سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1967175
  • بازدید امروز: 255
  • بازدید دیروز: 241
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[963]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



بسم الله الرحمن الرحیم

 

ایجاد رعب در دل کفّــار

 

داستان ابوجهـــل و جـــوان ثقفــــی :


پس از بعـثـت محمّـــــد(ص)،

جوانی از قبیله بنی ثقیف ,

آواز ظهور پیغمبری به نام محمّــــــــد(ص) شنید،

برخاست و با ده شتر روانه مکّـــــه شد،

در آنجا گروهی از بزرگان قـریش را دیـد،

پرسید محمّــــــــــد(ص) کجا است؟

ابوجهـــــــل گفت:

جوان؛ این چه سخــن است که میگــوئـی؟

محمّـــــــد کیست؟ او کِــــــه باشد ؟

جوان گفت:

شبی نشسته بودم ,

ناگاه از هـوا نـدائی شنیدم بدین صفت!

ابوجهل گفت این آواز شیطان بوده که تو را افسون کرده،

جوان گفت روی آن کس را به من بنمائید تا ببینم!

گفت تو را روی دیدن به کار نیست

که مردی جادوگر است و تو را فـریب دهد!

جوان گفت مگـر شما را با او خصومتی است

که دیگر کس از شما نیز همین را گفت

( ابولهب عَــمّ محـمــد(ص) هم همان را گفته بود)

جوان سراسیمه و حیران گفت:

آه نمی دانم پس شتران مرا که خواهد خرید؟

ابوجهـل گفت: من خریدارم به دویست و ده دینار ،

و ده دینارِ علاوه برای آن است که تو نزد محمد(ص) نروی،

و گـوش به سخنان او ندهی!

از این پیشنهاد , جوان ثقفی  را شُبهـتی در دل افتاد،

شتران را بگـذاشت و سوی کعـبـه رفت،

محمد مصطفی(ص) را دید در رکوع نمــــاز است،

چون نور روی او را دید گفت:

این چهـره به ساحـر نمی ماند،

و این مردی راستگـو بنظر میرسد،

و محمد(ص) همچنان  در نماز بود،

جوان ثقفی در پی شـتـران خویش بــــازگشت،

وابوجهـل را گـفـت :

ای ابالحکـم یا بهای شتران مرا بده یا آنها را ردّ کن،

ابوجهل گفت هـیهـات! مالی از تو نزد من نیست،

جوان گفت : به خــدا سوگند تو درباره محمّـــد(ص) دروغ گفتی!

او نه ساحـر است نه دروغگو ،

ابوجهل گفت:

قسم به لات و عـزّی که هیچ چیز به تو نخواهم داد!

ثقفی گریان و دلتنگ به راهنمائی کسی نزدمحمد(ص) رفت،

و از هـیبـت او لرزه بر اندامش افتاد!

پیامبر(ص) فـرمود: ای جوان نترس، من پیغمبر رحمتم،

و آن صدا که از آسمان شنیدی جبرئیـل بود

که به مردم نـدا داد و گفت:

ای مردم چه نشسته اید که پیغمبری از میان شما ظهـور کرده است،

ثقفی را آرامشی روی داد

و شهادتین ادا کــرد و اســلام آورد،

آنگاه محمد(ص) با او به درِ سـرای ابوجهـل رفتند،

و محمد(ص) سه بار او را خواند

و جواب نمی داد بار سوم از غـرفـه پائین آمد

و گفت: لبیک یا محمّــــــد، 

در حالیکه روی او بگـشـتــه و عـقـل او زایل شده

و زبانش سست گشته و بر همه اندامش لــرزه افتاده بود!

محمد(ص) فرمود: حق این مرد را به تمامی بگذار،

ابوجهل اطاعت کرد و تمام بها را به زر داد و گفت:

یا محمد هیچ حاجت دیگـر داری؟

حضرت فـرمود: بلی، که بگوئی لا اله الا الله،

ابوجهــل گفت: حاضرم تمام مال و فـرزندانـم در اختیارت بگذارم

ولی طاقـت گفتن این کلمه را ندارم!

