سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1967133
  • بازدید امروز: 213
  • بازدید دیروز: 241
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[963]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (682)                                                                


ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )


  ( قسمــت سی ام )


لقـا ، رضـا ، رؤیت

میلاد زینت عبادت کنندگان و سرور ساجدان و امام مؤمنان مبارک

 

 ( جزء هشتــم صفحه 141 آیه 103 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

قَدْ جَاءکُم بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ

وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْهَا وَ مَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِحَفِیظٍ  

  

تفسیر لفظی :

به راستى رهنمودهایى از جانب پروردگارتان براى شما آمده است

پس هر که بهدیده بصیرت بنگرد به سود خود او و هر کس از سر بصیرت ننگرد

به زیان خوداوست و من بر شما نگهبان نیستم


تفسیر ادبی و عرفانی :

به شما چراغی روشن از خداوند آمد ،

و پنـــــدی بلیـــــــغ و نـــــوری تمـــــــــام

و حجتــــی آشــکار و نامــــه ای پیـــدا رسید ،

چــــــــراغــــی که دل هــــــا افــــروزد ،

نــــوری که روح جان افزایش دهد ،

ذکـــــــــری که سرّ بنده آراید ،

نامه ای که بنده بدان نازد ،

نامه ای که راه بنـده بدان گشاید ،

انصــــــــاف وی در آن داده ،

کار دین بدو ساخته ،

دل وی بدان آراستـــــه ،

عیب وی بدان پوشیـــــده ،

گوش وی به کلید آن گشوده ،

سعادت و پیـــــروزی خود در آن یافته ،

نامه ای که چــــــــــراغ دل هــــــــا است ،

مایه ی شستن غـــــــــــم ها است ،

داروی شفـــاء درد هــــا است ،

چـــراغ تنبیــــــه است ،

چراغــــی که از دل ناپاکان تاریکیِ شوخی (پلیدِی) بِبَرَد ،

و از دل نادانــــــــان تاریکــــــــیِ سَفَــــه بــــــزداید ،

نامه ای که بنده را در دنیـــــا حلاوت طاعت دهد ،

و هنگام مرگ رستگاری و سعادت بخشد ،

و در قیامت سکبــــــــاری و رحمت ،

و در بهشت لقــــا و رضــــا و رؤیت دهد .


 

عشق نگار ، سِــرّ ِ سویـــدای جـــان مـاست

مــــا خاکســار کــــوی تـــو تا در توان ماست


با خلدیـــان بگو که شمــــا و قصــــور خویش

آرام ِ مـــــــا به سایــــه ســــرو روان ماست

فـردوس و هرچه در آن هست قسمت رقیب

رنــج و غمی که می رسد از او از آن ماست

با مدعی بگـــو که تــــــو  و جنّت النعیـــــــم

دیـــــدار یــــار حاصـــل سِــــرِّ نهــان ماست

ساغر بیــــار و باده بریــــز و کرشمـــــه کن

کاین غمــــزه ، روح پرورِ جان و روان ماست

این با هُشــان و علم فروشان و صوفیــــان

می نشنـونـــــد آن چه که ورد زبان ماست

دیوان امام خمینی (ره) ص55



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (684)                                                             


ســوره 5 : انعـــام  ( مکّی  ـ  165  آیه دارد  ـ جزء هفتم  ـ  صفحه 128 )


  ( قسمــت سی و دوم )

قصّــــه ی محبّــت 

  

شعبــان شد و پیک عشق از راه آمد

بـوی نفـس بقیّــت الله آمـــد

با جلوه سجاد و اباالفضل و حسین (ع)

یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد

اعیاد بزرگ شعبانیه بر شما و همه ی محبان و دوستان اهلبیت عصمت و طهارت مبارک

 

( جزء هشتــم صفحه 142 آیه 111 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الإِنسِ وَالْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ

زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًاوَلَوْ شَاء رَبُّکَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا یَفْتَرُونَ


تفسیر لفظی :

و بدین گونه براى هر پیامبرى دشمنى از شیطان هاى انس و جن برگماشتیم

بعضى ازآنها به بعضى براى فریب [یکدیگر] سخنان آراسته القا مى ‏کنند

و اگرپروردگار تو مى‏ خواست چنین نمى‏ کردند پس آنان را با آنچه به دروغ مى ‏سازندواگذار


تفسیر ادبی و عرفانی :

هرکس رتبت وی عالی تر ،  بلاء وی تمام تر !

هرکس به حقّ نزدیک تر و دل وی صافی تر ،

نفس او به دست دشمن گرفتارتر !

آری ؛ بی غصه ی محنت ، قصه ی محبت نتوان خواند !

