سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
تدبر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
خبرنامه
 
آمار وبلاگ
  • کل بازدید: 1985360
  • بازدید امروز: 1
  • بازدید دیروز: 84
  • تعداد کل پست ها: 1283
  • ****
درباره
محمّـد تــرابـی[962]

روح بلند مدیر وبلاگ خادم قرآن محمد ترابی در اسفند ۱۳۹۸ در ۶۷ سالگی به سوی معشوق شتافت. روحش شاد و یادش گرامی باد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
آرشیو مطالب
*

حدیث

*
لوگوی دوستان
دانشنامه سوره ها
سوره قرآن
کاربردی



تفسیر ادبی عرفانی حروف مقطعه (32) 

دفتــــــر یاقــــــــوت


س 68 : قـلـــــم

 بســــم الله الــرحمــن الــرحیــم

ن، والـقـلم وما یسطـرون، ما انت بنعمة ربک

   ن، والــقـلــــم :

سـوگـنــد به محـمـــد(ص) ؛

چنانکه حضرت باقر(ع) فرموده اند:

برای رسول خــدا (ص) ده نــام است:

 پنج نام درقــرآن است،

و پنج نام در قــرآن نیست،

پنج نامی که درقــرآن است:

محـمــد(ص) ، احـمــد ، عـبـدالله ، یــس ، ن . [طـه را بیان نکــرده اند]

(تفسیــرقـرآن عظیم ، فیض الاسلام)

(ن)، حـرف تَهَجـی است

و حـرفهای تهجی، لغات را اصل، و کلمات را وصل، و آیات را فصل،

و همه دلیل کرم و فضل است،

بعضی مجمل و بعضی مفصّل،

که از لطف اشارت، و به مِهـر بشارت، وگناه را کفّارت،

و دلهای دوستان را غارت است،

آن حروف مایه ی سخنان و پیــرایه ی سخـن گـویان است،

و فهم آن نشان موافقان،

و بار برگـردن مخالفان،

و خــار در چشــم بـدعـت گــزاران است.

اعتقاد مؤمنان آن است که این حـروف، کلام خـداونــد است،

خـداونــدی که او را علم و قدرت است،

عـلـم او بی فکرت، قدرت او بی آلت،

مُـلک او بی نهــایت، عـنایـت او بی رشــوت،

وعطای او بی مـنـّت است.

خـداونـدی که جهـان را سازنـده،

و خـلـق را نگاه دارنده ،

و دشمن را دارنده، و دوست را یاری دهـنــده است.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

عشق آمـد و جـان و دل فـرا جانان داد 

معـشـوق ز جان خویش ما را جان داد!

زان گـونه شـراب هـا که او پنهــان داد 

یک ذره به صـد هـزار جـان نتوان داد!

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

(ن)، دوات است

و (قـلــم) خـامه ای از نــــور،

و نویسنـده خـداونـد غـفــور،

لوح کردار و رفتار مخـلـوق را با قـلـم زبرجـد

و با مداد نور بر دفـتــــر یاقــوت نوشت !

لوح کارهای مخـلــوق را با مــداد فضــل

بر دفتـر لطف در دل آنان ایمان نوشت,

که فــــــرمود:

( کَـتَــبَ فِــی قـُلـُـــوبِـهِـــــمُ الاِیـمـــــان )

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

الهــــــــــــی؛

هـرچنـد ما گـنهکاریم تو غـفـّاری،

هـرچنـد ما زشت کاریم تو سـتـّاری،

پادشاهـا ؛

گـنــج فضـل تو داری  و بی نظیر و بی یاری،

سِـزَد که خطــاهــای مــا را درگـــذاری.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

جــز گِـــرد دلـــم گـشــت نـــدانــم غـــم تــــو

در بوالعجـبــی هـــم به تـــو مــانــد غــم تـو

هـرچـنـــد بــرآتـشـــــم نشـانــــد غـــم تـــو                          

غـمـنــــاک شـــوم گـــَرَم نمانــــد غــم تـــو

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&& 

اَللهُـــمَّ اجعَــل عَـواقِـبِ اُمُـورِنــا خَـیـــــراً

والسلام عـلیکـم وعـلی من اتبع الـهـــدی

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست !

در این یادداشت , تفسیر ادبی عرفانی حروف مقطعـــــــات پایان یافت ,

از یادداشت بعـــــدی طبق برنامه اعلام شده در راهنمـــــای وبلاگ

به تفسیر ادبی عرفانی سوره های مسبحات خواهیم پرداخت.

