در شیشه‏ اى است

آن شیشه گویى اخترى درخشان است که از درخت‏ خجسته زیتونى که نه شرقى است و نه غربى ،

افروخته مى ‏شود نزدیک است که روغنش هرچند بدان آتشى نرسیده باشد روشنى بخشد ،

روشنى بر روى روشنى است‏ خدا هر که را بخواهد با نور خویش هدایت مى ‏کند

و این مثل ها را خدا براى مردم مى‏ زند و خدا به هر چیزى داناست

 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیه شریفه :

... نُورٌ عَلَى نُورٍ ...

بنده تا در این مقام ها باشد،

 بسته ی روش خویش است،

اکنون باز کشش حق آغاز کـنـد،

جذبه ی خـــــــدائی در پیوندد ،

 نــورها دست در هم دهـنـد:

نــور عظمت و جلال ،

نــور لطف و جمال ،

 نــور هیبت ،

نـــور غـیـرت ،

نـــور قـربت ،

کار بجائی رسد که عـبـودیت در نور ربوبیت ناپدید شود ،

و این انوارِ قربِ پروردگار در همه ی عالم ،

جـز محـمـــد مصطفی(ص) را نیست

که او کُلِّ کمال است

و جمله ی جمال و قبلـه ی افضال !

 مصطفی(ص) در باره ی این نـــور فـرموده:

عالمیان مشتی خاک بودند ؛

در تاریکیِ خود بمانده ،

و در نهاد تیرگی سرگردان مانده ،

و در پرده ی آفـریدگی نا آگاه مانده !

همی از آسمان ازلیــــت ،

باران انوار سرمـدیت باریدن گرفت!

خاک ، خوشبو گشت و سنگ ، گوهـر ،

 و رنگ آسمان و زمین دیگــر گشت!

لطیفه ای پیوند آن نهاد گشت ،

و خـداونــد از نــور خود پرتوئی بر آن پاشید .

 پرسیدند :

آن نور را چه نشانی هاست ؟

 فرمودند:

چون سینه به نــور الاهی گشاده شود ؛

همّت عـالــی گردد ،

غمگین آسوده شود ،

دشمن دوست گردد ،

پراکندگی به گردآوری بدل شود ،

بساط بقا بگسترد ،

فرش غـنـا درنوردد ،

زاویه ی اندوه را دربندد ،

باغ وصال را در بگـشــاید ،

و مؤمن با خــــدا همراز گردد .

الاهــــــــی ؛

کارِ تو ، بی ما ، به نیکویی در گرفت ؛

چــراغِ خود را ، بی ما ، به مهربانی افروختی ؛

خلعتِ نور را از غیب ، بی ما ، به بنده نوازی فرستادی ؛

چـــون رهــــــی را بـــه لطــف خـــــود بـــه ایـــن روز آوردی ؛

چــه شــــود که به لطـــف خــــود ، ما را به سرمنزل مقصود بری ؟




موضوع :


<      1   2   3   4   5      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *