نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (649 ) 

ســوره 5 : مـــائـده ( مدنی ـ 120 آیه دارد ـ جزء ششم ـ صفحه 106 )


  ( قسمــت بیست و پنجــــــم )


تیــــغ سیــــاست

 

   ( جزء هفتــم صفحه 126 ـ آیه 109 ) 

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــم


یَوْمَ یَجْمَعُ اللّهُ الرُّسُلَ فَیَقُولُ مَاذَا أُجِبْتُمْ قَالُواْ لاَ عِلْمَ لَنَا إِنَّکَ أَنتَ عَلاَّمُ الْغُیُوبِ


تفسیر لفظی :

[ یاد کن ] روزى را که خدا پیامبران را گرد مى‏ آورد ، پس مى ‏فرماید :

چه پاسخى به شما داده شد ، مى ‏گویند ما را هیچ دانشى نیست ،

تویى که داناى رازهاى نهانى


روزی که خـداونـــد همه فـرستادگان (پیامبران) را جمع کند

 و فـرماید: امت شما به شما چه جواب دادند؟

گــوینـــد: ما را به جواب این سئوال دانشی نیست

و تــــو خــود دانای همه غـیبـهـا و آگاه از گــذشـتـــه ها هستی،

 

این روز ، صفت روز رستاخیز است ، و نشان فَــــزَعِ اکبَــر ،

آن روز که صبح قیامت بدمد ، و سراپرده ی عزّت  به صحرای قهّـــاری بیرون آرند ، و  بساط عظمت و جلال  بگسترانند ، این آسمان ها که بر هوای لطیف ، بی ستون بر مدار یک دگر بداشته ، و به قدرت خالق هستی نگاه داشته ، به هم ریزد و برهم شکند ،

و خورشید روان که چراغ جهان است و دلیل زمان و مکان ، رویش سیاه شود ، سرد شود و در هم پیچد ، و به کتم عدم باز برند ،

و این ستارگان همگی مانند برگ درختان ( در فصل خزان ) فرو بارند ، و در خاک مذلّت بغلتانند ، این ها همه نشانه ی روز رستاخیـــز  است .


آن گاه فرمان آید :

ای دوزخِ آشفته ؛ به عرصات حاضر شو ،

ای فردوس برین ؛ کمرِ انقیاد بربند ، که دوستان منتظرند و از راه دور و دراز آمده اند !

ای جبرئیل ؛ تو حاجب باش ،

ای میکائیل ؛ تو حاضر باش ،

ای زبانیه ی عقوبت ؛ غل ها و زنجیر ها بر دوش نهید ،

ای غلمان ؛ همه تاج خلد بر سر نهید ،

ای کروبیان و مقربان ؛ کمر سیاست بر میان بندید و صف ها برکشید ،

پسر نوح را غل بر گردن نهید ،

پدر ابراهیم را به آتش اندازید ،

بلعم باعور را بیاورید و نماز و عبادت او را بر باد دهید ، و غاشیه ی سگی بر سر او کشید ، و او را به دَرَک اسفل اندازید !

سگ اصحاب کهف را بیاورید و قلّاده ی منّت بر گردن او نهید و به زنجیر لطف ببندید و در کوکبه ی نواختگان فضل او را به درجات رسانید ،

بولهب و همسرش را بیاورید و خس و خاشاک بر آن ها ریزید و در آتش ابد اندازید ،

سلمان و اویس و عمار را بیاورید و تاج کرامت بر سر نهید و به بهشت عدن وارد نمائید .

همه را فراخور اعمال و نیّاتشان پاداش و جزا دهید تا معنای عدل و فضــــل بر عالمیان آشکار شود.


 

یَــومَ یَجمَـــعُ اللهُ الــــُرُّسُـــــلَ ...

همه پیغمبران آن ساعـت به زانو درآیند، و دانش خود را از هـیبـت آن روز فـراموش کنند ،

مقـربان درگاه و قـدسـیـان ملأ اعـلـی همه زبان تضرع گشایند ،

آن ساعـت تیــــغ سیــــاست از غلاف قهـر بیرون کشند ،

نَسَب ها همه بریده شود مگر نسب محمد(ص) و خویشان او ،

همه خویش و پیوند را از هم جدا سازند،

همه رخســــــارها زرد ، مادران بی فرزند و فرزندان بی مادرند،

در آن حال آدم و نــوح و مــوسـی و عیسی به فریاد آمده گویند :


بار خــــدایـا ؛ بر بیچارگی ما رحم کـن ،


در آن حال مهتر عالمیان محـمـــد مصـطـفـی(ص) در میان جمع گـویـــد :


خـداونــدا ؛

امت من مشتی گناه کارانند ، لختی بیچــــــــارگانند ،


خـداونــدا ؛

اگـر در عـمـلشــان تقصیر است ، شهادتشان بجا است،

اگر کارشان تباه است فضــل تو آشکار است ،


بارخــدایـا ؛

به فضل خویش گناه آنان را بپوش ، و رحمت خود برآنان بنـــــــواز ،


که خــود فرموده ای :

از رحمت خـداونــد نا امید مشوید! (وَ لا تَیـأسُــــوا مِن رَوحِ الله)



موضوع :