سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1967042
  • بازدید امروز: 122
  • بازدید دیروز: 241
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[963]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 946 )                                                                                 

ســوره 15 : حجـــر ( مـکّــی ـ 99 آیه دارد ـ جزء چهــاردهم ـ صفحه 262 )


  ( قسمــت دهـــــم )


بـزرگتــرین نعمـت



 

  ( جزء چهارد هــم صفحــه 264 آیه 47 ) 

بسم الله الرحمن الرحیم  

وَ نَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ  


   تفسیـــر لفظـــی :

 

و آنچه کینه [و شائبه‏ هاى نفسانى] در سینه‏ هاى آنان است برکنیم ،

برادرانه بر تخت هایى روبروى یکدیگر نشسته ‏اند


 

   تفسیر ادبی و عرفانی :

 

خداونــــد تبـــارک و تعالـــی ، ساختــــن کعبــــه ،

و پــاک نگه داشتن آن از پلیـــدی ها را ،

به ابراهیـــم خلیــل (ع) واگذاشت ،

و دلِ مصطفی (ص) را در حال طفولیت ،شستن ،

و از غیـــر حقّ پاک نگه داشتن را به جبرئیــــل واگذاشت ،

 

باز نوبت به گنـــــاه کارانِ امّت که رسیــــد ؛

تولّــــــی آن را خــــــــــود کــــــــرد ،

و طهــــــارت آن را خــــــــود داد !

و فــــرمــــــــــود :

ما کینــه و غِــلّ و غِش را از دل های آنان بیرون آوردیم !

نه بدان گونه که از پیغمبران پیشی و بیشی داشتـه باشنـد !

بلکه از این رو که با ضعیفـــــــان مدارات بیشتـــــــــر کنند ،

و چون خداوند نخواست که عیبِ عاصیان را با فرشتگان نماید ؛

تولّی آن را خود کرد ! تا عیب آنان را فقط خود داند !

بزرگ است خـــــدائی که تا این درجـــــــه ،

نسبت به بندگانِ گنـــاه کارِ خود رؤف و مهربان است !


 

یک نکتــه ظریـــف !

 

در این آیت خـــداونـــــــد فرمود :

کینه و دشمنی را از سینـه هـای آنان برکندیم !

و نفرمــــــــود از دل هـــــــای آنـــــــان !

چون دل مؤمـــن به دست خــداونـــــــد است ،

و پیـــــوستـــــه جــــــــــای شهـــــــــود ،

و جای اُنس و قرب و حضور است ،

و هرگز آن صفــــات در چنین دل هایی جـای نگیـــرد !

معنــای غِــلّ از نگاه علامه طباطبائی (ره) :

( غِـــلّ ) به معنای کینـه و عداوت و خشــــم درونی است و از بزرگتـــــرین ناملایماتی است که آدمی را مکدر می سازد و عیش او را منقص مینماید ،

به همین جهت اگر خدای تعالی انسان را به گونه ای قرار دهد که از رفتار و اقوال ناپسند دیگران به تنگ نیاید و ناراحت نشود بزرگترین نعمت را به او ارزانی داشته و باعث دوام و طیب عیش او می گردد .

و عبارت (تَجری مِن تَحتِهِم ...) کنـایــه از آن است که صاحبـــــان ایمـــــــان و اعمــــــــــال صالــــــــح در قیامت در قصرهای رفیع و عالی مسکن می گیرند

و این که به آنان نسبت حمـــــــد داده است که در آنجا شکر خـــدا را به جا می آورند و می گویند اگر خدا ما را رهنمون نشده بود ما هرگز به این نعمـــات راه نمی یافتیم ،( الحمدلله الذی هدینا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدینا الله ) دلالت دارد بر این که خداونــــد آنان را برای خود خالــــــــص کرده ، یعنی به درجه ای رسیده اند که هیچ اعتقاد باطل و هیچ عمل زشت و ناپسندی ندارند ،

