سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1985338
  • بازدید امروز: 63
  • بازدید دیروز: 35
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1091 )                                                                                  

ســوره 20 : طـه ( مـکّــی ـ 135 آیه دارد ـ جزء  شا نزدهم ـ صفحه 312 )


  ( قسمــت سی و یکـــم )


مـلازمـتِ طـاعـت


 

   ( جزء شانزد هــم صفحــه 321 آیه 132 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا

لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش ، ما از تو جویاى روزى نیستیم

ما به تو روزى مى ‏دهیم و فرجام [نیک] براى پرهیزگارى است

 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

بنــده را آمــــــوزش می دهد ؛

و بر اظهــــــار عبـــــودیت و مــلازمــــتِ طــــاعت می دارد ،

و تا بنـــــده ای شایستــــه و پسندیــــــــده نباشد ؛

او را بر درگاه خـــود بـــــه خــدمــــت نــــدارد ؛

و به حضرتِ راز در نماز او را راه ندهد !

چه دولتی بالاتــــر از این که ؛

روزی و شبی پنــج بــار ؛

بارگیرِ بارگاهِ وصل ،

به حکم فضل ،

رکابِ لطف ،

به کلبه ی عجــــزِ بنده ی خود فرستد ؟

و این طُغـرایِ عزّت بر منشور دولت او ثبت کند ؟

موســــــی کلیـــــــم را در وعـــــــده گاه منـــاجــــات ؛

چهــــــــــــل روز در انتظــــــــــــار بـــــداشت !

ولی چون نوبت به این امّـــــت رسید ؛

مائــــــده ی انتظار برداشت ؛

و در شبانه روزی پنج بار ؛

قدحِ مناجات ، بر دستِ ساقیِ لطف ؛

دمادم بر وی عرضــه کرد و فرمود :

سجده کن و نزدیک شو !

(واسجد واقترب)


 

این تفضّل و مزیّت ، تنها به پیامبران نیست ؛

لـکــن هرکس که ضعیف تــــــر باشد ؛

خداوند به او مهربان تر است ،

و کارِ ضعیفـــــــان را چنــــــان سازد ؛

که جمله نیرومنــــــــدان در شگفــــــت آیند !

صد هـــزاران فرشتـــه ی مقـــرّب ،

در دریای رکــوع و سجــود ، غوّاصی کردند ؛

و کسی از آنان حدیثــــــی نکند ،

ولی آن گدای بی نــــــوا چون از خواب برآید و گوید :

آه که بی گاه شد (وقت نماز گذشت) ؛

خداوند در دفتــر عـزت و مجــد ؛

رقم اعزاز و اکرام ، بر کسوتِ رازِ وی کشد !

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1079 ) [ 19 ]                                                                        

ســوره 20 : طـه ( مـکّــی ـ 135 آیه دارد ـ جزء  شا نزدهم ـ صفحه 312 )


نمـودار سیـاست


 

  ( جزء شانزد هــم صفحــه 319 آیه 102 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

یَوْمَ یُنفَخُ فِی الصُّورِ وَ نَحْشُرُ الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ زُرْقًا


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

[همان] روزى که در صور دمیده مى ‏شود

و در آن روز مجرمان را  کبود چشم بر مى ‏انگیزیم


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

دمیــدن اسرافیــــل در بــــــــوق ،

نشان رستاخیــــــــــز است ،

و نمــــودار سیاست و هیبت خداوند ،

که یک بار بِدَمَد همه ی زندگان بمیــــــــرند ،

بار دیگر بدمد همه ی مــــردگان زنـــــــــده شوند !

شیپـــــــور یکی ، دمنــــــده یکی ، آواز یکی ،

اما یک بار زندگان بمیرند و یکبار مردگان زنده شوند !

تا بدانیم که زنـــــــده کردن و میــــــــرانــــدن ،

همه به قدرت و توانایی خداوند است !

نه بدمیـــدن فرشتـــــــــه !


 

صیحه ی اسرافیل به مشرق همچنان رسد که به مغــــرب !

شرقیـــــــــان همچنان شنوند که غربیــــــــــــان !

و غربیـــان چنان شنوند که شرقیـــان !

خلق را در شنیدن آن بانگ ، تفـــــاوت نــــه !

یکی را دورتــــــــــر و دیگری را نزدیکتــــــر نــــــــــه !

این چنین است که قدسیـان جهـــــان اعلــــی ،

و کرّوبیــــــــانِ صف زده در عالم عِلــــوی ،

خدای را می خوانند همانگونه که ؛

ذرّه های زیر خـــــــــاک او را می خوانند !

نه خواندن این ذره از شنیدن خـــــــــدا دورتــــــر ،

و نه خواندن عرشیـــــــان به سمــــــع وی نزدیکتــــــــر !

اسرافیــــــل و شیپـــــــور او از آدمیـــــــان دور ،

لیکن دمیدنِ وی به ایشان نزدیک است !


 

تا بدانی ای جوانمـــــــرد ؛

که کار در رسانیدن است نه در دمیدن !

آواز شیپور ، دمیدنِ هیبت است و نمایش سیاست !

و بدین آواز کسی را زنده کنند که به رستاخیز ایمان ندارد ،

و از هـــــــول آن نترســــــد ،

امّا بنده ای که بدان ایمـــان دارد و از آن ترسان است ،

او را به آواز فرشتـــه ی رحمت بیـــــدار کنند !

نقل کرده اند که چون قیامت نزدیک شود ؛

هر مؤمنــــــی فرشتـــــــه ی رحمتی دارد ؛

که با هزاران لطف و کرامت بر سرِ خاکِ او آید و گوید :

ای دوست خــدا ؛ برخیــــــز ، که خداوند تو را می خوانَد .

 

[ اگر مردم حقیقتاً به رستاخیـــز ایمان داشته باشند ، و بر این عقیده و ایمان باشند که هر عملی عکس العملی دارد و هر کُنشی واکنشی خواهد داشت ، این قدر ظلم و ستم و مردم آزاری و قتل و غارت و بیداد در جهان نبود ،

اگر مردم به معاد ایمان داشتند و به دستورات خداوند عمل می کردند دیگر نیاز به تشکیلات عریض و طویل پلیس و دادگاه و بیمارستان و زندان و ... نبود ،

اگر مردم به قیامت باور داشتند همه ی عالمیان در آرامش بودند ... ،

افسوس و صد افسوس که باور به قیامت و حسابرسی و کیفر و پاداش الهی نزد انسانها کم رنگ است و نتیجتا همه ی انسانها در نگرانی و نا بسامانی و عدم آسایش روحی و آرامش جسمی ، عمر خویش را با رنج و سختی می گذرانند !

 اسلام و قرآن مؤکداً بیان می دارد که قیامت حتمی و قطعی است و کوچکترین کارهای انسان اعم از نیکی ها و بدیها مدّ نظر است و حسابرسی می شود ؛ فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرّةِ خَیراً یَرَهُ وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةِ شَرّاً یَرَهُ ]

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1088 )                                                              

ســوره 20 : طـه ( مـکّــی ـ 135 آیه دارد ـ جزء  شا نزدهم ـ صفحه 312 )


  ( قسمــت بیست و هشتم )


پایـه تـرازوی عمـل


 

   ( جزء شانزد هــم صفحــه 321 آیه 129 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَلَوْلَا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّکَ لَکَانَ لِزَامًا وَأَجَلٌ مُسَمًّى


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و اگر سخنى از پروردگارت پیشى نگرفته

و موعدى معین مقرر نشده بود قطعا [عذاب آنها] لازم مى ‏آمد


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

 

خداوند هرکه را نواخت ؛

در ازل به فضل خود نواخت ، نه به طاعت او !

و هرکه را انداخت ؛

در ازل به عدل خود انداخت ؛ نه به معصیت او !

هرکه را بپذیرد ، از وی هیچ سرمایه نخواهد ؛

و هرکه را ردّ کند ؛ از وی هیچ سرمایه نپذیرد !

 

 

باشد تا فردا ؛ که فرشتگان ،

سرمایه ی خود را به بــــــاد بر دهند ؛

که ؛ ما حقّ پرستش تو را بجای نیاوردیم !

و آدمیان ؛ خرمن های طاعت خویش را به آتش در زنند که ؛

ما شناسائی تو را به حقّ و حقیقت نشناختیم !

و پیمبـــــران و دانشمندان ؛

از علم و معرفت خویش ، پـــــــاک بیرون آیند که ؛

ما را دانشی جز آن چه تو آموختی نیست !

[سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا ... ]

 

 

 

تا بدانید که خداوند هرچه کند به اراده ی خود و مشیّت خود کند ؛

و کردار بنـــــدگان پیوند کــــــــردار او نشاید ،

چه ؛ اگر روا بودی که طاعت ، پیوند رحمت وی باشد ؛

امّــــــا در خدائی درست نباشد ،

و اگر روا بودی ، معصیت ، پیوندِ عقوبت خدا آمدی ؛

در این صورت ؛ فضل و عدل او کجا می رود ؟

بنابراین ؛ اگر رحمت کند ؛ به فضل خود کند ، نه به طاعت ما ،

و اگر کیفر دهد ؛ به عدل خود دهد ؛ نه به گناه ما !

و اگر جز این باشد ؛ در مشیّت خدائی او نباشد !


 

[ دانشمندان و پژوهشگران بر این باورند که ؛ منظور و مفهوم کلام این که : فضل الهی و عدل خدائی ، پایه و اساس آفرینش و گردش و سیر به سوی کمال برای همه ی موجودات است ، و عبادت و معصیت در جای خود رحمت و عقوبت در پی دارد ، ولی ترازوی عمل ، تنها روی اعمال بندگان نیست ، بلکه پایه ی آن روی فضل و عدل خداونداستوار است . ]

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1085 )                                                               

ســوره 20 : طـه ( مـکّــی ـ 135 آیه دارد ـ جزء  شا نزدهم ـ صفحه 312 )

 ( قسمــت بیست و پنجم )

 راه عشــق


 

 ( جزء شانزد هــم صفحــه 320 آیه 121 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

فَأَکَلَا مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا

مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى


   ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

آنگاه از آن [درخت ممنوع] خوردند و برهنگى آنان برایشان نمایان شد

و شــــروع کردند به چسبانیــــــــدن بـــــــرگ هـــاى بهشت بر خود

و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت


 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

... وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى

از عالِـــــم عــارفــــی پرسیدند :

آدمِ صفیّ با آن همه دولت و منزلت و رتبت که نزد خدا داشت ؛

چه حکمت بود که عصیان و غِوایت در باره ی او فرمود ؟

عارف گفت :

تخم محبت در زمینِ دلِ آدم افکندند ،

و از کاریزِ دیدگان ، آب حسرت بر او گشادند ،

و آفتابِ اِشراق (وَاَشرَقَتِ الارضِ) بر آن تافتند ،

تخـــــــم ، قابلیّت روئیدن یافت ؛

و هوای فراموشی (فَنَسِیَ) او را در بوستان بهشت بپرورانید ،

و آفتابِ بی عزمی (وَلَم نَجِد لَهُ عَزما) آن را خشک کرد !

و به داسِ گزینش (ثُمَّ اجتَبیهُ رَبُّهُ) بدرود !

 

آن گاه به آفتابِ توبــــه و هدایت (فَتابَ عَلَیهِ وَ هَدی) او را پــــــاک کرد !

آن گاه خواست که او را به آتش دوستـــــی پختــــــه گـــردانَد !

تنوری از سیاست (وَ عَصی آدَمُ) بتـــافت (داغ کرد) !

و آن قوّتِ عشق را در آن تنــور پختــه کرد !


هنــوز مــــــزه آن خـــــوراک به مــــذاق آدم نرسیــده بود که ؛

زبـــــــانِ نیــــاز برگشـــــاد که (رَبَّنا ظَلَمنا اَنفُسَنا) !

این بود که از بهشت ، مأمورِ دنیا گشت !


 

گفته اند ؛ که آدم را دو وجود بود ؛

وجودِ اول ؛ دنیــــا را بود نه بهشت !

و وجود ِ دوم ؛ بهشت را باشد نه دنیــــا !

بدین گونـــــــه که ؛

ابتدا فرمان آمد که از بهشت بیرون شو و به دنیا رو !

و تاج و کلاه و کمـــــر در راه عشق دربــــــاز !

و با سختی و درد و محنت بساز ،

آن گاه تو را به این وطن عزیز ؛ و مقــامِ بقــا ؛

با صد هزار خلعتِ لطف ، و انـــواع کـــرامت ، باز رسانیم !

آن گاه ؛ فردا است که آدم را ببینی با ذرّیّت ِ خود ؛

که در بهشت می رود ؛

و فرشتگان به تعجب وی را می نگرند و گویند :

ای آدم ؛ بیرون آوردنِ تو از بهشت ؛

پرده ی کار ها و سِـــرّ راز ها است !

زیرا در صُلبِ تو ؛ هزاران نقطه ی پیغمبری است ،

پس رنجی برگیر ، و تا روزی چند ، گنجی برگیر !

چنان که مصطفی(ص) را فرمود :

ما مکّیان را برگماشتیم تا تو را از مکه بیرون کنند ،

و فرمودیم تا به مدینـــــــه هجـــــرت کن ؛

و جــامــــه ی غـربــت بپـــوش ،

این همه تعبیه برای آن است که ؛

روزی تو را با ده هزار مرد شمشیر زن به مکه باز آریم !

تا صنادید قریش تعجب کنند و گویند :

این همان یتیمی است که تنها از مکه بیرون شد !

و اینک کارش به کجا رسیده است ؟ !!!


پس ای آدم ؛

اگر تو را از بهشت به همراه مار و ابلیس به دنیــــا فرستادیم ؛

بــــــار دیگــر در صحبــتِ رحمــت و مغفـــــــرت ؛

و بدرقه ی اقبال و دولت باز آوردیم ؛


و تو ای محمــــد ؛

اگر تــــــــو را از این خاکــــدان و منــــزل اندوهـــــان ،

چند روزی به فــــــراق مبتـــــــلا ساختیم ؛

و در صحبتِ نفسِ امّاره بداشتیم ؛

در آخر به صحبتِ رضا ، و خطابِ ( اِرجِعِی اِلی رَبِّکَ) ؛

به نفس مطمئنّه ، تو را به جوارِ رحمت و کرامتِ خود آوردیم .


من به خود نامدم این جا که به خود باز روم


آن کـــــه آورد مـــــرا ؛ بـــــاز بَـرَد در وطنـم


 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید    ( 1087 )                                                               

ســوره 20 : طـه ( مـکّــی ـ 135 آیه دارد ـ جزء  شا نزدهم ـ صفحه 312 )


  ( قسمــت بیست و هفتم )


آفتـاب سعـادت

 

 ( جزء شانزد هــم صفحــه 321 آیه 127 )

بسم الله الرحمن الرحیم 

وَکَذَلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَى


    ترجمــه لفظــی آیــــه شریفـه :

 

و این گونه هر که را به افراط گراییده و به نشانه‏ هاى پروردگارش نگرویده است

‏سزا مى ‏دهیم و قطعا شکنجه آخرت سخت ‏تر و پایدارتر است

 

 نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :

 

یتیم عبدالله چون در آمد ، سفره بیفکند ،

و مردم را به اسلام خواند ،

بوجهل و بولهب و بوسفیان و مانند اینها ؛

ایمــــــــــان نیاوردند و گفتند :

مهتـــــــران و خواجگان ، ننــــــگ دارند که ؛

به دعوت گدایان و درویشان حاضر آیند !

ولی چون صلای محمد(ص) در اقطار و اکناف جهان طوافی کرد ؛

هرجـــــا سوختــــــه ای بود اجــــــابت کرد ؛

سلمان از فارس ؛ بلال از حبشه ؛

صهیب از روم ؛ اویس از یمن ؛

رو به راه آوردند ، و سرگردان در تکاپوی افتادند ؛

و عاشق وار روی به حضرت آوردند ؛

و چون در رسیدند بر سفره اســـــلام نشستند ؛

و آفتاب سعادت در آسمان ارادت به کمـــال رسید ؛

بزرگان عرب و گردنکشان قریش در نگریستند ؛

بی دولتیِ خود را در جنب دولتِ درویشان و گدایان دیدند ؛

حسد بردند و کینـــــه ورزیدند و امر به ناحق کردند ؛

محمـــــــــــد(ص) را گفتند :

این گدایــان را بــــــــران تا مــا با تـــــو باشیم !

چون مـــــا را عـــــــار آید که با گــدایــــــــان نشینیم !

 

 

 

سرور پیمبران از غایت حرصی که به اسلام آوردن آنان داشت ؛

خواست که آن را در پیش گیرد ،

و به خواستــه ی صنــادید عـــرب گردن نهـــــد !

در حال از حضرت عزّت خطاب رسید :

ای محمّد ؛ گِرد آزارِ دلِ سوختگان مگرد !

که کریمان را عادت نبوَد که درویشان را از سفره برانگیزانند !

ای محمّد ؛ زندگیِ این گدایان به ذکــــر مــــــا است ،

و آن خواجـــگان را فرمـــــــان مبـــــــــــر ،

که دل ایشان از ذکــــر مـــا تهـــــی است .

درویشان را صفت آن است که ؛

خـــدای را در حال ایستادن و نشستن یــــــاد کنند ؛

و عادتشان این است که ؛

خداوند را هر بامداد و شامگاه می خوانند ؛

و سیـــــــرتشان این است که ؛

اگر چیــــــزی دارند ایثـــــار به نفس کنند ؛

و دیگران را بر خود برتری دهند ؛

از این رو است که خدا ایشان را دوست دارد ؛

و ایشان هم خــــــدای را دوست دارند .

ولی خواجگان قریش را صفت این است که ؛

با خدا و فرستاده ی او به جنگ اندر شوند؛

و عادتشان این است که ؛

در زمیـــــــن فســـــــــاد کنند ؛

و سیرتشان این است که ؛

یا تو را بکشند یا زندانی کنند یا از شهر بیرون نمایند !



موضوع :


   1   2   3   4      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *