نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (670 ) 

                                                                

ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )  

 

( قسمــت هیجــدهـــــم )


محلــه ی دوستــی


 

( جزء هفتــم صفحه 133 ـ آیه 52   )


بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


 وَ لاَ تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِم مِّن شَیْءٍ

وَ مَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِم مِّن شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ


تفسیر لفظی :

 

و کسانى را که پروردگار خود را بامدادان و شامگاهان مى‏ خوانند در حالى که خشنودى

او را مى‏ خواهند مران ، از حساب آنان چیزى بر عهده تو نیست و از حساب تو [نیز]

چیزى بر عهده آنان نیست تا ایشان را برانى و از ستمکاران باشى


تفسیر ادبی و عرفانی : [ بخش دوم ]

 

... یُرِیدُونَ وَجْهَهُ ...

 

از عارفی پرسیدند : صفت مُـــریــــد چیست ؟

این آیت را برخواند که : (... یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّیُرِیدُونَ وَجْهَهُ ...)

 آنان شب به روز آورند و خواهش دنیوی ندارند و خواستار نعمت اخروی نیز نیستند !

بلکه تمام همّ و قصد آن ها خدای آفریننده است ،

پس چون خود را ویژه ی خدا قرار دادند خداوند هم به آنان عنایت فرمود

و خطاب به رسول بزرگوارش مصطفی (ص) فرمود : آنها را از خود مــــران !


معنی دیگر این آیت ، خواستِ مـــــــراد است در راه بردنِ مــــرید !

و آن ســـه قسم است :

یکی ؛ ارادت دنیـــای تنها 

دوم ؛ ارادت آخرتِ تنهـــا

سوم ؛ ارادت حــــقّ تنها


ارادت دنیا همان است که فرمود :

اینان کسانی هستند که ؛

عرض دنیائی و سود عاجل و زندگانی این جهانی و زر و زیور آن را خواهانند !

و نشان این ارادت دو چیــــز است :

یکی نقصـــــــــان در دیـــــــن

و دیگری دوری از درویشان و نیازمندان !


و نشان ارادت آخرت نیز دو چیز است :

یکی سلامت دین به نقصان در امور دنیا ،

دیگری اُنس و الفت با درویشان و مستمندان !


و ارادت حقّ آن است که فرمود : یُرِیدُونَ وَجْهَ الله

 یعنی تنها خدا را می خواهند و نشانی آن پای به دو گیتی فرا نهادن

و از خلق آزاد گشتن و از خود برَستن !

 

 

از شیخ انصاری معنی طریقت را پرسیدند ، گفت :

نَفَسی است میان علم و وقت در ناحیه ی نــاز ، در محله ی دوستی ، در سرای نیستی ،  

که چهــــــــــار حــدّ دارد :

یکی با آشفتگان ، دیگری با غریبان ، سومی با بیدلان ، و حد چهارم با مشتاقان است .

آن گاه گفت : ای مهربان فریاد رس ؛ عزیز آن کس که با تو یک نَفَس ،

ای یافته و یافتنی ! از مرید چه نشان دهند جز بی خویشتنی !

همه خلق را محنت از دوری است و مرید را از نزدیکی !

همه را تشنگی از نایافت آب و مرید را از سیر آبی !


 

الاهـــــی ؛

 

یافته می جویم ! با دیده ور می گویم :

چه جویم که دارم ؟ که بینم که دیدم ؟ با او چه گویم ؟

شیفته ی این جستجویم ! گرفتار این گفتگویم !


تا جــان دارم غـــم تــــو را غم خــــوارم


بی جان ، غم عشق تو به کس نسپارم

 



موضوع :