همچنان که در سوره واقعــه در توصیف آنان می فرماید: ( لایسمعون فیها لغوا و لا تأثیما ، الا قیلا سلاماسلاما ) ، ( درآنجا هیچ سخن بیهوده و ناروایی نشنوند مگر گفتار سلام ، سلام ) ،

بنابراین تنها چنین کسانی هستند که شایستگی حمد نمودن خدا را دارند ، چون توصیف و تمجید خدای متعال امری نیست که هر کس از عهده آن برآید ،

همچنان که در جای دیگر فرموده : (سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلصین ) ، (منزه است خدا از آنچه وصف می کنند جز آن چه که بندگان خالص او بگویند) ، و آنها در گفتارشان اشاره نمودند به این که هدایت اختصاص به خدای متعال دارد و انسان هیچ قدرت و استقلالی از خود ندارد و خداوند قائم بر همه اعمالی است که نفوس مرتکب می شوند .

و در ادامه ، در اعتـــــراف به صِــــدق وعـــــد الهی که از زبان انبیاء برای آنها گفته شده بود از روی شکر و امتنان گفتند : به تحقیق انبیاء خدا که نزد ما آمدند از روی حق برانگیخته شده بودند و گفتارشان به حق بود ،

 و این اعتــــراف و سایر اعترافاتی که در روز قیــــــــامت از طرف خداوند ، از مؤمـــــن و کافـــــر اخذ می شود خود نشانه ظهور قهّـــاریت ربوبیت اوست

و اعتـــــــــــــراف بهشتیـــــان ، شکــــر وامتنــــــــان ،

و اعتـــــــــراف دوزخیـان ، اقرار به اتمام حجت پروردگار است .

برگرفتـه از تفسیر المیزان : مرحوم علامه طباطبائی (ره)

 

السلام علیک یا مولای یا اباصالح المهدی


این جمعه هم گذشت و نیامدید آقـــا !


شاید ما همچنـــــان سرگــــــرم دنیـــا و زنـــــدگی خویشیــم


ولی هر روزه برای تعجیل در ظهـــــــــور مبارکتــــــان


دعــــای فــــــرج بر لب داریـــــــم





موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 945 )                                                                                  

ســوره 15 : حجـــر ( مـکّــی ـ 99 آیه دارد ـ جزء چهــاردهم ـ صفحه 262 )


  ( قسمــت نهـــــم )


نشــان تقــوی

 


 

 ( جزء چهارد هــم صفحــه 264 آیات 45  و 46 )

بسم الله الرحمن الرحیم

(45) إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ

(46) ادْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ

   تفسیـــر لفظـــی :

(45) بى ‏گمان پرهیزکاران در باغ ها و چشمه‏ سارانند

(46) [به آنان گویند] با سلامت و ایمنى در آنجا داخل شوید

 

   تفسیر ادبی و عرفانی :

پـــــرهیــــــزکاران فــردا در بهشت هـــــا هستنــــــد ،

و از آن جهت که پرهیـــــــــزکاران بر تفــــاوتنـــــد ؛

بهشت هــــــا هــــــــــم بــر درجــاتنــــــــــــد ،

بعضی برتـــــــــر و بعضـــی فـــروتـــــــر !

هرکه امـــــروز بر تقـــوی بیشتـــــر ،

فردا درجــه بهشت وی برتــر !

 

 

و بر جمله ؛ نشان تقوی آن است که ؛

بنده دل از محبت دنیـــا ،

و سَر از طمع عقبی خالی کند ،

نه دنیـا و نه اهل دنیـا را با او پیوندی ،

و نه با عقبـــی او را آرامــی !

سرگشتــه ی روزگار خــود شده ،

در میـدان کــم و کاستـــی گام نهاده ،

دشمنـــیِ با مـــردم از پیش برداشتـــــه ،

کمر صلح و صفا و آشتی و وفا در میان بستـه ،

کلبــــه ی وجـــــود خــود را آتش در زده !

