نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 691 )                                         


ســوره 5 : انعـــام  ( مکّی  ـ  165  آیه دارد  ـ جزء هفتم  ـ  صفحه 128 )


  ( قسمــت سی و نهـــم )


دارِســــلام


 

( جزء  هشتــم  صفحه 143  آیه 126 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


وَ هَذَا صِرَاطُ رَبِّکَ مُسْتَقِیمًا قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ


تفسیر لفظی :

و راه راست  پروردگارت همین است ،

ما آیات [خود] را براى گروهى که پند مى‏گیرند به روشنى بیان نموده ‏ایم


تفسیر ادبی و عرفانی :

 

راه راست ، به پا داشتن بندگی است با تحقیق در شناسائی حق ،

و راه شریعت به سوی حقیقت ،

گروهی که به ظاهر پیوسته ، و از حقیقت گسسته ، هرگز به منزل حقیقت نرسند ،

و گروهی که از شریعت دست بداشته ، و آن چه را که نیست حقیقت پنداشته ، هرگز به منزل حقیقت نرسند ،

چون که شریعت خالی از حقیقت ، حرمان است ،

و حقیقت خالی از شریعت ، خذلان !

زیرا شریعت ، بیـــان است ، و حقیقت عیــــان ،

و مصطفی (ص) ، هم صاحب عیان است و هم صاحب بیان ،

و تا شریعت و حقیقت در بنده جمع نشود ، دارِســــلام وی را جای و منزل نشود ،

خداوند فرموده :

آنان در دار سلام نزد خدا هستند ، و به هر حال که باشند و به هر صفت که روند ، سلام قرین حال ایشان و رفیق روزگارشان است ،

به اول دری که رسند ندای « به سلامتی درآئیــــد »  می شنوند .

و چون آرام گیرند ، فرشتگان گویند :

سلام بر شما که صبر پیشه ی خود کردید ،

پس از آن هر سخن شنوند ، بر سر آن سلام و تحیت شنوند ،

و از این عزیز تر که پیوسته سلام حق به ایشان می رسد ، و دل و جان آنان به آن سلام می نازد .

گفته اند : دارِسلام فــــردا از آن کسی است که در دنیـــا :

زباناو از غیبت سالم مانده ،

دلاو از غفلت بازمانده ،

اعضای او از لغزش دور مانده ،

 عقیده ی او از بدعت برکنـــار مانده ،

معامله ی او از حرام و شبهت برکنار بوده ،

و کارهای او از ریـــــا و ظاهر سازی تهی باشد ،

در آن حال است که خلعت « وَ هُوَ وَلِبُّهُم »  در شأن ایشان است ،

و هرکس که خداوند دوست و ولیّ او باشد ؛

هرکجا که باشد و هر ســــرا که جای گزیند ،

پاک و خوش و شادی بخش و دل آرام باشد.


الهـــــی ؛

جز عشق تو هیچ نیست اندر دل ما

عشق تو سرشته گشته اندر دل ما

اسفــار و شفـــاء ابن سینــا نگشود

با آن همــه جرّ و بحث ها مشکل ما

با شیخ بگو که راه مــن باطل خواند

بر حقّ تــــو لبخنــــــد زنــد باطل ما

گر سالـــک او منـــــازلی سَیــر کند

خود مسلک نیستی بُوَد منــــزل ما

صد قافله دل بــــار به مقصد بستند

بر جای بمانـــد این دل غافــــــل ما

گر نوح ز غرق سوی ساحل ره یافت

این غرق شدن همی بُوَد ساحـل ما

(دیوان امام خمینی ص 44 )



موضوع :