نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (488 )
ســوره 2 : بقـــره ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )
( قسمت نـود ونهـــم )
جــام معـرفـت
( جزء دوم صفحه 40 )
بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ
248 ـ وَقَالَ لَهُمْ نِبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ
مِّن رَّبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلآئِکَةُ
إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ
تفسیر لفظی :
پیغمبرشان گفت : همانا نشانه پادشاهی او این است که تابوت به شما آید که در آن آرامشی است
از طرف خداوند و باقی مانده آن آل موسی و آل هارون است که فرشتگان آن را بردارند
و این برای شما نشانه ای است که پادشاهی طالوت از جانب خدا است !
اگر شما ایمان دارید دانید که چنین است .
تفسیر ادبی و عرفانی :
هرکس بر بساط دولت دین ،
از جام معرفت شربتی یافت ،
ساقی آن شربت ، سکینه و آرامش خاطر بود ،
و سکینه آن قــــــوم ، تابـــــــوتی بود که
از آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب ،
به موسی و هارون ، و از آن ها به شموئیل رسید ،
و در آن تابـــــوت ، عصای موسی و عمامه هارون بود ،
که خداوند به سبب آن ، آنها را از چنگال دشمن رهانید ،
و از مکمن غیب برای آنها فرستاد ،
که باعث دلگرمی و پیـــــــروزی آنان گردید !
نوشته اند که :
این تابوت (صندوق عهد) از چوب شمشاد زراندود شده
به اندازه سه گز در دو گز !
که در آغاز نـــــزد آدم بوده ،
پس از آن به شیث و ابراهیم رسیده ،
و از او به اسماعیل و اسحاق ،
و از او به یعقــــــــوب ،
و از او به موسی رسید ،
که در حین رحلت عصای خود را در آن نهاد
و به یوشع بن نون سپرد ،
تا آخر به دست داوود رسید !
شبلی گفت :
از آن جا که حقایق سِــرّ است ،
پرده ها گشودند و حجاب ها برداشتند ،
تا بسی کارهای غیبی بر ما کشف شد !
دوزخ را دیدم به سان اژدهائی غرنده ! و شیری درنده !
که به خلق می یازید و انان را به دم در خود می کشید !
مرا دید ، از من نصیب خواست !
من هرچه اعضاء و جوارح داشتم به او دادم !
و باک نداشتم از سوختن آن ،
که به واسطه سوز باطن خودم ،
پروای سوز ظاهرم نبود !
که گفته اند :
همه آتش ها تن سوزاند و آتش دوستی جــــان !
و با آتش جانسوز شکیبائی نتوان !
گر بسوزد گو بسوز و گر نـوازد گو نواز
عاشـق آن به کو میان آب و آتش در بُوَد
چون نهاد و کالبد را به آتش دادم ،
نوبت به دل رسید !
از من دل خواست !
گفتم دربازم و باک ندارم !
ندا آمد : ای شبلی ؛
دل را یله کن ! که دل نه از آنِ تـــو است ! و در تصرّف تــو !
در قبضه ی تصــــرّف مــــا است !
ای شبلی ؛ اگر ناچار دل باید سوخت ،
دریغ باشد که به این آتش صورت بسوزی !
پس باری به آتش عشق بسوز !
دل را تـو به نـاز عاشقی بریـان کن
وانگاه نظـر ز دل به سوی جـان کن
گر زانکه به راه پیشت آیـد معشـوق
این جمله به پیش پای او قربان کن !
و امّــــا مشکلات مـــا !
همه مشکلات و گرفتاری های ما
ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان
محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا
قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است
پس برای تعجیــــــــــل در فـــــرج مبارکشان دعا کنیم
اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم
موضوع :