انشاء الله و بعون الله تعالی 



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی حروف مقطعه (31) 

قــــــــرب حـــــــــق

س 50 : ق ( قــــاف )

  بســــم الله الــرحمــن الــرحیــم

ق ، وَالقُـرآنِ الـمَـجِـیـد، بَل عَجِبُوا اَن جائَهُم...

 (ق): قســم و ســوگـنــد به خـاتــم الانبیــــاء

و چنانکه امام زیـن الـعــابدین (ع) فـرموده اند:

قسم به قرآن عظیم و بزرگ

(که مردم از آوردن مانند آن عاجز و ناتـواننـد)

محـمــــد(ص) رســـــول و فــرستاده خــدای تعـــالی است.    

( تفسیرقرآن عظیم ، فیض الاسلام )

(ق): اشــــــاره به قـهــــــر الـهـــــــی است.

 ( ترجمه المیزان جلـد اول ص390 )

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

 (ق): منـم خـداونــد قـاهــر قـادر،

و سـوگنـد به این قرآن بزرگوار ,

(که پیغمبر راستگـو است و رستاخـیـز بـودنی است) .

 (ق)

خـداوند به قوت قلب پیغمبر(ص)

و به قرآن قسم یاد میکند

که رسالت محمد(ص) و روز رستاخیز راست است،

و این حرف (ق) نشانه ی از قــوت قـلــب پیغمبــر(ص) است.

کسی که دوستی عـزیـز دارد همواره در پی خشنودی اوست،

و رازش با اوست، و سوگـنـدش به جان و سَـر اوست،

از او زیاد سخـن میگـویـد، در سفــر و حضــر،

در خــواب و بیداری او را نگه دارد،

و هـرچه کند از او نیکو دارد،

و در هیچ جای حدیث و سلام از او باز نگـیــرد.

پس خـداونــد نیز این معانی را به حبیب خویش ارزانی داشت

تا عالمیان بدانند که بر درگاه عـزت هیچ کس را چنین مرتبت و منزلتی نیست

که همه کائنات و موجودات از بهـر اوست و مِهــر همه مهــر اوست،

و خـداونـد در همه احـوال خشنودی او خـواست،

چنانکه در قبـله رضای او خواست،

در شفاعت امت رضای اوخواست،

به حیات او قسم یاد کرد، و به قوت قـلـب وی سوگند یاد کرد:

(ق ، والـقـــرآن المجـیـــد) ،

به زادگاه او قسم یاد کرد: ( لا اقـسـم بهـذا البلد)،

درخواب و بیداری عصمت و پناه بر او داشت،

جمله حالهای او را کفایت کرد،

در هر حال و در هر جای وحی به او پیوسته بود،

در غار بود وحی به او آمد،

در راه بود وحی به او آمد،

شب معــراج در بیت المقدس بود وحی به او آمد،

درحضرت قاب قوسین بود که بی واسطه راز شنـیـــد.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

ای پیش رو  از هرچه بخوبی است جمالت   

 ای دورشـــده آفــت نـقـصــان زکمــالــت

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&  

ارباب معـرفـت درمعنی(ق) سِـرّی دیگـرگفته اند :

آن کوه قاف که گرداگرد جهــــــان کشیده شده،

مظهر و اثری از این(ق) است که گرداگرد دل دوستـان کشیده شده !

پس هرکس در این دنیا بخواهد از آن کوه درگذرد،

جـلــو قــدم او فـروگیرند و گویند:

این قاف را راه نیست و بر اوگـذرنیست !

همچنین کسی که در ولایتِ دل و صحرای سینه قـدم زند،

چون خواهـد یک قدم از صفات دل و عالَم سینه بیرون نهـد

جلـو قــدم او فـروگیـرند و گوینـد:

کجا میشــوی؟ ما خـود همیـن جا با تــوئیم،

ما با دلهـــای شکـستـــه هستیـــم.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

الهـــــــــــی؛

اوکه یک نظر دید عـقـل او پاک برمید،

پس اوکه همیشه به دیده ی دل بدید چگونه بیارمد؟

شگفت کاری است کار کسی که در او می نگـرد

و او را هم از او می جـوید !

او با جـوینــده ی خـود همــراه است !

پس این جستن او را به چه کاراست؟

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

 مصطفی(ص) فـرمود:

قـرب بنـده مرحق را نخست به ایمان است و تصدیق،

و پس از آن به احسان است و تحقیق!

و ایمان و احسان به این است که خـدا را پرستش کنی

 آن چنان که او را می بینی !

و اگـر او را ندیدی بدان که او تو را می بیند !

که فرمود: (واسجُـد واقـتَـــرب

خــدا را سجـده کـن و نـزدیک شـــو .

این سخـن پیغمبر(ص) اشارت به ملاقات دل با حــق،

و معارضه سِــرّ با غـیـب، و مشــاهــده جــان در منـاجــات نهـــان است!

به هـرحـال قــرب حــق مربنــده را دوگــونه است :

یکی آنکه همه مردم را به عـلــم و قــدرت خود نزیک کـنــد

کــه فــرمــود: (وَ هُوَ مَعَکُم اَینَ ما کُنتُم)

 هـرجا باشید او با شما است.

و دیگـر آنکه خاصان مردم را به شاهـدهای لطف

 و خاصه های فضل نزدیک گرداند

که فـرمود: (وَ نَحـنُ اَقــرَبُ اِلَـیـهِ مِن حَبلِ الوَرِید)،

ما به او از رگ گردن نزدیک تریم،

و آن چنان است که :

اول بنده را قـربی غـیبـی دهد تا از جهانش بـاز بَـرَد،

پس از آن او را قــربی کشفــی دهــد تا از جهانیانش باز بَرَد!

سپس او را قـــربی حقیقی دهـد تا از آب و گِلش باز بَـرَد!

که از شاهـد بنده می کاهـد و بر شاهـد خود می افـزاید !

تا چنانکه در اول خود بود در آخر هم خود باشد،

 که در آن حال:

علاقه ها بریده، سببها نابود شده، رسمها تباه گشته،

حـدّ و مرزها از هم گسیخـتـه، اشارتها به نهایت رسیده ،

عـبارتها نابـود شـده و تنها حق باقی است.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

با من راه نشین خیـز و سوی میکـــده آی

 تا در آن حلقـه ببینی که چه صاحب جـاهم



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی حروف مقطعه (29) 

کُشته ی دوست


س 44 : دخـــان

بســــم الله الــرحمــن الــرحیــم

حـم ، والکتــاب المبیــــن انا انزلناه فی لیلة...

(حـم ) ؛ سـوگـنــد به این نامه ی آشکارکننده حـق از باطل.

پیامبر (ص) در مناجات خود فـرمودند:

خـدایا ؛ از عـقـاب تو به عـفـوت پناه می برم !

و از سخط تو به رضایت پناه می برم !

و از تو به تو پناهـنـده میشوم !

ثنای تو را چنانکه خود ثناگوئی من نتوانم!

آری؛ این چندکلمت اشارت است

به منزلها و مرتبه های رهروان بسوی حق،

روشنی و راه رفتنی از روی همت نه از روی قــدم !

چنــانکــه رســـول خـــدا(ص) در اول فعــل را نظاره کرد

و گفت: به عـفـوت پناه آرم !

آنگاه از آن مقام گذشت و نظاره ی صفت کرد

به رضایش پناه برد،

سپس نظاره ی ذات کرد و از او به او پناهنده شد !

آنگاه از صفات خود مجرّد شد و گفت:

توانائی شماره ی ثنای تو را ندارم !

سپس یگانگی و یکـتــائی خـــدا را یــاد کـــرد و گفت:

ثنــای تو را چون ثناگــــوئی خودت مـن نتوانم!

که اول مقام استـدلال است

و دوم مقام افـتـقــــــار،

سوم مقام مشاهــدت،

چهارم مقام حیــــــات ,

و پنجم مقام فنــا و مـرگ!

###################################

الهــــــــــــی ؛

به روزگار آمدم بنـــــــده وار ,

با لب پر توبه و زبان استغفـــــــــار ,

خواهی به کَرَم عزیز دار , خواهی خوار !

از کردار خود خجلم و شرمسار ,

تو خداوندی و صاحب اختیار .

الهــــــــــــی ؛

اگر خامم پخته ام کن ,

اگر پخته ام سوحته ام کن !

اگر سوخته ام به جنــات عـدن دوخته ام کن !

که از کُشته ی تو خون نیاید , و از سوخته ی تو دود !

کُشته ی تو به کشته شدن شاد است ,

و سوخته ی تو به سوختن خود خشنود .

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&

پیوسته دلم دم از رضای تو زند

جان بر تن من نفس برای تو زند

گر بر سر خاک من گیاهی روید

برگ برگ ان بوی وفـــای تو زند



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی حروف مقطعه (27) 

خورشید دولت شریعت

 

س 42 : شـــــوری

بســــم الله الــرحمــن الــرحیــم

حـــم ، عـســـق ، کــذلــک یــوحــی الــیـــــک

حضـــرت امام صـــــادق(ع) فــرموده اند:  

معنی  (حـم ، عـسـق )؛

( انا الحکیم المثیب العالم السمیع القــــادر الـقــوی) است،

یعنی منـم حکیـم درستکار پاداش دهنـده دانای شنوای توانای نیرومند

( تفسیرقرآن عظیم ، فیض الاسلام )

( حـم ، عسق ) ،

سوگند به حلم و مجد و عـلــم و سنا و قدرت خـداونـد

که این قـرآن از او است.

(عسـق) رمز عـذابِ واقع است که خـداونــد به آن سوگـنــد یاد کرده.

گفته اند حـروف این دوکلمه اشاره به بلندی مقام مصطفی(ص) است:

(حاء) اشاره به حوض کوثر،

و (میم) به مملکت وسیع در قلمرو اسلام او،

و (عین) به عـزت موجود او،

و (سین) به سناء مشهود او،

و (قاف) به قیام محمود او،

و همه ی آن حرف ها اشاره به عـلـوِّ مرتبت و کمال کرامت او است،

که همه درخزانه ی غـیـب او،

و در دست روزگار او است ،

که هم جواهـر دولـت دارد و هم حقوق جلالت،

پس از پانصد و اند سال (تاریخ تالیف تفسیر است )

 ( و اینک پس از 1433 سال هجری قمری)

امروزه خوشبختانه خورشیدِ روزِ دولتِ شریعـتِ او تابنـده ،

و شمــع شمـایـل شــرع او فـروزنده است.


*****************************

الهــــــــی ؛

گردن گردون رام تقدیر توست ،

رقبه ی عالمیان مسخر تدبیر توست ،

سر سرکشان بسته ی زنجیر توست ،

جباران عالَم همه کشته ی شمشیر تو !

دوزخ مکافات تو و فردوس پاداش تو ،

عزت و کبریائی از آن تو ،

مطیعان را حلّه احسان تو ،

بر توقیع نیکبختـــان عنــوان تو

***************************

دل درد تو را به جان ندا وا نکند

در عشق تو جان ز غم محابا نکند

ما راز غمت به کس نگوئیـم اگر

بوی جگر سوخته رســوا نکند



موضوع :


تفسیر ادبی عرفانی حروف مقطعه (25) 

حیـات جـــاودان


س 40 : غـافــــر (مؤمن)

بســــم الله الــرحمــن الــرحیــم

حــم ، تنـزیـل الکـتــاب من الله العـزیز الحکیم

 (حـم)،

چنانکه حضرت صادق(ع) فرموده اند:

سوگند به خـدای حمیـد و ستـوده شـده

و سوگند به خـدای مجیــد و بـزرگـوار

          ( تفسیرقـــرآن عظیم ، فیض الاسلام )                            

(حـم)،

 (حــاء) اشاره به حـلـم خـدا

و (میم) اشاره به مُلک خــدا است.

سوگند به حـلــم من؛ سوگند به ملک من؛ 

(حــاء) اشارت است به محبت

و (میـم) اشارت است به منّت.

خـداونــد میفرماید:

ای به (حاءِ) محبتِ من ، مرا دوست گشتـه نه به هـنـرِ خود !

و ای به (میـمِ) مـنـتِ مـن ، مـرا یـافـتــه نـه  بـه طـاعـتِ خــود !

ای من تو را دوست گرفته و تو مرا نشناخته،

ای مـن تـو را خـواستـه و تـو مـرا نـادانستـه،

ای من تو را بوده و تو مرا نابوده،

صدهـزاران کس بر درگاه ما ایستاده،

ما را خواستند و دعــاهــا کـردند،

به ایشـان الـتـفــات نکـردیـــم !

شما را ای امّت محمد (ص) بی خواست شما گفتیم !

پیش از آنکه بپرسید دادیم !

و پیش از آنکه بخوانید اجابت کردیم!

و پیش از آنکه آمرزش خــواهـیــد شمـا را آمــرزیــدیـــم!

( کَتَبَ عَلی نَفسِهِ الرَّحمَه)

####################################

الهــــــــی ؛

محبت تو گلی است ، محنت و بلا خار آن ،

آن کدام دل است که نیست گرفتــــار آن ،

الهــــــــی ؛

از هر دو جهان ، محبت تو گزیدم ،

و جامـــه ی بلا بریــدم ،

و پرده ی عافیت دریدم،

الهــــــــی ؛

مرا دل از بهر تو در کار است ،

وگرنه مرا با دل چه کار است ؟

آخر چراغ مرده را چه مقدار است ؟

@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@

نی از تو حیات جاودان می خواهم

نی عیش و تنعم جهان می خواهم

نی کام دل و راحت جان می خواهم

هر چیز رضای توست آن می خواهم



موضوع :


<      1   2   3   4   5   >>   >
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز


* *