نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 1060 )
ســوره 19 : مـریــم ( مـکّــی ـ98 آیه دارد ـ جزء شا نزدهم ـ صفحه 305 )
( قسمــت هفدهــــم )
نسیـمِ لطفِ اَزَلیّـت
( جزء شانزد هــم صفحــه 312 آیه 96 )
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا
ترجمــه لفظـــی آیــــه شریفه :
کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند
به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مى دهد
نگاهی ادبی و عرفانی به آیــه :
خداوند دوست نیکوکاران است ،
و آنان هم دوست خدایند ،
این دوستی و محبت ؛ تعلق به خاک ندارد ؛
بلکه تعلق به نظر ازلی دارد ؛
اگر علت محبت ، خاک بودی ؛
در جهان ، خاک بسیار است !
که نه جای محبت است ،
لکن قرعه ای از قدرت خود بزد ، ما برآمدیم ،
و فالی از حکمت بیاورد ، و آن مــــــا بودیم !
پس خداوند به حکم ازل به تو نگرد نه به حکم حال !
یکی از عارفی پرسید :
آیا اگر کسی از خــــــدا غافل باشد ،
هیچ تواند که به منــــــــــزل رسد ؟
عــــــــارف گفت :
اگر نسیمِ لطفِ اَزَلیّت ؛
از هوای فردانیّت ؛
به حکم عنایت بر دل او وزد ؛
بی تکلّف به منزل رسد !
چه ؛ خداوند ، بندگان را در معصیت می بیند ،
و می داند که توبــــه خواهند کرد ،
و بر ایشان از آن توبــــــه حکم کند ؛ نه از معصیت !
و در حال بندگان را می بیند که گناه می کنند ،
امّا او می داند که نیـــــــــــک خواهنـــــــد شد ،
و آنان را از صالحــــان شمردند نه طالحــــــان !
چنان که خداوند موسی را که در حال خشم ،
الـــــــــــواح را بر زمیـــــن زد ، عتــــــــاب نکرد !
و سلیمان که اسبان را بی گناه پـــــــــی کرد ؛
به او خطــــــــــــاب نفـــــــرمـــــــــود !
چون خداوند به گِــــــــرد ظاهــــــــر ننگریست ،
بلکه به سابقــــــه ازلـــــــی نگریست ،
گاه به کاهی بگیـــــــرد ،
و گاه به کوهـــــــی ببخشد ،
به قـــــدرت ؛ کاهی را بگیـــــــرد ،
و به رحمت ، کوهــــی را عفــــو کند !
زیرا به ظاهـــــــــــر ننگــــــــــرد ،
بلکه به سابقـــــــه ی ازلی نگـــــــرد ،
و گــویــــــــــــد :
ما که در ازل تو را دوستیِ اثبات کردیم ،
خطّی به گِـــــــــرد تـــــو برکشیدیم ،
اگر معصوم بایستی ، معصوم آفریدمی ،
و اعتمــــــــاد کن بر دوستــــــــیِ کسی که ؛
تو را جــــــز معصـــــــــوم دوست ندارد .
اگر تو را عصمت دادمی ؛
و از تو همه پـــاکی سر زدی ،
از جلال خــــــدائی بهره مند بودی ،
و من خداونــــــدِ بی شریکم و بی انبـــاز ،
هرکه را رقـــــم دوستــــــی کشیدم ،
هر آینه کارهای او را به ساز آورم ،
و دشمنان او را به نیـــاز آورم !
و هرکه را به دشمنی با دوستان مــا برآید ،
مــــــــا دشمـــــــن اوئیـــــــــم !
ابلیس را دیدی که در حقّ آدم یک سخن گفت ،
ملعـــــــــــــون ِ ابـــــــــــــد گشت !
نمـــرود ، با آن هم طول و عرض ،
بینیم که پشّه ای او را هـــــــلاک کرد ،
که مکافاتِ دردِ دلِ خلیـــــــل بود ،
در زمان نوح ؛ یک جهان را در آب بکُشتیم ،
که مجــــــازاتِ دردِ دلِ نـــــــوح بود ،
آری ؛ هرکه مختـــــار مـــــا بود ؛
و محل اســرار و منبــــع انــوارِ مـــا بود ؛
باشد که دل وی آراستـــــه به یادگار ما باشد ،
و اصــــــــلاح کار او ، کارمـــــا بُــــــــوَد .
موضوع :