نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید (479)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 2 )

( قسمت نـــــود ) 

خلعـتِ وصـــال


 

( جزء دوم صفحه 35 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

 

  222 ـ  وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًى

فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء  فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ

حَتَّىَ یَطْهُرْنَ فَإِذَا  تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ أَمَرَکُمُ اللّهُ

إِنَّ اللّهَ  یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ 

 

تفسیر لفظـــی :

تو را از حیض زنان می پرسند ، بگو این ناپسند است و مکروه ، و خونی سیاه است ، در آن حال از زنان کناره گیرید ،

و با آن ها نزدیکی نکنید ، تا از خون حیض پاک شوند ، و چون پاک شدند و غسل کردند به ایشان می رسید

از جائی که خداوند شما را امر کرده ، چون خدا بزگردندگان به او و پاکیزگان و خویشتن کوشندگان را دوست دارد .

 

 

تفسیر ادبی و عرفانی :

خداوندی که از مهربانی

عطای خود بر بندگان ریزان کرد ،

و هرکس را آن چه صلاح و بهینه ی او بود فرمان کرد ،

بنگر که چه کرد از فضــــل خود

و چه نمود از کَـــــرم خود

به این موجود ظریف نهاد (زنان)

و این بندگان  لطیف  طبع !

و این آرایندگان کانون های گرم (خانواده)

و این آرامش دهندگان کاروان زندگی !

چون دانست که بنیت ایشان با ظرافت ،

و طبع ایشان با ملالت است ،

ایشان را عذری پدید کرد ،

تا لختی طاعت و گران باریِ خدمت ،

از ایشان بیفتاد بی اختیار خودشان !

بی آن که برای آن ها گناه و بزهی باشد !

باز چون روزگاری ( چند روزی ) برآید ،

و نشــــــاط  بیفــــــزاید ،

و آرزوی خدمت و طاعت بر ایشان تازه شود ،

آن عذر بریــــــده گردد ،

و خطاب ، باز متــــــوجّه شــــــود !

و این از نقص آنان نیست

بلکه از قابلیت و شایستگی

و تقرب آنان نزد پروردگار مهربان است .

که این گونه مورد محبت خداوند قرار گرفته اند.

این است نکوکاری و مهربانی خداوند !

این است بنده نوازی بی عیب و نقص او !


شگفت تر آن که :

در آن حال زن را از خدمت باز داشت نه از مخــــدوم !

تا اگر تـــــن از خدمت باز ماند ،

دل از مخـــــــــدوم باز نماند !

این است خواست او ،

و چنین آمد حکم او ،

نه بر خواست او اعتراض ،

نه از حکم او اعراض ! 

شهری است بزرگ و مـن بدو در میـرم

تا خود زنم و خود کشـم و خود گیـرم !

 

این است که خداوند هرچه خواهد کند !

و هرچه کند عین صلاح و صواب باشد !

 

مفسران نوشته اند :

روزی یکی از یاران پیغمبر (ص) برای او هریسه آورد

که از گوشت و گندم پخته شده است

و آن را حلیـــم گوئیم ،

حضرت شکسته ای ( لقمه ای ) از آن برداشت

که تناول کند و گفت :

خدای تعالی غذای پاکیزه و پاک را

بجای شراب به من فرستاده ،

صحابه نیز هریک شکسته ای از آن برداشته

و به پیروی از رسول خدا سخنی گفتند ،

پیامبر (ص) فرمودند :

من از دنیای شما بوی خوش و

زن 

و نــور چشمم نماز را دوست دارم ،

علی علیه السلام گفت :

من پذیرایی از ضیف ، روزه در صیف ،

و جنگ با سیف را دوست دارم ! (1و2و3) 

(1)   : ضیف = مهمان

(2)  : صیف = تابستان 

 (3)   : سیف = شمشیـر

 

 

الهــــی ؛


در دل دوستـــان نــور عنـایت پیـداست،


و جان هـا در آرزوی وصــالت حیــران!


چون تــو مولـی کـه راست؟


و چـون تو دوست کجـاست؟


هـرچه دادی نشان آئین فرداست


و آنچه یافتیـم پیغام و خلعت برجاست،


نشانت بی قراری دل و راحت جان است،


و خلعت وصالت در مشاهـده جلال،


چه گویم که چــــــون است؟


 

مــــولای مــن !

 

 قائـم آل محمّـــــد (ص)

 

این جمعــــه هم گذشت و نیامدید !

 

.... و ما همچنان جمعه ها را منتظـــــریم


تا جمعــــه ای کـــه تـــو بیــایی


برای تعجیل در آمدنت همچنان دعا می کنیم

 



موضوع :