و بی زهر بلاء ،شهــــــــد ولاء نتوان یافت !

بنگر که آدم صفی ، آن پرورده ی تقدیس حق ، از ابلیس دشمن خود چه دید !

آن دگر نوح شیخ پیمبران و پـــدر جهانیان ، از قوم خود چه کشید !

چند صد سال آن ها را دعوت به حق کرد ، هر روز او را چندان بزدند که بی هوش شدی ، و فرزندان او را به دشمنی با وی تشویق کردندی ، و آن مهتر بر این بلیت صبر می کردی و امید به ایمان ایشان داشتی تا آن که گفت :

بار خدایا ؛ چون امید بریده شد و روی صلاح پدیدار نیست ، بودن اینان در این جهان جز زیادیِ فساد و سبب خرابی نیست ! تخم آنان را از زمین بر کَن ! وگرنه همه ی بندگان را فاسد و گمراه خواهند کرد !

از آن پس ابراهیــــــــم که شجره ی توحید بود ، شب و روز به زانو درافتاده ، ریش سپید را در دست نهاده ، و دوری خانواده را از بت خواهان بود ، از آن نمرود طاغی چه کشید ! و به او چه آزارها که نرسید .

همچنین همه ی پیغمبران ، یکان یکان از هود و صالح و لوط و موسی و یحیی و عیسی ، از دست جباران و متمردان چه ها که کشیدند ! همه به فریاد آمدند ،

و در آخرِ همه ی آنها ، بلاء محمد مصطفی (ص) از همه بیشتر و تمام تر بود ، که خود فرمود :

هیچ پیغمبری به قدر من آزار ندید !

  آن بی حرمتان و بیگانگان قدر وی ندانستند و دیده ی شناخت او نداشتند ، و منزلت او را نشناختند ، بارها قصد جان او کردند ، جفاء او را در میان بستند ، پیران استهزاء کردند ، شاعران هجو گفتند ، جوانان جفا کردند ، کودکان سنگ به سویش انداختند و زنان از بام ها بر وی خاک و خاشاک ریختند ، در نهایت اتفاق کردند و با هم عهد بستند که او را از میان بردارند ! جبرئیل آمد و گفت : هان ! برخیز و شهر را به ایشان بگذار ! و آهنگ غربت کن !

که در این غربت گزیدن رازی بود و برای امت او فرازی !

آن عزیز شهر خود مکه را رها و هجرت را آغاز کرد ، و در دیار غربت که یثربش می گفتند رحل اقامت گزید ، و اختلاف طوایف اوس و خزرج را با اسلام ناب برطرف کرد و شهری نو ساخت که مدینة النبی نام گرفت ، و اساسی جدید در اداره امور شهر بنا کرد ، و برپائی حکومتی نوبنیاد و فراگیر را در آن دیار رقم زد ،

دشمنان و منافقان ، این جا هم رهایش نکردند !

توطئه ها و دسیسه ها هر روز به شکلی علیه وی آشکار شد تا در نهایت امر ، در جریان سفر حجة الوداع ، نقشه قتل و ترورش در راه بازگشت را طراحی نمودند ، و در کنار خانه ی خدا ، با هم عهد بستند که نگذارند خلافت به خاندانش برسد و بر این طرح پیمان نامه ای نوشتند و در خانه ی خدا زیر خاک مخفی کردند که به صحیفه ی ملعونه موسوم شد (*)

-----------------------------------------------------------------------------------

(*) صحیفه ملعونه : درحجـــة الـــــوداعدو نفــــر ( ابـــوبکــــر و عمــــر)در کنــــار کعبــــــــه هم قَسَــــــم شدند که بعد از وفــــات پیامبر صلی الله علیه و آلهنگذارند خلافت به اهل بیتش برسد.

 بعداً معاذ ابن جبل به آنها پیوست ،او سران قبایل اوس و خزرج یعنی بشیرابن سعید و اسید ابن حضیر را به این گروه افزوداینپنج نفرپیمان نامه ای در این خصوص نوشتند و در خانـــه خــــدا زیـــر خاک دفــــــن کردند که بهصحیفه ملعونهاولموسوم شد.

اقدام علیه جان پیــــامبـــــر صلی الله علیه و آله :

در ادامه این توطئه ؛ 14 نفر ( ابوبکر ، عمر ، عثمان ، معاویه ، عمروعاص ، طلحه ، سعد ابن ابیوقاص ،عبدالرحمن ابن عوف ، ابوعبیده جراح ، ابوموسی اشعری ، ابوهریره ،مغیره ابنشعبه ،معاذ ابن جبل ، سالم مولی ابی حذیفه )توطئه قتل پیامبر(ص) در راه باگشت از مکه به مدینه را طرح نمودندتا در کوه هرشی شتر پیامبر(ص) را برمانند و در تاریکی شب پیامبـــــر (ص) را بکشند ولی خداوند توطئه آنها خنثی کرد.  بعد از ورود به مدینــــه تعداد این سرکرده منافقین با پیوستن افرادی چونابوسفیان ،عکرمه ابن ابی جهل ، سعید ابن عاص ، خالد ابن ولید ، بشیر ابن سعید ،سهیل ابنعمرو ، ابوالاعور اسلمی ، صهیب ابن سنان ، حکیم ابن حزامبه34 نفــــــررسید که در این رابطهصحیفه ملعونه دومرادر خانه ابـوبکـــر نوشتنـــدو امضاء نمودهیکی از آنها آن را به مکه بردو در خانه خدا کنار صحیفه اول دفن کرد.    (بحار الانوار جلد 28 ص 102 ـ 111)

لعن الله من اسس اساس الظلم و الجور علیکم اهل البیتلعنت ابدی خداوند بر همه آنها باد که آنها بنیانگذاران ظلم علیه خاندان پیامبر (ص) بودند



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (681)      

                                                        

ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )


  ( قسمــت بیست و نهـم )


ولایت لطیف


 

 ( جزء هشتــم صفحه 141 آیه 103 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ   



تفسیر لفظی :

چشم ها او را درنمى‏ یابند و اوست که دیدگان را درمى‏ یابد و او لطیف آگاه است



تفسیر ادبی و عرفانی :

 

پس از نزول این آیت ،

کِـــه را رسد که دعویِ دانشِ چگونگیِ صفتِ خداوند کند ؟

و یا حق را مُحاط و مُدرَک داند ؟

هرکس چنین دعوی کند دعوی باطل و مدّعی مبطل است !

احاطه به کیفیّت و کمّیّتِ قدرتِ او چگونه توان ؟ که آن چه آثار قدرت در همه ی مخلوقات است اوهام و افهام ما در آن متحیّر است !

نبینی که به چشم ظاهر ، آب را رفتن است ؟ و خداوند در قرآن فرماید که خاک را گفتن است ! در حالی که نه آب را جان و نه خاک را زبان است ،

دریافتن این به عقل چون توان ؟

پس جز از قبول ظاهر و تسلیم باطن چه درمان ؟

ظاهر بپذیر و باطن بسپار ! زینهار زینهار که : ( لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ ) .

سیاست قدیم بودن صفت است که از صحرای بی نیازی جلال خود

بر ساکنان راه جلوه می کند و می گوید :

ما را دیده های فانی و عقل های ناتوانی درنیابد !

و عقل عاقلان را در ذات و صفـــــــات ما پیمـــــانه ای نه !

وهم و فهم از ما چه نشان دهد ؟ که منشور صفات ما ( لَیسَ کَمِثلِهِ شَیٌ )

و صفت جبروت ما ( لَم یَزَل وَ لایَزال ) است ،

صفت حدوث را با جلالِ قِــدَم چه کار ؟ (فَاعتَبَرُوا یا اُولِی الاَبصارَ) .

اگر نه آفتـــابِ جــــلالِ ( وَ هُوَ یُدْرِکُ الأَبْصَارَ ) از ولایت لطیف و خبیــــر بر شما تافتی ،  

عواصِف (1) ( لاَّ تُدْرِکُهُ الأَبْصَارُ ) دمار از جان شما برآوردی ، و به کتم عدم باز بردی !

لکن جَلَّ جَلالُه به لطف  ، معروف و به فضل و بنده نوازی ، موصوف ،

به فضــــل خود پذیرنـــــــــده ی همـــــه ی پرستنــــــــــدگان ،

و به کَرَم خود سازنده ی کار بندگان در دو جهان است .

------------------------------------------------------------

(1) عواصف : جمع عاصفه ، بادهای تند و سخت

 

 

عشق اگر بــال گشـــاید به جهــان حاکم اوست

گر کنــد جلـــوه در این کَون و مکان حاکم اوست


روزی ار رخ بنمـــایــد ز نهــــان خانـــه ی خویش

فاش گـــردد که به پیـــدا و نهــــان حاکم اوست

ذره ای نیست به عالَم که در آن عشقی نیست

بارک الله که کـــران تــا به کـــران حاکم اوست

گر عیـــان گــردد روزی رُخَش از پـــرده ی غیب

همه بیــنند که در غیب و عیــــان حاکم اوست

تا که از جســم و روان بر تو حجاب است حجاب

خود نبینی به همه جســم و روان حاکم اوست

من چه گویم که جهــان نیست بجز پرتــو عشق

ذوالجلالی است که بر دهر و زمان حاکم اوست


دیوان امام خمینی (ره) ص62

 

برای سلامتی و خشنودی امـــام و مقتــــدا و مولایمان


 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

و برای تعجیل در فـــرج مبــــارکشان

  

دو رکعت نماز مخصوص و یکصد صلوات


 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (683)                                                              


ســوره 5 : انعـــام ( مکّی ـ 165 آیه دارد ـ جزء هفتم ـ صفحه 128 )

 

    ( قسمــت سی و یکــــم )


شایسته ی خلعت

 

 ( جزء هشتــم صفحه 142 آیه 111 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم

وَ لَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَیْهِمُ الْمَلآئِکَةَ وَ کَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَ حَشَرْنَا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَیْءٍ

قُبُلًا مَّا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ إِلاَّ أَن یَشَاءَ اللّهُ وَ لَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ

تفسیر لفظی :

و اگر ما فرشتگان را به سوى آنان مى‏ فرستادیم و اگر مردگان با آنان به سخن مى ‏آمدند

و هر چیزى را دسته دسته در برابر آنان گرد مى ‏آوردیم باز هم ایمان نمى‏ آوردند

جز اینکه خدا بخواهد ولى بیشترشان نادانى مى‏ کنند

تفسیر ادبی و عرفانی :

این آیت اشارت به مردودان حضرت و مطرودان شریعت است که اگر ما فرشتگان مقرب

و کرّوبیان آسمان را به زمین سوی ایشان فرستیم تا آن مهجوران را به ما دعوت کنند ،

و اگر مردگان زمین را حشر کنیم تا بر درگاه ما ارشاد کنند ، و جمله ی حیوانات و اعیان و اجرام مخلوقات ، همه را به ایشان فرستیم تا الاهیّت ما و اعلام ربوبیّت ما بر ایشان عرضه کنند ،

و هرچه خبر هم بود ببینند و بدانند ! تا من که خداوندم نخواهم و ایشان را راه ننمایم نخواهند ایمان آورد ، و راه به شناخت ما نخواهند یافت ،

چه مشتی خاک را چه رسد که حدیث قِــدَم کند ، اگر نه عنایت قدیم و خواست کریم باشد !


دل کیست که گوهری فشاند بی تو


یا تن که بُــوَد که مُلک رانَــــد بی تو


والله که خِــــرَد راه نـــــــدارد بی تو


جان زهـــره ندارد که بمـــاند بی تو


تا ربُّ العزّه خود را به دل بنده نشناساند ، و شاهد های صفات ازلی و قدیم خود در دل او ثبت نکند ، بنده به شناخت وی راه نبرد ،

آری ؛ خداوند نــــــوری است تا کجا خود برافروزد ، و جـوهـــریاست تا کجا ودیعت نهد .

 

و نیز همــــو فرموده :

اندکی از رازهای خود در دل بنده ای که دوست داشتم به ودیعت نهادم ،

پس شناختی و آشنائی هر دو به هم باید ،

تا نشانه ی این کار و شایسته ی این خلعت شود ،


دعوی آشنائی بی شناسائی عین جحد است ،

و شناخت بی آشنائی عین مکر !

چنان که ابلیس لعین را که شناخت بود بدون آشنائی !

نهایت و بدایت او هر دو عین مکر بود !

و هر دو در قعر کفـــــر پوشیده شده بود ،

هرچند به ظاهر صورت فرشته داشت و نقــــاب تقـــــدیس بربسته بود ، لکن باطنی خراب داشت ، که هزاران سال بساطِ عبادت بر امیــــد وصــــال پیموده ، چون پنداشت که دیده ی آرزویش گشاده شود یا نفحه ی وصلش وزیده شود از آسمانِ بالا بر زمینِ پست افتاد و از سماء سُمُّو بر خاک لعنت سقوط کرد .

 

افتـــاده به دام شمــــع ، پروانه ی دل

حاشا که رهـــا کند غمش خانه ی دل

مطــــــرود شود ز جرگه ی درویشان

دیوانه وشی که نیست دیوانه ی دل

دیوان امام خمینی (ره) ص 219



موضوع :



چــــراغ دل هــا


 

سالروز بعثت سراسر نور پیامبر خاتم

و پیام آور صلح و دوستی و رحمت

حضرت ختمی مرتبت محمد ابن عبدالله (ص)

بر شما و همه ی مسلمانان جهان مبارک باد

الر



موضوع :


<      1   2   3   4   5      >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *