نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (981 )
ســوره 16 : نحـــل ( مـکّــی ـ 128 آیه دارد ـ جزء چهــاردهم ـ صفحه 267 )
( قسمــت بیست و نهــــــم )
وادىِ عشــق
( جزء چهارد هــم صفحــه 278 آیه 98 )
بسم الله الرحمن الرحیم
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیم
تفسیـــر لفظـــی :
پس چون قرآن مىخوانى از شیطان مطرود به خـــدا پنـــاه ببر
تفسیـــر ادبی و عرفانی :
در قــــرآن نظیـــــــر ایـــن آیت فـــــراوان است ،
همـــــــه خطــــاب بـه رســــــــول الله (ص) ،
و همچنین نـــــــــوح (ع) و یوســــف (ع) ؛
از شرّ شیطان لعین به خدا پناه بردند ،
و نیز موسی (ع) در برابر فرعون ؛
از شرّ شیطان ، استعاذه ی به خــــدا کرد !
و دو سوره ی آخــــر قــــرآن نیز (فلق و ناس) ؛
استعــــــاذتِ دوستان و آشنایان ؛
و بازگشت ایشان به درگاه خداونــــــد است .
لطیفــــــه :
نوشته اند که ؛
آن روز که رایت جلال قرآن از مَکمَنِ غیب بیرون دادند ،
و جبرئیل امین به محمّد مصطفی (ص) فرود آورد ،
گفتگو و جستجویی در اهل آفرینش افتاد ،
آن زخــم دیـــــــده ی ازل ؛
یعنی ابلیس لعین و شیطان مطرود را دیدند که ؛
به وجــــــــد آمـــــده و شـــــــــادی می کند !
گفتند : ای رانــــــــده شـــده ی درگاه ،
و ای مطــــرود و مقهور پیشگاه ،
تو را از این خلعت ، و عـــــزتِ این نــــــام ،
و عشقِ این پیغـــــام چه نصیبـــــــی هست ؟
گفت : به مقتدای اهل سعــادت پیغــــام رسید که :
چون قصد خواندن کلام ما (قرآن مجید) کنی ،
بر سر کوی آن ملعون و مطرود گذر کن ،
و بگوی : پناه بر خدا از شر شیطان رانده شده ،
پس مــــــــــــا را این عــــــــزّت بس کــــــه ؛
پرده داریِ درگاه قرآن مجید دادند !
و ما را آن شــــــرف بس که ؛
تا به قیــامت ، خوانندگان قرآن کریم ،
نام مـــــا را در پیش می دارند !!!
« و ما برای این که این شادی را از شیطان لعین بگیریم خواندن قرآن را با این آیه مبارکه شروع می کنیم :
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یصَلُّونَ عَلَی النَّبِی یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تسلیماً
و پس از فرستادن سلام و درود بر نبی مکرم (ص) ، از شر شیطان به خــــــــدا پنــــــاه می بریم
( اعوذ بالله می گوئیم و شروع به خواندن قرآن می کنیم »
رخ خورشیــد
عیب از مااست ، اگر دوست ز ما مستـور است
دیده بگشاى کـــــه بینى همــه عالم طور است
لاف کـــم زن کـــــــــه نبیند رخ خـورشید جهــان
چشــم خفــاش کـــــه از دیدن نــورى کور است
یــــــــــارب ، ایــن پرده پندار که در دیده ماست
بـــاز کن تــــا کــــه ببینم همــــه عالم نور است
کــــــــــاش در حلقه رنــدان خبرى بود ز دوست
سخن آنجا نه ز ناصــــر بــُــــوَد از منصـور است
واى اگـــــر پــــــــرده ز اســــرار بیفتــــــد روزى
فاش گردد که چه در خرقـــه این مهجــور است
چــــــه کنــــــــم تا به سر کوى تــو ام راه دهند
کاین سفر توشه همىخواهد و این ره دور است
وادى عشق که بى هوشى و سرگردانى است
مــدعى در طلبش بـــــوالهوس و مغــرور است
لـب فرو بست هر آن کس رخ چون ماهش دیــد
آن کــه مــدحت کنـد از گفته خود مسرور است
وقت آن است کـــــــه بنشینم و دم در نـــــزنـم
به همــه کَـون و مکان مدحت او مسطور است
( دیوان امام خمینی [ره] ص 52 )
مولای من ؛ یابن الحسن ؛ روحی فداک
موضوع :