ظاهرش به زیــــور شریعت آراستـه ،

باطن به نور حقیقت افروختــــه ،

آن گاه به این هــــم قنـــــاعت نکـــــرده ،

پیوستـه در تـهِ دریایِ رازِ خویش غواصی می کند ،

و از سَیـــــــرِ در آفاق و اَنفُس خواهد که ؛

دُرِّ دانــش و بینــش به دست آرَد ،

آن موقع ، حــقّ بر او پیـــــدا و آشــــکار گـــــردد !

 

چشــم بیمــار

 

من به خال لبت اى دوست گرفتـــار شدم

چشم بیمــــار تــــو را دیــدم و بیمار شدم


فارغ از خود شدم و کوس اناالحـــق بزدم

همچــــو منصــور خــــــریدار سرِ دار شدم

غم دلــدار فکنده است به جانــــم ، شررى

کـــه بـــه جــــان آمدم و شهـره بازار شدم

درِ میخانــه گشاییـــد به رویـم ، شب و روز

که من از مسجد و از مدرسـه ، بیـزار شدم

جــــامــه زهد و ریـــــا کَنـــدم و بر تن کردم

خــــرقــــه پیــــر خـــراباتى و هشیار شدم

واعـــظ شهــر کــه از پنـــــــد خود آزارم داد

از دم رنــــد مــــى‏ آلــــوده مــــَددکار شــدم

 

بگـــذاریــــد کــــه از بتکــده یـــــادى بکنـــم

مـــن کـــه با دستِ بت میکده ، بیدار شدم

( دیوان امام خمینی [ره] ص 142 )

 

اَلسّـلامُ عَلَیــکَ یا صاحب الزّمان

 

جانـــــــان من !


 قائـم آل محمّـــــد (ص)


 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم


که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی


و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی


 برای تعجیــــــــل در فـــــرج مبارکتــــان


همچنـــــان دعـــــا می کنیم


کارت پستال درخواستی طراحان

 

همه مشکلات مــــــا


ناشی از غیبت طولانی مولایمان


محبــوب دل هـا و منجی انســـان هـا

 

حضرت حجـة ابن الحســــن المهــــدی(عـــج) است


پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشان زیـــاد دعا کنیم

 

برای سلامتی و خشنودی امـــام و مقتــــدا و مولایمان


 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

و برای تعجیل در فـــرج مبــــارکشان

 

دو رکعت نماز مخصوص و یکصد صلوات




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 944 )                                                                                   

ســوره 15 : حجـــر ( مـکّــی ـ 99 آیه دارد ـ جزء چهــاردهم ـ صفحه 262 )


  ( قسمــت هشتـــــم )


غــم عظیــــم


 

( جزء چهارد هــم صفحــه 264 آیات 43 و 44 )

بسم الله الرحمن الرحیم

(43) ـ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ

 (44) لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِّکُلِّ بَابٍ مِّنْهُمْ جُزْءٌ مَّقْسُومٌ

   تفسیـــر لفظـــی :

(43) و قطعا وعده‏ گاه همه آنان دوزخ است،

 (44) [دوزخى] که براى آن هفت در است و از هر درى بخشى معین از آنان وارد مى‏ شوند


   تفسیر ادبی و عرفانی :

 

در خبــــر است که چون این آیت فرود آمد ؛

پیغمبر خـــدا (ص) گریست و یاران نیز گریستند ،

و هیچ یک نتوانستند علت گریـــه ایشان را ،

که سبب گریه دیگران شد بپرسند !

یکی از صحابه با خود گفت :

چون پیامبـــر (ص) ، فاطمه (س) را ببیند شاد شود ،

و علت گریه او دانستــه شود ،

او به خانه فاطمه (س) رفت و گفت :

ای فاطمه ؛ رسول خــــــــدا را غمگین دیدیم ،

بسی حیران و گریان ، با دردی عظیم و سوزی تمام !

