منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 2006281
  • بازدید امروز: 131
  • بازدید دیروز: 91
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[961]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



تفسیر ادبی عرفانی سـوگندهای قــرآنی ( 24 ـ 347 )

عالَـم آفـاق و اَنفُـس

.


 

ســوره 95 : تـیــن

 بِســــمِ اللهِ الــرَّحمــنِ الــرَّحِیــم


وَالتِّینِ وَالزَّیتـُونِ، وَ طـُــورِسِینِینَ،

وَ هـــذا البَلَـــــدِ الاَمِیــــــــنَ،

لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فِی اَحسَنِ تَقوِیمٍ،

 

سـوگـنــد به انجـیــــر و زیتــون،

یا سـوگـنـد به کــوه انجـیــــر و کــوه زیتــون،

سـوگـنـد به کوه طــور نیکــــــــو،

سـوگـنــد به این شهـر امــــــــن و امــــــان (مکه 

که ما انسان را به نیکـــــوترین نگاشتی آفریدیم،

وَالتِّینِ وَالزَّیتـُونِ،

خـداونــد در ابتدای سوره به چهــار چـیـز سـوگـنــد یاد میکند

(انجـیــــر و زیتــون ، کوه طــور و شهــر مکّـه) ،

سـوگـنــد یاد میکند که انسان را به نیکوترین صورتی آفریدم!

و او را ازمیان مخـلـوقات برگزیدم،

رقم محبت بر او کشیدم !

و شایسته ی بساط خویش گردانیدم !

آنگاه مقـربان حضرت را فرمودم

که پیش تخت او پیشانی بر خاک نهند،

و بنده وار سجـده آرند!

که خواجــــــه اوست 

و شمــــــــــا چاکـرانیــــــد !

دوست اوست و شما بندگانیــــــد !


 

نوشتــــه اند:

عـلـت سـوگـنــد به این دو میوه آن است که

انجـیـر مانند میوه ی بهشت است،


 

و زیتــون روغـن گوارا دهـد

که قـلــب را نیــــازارد و عـروق را بــــاز کند ،

و چوب آن در سوختن دود ندارد،

 

 

و آن دو کـــــــــــوه (انجـیــــر و زیتــون)

یکی در شــــــام و دیگــــری در قــــــدس است.


او به این چهـــــار چیــــــــز سـوگـنــد یاد میکند که:


لَقَد خَلَقنَا الاِنسانَ فِی اَحسَنِ تَقوِیمٍ،

 

پس خاک بر سر کسی که عـزّت پـدر خود آدم را نداند

و شرف و منزلت او را نشناسـد

و در این قالب خاکی

جز به اسمی و جسمی و رسمی راه نَبَرَد !

و خبر ندارد که آدم خود یکی از دو عالـَم است !

زیرا آیات خـداونــد در دو عالَم نمایانده میشود،


یکی در آفاق

 

که زمین و آسمان و خورشید و ماه و ستارگان

و نور و ظلمت ورعد و برق ومانند آنهاست!


دومی در اَنفـُـس

 

که آدمی باشد !


عالم انفس نیز مانند عالـم آفاق است:


زمینش عقیدت،

آسمانش معـرفت،

ستارگانش منزلت،

خورشیدش فــراست،

ماهـش فکرت،

نــــــورش طاعت،

ظلمتش معصیت،

رعدش مخافت،

برقش امنیت،

ابرش همّت،

بارانش رحمت،

درختش عـبـادت،

و میوه اش حکمت است !  


و پادشاه همه ی این عالـم نفس آدمی است،

 

دل وزیــــــــرش،

عـقــل سپاهـش،

حواس غلامش،

دست و پا ابزارش،

چشم و گوش جاسوسش،

گوش رقیبش،

چشـم ترجمانش،

زبان داعیش،

خاطـر رسـولـش،

الهــــام سـفـیــــــرش،

و عـلــم ســـــلاحــــش میباشــــــــــد!

 

( فَـتَـبـــــــارِکَ اللهُ اَحـسَـــــنَ الخــــــالـِقِـیــــــــــنَ )


 

********************************

 

و امّـــــــا مشکلات مـــــا !

 

همه مشکلات ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

 

پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم

********************************

یادداشت برگزیده

[زیبـــــــاتــــــــرین تـاریـــخ تــولّــــد]

 

نگاهی کوتاه به زندگی حضرت زینب کبری (س)

( کلیک کنید )

********************************

یادداشت برگزیده

الگـوی زن مسلمـــان

[ کلیک کنید ]



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی سوگندهای قرآنی ( 23 ـ 348 )

صحـرای فضـل


 

ســـوره 93 : ضحـــی

 بِســــمِ اللهِ الــرَّحمــنِ الــرَّحِیــم

وَالضُّحی، وَالَّیلِ اِذاسَجـی،

ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَ ما قَلی، وَلَلاخِرَةُ خَیرٌ مِنَ الاُولی، 

سـوگـنــــد به روز روشن و چاشتگاه،

سـوگـنــــد به شب هنگامی که آرام گیرد و تاریک شود،

خـــدای تـــــو ، تـــــــو را بدرود نکرد

و زشت نگرفت و خشم نکرد ،

و سرای آن جهان تو را از این جهان بهـتـر است،  

وَالضُّحی، وَالَّیلِ اِذاسَجی،

بر لسان اهل اشارت

و به ذوق جوانمردان طریقت،

مقصود از این روز و شب،

کشف و حجاب است !

و کشف و حجاب نشان لطف و قهـراست !

نسیم لطفی بر عالم جمال گذر کرد،

گروهی را در صحـرای فضـل یافت

که از قاف قسـمِ والضّحی

حلقه ی عهدی ساختند

و بند ارادت بر جان و دل آنها نهادند

و به درگاه سعادت باز بستند،

و گـروهی دیگر را در وادی عـــدل دیدند

که از تاریکی شب

زنجـیـر قهـری بر جان و دل آنان نهادند

و به درگاه شقاوت باز بستند!

نه آنجا که فضـــلِ جمال بود میـلـی!

و نه اینجا که عـدل جلال است ستمی!

نسیم صبای سعادت والضّحی بود

که بر دولت آدم صفی و ابراهیم خلیلوزید،

و نسیم سمِّ شقاوت وَالَّیلِ اِذاسَجـی بود

که در عالم عـدل فـرعـون و هامان را به آتش ناامیدی بسوخت!


مـــا وَدَّعَـــکَ رَبُّکَ وَ مـــــــا قـَـــلـــی. ...

روزی چند وحی نیامد،!

 رسـول خـدا(ص) دلـتنــگ شــد،

و به اصحــاب فـرمود: ندانــم چــرا وحی بریده شده؟

و روح الامین نمی آید؟

یکی گـفـت: دشمـنــان همی گـوینــد:

که خدای محمد او را بگذاشته و رها کرده !

پیغـمبــر(ص) به بالای کوه ابوقبیس  رفت 

و به زاری بگریست و گفت:

من نسیم خــدائی از سوی یـمــن می بـویـم!

 

(به داستان اویس [کلیک] مراجعه شود)     


هـرشــب نگــرانــم به یمــن تا تـــو برآئی 

زیــرا که سـهـیـــلـی و سـهـیـــل ازیمن آید

 

 محمّــد (ص) از این پیش آمد بسیار دلتنگ و دل گرفته شد

و روی برخاک نهاده گفت:

خـدایـــا ؛ 

به حــق آن نسیم صبای معـرفـت 

که هـر سحــرگاه بر درگاه دل دوستان گذر کند،

یک بار دیگـر صحـرای سینه ی دل محـمــد را

به آن نسیم وحی پاک خـوش گــردان.

در آن ساعـت لــرزش در ارکان ملکــوت افتاد،

و زمین به جنبش آمد !

و ناگاه آثار وحی در طلعت مبارک پیدا شد!

یاران از پیش وی برخاستند،

و جبرئیلبَرِیـد حضرت حق ،

وحی پاک را بگوش دل پیـــامبــــر(ص) رسانید که

ای سـیِّــد؛

به حـق روشنائی روی تـــــــو

و به سیاهی موی تـــــــــو،

ما تــــــــــو را فـرو نگـذاشتیم

و از دوستی تـــــــــو نکاستیم،

و در این عـتــاب جـز سـعـــــــادت امّت تـــــو نخـواسـتیـم!

 

ستـاره ای بدرخشـیـد و ماه مجلس شد 

  

 دل رمیــده ی مـا را رفیـق و مـونس شد


نگـارمن که به مکتب نرفت و خط ننوشت

    

 بغمـزه مسئـلـه آمـوز هـر مدرس شد


به بوی او دل بیمـار عاشـقــان چـو صبا   


 فـدای عارض نسرین و چشم نرگس شد

 

وَ لـَسـَــوفَ یـُعـطِیکَ رَبـُّکَ فَتَرضی.

 

چون جبرئیل به حضرت رسول(ص) درآمد،

او را دید بیـقــرار و نا آرام گشته،

عـنـان دل به دست غـــم سپرده،

ســـوز و انـــدوه وی به غایت رسیده،

دیــده ی او لـؤلـؤ بارگشته،

جـبــرئیــل سبب پرسید:

گفت غم گناهکاران امّت چنین بیقرارم کرده،

و اندیشه ی عاقبت کار مرا چنین زار و نزار نموده !

ای جبرئیل می خواهـم که خـداونــد آنها را به من ببخشد،

تا دلم آرام شود،

جبرئیل به حضرت عزت رفت و باز آمد و گفت:

خـداونــد تــو را سلام میرساند و می فرماید:

دل خوش دار و انــــــــــدوه مــــــدار،

جهانیان همه خشـنــودی ما میخواهـنـد

و ما خشـنـودی تو را میخواهـیــم،

ای محمّـــد؛

برای آنکه تو خشـنــود شـوی

ما هـرکس از امت تو که تا روز رسـتاخیز

از دلی پاک و با اخلاص اقـرار به خـداونــدی ما کند،

و تــــــــو را به رسالت بشناسـد،

هـر طاعـت که دارد بپذیریم،

و هـر لغــزش که باشدش بیامرزیـم،

و اگـر بقــدر تمام روی زمین گـنـــاه داشـتــــه باشـد محــو کـنــــم!!

ازحضرت امام جعـفـرصادق(ع) روایت شده که :

روزی حضرت رسول(ص) وارد خانه ی فاطمه(س) شد،

دید جامه ای از پشم شتر بر تن دارد،

و با یک دست گندم آسیا میکند

و با دست دیگر فـــرزند را شیر میدهــد !

پیغمبر(ص) چون چنین دید

اشــک در چشم های مبارکش جمع شد و فرمود:

ای فـاطـمـــه ؛ تلخی دنیا را به شیرینی آخرت بگذران

که خداوند فرموده :

وَ لـَسـَــوفَ یـُعـطِیکَ رَبـُّکَ فَتَرضی!

 

تفاوت دو خشنودی:

موسی به کوه طور به مناجات رفت

و خشنودی خدا را خواست و گفت:

وَ عَــجِّـلــتُ اِلَـیــکَ رَبِّ لِـتَـــرضـی،

 

ولی محـمــد(ص) را خـداونــــد خبر داد


وَ لـَسـَــوفَ یـُعـطِـیــکَ رَبـُّکَ فَـتَـــرضی.

 

تفاوت خشنودی خواستن و خشنودی دادن

از کجــا  تا  به کجــا!!!


 

السلام علیــک 

یا اباصــالح المهـــدی

 برای تعجیل در فرج مبارک امام (ع) زیاد دعا کنیم

اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم

 

********************************

 

یادداشت برگزیده

[زیبــاتـــرین تـاریـــخ تــولّــد]

نگاهی کوتاه به زندگی حضرت زینب کبری (س)

( کلیک کنید )

********************************

 یادداشت برگزیده

الگـوی بانــوی مسلمـان

[ کلیک کنید ]



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی سوگندهای قرآنی ( 22 ـ 347 )

دوستـــان خـداونــد


 

ســـوره 92 : لیـــــل

 بِســــمِ اللهِ الــرَّحمــنِ الــرَّحِیــم


وَالَّیلِ اِذایَغشی، وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّی،

وَ ما خَلَقَ الـذَّکَـرَ وَالاُنثی، اِنَّ سَعـیَـکُـم لَشَـتّـی، 

 

سـوگـنــــــد به شب که بر سر جهانیان درآید،


سـوگـنــــــد به روزکه پیدا و روشن گردد،


و سـوگـنــــــد به آنچه از  نـر و مــاده آفــریـد،


که کردار و کوشش شما بسی پراکـنــده است،  


خـداونــد شب را شرف و منزلتی داد


که در قــرآن مجـیـد بدان سـوگـنــــــد یاد کرد !  


و این شرف از آن است که چون شب در آید


دوستـــان خـــدا و نزدیکان درگاه با او در مناجات شوند،


تن هاشان در نمـــــــاز

و دل هاشان در نیـــــــــاز

و جــــان هاشان در راز،

 

همه شب شراب صفــــا می نوشند،


و خلعـت رضـــــــا می پوشند،


و عـتـاب محبوب می نیوشند،

 

چون هنگام سحــر شود


فرمان رسد تا درهای گنبد پیروزه باز گشایند،


و دامن های عــرش مجـیــد براندازند،


و مقربان به امـرحــق خاموش شوند !


آنگاه خـداونــد در علـــــــوّ و عظمت


و کبـــــــریــــــــاء خود خطـــــــاب کند:


هـر دوستی با دوست خود در خلـوت و شادی است


پس دوستـــــان من کجاینــــد؟

 

دوستان خـداونــد آن هــــــــایند که


در خلـوت و تاریکی شب

 

که همه خفته و خاموشند


آن ها با خــــدای خود در نمـــاز و راز و نیـــــــــــازنـد!

 

********************************

 

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند


گِرد درِ بـــــــــــــــام دوست پرواز کنند


هرجــــا که دری بُوَد به شب در بندند


الا در ِ دوست را که به شب بــاز کنند

 

و امّـــــــا مشکلات مـــــا !

 

همه مشکلات ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

 

پس برای تعجیل در فرج مبارکشان زیاد دعا کنیم

 

اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم

 

###########################################


ولادت با سعادت بانوی بزرگ اسلام ،


پیـــــــــــام رســــــــــــان حماسه ی عاشــورا ،


دختر بزرگ امیـــــرالمؤمنین علیه السلام ،


قهـــــرمان زن برگزیـــــــــده ی خــــــــــــدا ،


پرستــــــــــار دلسوز کودکان و بیمــــــــــــــار کربلا ،


دختــــــر فاطمـــــــه ام الائمـــــــــة النجباء ،


حضرت زینب کبــــــــری (س) ،


بر شمـــــا و تمــــام دوستـــــــــــان آل الله

 

مبــــــــــــــــارک


حرم حضرت زینب(س)

 

یادداشت برگزیده

[زیبـــــــاتــــــــرین تـاریـــخ تــولّــــد]

 

نگاهی کوتاه به زندگی حضرت زینب کبری (س)

( کلیک کنید )

********************************

الگـوی زن مسلمـــان

[ کلیک کنید ]



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی سوگندهای قرآنی ( 21 ـ 346 )

 

سِــرّ خلقــت

http://pic.photo-aks.com/photo/animals/bird/pigeon/large/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%A8%D9%88%D8%AA%D8%B1.jpg

 

سـوره 91 : شمـــس

 

بِســــمِ اللهِ الــرَّحمــنِ الــرَّحِیــم

وَالشَّمسِ وَ ضُحیها، وَالقَمَرِ اِذا تَلیها،

وَالنَّهارِ اِذا جَلّیها، والَّیلِ اِذا یَغشیها،

وَالسَّمــــــاءِ وَ مابَنیها، وَالاَرض وَ ما طَحیها،

وَ نَفسٍ وَ ما سَوّیها، فَاَلهَمَها فُجُورَها وَ تَقویها،

قَد اَفلَـــــــحَ مَن زَکّیهــــــا، وَ قَد خابَ مَن دَسّیها

 

سوگنـــــد به خورشید و برتافـتـن آن،

 سوگنـــــد به ماه که در پی خورشید است،

سوگنـــــد به روز که روشنی پیدا آرد و تاریکی باز بَرَد،

سوگنـــــد به شب که خورشید پنهان شود و تاریکی باز آید،

سوگنـــــد به آسمان و او که آنرا برآورد،

سوگنـــــد به زمین و او که آنرا بگستراند،

سوگنـــــد به آدمی وکسی که او را راست آفـرید،

پس به آدمی بدیهایش و نیکیهایش را الهام کرد!

به راستی رستگار شـد هرکس نفس خویش را

از کجی ها و گناهان پاک نگاه داشت.

 

اندیشه کــن در این آب و گِل،

که از قـلـم تقــدیــر و تصــویـــــر او

چه نقش ها پدید آمده !

و در نطفــــه ی مهیـــن (بی مقدار) نظرکن

که چنیـن هـیـکل جسمانی

و شخص انسانی

و صورت رحمانی

چگـونـــــــه به قــــــدرت او پــــدیـــــد آمد؟

 

بیچاره آدمی که عزت و شرف خود را نمی شناسد!

و از این قالب خاکی

جـز به اسمی

و جسمی

و رسمی راه نمی برد !

و نمی داند که خلـقـت چه سـرّی دارد !

 

که در باره ی آن فرمود:

( وَ لَقَد کَرَّمنا بَنی آدَمَ )

و چه حکمی دارد؟ که فرمود:

( وَ خَلَقَکُم اَطواراً )

و چه بیانی دارد؟ که فرمود :

( فِی اَحسَنِ تَقویمٍ )

و چه عـیـان دارد که فرمود:

( وَصَــوَّرَکُــم فَاَحسَنَ صُــوَرَکُـم )

 

 ای جوانمـرد؛

از نهاد انسانی

و شخص آدمی

نخست در صورت او اندیشه کن،

که خـداونــد چه ساخته ؟

و چه نقش های گوناگون و زیبا پدید آورده !

و اندام های متناسب ، هـریکی به مقـدار خویش آفـریده !

و هـر عضوی به نوعی از جمال آراسته !

نه برحدّ او افـــــــزون

و نه از قــدر او کاسـتــه !

هر یکی را صفـتی داده،

و در هـر یک نیروئی نهاده :

 

حـواس در دِماغ ،

بهـاء در پیشانی !

جمــــال در بینی !

سحـر در چشم،

ملاحت در زبان !

شیرینی در بیان،

صباحت در خدّ ،

برازندگی در قـدّ،

و کمالِ حسن در موی !

تدبیر در مغــــــز ،

سخاوت در دست ،

حرکت در پــــــــــــــا !

 

آن چنانکه از آن تصویر در طبیعت بهتر نه !

 

و در تـدبـیـــر شـیــرین تر یافت نمیشود !

 

( فَـتَبـــارِکَ اللهُ اَحسَــنَ الخــالِـقِـیـــنَ )

همه مشکلات ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمان

صاحب الزمان (عج) است

اَفضَلُ الاَعمالِ اِنتِظارُ الفَرَج ،

اَلمُنتَظِــــرُ لِاَمـــرِنــــا 

کَالمُتَشَحِّطُ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ الله

بهترین کارها انتظار فرج است ، 

کسی که منتظر امر ما باشد مانند این است که 

در راه خدا در خون خود غوطه ور شود .

السلام علیــک 

یا اباصــالح المهـــدی

 برای تعجیل در فرج مبارک امام (ع) زیاد دعا کنیم

اَللّهُــــمَّ عَجِّـــل لِوَلِیِّـــکَ الفَـــــرَج

اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم



موضوع :


 

تفسیر ادبی عرفانی سوگندهای قرآنی ( 20 ـ 345 )

راه نجـــات

سـوره 90 : بـلـــد

 بِســــمِ اللهِ الــرَّحمــنِ الــرَّحِیــم


لااُقسِـمُ بِهـذَاالبَـلَــدِ، وَ اَنتَ حِلٌّ بِهذَا البَلَدِ،

 

سـوگـنـد به شهـر مکّـه،

و تو (ای محمد) دست گشاده و گشاینده و پیروز این شهـری،

و سـوگـنـد به هر زاینده و زاده و نازاینده،

ما آدمی را در رنج و سختی بر کار آفـریـدیـم.


هـرکه را دوستی باشد

پیوسته در جستن رضای او است

و نظر خود از وی باز نگـیـرد

و با وی رازها کـنـد

و در سفـر و حضر او را مراعات کند

و در هیچ حال سلام و حدیث از او باز نگیرد

و قدمگاه او را عـزیز دارد

و به جـــــــان او سوگنــــــــد یاد کند!

خـداونــد یکـتـا همه حقایق این معنی را

به رسـول اکـــــرم و پیامبر اعظـــم (ص)ارزانی داشت؛

تا جهانیان را روشن شود که

بر درگاه عـزت هیچ کس را آن منزلت و مرتبت نیست که او را است،


نبینی که بسی احوال رضای او را نگاه داشته،

در قـبـلـه خشنودی او را خواسته


(وَ لَنُوَلِّیَنَّکَ قِبلَةً تَرضاها)،

 

شفاعـت گناهکاران را به رضای او بسته،

هـرگز او را از نظر خویش محجوب نکرده،

راز ها با او گفته،

درخواب و بیداری،

در سفـر و در حضر او را نگاه داشته


(وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ)،

 

و او را در هـرحال کفایت کرده

(اَلَیسَ اللهِ بِکافٍ عَـبـدَه)،

 

و در هـیــچ حالوحی از او نبریده،

حتی در خــــــــــــواب


(یااَیُّهَــاالمُـدَّثِّـــــــــــــر)،

 

در غـارحـرا بود که وحی آمد


(اِنَّ الَّـذِی فَرَضَ عَـلَـیـکَ الـقُـرآنَ لَرادُّکَ اِلَی مَعادٍ)

 

یعنی آن کس که قرآن به تو فـرستاد

تو را به میهـن اصلی (مکه) بر میگرداند،

و در شادیِ پیـروزی بود که آیه


( اِنّا فَـتَـحـنـا لَکَ فَـتـحــاً مُبِیناً ) 

نازل شد،


سواره در سفـر بود و از مکه بیرون آمده بود که وحی آمد


( اَلیَومَ اَکمَلتُ لَکُم دِینَکُـم)،

 

و از عـزیــزیِ او بود که خـداونــد به جان او قسـم خورد


( لَعَـمـرُکَ) یعـنـی بجان خودت،

 

و از قرب و منزلت او بود که

به شهـر او سوگنــــــــد یــــــــاد کرد.


لااُقسِـمُ بِهـذَاالبَـلَــدِ، وَ اَنتَ حِلٌّ بِهذَا البَلَدِ،

 

این آیه جواب قســــــــــــــم است،

خداوند بر آدمی منّت می نهـد

که تو را قــدّ و بالای راست دادم

و خلقـت و صورت نیکو دادم،

و به اندام های پیدا و ناپیدا  بیاراستم،


بنگـرکه نطفه ی مهین در قـرارمکـیـن به چه حدّ رسانیدم!

و به قـلــم قـدرت چگونه نگاشتم،

هـر عضوی را خلعتی و رفعتی دادم،

بینائی به چشـــــم،

گفتــــــــار به زبــــــان،

شنــوائی به گــــــوش،

گرفتـــــن به دست،

و خدمت به پـــــــــای دادم


مسکیــن آدمی،

بدعهـد و ناسپاس !

فـردا که شکــر آن نعمت ها از او خواهند

و شکـر (وَلَقَد کَرَّمنا بَنِی آدَمَ) را از او بخواهند!

و گوینــــــــد:

ای خواجه ای که امانت های ما را عمری بداشتی!

اگر آراسته باز نفـرستی،

باری (دست کم) ناکاسته بازرسان!

او را گوینـــــــد:

ما دو چشم به تو سپردیم پاک،

تو به نگاه ناپاک آلوده اش ساختی!

تا آثار پاکی از آن برخاست و پـلـیــد شد !

اکنون می خواهی که دیـدار مقــدس ما را به نظر خویش بینی؟

هیهات، هیهات،

ما پاکـیـــــم و پاکان را شـایــــد!

 

(اَلَم نَجعَـــل لَهُ عَـینَیـنِ وَ لِساناً وَ شَفَـتَیــنِ)

 

آیا ما تو را دو چشـــم و دو گــــــوش پــــــاک  ندادیم

تا از آن نیکـی هـا خزینـــــــــه سازی؟

و آثــــــار وحی در آن تعـبیـه کنی؟

و امروز باز سپــــــــاری!

تو آن را میــدان دروغ شنیدن ساختی!

و راه گــذار صــدا های ناهنجار و پلـیـد کــردی!

ما پاکـیـم و جز شنیــــدن پـــــــــاک نشنــــــــویم!

 

آیا ما تو را دو لــــب و زبــــــــان پـــــاک ندادیم

 

تا جـز به سخـن حـق و راست نگشائی؟

و با ما درخـلـوت راز گوئی!

و با صـدق قـرآن خوانی!

و در عـبـادت در آن فرو آری!

و با دوستان ما سخـن گوئی؟

ولی تو خود زبان را بســــاط غـیبـت 

و عـیـب جــوئی دیگران ساختی!

و روزنامه ی جدل و دیوان خصومت کردی!

تو امروز به کدام زبان حـدیــث ما خــواهی کرد؟

چه مفـلـس بنده ای که توئی!

چه عـذر خواهی آورد ؟

(فَلا اقـتَـحَـمَ العَـقَـبَــةَ)

 

بیــــدار باشیـــــد،

 

که عـقـبــــه (پل صراط) در پیش است،

از مـــــوی باریــــــــک تـــــــــر !

از شمشیــــــــر بُرنـــــــــده تر !

می بایــد از آن گـــــذشت !

گذشتن از این پل برکسی آسان است

که بنـــده ای از بندگان خدا را آزاد کرده باشد!

و یا یتیمــــی را دست مهربانی بر سر نهاده باشد!


این است سبب راه نجـــات

و زود گذشتن از پل صــــراط !


الهی من تو را عـبــــدم ولی عـبـد گنهکارم

گنهکارم نه تنهـــا ای طبیبـم زار و بیمــارم

الهـی گـیــر دسـتــم را که افـتـادم ز پـا زیـرا

به چنگال هــوای نفــس امّــاره گـرفـتـارم

الهی سر به طاعـت برده ام یکتا پرستی را

توئی یکتا اله من ، ز کـفــر و شرک بیــزارم

 

اَللّهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلفَرَجَهُم



موضوع :


<   <<   196   197   198   199   200   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *