سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1986912
  • بازدید امروز: 238
  • بازدید دیروز: 156
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



تفسیر ادبی عرفانی حمــــد (4) 

سـوره 34 : سبـــا

کجاینــد گنـاهــکاران ؟

بســم الله الرّحمـن الرّحیـــم


    اَلحَمدُ لِلّهِ الَّذِی لَهُ ما فِی السَّمواتِ وَما فِی الاَرض وَ لَهُ الحَمد

حمد و شکـر در دو جهان مر او راست که :

خلـق را به فضل خویش به وجود آورد،

و آنان را جامه فطرت پوشانید،

و به لطف خویش آنان را روزی داد،

و از بلاها نگاه داشت،

و طاعتِ با تقصیـــر را پذیرفت!

و به یک عــذر از ایشان

همه بزه ها وگناه ها را بخشود،

و توفـیــق طاعت ارزانی داشت،

و از معصیت عصمت کرامت کرد،

و راه به ایمان نمود،

و دل را به معـرفت بیاراست،

و از کیفر نگه داشت،

و چون بندگان از گزاردن شکرِ این نعمتها عاجز آمدند!

فضل و کـرم خود شامل حال آنان کرد ،

و لسان لطف را نیابت این عاجزان و مفلسان داد ،

و خود را حمـــــد گفت.

*************************

و در قـرآن چندین آیه حمــد است ،

که خدای تعـالی حمد خود گفته است.

این همه نیابت از بندگان در شکـر نعمتها ،

نشان دوستی است،

زیرا در راهِ محبت از دوست ،

نیابت کـردن شــرطِ دوستی است!

چنانکـه خــداوند فــرمود:

بنــده من ؛

این نعمتها که به تو دادم بی تو دادم!

و این قسمتها که کــردم بی تو کردم،

و بی تــو حـمــــد آوردم

و به حکم دوستی تو را نیابت داشتم،

تا بدانی که دوستِ مهــــربانت منـــــــــــم،

و لطیف و کریم و رحیـمِ بنــدگان مـنـــــــــــم!

***********************

ای جوانمرد؛

آن نَفَسی دردناک که از سرِ نیاز و گداز

و سوز دل از سینه برآید تا به حضـرت اعـلی رسد،

آنرا حجابی و مانعی پیش نیاید.

هیچ شگـفـت دانی که خــداونـد صد هــزار سال

 تسبیح ابلیس را در بیابان بی پروائی به باد بی نیازی داد!

ولی آن یک نَفَس درویش دل سوخته ،

و آه آن مفلس بیچاره را به حضرت خود برد !

و ندا در داد که :

کجـــــاینـــــــــد گنـــــــــاه کــــــــاران ؟

که ناله آنهـــا نزد من ،

از آواز تسبیح گــویان و ستایشگــران محبوب تر است!

#########################

 

الهــــــــــــی ؛

ای آن که گردون رام تقدیر تو ،

و رقبـه عالمیان مسخر تدبیر تو ،

و سَـرِ سرگشان بسته تحقیر تو ،

و جباران عالم شکسته زنجیر تو ،

دوزخ زندان تو ، و فردوس بستان تو ،

در آسمانها و کهکشانها سلطان توئی ،

و زمین و اهل آن به حکم و فرمان توست.

ای آنکه در دلها پنـهــــانی و در آخرت عیـــانی !

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

ای واقف اسرار ضمیر همه کس

در حالت عجز دستگیر همه کس

از هر گنهم توبه ده و عذر پذیر

ای توبه ده و عذرپذیر همه کس

اَلحَمدُللهِ الَّذِی یُؤمِنُ الخائِفِینَ

وَیُنَجِّی الصالِحِینَ

وَیَرفَعُ المُستَضعَـفِینَ

وَیَضًعُ المُستَکبِرِینَ

#################

روضــه روح من رضـای تو بــاد                

 قـبـله گاهـم درِ ســـرایِ تـو باد

سـرمـه دیــده جـهــان بینـم                 

 تا بُـوَد گـَرد خـاک پـای تـو بـاد

گرهمــه رأی تو فـنـای من است                

 کارمــن برمـــراد رأی تــو بـاد

شــد دلــم ذره وار درهَــوَسَت                 

 دائـم این ذره درهــوای تـو بــاد



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی حمــــد (3) 

سـوره 18 : کـهـف

طـاق ابــــرو

بسم الله الرحمن الرحیم


اَلحَـمـدُ لِلّهِ الَّـذِی اَنــزَلَ عَـلی عَـبـدِهِ الکِـتــاب

 خـداونــد ذوالجــلال، قـادر بر کمـــال،

سزاوار ثنای خویش، شکر کننده عطای خویش،

ستایش خود را خود میکنـد،

و ثنای خود، خود میگویـد،

که عزتِ خود، خود شناسد ،

و عظمت و جبـــروتِ خود، خود داند،

آب و خاک به وصف او کی رســد؟

خــدائی که طاعاتِ با تقصیر قبول کرد،

و جور و جفای خلق به پرده فضل خویش بپوشانید،

توفـیــق طاعـت ارزانی داشت،

و دل را به ایمان و معـرفـت بیاراست،

چون دانست که آنان از اَدایِ شکــر نعـمـت عـاجـزنـد!