ندانیم چه آیت بود که به وی فرود آمد،

و چه چیز وی را به آن غـــم عظیــــــــم واداشتــــه !

و هیچ کس از ما جسارت آن را ندارد که از ایشان سبب پرسد !

مگر شما به آن سِــــرّ رسی و آن حــــال بــــاز دانی !

فاطمه (س) قصد دیدار پدر کرد و به حضور ایشان رسید ،

و پرسید : ای پـــدر بــزرگـــــــــوار ؛

جان و تن من فدای تو باد ، چرا می گریی ؟

و چه چیــز شما را این چنین اندوهگیـــن کرده ؟

که دل های یاران نیز غرق اندوه شده ؟

رسول الله (ص) فرمودند :

چرا اندوهگین نباشم ای جان پدر که :

جبرئیل آمد و ای آیــــه را آورد !

وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِینَ

فاطمه (س) گفت :

ای رسول خـــدا ؛ مرا از باب های دوزخ آگاه کن !

که چگونه است و عذاب آن چه پایه است ؟

رسول الله (ص) فرمودند :

ای فاطمه ؛ چه پرسی ؟ که طاقت شنیدن آن نداری !

و فهم و وهم هیچ کس بدان نرسد !

و امّا آن چه آسان تر و حوصله شنونده تاب آن را دارد این است که :

جهنّـــــم هفت دَرَک دارد ، که هر کدام را نامی است ،

و هر دَرَکــــی چندین هـــــــزار وادی ،

و هر وادی چندیــــن هــــــــزار جـــــــــا (خانه) دارد ،

و در هریک جـــــا چندین هزار گونه عذاب و کیفر است !

فاطمه (س) چون این سخن بشنید بی هوش شد !

چون به هوش آمـــــد گفت : وای بر اهـــــــل دوزخ !

 

آورده اند که چون یاران این سخنان را شنیدند ؛

هر یک جملاتی را بیـــــــــان داشتند ،

یکی گفت : کاش من پرنده ای بودم در بیابان ، و از میوه درختان می خوردم و از آب جوی ها می آشامیدم و در میان شاخ و برگ درختان می آرمیدم و برای من حساب و کتاب و عذابی نبود !

دیگری گفت : کاش مادرم نازا بود و مرا به جهان نمی آورد و من سخن از کیفر و آتش نمی شنیدم !

دیگری گفت : کاش من از مادر زائیده نشده بودم ! و کاش جانوران درنده مرا پاره پاره کرده بودند و نام جهنّم را نمی شنیدم !

سلمان دست روی سر گذاشت و سراسیمه با صدای بلند می گفت :

آه از این سفر دراز ! آه از نداشتن توشه راه ! وای بر من اگر بازگشت من آتش باشد !

 

در روایتی از حضرت باقر(ع) ذیل آیه فوق آمده است :

حق تعالی جهنـــــم را هفت طبقــــه آفریده و هر طبقه نام ویژه ای دارد :

1 ـ جحیــــــم : اهل این طبقه بر سنگی آتشین می ایستند و مغز سرشان چونان دیگ جوشان می جوشد.

2 ـ لظـــــی : « کَلّا إِنَّها لَظی نَزاعة لِلشَّوی تَدعوُا مَن أَدْبر و تَولّی و جَمع فَأَوعی »   معارج/15 – 18  

[ آتش زبانه می کشد. پوست سر و اندام را می کند. هر که را در دنیا به حق پشت کرده و از آن روی برتافته و حرام را گرد آورده جاسازی و ذخیره کرده است، فرا می خواند.]

3 ـ سقر : « وَ ما أَدریک ما سَقَر لاتُبْقی و لاتَذَر لَوّاحَة لِلبَشر عَلَیها تِسْعَة عَشَر»  مدثر/27 – 30 

[و تو چه دانی که آن سقر چیست ؟ شراره سقر از دوزخیان هیچ باقی نگذارد و همه را بسوزاند و محو گرداند، آن آتش بر آدمیان رو نماید و روی آنان را دگرگون کند. بر آن آتش نوزده تن گماره شده اند.]