 

ولید ابن مغـیـره عموی ابوجهل نزد او رفت و پرسید

تو را چه شد و چه هـیبـت از محمد(ص) در دل تو افتاد

که چنین رفـتـاری کـردی؟

گـفــت: عموی من؛

سخن مرا گوش کن اگر درست است مرا معـذور دار!

وقتی محمــد رو به سرای من آمد

و مرا بوجهـل خواند ,

سنگی بزرگ برداشتم که به فـرقـش کوبـم

و خـلــق را از وی باز رهانم!

چون این همّت کردم

دست من با سنگ در گردنم بماند و خشک شد!

گفتم اگر آن چه محمد می گوید راست است دستم گشاده شود

که ناگهان دستم گشاده شد و سنگ از دستم بیفتاد،

سه مرتبه  این عـزم را تکـرار کردم

هـر سه بار همان حال تکـرار شد!

بار سوم که مرا بوجهــل خواند

و من سنگ را برگرفتم

ناگهان صورت شیــری خشمگین در نظرم مجسم شد

که نیش ها بهم زد و مرا فـریـاد کــــرد

که محـمــــد(ص) را اطاعت کـــن!

این بـود که من اطاعت کردم!

و حاضران سخن او را شنیدند و پذیرفتند!!!


(اَلّلهُـــم َصَــلّ ِعَلی مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ وَعَجِّـل فَرَجَهُــم) 

 

 

جانـــــــان من !

 

 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

 هـر جمعـــه را به این امیـــد آغاز می کنیم


که شـایـد تـــــو در این جمعـــــه بیــــایی


و کام تشنــگان عـدالـت را سیـــراب نمـــایی

برای دفع ظلم ظالمان و برقراری حکومت عدل جهـــانی

 

پس برای تعجیــــــــــل


در فـــــرج مبارکشــــان زیاد دعا کنیم


 

برای سلامتی و خشنودی امام و مقتدا و مولایمان


 دو رکعت نماز مخصوص و یکصد صلوات

 




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید  ( 563 ) 

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت پنجـــاه و ششــم )


سپــاه بی حیلـت

 

( جزء چهارم صفحه 68 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

 

 

  151 ـ سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرُّعْبَ

بِمَا أَشْرَکُواْ  بِاللّهِ مَا لَمْ یُنَـــزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا

وَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ وَ بِئْسَ مَثْوَى الظَّالِمِینَ

 

تفسیر لفظی :

آری ما در دل های کافران بیم و ترس می افکنیم ، به سبب آن که برای خداوند شریک گرفتند ،

چیزی که از آسمان برای آن دلیل و حجتی نفرستاده است ،

و البته بازگشت گاه این چنین کسان آتش است و ستم کاران را بد جایگاهی است .


تفسیر ادبی و عرفانی :

خداوند جلیل جبّار ،

کـــــردگار نامـــــــــدار ،

بنده نوازی که از کارهای آنان آگاه ،

و آنان را پشت و پنــاه ،

خود دارنده و خود سازنده ،

خود پادشاه و همه جهان او را سپاه ،

سپاهش نه چون سپاه خلقان ،

که اسب و سلاح باید ،

و آلت و زینت شاید ،

و فریب و حیلت باید ،

سپـــــاه حــــقّ بی نیاز از همه ی آن ها ،

کمر بسته بر درگاه عزت ،

تا خود چه آید از فرمان و حکمت ،

سپاه او پشّـــــه ای است که از او ضعیف تــر نــــه !

غالب بر نمــرود که از او قوی تــــــــر نــــه !

لشکرش مرغان کوچک ابابیــــــــل ،

که غالب شدند بر اصحاب فیـــل !

[[ و سپاه دیگرش ریز دانه های شنِ معلّق در هــوا ! ]]

[[ که غالب شد بر هواپیماهـــــا ی جنگی فوق مدرن در عصر مـــا !]]


(اَلّلهُـــم َصَــلّ ِعَلی مُحَمَّـدٍ وَآلِ مُحَمَّـدٍ وَعَجِّـل فَرَجَهُــم)

 

آری ؛


این ها هستند سپــــاه بی حیلت و فریب خداوند !

امّــــــــا سپـــــــــــــاه دیگـــــــر خداوند ؛

رعــب است که در دل دشمن اندازد ،

چنان که در جنگ بـــدر و اُحُــــــــــــد انداخت !

آری او در دل های کافران بیــــــــــم و ترس می افکند.

یکی دیگر از آثـــار رعـب و هـیبـت بر دل کافـران،

و ایجـــــــاد فــــزع در دل بیگانــــــگان

داستان ابوجهـــل و جـــوان ثقفــــی است .


[ این داستان جالب را در یادداشت بعدی (کلیک) ملاحظه فرمائید ]

 

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما


ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان


محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا


قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است





موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 562 ) 

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت پنجـــاه و پنجــم )


اراده ی حــقّ


 

( جزء چهارم صفحه 68 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

144 ـ وَ ما مُحَمَّـدٌ اِلا رَسُـولٌ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسِل

أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَن  یَنقَلِبْ

عَلَىَ عَقِبَیْــــهِ فَلَن یَضُــــرَّ اللّهَ شَیْئًــــا

وَ سَیَجْزِی  اللّهُ الشَّاکِرِینَ


تفسیر لفظی : 

نیست محمّد مگر فرستاده ای که پیش از او فرستادگان دیگر گذشتند ! آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به پس باز می گردید ؟

و هرکس به عقب باز گردد ، هیچ چیز زیانی به خدا نرساند و خداوند سپاسگزاران را مزد خواهد داد .


تفسیر ادبی و عرفانی :

هـرچند محمد(ص) ستوده

و برگزیده خـداونــد از میان مردمان

و نواختــــه خــــــــدای جهانیــــان است،


قطب جهــان و چراغ زمین و آسمان است،


 

جز به دست و دل محمـد(ص) نیست 

       

حــل و عـقـد خـزینــه ی اســـــــــرار


در طـریـــــق رســـول دست آویــــــز 

      

 بر بســـــاط خــــــدای پـــای افـشـار 

 

با این همـــه مزایا ، او نیز بشـــر است

و مرگ بر او روا , و فنا در وی روان،

چنانکه پیش از او پیمبرانی در این جهان بودند و همه رفتند،

نهخـــــــــدا را زیانی رسید , و نه حــــق از همه باز مانَــد.

این خطاب اشارت است به اهل تحقیق

که کمال عزت ما از بود و نبود بی نیاز است ،

و از بسیاری بود پیوندی در نیاید

و یگانگی و یکتائی ما را موجدی می نباید ،

کبــــریـــــاء ما عــــزت ما را شناسد

و عزت ما احدیت ما را داند .

...أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ... 

این آیت دلیل به شرف و مقام محمد مصطفی است

که چون از این سرای بیرون رفت

و اهل تفرقت در اضطراب افتادند

و دیده شان در حجاب شد

لاجرم یکی از صحابه تیغ برکشید

و گفت :

هرکه گوید مصطفی بمرد سرش برگیرم !

یکی دیگر از صحابه فریاد برآورد که :

هرکس محمّــــد را می پرستید

آگاه شود که محمد مُــرد !

و هرکس خدای را می پرستد بداند که

خداوند زنده ی همیشگی است .

 

 

 

آری ؛

خدائی که همه اوست

بود خلقان به داشت اوست

و نابود ایشان به حکم او

بقــــــاء عالمیــــان به اراده ی او

و فنـــــاء آدمیان به مشیت اوست .

باقیِ همیشگی و زنده ی پایندگی اوست ،

زندگی ها آن است که او ساخت ،

مرگ ها آن است که وی نهاد ،

روزی ها آن است که او داد ،

نه افزود و نه کاست ،

این است سخن حقیقت و راست ! 

یکی را دنیـــــا داد ،

یکی را عقبـــــــی داد ،

و یکی را مولی داد !

و هر یک را مراد خود بداد ،

دنیادار را گفت : هرکه ثواب دنیا خواهد به او می دهیم ،

عقبی خواه را گفت :

هرکه ثواب عقبی را خواهد به او می دهیم ،

باز مولی جویان را از هر دو جدا کرد

و ایشان را شاکــران خواند ، و گفت :

ما جزای ایشان را خواهیم داد ،

که جزای ایشان در اراده شان نیست ،

چه ؛ آنان را اراده ای نیست ،

بلکه اراده ی ایشان فدای اراده ی حــق است ،

چنان که خداوند به موسی وحی فرستاد

که اگر خواهی به مراد رسی ،

مراد خود را فدای مراد ازلی ما کن .

گوینــد : جنید وقتی در مناجات از حقّ درخواستی کرد ؛

سپس با خود گفت :

ای جنید ؛ آیا میان او و خود در می آئی ؟

او خود داند که تو را چه سازد و چه به کار آید ،

آن چه فرستد بپذیــــــــر ،

و آن چه فرمایــــــــد بکن ،

پس چون بنده را خواستی و خواهشی نبود

خداوند وی را به (بهتر) از آن دهد که او خواهد .


 

همه مشکلات ما


ناشی از غیبت طولانی مولایمان


محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا


قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

 

السلام علیــک


یا اباصــالح المهـــدی


پس برای تعجیل در فرج مبارکشان دعا کنیم




موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 561 ) 

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت پنجـــاه و چهــارم )


نواختـگان فضـل


 

 

( جزء چهارم صفحه 67 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

137 ـ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ

فَانْظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذَّبِینَ


تفسیر لفظی : 

پیش از شما سنت ها و نهادهای روزگار گذشت ، و شما بروید در زمین بر رسی کنید ،

و بنگرید که سرانجام آنان که پیغام ها و نشانی ها را دروغ می شمردند چگونه است ؟


تفسیر ادبی و عرفانی : ( بخش دوم ) 

 

... همچنین از فضــــل ما بود که ؛

نــــوح را از دست دشمن و زخم آنان برهانیدیم ،

و به ساخت کشتی فرمان دادیم ،

و از عذاب توفان ایمــــن کردیم ،


و نشان عــــــدل ما بود که ؛

قــوم نــــوح را یکبارگی به آب بکشتیم ،

و بسیط زمین را از پلیدی کفر بشستیم !


اثر فضـــــل ما بود که ؛

ابراهیــــــــم را به دوستی گرفتیم ،

و او را پـــــدر پیامبـــران و ملت ها قرار دادیم ،

و آتش را بر وی گلستان کردیم ،


گر تو از فضـل خــدا خواهی دلیـل


یـاد کـن از آتـش و جســم خلیـل !


و از عدل ما بود که نمرود طاغی را از خود براندیم ،

و چون خواست که قربان کند ،

دست ردّ به سینه اش زدیم و نپذیرفتیم ،


و از فضـــــــل ما بود که ؛

موسی را با خود هم سخن کردیم ،

و هم راز خویش نمـــــــودیـــــــم ،

و فرعون را به عدل خود تخت و تاج در ربودیم ،

و او را با جمله قبطیان به آب بکشتیم !

 

و نیـــــــز از فضـــــــل ما بود کــه ؛

فرزنـــد یتیــــــــم و صــدر دولت بوطالب را

مقــــــــام محمـــــــــــــود دادیـــــــم ،

و عرش عظیـــــــم را منزلگاه او کردیم ،

و لقــاء و رضـــاء و شفاعــت امّت را تحفه ی او ساختیم ،

و او را پیامبـــــــــر جهانیان تا آخـــر زمـــــان قرار دادیم ،


و از عدل ما بود که ابوجهـــل و جمله صنادیدعرب را

به اسفــل سافلیـــن فـــرو بردیم ،

و نقاب عزّت از چهره ی اســـلام فــرو گشودیم ،

و بسیط زمین را به جمال شــرع نبـــــــوی 

و رســـالت جهــــــانی محمّــــدی بیاراستیم ،

و جــاءَ الحَـقّ وَ زَهَـقَ الباطِـــل گفتیم .

 

 

جـز به دست و دل محمــّد نیست


حـل و عقـد خزینــه ی اسـرار


در طریـق رسـول ، دسـت آویـز


بر بســاط خــدای ، پای افشـار

 

 

خــدایــــا ؛


نــور دیـده آشنـایـانی ،

روز دولت عارفــانی ،

چراغ  دل مریـدانی

انس جان غریبـــانی ،

آسایش سینه محبانی ،

نهایت همـت قاصـدانی!


مهـربـانــا ؛


حاضر نفس واجدانی ،

سبب دهشت والهـــــانی ،

نه به چیزی مانی که گویم چنانی ،

آنی که خود گفتی و چنانکه گفتی آنی،

جـــان های جوانمـردان را عیـانی ، 

و از دیده ها امـروز نهــــــانی.


 

اندر دل من  بدین عـیـانی کــه تــوئی


وز دیـده مـن بدیـن نهـانی کـه تــوئی


وصّـاف  تـو را  وصف  ندانـد  کـردن


تــو خود  به صفات خـود چنانی که توئی

 

 

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما


ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان


محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا


قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است


 

 پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم

 

 



موضوع :


نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 560 ) 

ســوره 3 : آل عمران  ( مدنی ـ 200 آیه دارد ـ جزء سوم ـ صفحه 50 )


( قسمت پنجـــاه و ســوم )


خوانـدگان فضــل


 

 

( جزء چهارم صفحه 67 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم 

 

137 ـ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الأَرْضِ

فَانْظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذَّبِینَ


تفسیر لفظی : 

پیش از شما سنت ها و نهادهای روزگار گذشت ، و شما بروید در زمین بر رسی کنید ،

و بنگرید که سرانجام آنان که پیغام ها و نشانی ها را دروغ می شمردند چگونه است ؟  

 

تفسیر ادبی و عرفانی : 

درنگرید بندگان من !

و عبرت گیرید رهی گان من !

پند پذیرید دوستان من !

تا ببینید لطف من با دوستان ،

و قهــر من با دشمنان !

که آن لطف اثر فضل ما است ،

و این قهــر نشان عــدل ما ،

گر فضل کنیم سزا است ،

ور عدل کنیم روا است ،

که خداوندی و پادشاهی حقیقی ما را است ،

از فضل ما بود که آدم صفی را برکشیدیم و بنواختیم ،

و بی سابقه ی طاعت ، با وی کرامت ها کردیم ،

و علم دادیم ، و مسجود فرشتگان کردیم ،

و آن زلّت (لغریدن) که از وی برفت ،

از او درگذشتیم و عذر بنهادیم ،

و نشان عدل ما بود که ابلیس نومید را از درگاه براندیم ،

و به سر فرازی که کرد ، و کِبـری که آورد ،

عبادت چندین هزار ساله ی او را به باد فنا دادیم ،

و رقـــــم کفــــــر بر او کشیدیم ،

 

آن ، نواختـــــگان فضـــــل ،


و این ، زخم خوردگان عدل !


این دو کَی برابر باشند ؟


و چگونه خواندگان فضل ،


و راندگان عدل با هم بسازند ؟





خـدایا ؛

اگر تو فضل کنی دیگران چه داد و چه بیداد!


و اگر تـو عدل کنی فضل دیگران چون باد. 

 

 خداوندا ،

آن چه من از تو دیده ام دو گیتی بیاراید،


شگفت آنکه جان من بی تو نمی آساید! 

 


بیچــاره آدمی ؛

 

 نداند که او را چون گذر بر لشکـر فضـل افتد ،


طلیعه آن لشکـر، او را به نــــاز در برگیـــــرد،


 و طلیعه لشکـر عـدل او را خـوار و زار به پـای فـروگیـرد !


این است که از خــدا میخـواهیـم ؛


با فضلــش با ما رفتــــارکند  نه با عـدلـش!


اِلهَنا عامِلنا بِفَضلِکَ وَ لا تُعـامِلنا بِعَدلِکَ یا کَریم


 

و امّـــــــا مشکلات مـــــا !

 

همه مشکلات ما


ناشی از غیبت طولانی مولایمان


محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا


قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است


السلام علیــک


یا اباصــالح المهـــدی


 

یا وَجِیهَاً عِـندَاللهِ اِشفَــع لَنا عِـنـــدَالله



پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم





موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *