نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(432 )
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )
( قسمت چهـل و ســوم)
خلوت گاه دوستی
( جزء اول صفحه 20 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ
131 ـ إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ
یاد گیر و یاد بیاور که خداوند به ابراهیم گفت : رام شو و گردن نه ، و خویشتن فرا من ده ،
گفت : گردن نهادم و خویشتن را فرا دادم ، و خود را به خداوند جهانیان تسلیم کردم ، و بیفکندم .
چون خلیـــــل در روش آمد ،
از حضرت عزّت فرمان آمد ؛
که ای ابراهیــــــم ؛
هرکه ما را خواهد ، جمله باید ما را بُوَد !
و تا مرادهای بشری و هوس های نفسی با تو مانده ،
از رنج کوشش به کشش نرسی !
ما را خواهی مـراد مــا باید خواست
یک باره ز پیش خویش بر باید خاست !
خلیل گفت : خداوندا ؛
ابراهیم را نه تدبیر مانده نه اختیار ،
اینک آمده به قـــدم افتقـــــار (1)،
بر حالت انکســـــار (2) ،
تا چـــــــــه فــــــرمـــــــائی ؟
خود را بیفکندم و کار خود به تو سپردم ،
و به همگی به تو باز گشتم ،
فرمان آمد ای ابراهیم ؛
دعوی بس شگرف است ،
و هر دعوی را معنی باید ،
و هر حقّی را حقیقی باید ،
اکنون آماده آزمایش باش !
او را به غیـــــر خـــویــــــش
و جـــــزء خـــویـــــش
و کلّ خـــویـــــــش امتحـــــــان کردند :
آزمایش اول :
( در مورد غیر خود ) گفتند ؛
از هـــزار ها گله گوسفنــــد
که با هر گله ، سگ ها با قلاده های زرّین است ،
دل بـــردار و همه را در راه خــــــدا خرج کن ،
خلیــل همه را در باخت و هیچ چیز نگذاشت ،
و چون همه آن ها در راه حق بخشیده بود
آن پیــــونـــــد ها استوار تر گشت ،
و عشق و افـــلاس بـه هـــم پیوست !
مــال و زر و چیز را رایگان باید باخت
چون کار به جان رسید جـان باید باخت
جبـــرئیـــــلکه منــادی حـقّ بـــود گفت :
ای ابراهیم ؛ ما را به به گوسفندان و قلاده زر سگان نیازی نیست !
خلیـــــــل گفت اگر شما را به کار نیست ،
واسِتَدَن (3) هم از جوانمردی به دور است !
جبرئیل گفت : اکنون همه را در جهان پراکنده کنیم ،
در کوه و بیابان ، تا به مراد خود چرخند ،
و جهانیان از آن بهره برند !
پس اکنون شکارچیان گوسفند کوهی
همه مهمان خلیــــــل هستند....
آزمایش دوم :
( آزمایش به جزء خود )
او را خواب نمودند و به قربانی فرزند اشارتی رفت !
از آن آزمایش هم نیک از عهده برآمد !
آزمایش سوم :
( آزمایش به کُلّ خود )
آن بـود که نمرود ملعون را بر آن داشتند ،
تا آتشی افروخت و خلیـــــل را در آتش انداخت !
نــدا آمـــد : ای آتش بر خلیـــــل سرد باش ،
از شنیدن این ندا خلیـــــل گریه کرد !
جبــرئیــلپرسید چرا گریه می کنی ؟
اگر هـــــزار بـــــارم بسوختی ،
و این نــــــدا مـــــرا بــــودی ،
دوست تر داشتمی ،
ای جبرئیـــــــل ؛ این گریستن
نه برفـــوت روح و سوختن نفس است
بلکه گریــه بر فـــوات (4) نـــدای حق است!
در آن هنگام غلغلی بر صفوف فرشتگان افتاد
که بــــار خــــدایـــــا ؛
ابراهیم بر زمین تو را شناسد به یگانگی
و تو او را می بسوزانی؟
فرمان آمد : آرام گیــــریــــــد !
شما از راز این کار خبر ندارید!
او خلوت گاه دوستی می طلبد
و خواهد که بی زحمت اختیار
در آن خلوتگاه با ما نپردازد!
از اینجا بود که خلیل را پرسیدند
پس از آن روز ، کدام روز تو را خوش تر و سازگار تر بود؟
گفت : آن روز که در آتش نمرود بــــودم.
که دلم صــــافی بـــــود
و وقتــــــــــم خــــالـــــی
و به حــــق نــــــزدیــــک
و از خـلــــق برکنــــــــــار!
چون ابراهیم از کوره امتحان
خــالــــص بیرون امد
رقم خِلَّـــت برقـــــرار
و خلعت دوستی حق بر او استوار گشت!
و به همه جهانیـــــــان فرمان رفت
که ملت حنیف ابراهیم را پیروی کنید.
---------------------------------------------------------
(1)،افتقـــــار = فقیر شدن
(2)،انکســـــار = شکسته شدن
(3)، واسِتَدَن = پس گرفتن
(4) ، فـــوات = گذشتن وقت کاری
این جمعه هم گذشت و نیامد !
.... و ما همچنان جمعه ها را منتظریم
تا جمعــــه ای کـــه تـــو بیــایی
برای تعجیل در آمدنت دعا می کنیم
موضوع :