4  ـ الحطمـــة : در هم کوبنده و خرد کننده و شراره های آن چونان قصر است :  

« إِنَّما تَرمی بِشَرَر کَالقَصِر کَأَنّه جَمالتٌ صُفْرٌ»  مرسلات/32 – 33 .  

[دوزخ چون کاخی بلند شراره می افکند، گویی آن شراره شترانی زرد رنگ است]  این آتش واردشوندگان به آن را مانند سرمه در هم می کوبد و خرد می کند. اما جان انسان نمی میرد، و هر بار که بدن مانند سرمه گشت دو باره به حال اول بازمی گردد تا به عذاب جدید معذب شود.

5 ـ هــاویــــة : آنگاه که در آتش سقوط کند گوید: ای مالک دوزخ به فریاد ما برس ! در این هنگام ظرفی از جنس مس گداخته (ظرف مسین در حرارت گزاری مؤثرتر از برخی فلزات است) پر از آتش و چرک و کثافت که از پوست بدن هاشان انباشته شده به آنان خواهد داد و چون بیاشامند گوشت صورت هایشان از شدت حرارت در آن خواهد ریخت.

 6 ـ السعیـــر : یعنی آتش فروزان .  این طبقه دارای سیصد سرا پرده آتشین و در هر یک سیصد کاخ آتشین، و در هر یک سیصد اطاق آتش است که در هر یک از این اتاق ها سیصد گونه عذاب غیر آتش همچون مارهای آتشین ، عقرب ها ، غل و زنجیرهای آتشین وجود دارد.

از این رو می فرماید: « إِنّا اَعْتَدنا لِلکافِرین سَلاسِلَا و أَغلالا و سَعیرا » انسان/4.

 7 ـ جهنّــــم : در این دوزخ چاهی است به نام فلق که وقتی باز شود جهنم شعله ور می گردد. در وسط جهنم کوهی است به نام «صعود» از جنس مس گداخته و آتشین . دردامنه این کوه بیابانی است از مس آب شده و اطراف این کوه جاری است و شدیدترین آتش را جهت عذاب داراست.

( بحار الانوار 8/298 نورالثقلین 3/17 ج 60 )

در حدیث دیگری آمده که از امیر مؤمنان (ع) درباره این هفت طبقه پرسیدند ، فرمودند :

این هفت طبقه برخی فوق برخی دیگر است [و یکی از دست ها را روی دست دیگر قرار دادند ] آن گاه افزودند :

حق تعالی بهشت ها را در عرض هم قرار داده و طبقات آتش را بالا و پائین . پائین ترین آنها « جهنــــــم » و فوق آن « لظـــــی » و فوق آن «حطمــــة» و زیر آن «سقـــر» و بر روی آن «جحیـــم» و بالای آن «سعیــــر» و بالاتر از همه « هاویــــة » است .

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 943 )                                                                                

ســوره 15 : حجـــر ( مـکّــی ـ 99 آیه دارد ـ جزء چهــاردهم ـ صفحه 262 )


  ( قسمــت هفتـــــم )


اوج عظمت و اصـالت


( جزء چهارد هــم صفحــه 263 آیه 26 )

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ

   تفسیـــر لفظـــی :

و در حقیقت انسان را از گلى خشک از گلى سیاه و بدبو آفریدیم


   تفسیر ادبی و عرفانی :

 

خــداونـــد آدم را از پنــــــــج چیــــــز آفــریــــــــد :

از گِــل و آب و آتـش و روشنـــــــائی و بـــــاد !

و حکمت آن در این است که ؛

خداوند همه ی خلق را از یک جنس آفرید :

فرشتـــگان را از نـــــــــــور ،

جـــنّیــــان را از نـــــــــــــار ،

مرغــــان را از بــــــاد و آب ،

و حشــرات را از خـــــــاک ،

و آبــزیــــان را از آب آفرید ،

و هر یک را از جنســـی مفــــرد و جــــــدا خلـــــق کـــــرد ،

و آدم را از همــــــــه ی این اجنــــــاس آفـــریـــــــــد !

و او را تکـــــــــــریـــــــم و تشــــــــــریــــف داد ،

تا بر همـــــــه ی مخلـــــــوقِ خــداونـــــــد ،

فضیلت و برتــــــری داشتــــه باشد ،

و همه را مسخّـــــر او گردانیـــد ،

تا او بر همـــه مسلّط باشد ،

که فــرمــــــــــود :

وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ و فَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً

 ( آیه 70 سوره مبارکه اسرا )

در میان موجودات عالم ، انسان ویژگى‌‌‏هاى منحصر به خود را دارد ،

 هم از لحاظداشتن نیروهاى عظیم فکرى و مادى

و هم از لحاظ داشتن قابلیت تکلیف و رسیدن به مقام قرب الهى ،

 موجـــــــــودى برتـــــــــــر است.

در آموزه‌‌های قرآنى ، انسان را در اوج عظمت و اصالت مى‌‌‏بینیم ،

و مشاهده مى‌کنیم که انسان در میان موجودات عالم ، موجودى با ارزش و شاه‌‌کارى گرانبها است.

 این ارزش تا جایى است که خداوند در قرآن پس از ذکر مراحل خلقت انسان ،

به خود تبریک مى‏ گوید : « فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ »

 و در چندین مورد انسان را مسجود ملائک معرفى مى‌‌‏کند

و در آیه مورد بحث نیز کرامت ، شرافت و فضیلت فرزندان آدم را یادآوری می‌نماید.

 

خدای متعال در این آیه چهار ویژگى براى انسان برشمرده است.

1 ـ فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم :

منظور از این کرامت ، عظمت انسان در داشتن فکر و اندیشه و استعدادهاى گوناگونى است که مى‌‏تواند به وسیله آن در طبیعت تصرّف کند و براى خود زندگى بهترى بسازد، همچنین انسان ، قدرت انتخاب و خود آگاهى دارد.

2 ـ آنها را در خشکى و دریا بر مرکب‌‏ها حمل کردیم :

انسان براى حمل و نقل و مسافرت‌‏هاى خود ، موجودات دیگر را استخدام مى‌‏کند ، در خشکى چارپایان و وسایط نقلیه گوناگون و در دریا کشتى‌‏ها [ و در هوا ، هواپیماها ] را به خدمت گرفته است .

3 ـ آنان را از چیــــزهاى پاکیــــــزه روزى دادیم :

خوراک انسان نیز نسبت به حیوانات دیگر، برترى خاصى دارد و او براى خود، خوراک‌‏هاى متنوّع و لذیذى مى‌‏سازد و از میوه‏ ها، سبزى‌‏ها و گوشت‌‏هاى گوناگون بهره مى‌‏برد.

 

4 ـ آنها را بر بسیارى از آفریده‏‌هاى خود برتـــــــــــرى دادیم :

این ویژگى ازمهم‏‌ترین ویژگی‌های انسان است ؛

زیرا مربوط به فضیلت معنوى انسان در رسیدن به کمالات نفسانى و پاداش‌‏هاى الهى است


mofakham

نماهائی از موزه مردم شناسی بجنورد

mofakham

mofakham

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 942 )                                                                                           

ســوره 15 : حجـــر ( مـکّــی ـ 99 آیه دارد ـ جزء چهــاردهم ـ صفحه 262 )


  ( قسمــت ششـــــم )


نشانــه ی سعــادتِ


 

  ( جزء چهارد هــم صفحــه 263 آیه 21 )

بسم الله الرحمن الرحیم

وَ أَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَ مَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ

   تفسیـــر لفظـــی :

و بادها را باردار کننده فرستادیم و از آسمان آبى نازل کردیم

پس شما را بدان سیراب نمودیم و شما خزانه‏ دار آن نیستید

   تفسیر ادبی و عرفانی :

هنگام بهــــار که نظر حــقّ به جهــــان رسد ،

و عالَـــــــــم به نــــــــــــاز آیـــــــــد ،

بــادهـــا پیونـــد ها را بگشایند ،

و بنــــد های بربستــــه را برگشایند ،

رگ هـــــای درختــــــان را دهان بـــاز کنند ،

تا شاخــه هـــای آن از راه رگ هـــا ،

آب کشنـــــــد و میـــــــــوه دهنــــــــــــد .

هم چنین خــداونـــــد به نظر مهــــر و محبت ،

به دل بنــــــده ی مؤمــــــــن بنگَــــــرَد ،

بــــــــادِ عنـــــــایت فـــرو گشاید ،

راه شنیدن و طاعت کردن بر او بگشاید ،

تا شایستــــه ی قبـــول موعظـــــت گردد ،

و به تــــوبـــــه و انــابتِ حــقّ بــــــــاز گـــــردد ،

و راغب در خدمت مشغول عبــادت شود ،

و پیوستـــه به ذکــــر حــقّ مــداوم ،

و بر قهـر نفس ، مواظب باشد .

چون بـادِ فضــل و کَــرَم بر دل عارفــان وزد ؛

آنان را از هــــواجس نفســــــــــانی ،

و هوس های شیطانی برهانــد ،

و در دل آنها اعتماد به حق ،

و اعتصـــام به خـــــدا ،

و انقطاع از غیــر خـــــدا برویاند .


 

نشانـــه ی سعـــادتِ بنــــده آن است کـــــه ،

از وزیدن گاهِ توفیقِ بــادِ عنــایت درآید ،

اَبـــــــر معاملت فراهــــــم آوَرَد ،

پس آن ابــــــــــــر ؛

به دریــای عیــن الیقیــن فــــرو شود ،

آبِ نـــــدامـــــــت برگیــــــــرد ،

برقِ اطلاعت بدرخشد ،

رعــــــــدِ ارادت بنـــالــــــد ،

بـــارانِ فکـــــــــــرت ببــــــــــــارد ،

زمیــــنِ دل از آن بــــــاران ، زنــده شود ،

و با نفسی مُــــرده و دلی زنــــــــده به حـــقّ ،

زبـــــانـــــــی گـشـــــــاده به ذکــــــــــــر ،

و جانی زنــده به مهــــر ، پدیــــد آرَد .

چنــــــــان کــه فرمـــــــــود :

23 ـ وَ إنَّا لَنَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ وَ نَحْنُ الْوَارِثُونَ

و بى‏ تردید این ماییم که زنده مى‏ کنیم و مى‏ میرانیم و ما وارث [همه] هستیم

 

مــــا دل های عارفان را به مشاهدت ، زنده می داریم !

پس تـــــن شان را به مجاهـــدت می میـــرانیـــم .

پس بـــــدان ای جوانمــــــــرد کــه :

نفسِ امّــــــــــــاره ، حجــــــــاب دل است ،

تا این حجـــــــــاب در پیش دل است ،

دل از مشاهدت محــروم است ،

همین که نفس ، از روی مجاهـــدت ،

بر وفـــــقِ شـــریعـــت کشتــــه گــــردد ؛

زنــــــــدگیِ دل آغــــــــاز شــــود ،

و هــدایت در رســـــــــد ،

و مشاهدت در پیوندد ،

کـــه خــــــداونــــــــد فرمــــود :

ما مریدان را با ذکــــــــر ، زنــــــده می داریم ،

و عارفـــــــان را با هجـــــــــــر می میرانیـــم !



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *