تفسیر ادبی عرفانی بسم الله الرّحمن الرّحیم (97)
سوره 97 : قــــدر
نهــان پیــدا
ای خداوندی که یاد تو بیان دل و زبان است
و مهـرتو میان سِرّ و جان !
وصل تـــو زندگانی جان است و رستاخیز نهان،
ای خــداوندی که به عـلــم در هـر جـائی
و به ذات بـر آسمــان،
قـرب تــو در دیــدن است
و اشــارت درنفـس و صحبت درجان،
ای خـداونــدی که در نهانی پیدائی و در پیدائی نهان !
یافت تـو روز است که خود برآید ناگهان،
یاونده تــو نه به شادی پردازد نه به انــدوهــان،
سرگشته در کار تـــو همچون بی خبــران !
الهی ؛
کجا بازیابم آن روز که تو ما را بودی و من نبودم ،
تا باز به آن روز رسم میان آتش و دودم ،
اگر به دو گیتی آن روز یابم به نبود خود خشنودم
الهی ؛
از آنچه نخواستی چه آید ؟ و آن را که نخواندی کَی آید ؟
نا کِشته را از آب حاصل چیست ؟
و نا خوانده را جواب چیست ؟
تلخ را چه سود اگرش آب خوش در جوار است؟
و خار را چه حاصل از آنکه بوی گل در کنار است ؟
الهی ؛
هرکه تو را شناخت و عَلَم مِهـر تو را افراخت ،
هرچه غیر از تــــو بود بینداخت !
*************************
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند ؟
فرزنــد و عیـال و خانمان را چه کند ؟
دیوانــه کنی هر دو جهانـش بخشی
دیـوانـه تو هر دو جهان را چه کند ؟
موضوع :