نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید(447)

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی ـ 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه 1 )

( قسمت پنجــاه و هشتــم) 

دوستـی مؤمنــان

 

 

( جزء دوم صفحه 25 )

بِســـمِ اللّهِ الـرَّحمــنِ الــرَّحیــمِ 

165 ـ وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَادًا یُحِبُّونَهُمْ  کَحُبِّ اللّهِ

وَ الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَ لَوْ یَرَى  الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ

أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا وَ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ

از جمله مردمان کسی است برای خدا همتا می گیرد ،

و آن ها را دوست می دارد مانند دوستی خداوند !

ولی کسانی که ایمان آوردند خدا را بیشتر از ایشان دوست دارند ،

و کسانی که ستم کردند وقتی عذاب را دیدند می دانند که

توانائی مر ذات خداوند است و بس ،

و این که او سخت گیر و سخت عذاب است .

 

اگر مؤمنان را همین آیت در همه قــرآن بودی،

ایشان را شرف و کرامت تمام بودی ،

که خــداونــــد می فرماید :

آنان مــــــرا دوست دارند

تمام تر از آن که کافران

معبـــود خود را دوست دارند ،

نه بینی که کافران هرچندی بتی دیگر برآرایند ،

و پرستیده دیگری گیرند !

چون بی نــــــــوا باشند ،

به تراشیده از چوب قنــاعت کنند ،

و باز چون دستشان رسد ،

آن بت چوبین را فرو گذارند ،

و از سیـــم و زر بت دیگری  سازند ،

پس دوستی ایشان دوستی حقیقی  نیست

که هر دم محبــــــــوب آنان عوض می شود!


 

حکایت :

نوشته اند مردی به زنی عــارف رسید ،

جمـــــال زن دل مـــــــــرد را ربـــــــود !

گفت : ای زن ؛

من در هوای تـــو خویشتن را از دست بدادم !

زن عارف گفت :

چرا در خواهرم ننگری که از من نیکو تر و زیبا تر است ؟

 مرد گفت :

خواهرت کجاست ؟ تا او را به بینم ؟

زن گفت :

برو ای بیکاره هوس باز !

که عاشقی نه کار تــــو است !

اگر در دعوی دوستی ما صــــادق بودی ،

تو را پروای مشاهده دیگری نبود !

... وَ الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ ...

دوستی مؤمنان چون کافران نیست ،

که هر چندی به دیگری گرایند !

بلکه آنان هرگز از مــــــا برنگردند ،

و به دیگـــــــری نگرایند !

روزی شبلی گفت :

سگ چه پست و خسیس است

که او را می رانند و باز می آید !

سگ به فرمان خداوند به بانگ آمد و گفت :

ای شیخ ؛ کجا روم که خداوندم اوست !


از دوست به صد جور و جفا دور نباشم

ور نیـــز بیفــزاید رنجـور نباشم

زیرا که من او را ز همـه کس بگزیدم

ور زو به کسی نالم معــذور نباشم

 

حافظ  گوید :

سگی را لقمه ای هرگز فراموش

نگردد گر زنی صد نوبتش سنگ

وگر عمری نـوازی سفله ای را

به کمتر تندی آید با تو در جنگ

 

پس ای مسکین ؛


هرگز از سگی کمتر نباش !

و به کمتر رنج و محنتی ،

از معبودت روی مگردان !

و به سوی دیگران مــــرو !


 

166 ـ إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُواْ مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُواْ وَ رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَ تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ

 

کافران را دوستی بتــــــان

از روی هوی و هوس بُـوَد

نه از روی حــق و حقیقـــت !

از این روی چون عذاب خدائی بینند ،

بدانند که راه به جائی دیگر ندارند ،

و از بتــــان بیــــــزاری گیرند ،

و مؤمنان که دوستی شان

از روی حق و حقیقت است ،

با همه بلاها و مصیبت ها

که ایشــــان را آیــــــــد ،

در دوستی خلل نیارنــــــــد ،

و از حـــــق بر نگردند !

و هرچه رنج و محنت کشند ،

دوستی حق را به جان و دل خریدار ترند !

شـادان ز غم منی ، غمـم بر غـم باد

عشقی که به صد جفا کم آید ، کم باد !



موضوع :