خود را حمـــــــــد کرد و گـفـت :

 آن نعـمـتـهـا که دادم بی تو قـسمت کـردم،

و بی تو حمـــــد آوردم

و به حکم دوستی از تو نیابت کردم

تا احسان و انعـام خــود را با تـو تمام کردم.

*************************

الهــــــــــی ؛

قبله عارفان خورشید روی توست ،

محراب جانها طاق ابروی توست ،

مسجد الاقصی دلها حریم کوی توست ،

نظری بسوی ما فرما که نظر ما بسوی توست.

الهـــــــــــی ؛

روی بنما تا در روی کس ننگریم ،

و در بگشای تا بر در کس نگذریم.

***************************

ما را سر و ســودای کس دیگر نیست

از عشق تــو پروای کس دیگر نیست

جز تــو دگری جای نگیـرد در دل

دل جای تو شد جای کس دیگر نیست



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی حمــــد (1)

بســــم الله الرحمــن الرحیــــم

سلام بر دوستان گرامی

و علاقمندان به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ،

طبق برنامه از پیش اعلام شده در پست ثابت وبلاگ ،

با پایان یافتن تفسیر ادبی عرفانی بسم الله الرحمن الرحیم ،

اینک می پردازیم به تفسیر ادبی عرفانی حمــــــد

از زبان خــواجـــه عبــــدالله انصـــــــــــاری ،

ولی چه زیباست قبل از شروع این کار ،

حمد را از زبان مولایمان امیرالمؤمنین علی علیه السلام

که خود اولین و بزرگترین مفسر قرآن هستند بشنویم ،

حـمـــد از زبان امیرالمؤمنین علی (ع)

اَلحَمــدُ لله الََّـذِی لا یَبلُـــــغُ مِدحَتُــــهُ القائِـلُــونَ،

وَلایُحصی نَعمائُهُ العـادُّونَ،وَلایـُؤَدّی حَقَّهُ المُجتَهِدونَ ،

اَلَّذِی لا یـُدرِکُــهُ بُعدُ الهِـمَـمِ، وَلایَنـالُهَ غَوصُ الـفِـطَـنِ،

اَلَّــذِی لَیسَ لِصِـفَـتِــهِ حَـدٌّ مَحـــدُودٌ، وَلانَـعـتٌ مَـوجُــودٌ،

وَلاوَقتٌ مَعـدُودٌ،وَلا اَجَلٌ مَمدودٌ،فَطَرَالخَلائِـقِ بِقُدرَتِهِ،

وَنَشَـرَالرِّیـاحَ بِرَحمَتِهِ ، وَ وَتَّــدَ بِالـصُّخـُـورِ مَیـدانَ اَرضِـهِ.

 سپــاس خـداونــدی را که

سخنـوران از ستـودن او عـاجـزند

و حسـابگــران از شمـارش نعـمـت های او ناتــوان

و تلاشگــران از ادای حـق او درمانـده اند،

      پروردگاری که برای صفات او حد و مرزی وجود ندارد

و تعـریف کاملی نمی تـوان یـافـت 

و برای او وقتی معـین

و ســرآمدی مشخص نمیتوان تعـییـن کرد،

مخلوقات را با قــدرت خود آفـرید

و با رحمت خود بـادهـا را به حـرکت درآورد

و بـوسیــله کـــوه هــا اضطراب و لرزش زمین را

به آرامش تبدیل کرد.  

( نهـج البـلاغــه امــــام عـــلــی عـلیــه الســـلام ) 

و اینک تفسیـر ادبی عرفانی حمـــــد

از زبان خواجه عبـدالله انصـاری

خداوند تبارک و تعـالی در قــرآن مجید

قریب به سی مرتبه خود را حمـد گفته

تا بندگانش را حمـد گفتن

آنگـــونه که در شأن اوست تعلیم دهــد.

پنـج سـوره از سـوره هـای قـرآن مجـیــد

با (اَلـحَــمـــدُ لِلّهِ) شـــروع میشود

که بـه ســــوره هــــای حــامــدات مشهـــورنـــد.

سـیمـــای کلی ســوره های حـامـدات

شماره سوره/ نام سوره/تعدادآیات/شماره جزء/شماره صفحه/آیه آغازسوره  

1 / فاتحه الکتاب/ 7 /1 /1/ الـحـمـدلله رب العـــــالـمیـــــــن

6 / انعــام /128/7/165/ الحمدلله الـذی خلــق السمـــوات والارض

18/کهــف /110 /293/15/ الحمدلله الـــــذی انـزل علی عبـــده

34/سبــأ / 428/22/54/ الحمـدلله الذی له مــا فـی السمــــوات

35/فاطــر/ 434/22/45/ الحمدلله فـاطــــــرالسمـوات والارض


سـوره 1 : حـمـــد ( فـاتحــه الکتاب)

بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ 

ستایش خــدای مهـربان،

کـردگار روزی رسان،

یکـتـا در نام و نشـان،

خـداونـدی که ناجسـتـه یابند ،

نا دریافته شـنـاسند،

و نادیــده دوست دارند.

قادر بی احتیال، قـیـّـوم بی گـشتـنِ حال،

در ملک ایمن از زوال،

در ذات و صفات متعال،

لــم یــزل و لایــزال،

موصــــوف به وصـــف جــــلال.

*************************

عــزت قـرآن به عجـز بنـدگان گـواهی داد

و به کمال جلال و تقدس از ایشان نیابت کرد

و خود را ثنا گفت و ستایش خود را به آنان بیاموخت

و به آن دستور داد، وگرنه یارای چه کسی باشد

که به چگونگی سـتـایش او پی بَرَد!

*************************

ای سـزاوار ثنـاء خویـش،

و ای شکـرکننده عطای خویش،

بنده به ذات خود از خدمت تو عاجـز

و به عـقـل خـود از شناخت مـنّـت تو عاجــز

و به تـــوان خــود از سـزای تو عاجز.

کریما، گـرفـتـار آن دردم که تو درمان آنی،

بنـده آن ثنایم که تو سزاوار آنی

من در تو چه دانـم که تـو خــود دانی،

تــو آنی که خود گفتی.

*************************

 بدان که :

حمد یا بر دیدار نعمت است یا بر دیدار منعـم،

آنچه بر دیدار نعمت است:

 طاعت وی به کار بــردن و شکـر او بر مـیــان بسـتــن،

تا امروز در نعمت بیفـزاید و فردا بهشت رساند.

و آنچه که بر دیدار منعـم است:

زبان حال جوانمـردی است که او را شراب شوق دادند

و با شـرم او را با صاحب نعمت همـدیـدار کردند

تا از خود فانی شد،

ذکرحق شنید ،چراغ آشنائی دید، اجابت لطف شنید،

توقع دوستی دید و به دوستی لَم یَزَل رسید.

این جوانمرد نخست نشانی یافت بی دل شد،

پس باریافت همه دل شد،

پس دوست دید، بر سرِ دل شد!

دو گـیتی در سر دوستی شد،

و دوستی در سر دوست،

اکنون نمیتوانم گفت که اوست!

*************************

چشمی دارم همـه پـر از صـورت دوست     

با دیده مرا خوش است تا دوست در اوست

از دیده و دوست فرق کـردن نه نکـوست   

یا او ست بجای دیده یا دیده خود اوست



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی بسم الله الرّحمن الرّحیم (113)

سوره 113 : فـلــــــق

منزلگـه عشـــق


یاد خـداونـدی است که طوق یادش درگردن احبـاب،

و اَشبـاحِ مــریــدان  زیــر شکــوه عزّتـش خــراب !

و بس جگـــرهـــا که در آتش دوستــی او کبـــاب است،

 و بسا عـزیـزان که به دل می سـوزند و به تـن در عذابند ،

و بسا مشتـاقـان که در بادیـه طلـب در آرزوی یک چکـه آب !  

و از دور پنداشت که آب است چون رسیـد دیـد سـراب است!

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

یا رب ز شـــراب عشق سرمستم کن

وز عشق خودت نیست کن و هستم کن

از هرچه به جـز عشق تهیدستـم کن

یکبــاره به بنـد عشــق پا بستم کن

**************************

 الهـــــــی ؛

چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر ،

و چون به خود نگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر !

الهـــــــی ؛

مرا دل از بهر تـــو در کار است ،

وگرنه مـــرا با دل چه کار است .

منزلگه عشـق تو دل احباب است    درقصه عشق تو هزاران باب است

الـهــــــی؛

دردم  مگــردرمـــان کنـی     

کارم  مگــر سـامــان کنـی

راهـم به خـــود آسـان کنی

آنچـه بخـواهـــم آن کـنـی



موضوع :


فسیر ادبی عرفانی بسم الله الرّحمن الرّحیم (111)

سوره 111 : تبّــت

بـاران رحمـت


بنام او که جز او پادشاهی در جهان نیست،

بنام اوکه معبود حقیقی جز او در جهان نیست،

بنام او که مسجـود ساجــدان و مقصود قاصـدان است،

بنام او که پیش از وجودی موجـود، 

به فضـل معـــروف،  و به لطف موصــوف است

***********************

یکی بی طاعت مقبـول و روزگارش مسعــود !

و دیگــری بی جنایت مردود و از درگاه مطرود !

نه آنجــا میـل (حیف) است و نه اینجـا جـود،

حکمی است مبـرم و قضائی است معهــود!

************************

الهـــــــی ؛

در دل ما جز تخم محبت مکار ،

و بر جان ما جز لطف و مرحمت مدار ،

و بر این کِشته جز باران رحمت مبار.

الهـــــــــی ؛

تو بر رحمت خویش و من بر حاجت خویش ،

تو توانگری و من درویش

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

یا رب  ز کرم  به حال من رحمت کن

بر این دل نا تــوان من رحمت کن

در سینه دردمنــد من رحمت کن

بر دیده اشکبــار من رحمت کن



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *