نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (673)
ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )
( قسمــت بیست و یکـــــم )
غایت رتبت صدیقان
( جزء هفتــم صفحه 134 ـ آیه 59 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم
وَ عِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ مَافِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
وَ مَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُهَاوَلاَ حَبَّةٍ فِی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ
وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ یَابِسٍ إِلاَّفِی کِتَابٍ مُّبِینٍ
تفسیر لفظی :
و کلیدهاى غیب تنها نزد اوست ،جز او [کسى] آن را نمى داند
و آنچه در خشکى و دریاست مى داند و هیچ برگى فرو نمى افتد
مگر [اینکه] آن را مى داند و هیچ دانه اى در تاریکی هاى زمین
و هیچ تر و خشکى نیست مگر اینکه در کتابى روشن [ثبت] است
تفسیر ادبی و عرفانی : [ بخش دوم ]
خداوند بر خزینه ی اسرار فطرت و محبت مُهــر برنهاد و طمع ها از دریافت آن باز برید ،
هرکس که شمه ای از آن را از دور بیافت فریاد برآورد که :
چراغی از نور غیب درخشید و پنهان گشت !
انبیاء و اولیاء و شهدا و صدیقان چندان که توانستند از اول عمر تا به آخر تاختند و مرکب ها دوانیدند ، عاقبت به قدمِ اولِ وی رسیدند ! لیکن محمّد مصطفی (ص) که بر زِبَرِ خلایق برآمد زیر پای خود نپسندید ، و به سدره ی منتهی و جنِات مأوی و طوبی که غایت رتبت صدیقان است ننگرید !
شیخ انصاری گفت :
بر عبودیت آن نهند که برتابد ، دانستن غیب همه بر نتابند و نتوانند ،
بلی ، بعضی چیزی و بعضی چیزی نــه ! که همه را خدا داند و بـــس !
احدی بر غیب او آگاه نمی شود جز کسی را که خود برگزیند .
... وَ یَعْلَمُ مَافِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ... تنها اوست و بس که به همه ی دانستنی ها احاطه دارد و هیچ چیز از او پوشیده نیست ، این فرشتگانند که بر بندگان موکلند و کارهای ایشان را برشمارند و می نویسند ، و آنان بر مردم آشکار نشوند جز به روز بازپسین !
در خبر است : هنگامی که بنده از دنیا برود دو فرشته در دیدار او آیند ،
اگر بنده ی مطیع و ثواب کار باشد از آنان دعای خیر می شنود ،
و اگر گناه کار است دعای بد !
به آن که ثواب کار است می گویند : ای بنده ی نیک بخت و فرمان بُردار ؛ بسی طاعت که کردی بوی خوش آن به ما رسید و جزای تو خوب است .
و به آن که گناه کار است گویند : گناهانی که از تو سر زد بوی ناخوش آن به ما رسید و سزای تو بد است !
آن گاه در آن وقت که چشم مرده به بیرون نگرد و چشم بر هم نزند !
ای مــاه برآمدی و پنهـان گشتی
گِرد فلک خویش خرامان گشتی
چون دانستی برابر جان گشتی
ناگاه فرو شدی و پنهان گشتی !
موضوع :