نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 392  )

ســوره 2 : بقـــره  ( مدنی )

( 286 آیه دارد ـ جزء اول ـ صفحه3 )

( قسمت چهـــارم )

حکـم ازلــی

 

 

6  -  إِنَّ الَّــذیِنَ کَفَـــرُوا…

 

ازاول سوره تا اینجا

اشاره به فضل و لطف خداوند است باآشنایان و دوستان

و قهر و عدل با بیگانگان و دشمنان.


خداوند را هم فضل است و هم عدل،

اگر عدل کند رواست

‌و اگر فضل کند سزا است

ولی نه هر چه عدل روا است در فضل سزا است

بلکه هر چه از فضل سزا است در عدل روا است.
یکی را به فضل بخواند و حکم او را است،

یکی را به عدل براند و خواست و اراده او را است،

نیک آن است که فضل بر عدل سالار است

و عدل در دست فضل گرفتار،

عدل پیش فضل خاموش

و فضل را حلقــه وصــــالدر گوش،

نه بینی که عدل با فضل همراه است

و شاد آن کس که فضل او را پناگاه است!

ثمره فضل سعادت و پیروزی است

و نتیجه عدل شقاوت و بیگانگی،

هر دو کاری رفته و بوده

و حکمی است ازلی

و کاری انداخته و از آن پرداخته!



خــدایــا ؛

از آن چه نخواستی چه آید؟

و آن را که نخواندی کی آید؟

نا کِشته را از آب چیست؟

و نابایسته را جواب چه؟

تلخ را چه سود ؟ گَرَش آب خوش در جوار است،

و خار را چه حاصل ؟ کو را بوی گل در کنار است،

قسمتی رفتــــــه،

نفزوده و نه کاسته،

چه تــــــــوان کرد؟

داور اعلی چنین خواست،

شیطان در اُفق بالا زیسته

و هزاران عبادت ورزیده،

چه سود داشت که نبود بایسته!


گفتم چو دلم با تـو قرین خواهد بود

مستوجب شکر و آفـرین خواهد بود

بالله که گمان نبردم ای جان جهـان

کامید مرا نتیجــه این خواهد بود



7 - خَتَمَ الُله عَلی قُلُوبِهِمْ … 


یکی را مُهر بیگانگی بر دل نهادند تا در کفر بماند،

یکی رامُهر سرگردانی بر دل نهادندتا درفترت بماند،

آن بیگانه است رانده و راه گم‌کرده

و این بیچاره در راه مانده و بغیر دوست از دوست وامانده!


بهرچ از راه باز افتی ، چه کفر آن حرف و چه ایمان

بهرچ از دوست وامانی ، چه زشت آن نقش و چه زیبا


نه هرکه از کفـــر برست به ایمـــــان پیوست ،

وی آن کسی است که از خود برست ،

چه او که از کفر برست به آشنائی رسید ،

و او که از خود برست به دوستی رسید ،

و از دوستی تا آشنائی هـــــزار منزل است ،

و از دوستی تا به دوست هــــــــــــزار وادی !



8 - وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنّـا…


این قصه منافقان و راز نفاق آنان است

که از دو راه به شرف پیمبر باز می‌گردد،

یکی از روی غیرت

و دیگری از روی رحمت

و خداوند او را بحکم غیرت

در پرده عصمت خویش گرفت

و نفاق منافقان را نقاب جمال وی ساخت

وز عالمــــــــان در حجاب شد

تا کسی او را به حقیقت نشناخت

و چنان که بود او را به کس ننمود،

و اگر نفاق منافقان نقاب طلعت بودی،

مردم همه خاک در نور غیب انداختی

و اگر نه شعاع از جمال به آدمیان بیش از آن کردی

که جمــــــــال عیسی با قـــــــوم او کرد

تا او را پسر خــــــــدا خواند!

همه خلق عالم زنّار شرک کشیدی

ولی آن لطف و رحمت مهتر همه عالم بود

که خداوند فرمود:

ما تو را نفرستادیم جز رحمت برای آدمیان.



9 - یُخادِعُونَ اللهَ وَ الَّذِین آمَنُوا…


خود کردند و خون خویش بدست خود ریختند

و داغ حسرت بر جان خویش نهادند

که قصد فریب حق داشتند

و سرانجامِ آن کار نشناختند!

به بینید شوخی آدمی را چه پایان است،

ولی شرمی او را چه کران است؟

تقصیر را روی باشد و شوخی را روی نه!

تقصیر از ضعف است در خلقت آدمی،

و شوخی ستیز است و ستیز نشان بیگانگی!



 
10- فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُم اللهُ مرضا…


این است بیماری که آن را کرانه نه!

و این است دردی که آن را درمان نه!

و این است شبی که آن را بام نه،

زارتر از روز منافق روز کیست؟

که از ازل تا ابد در بیگانگی زیست!

امروز در عذاب نهانی

و فردا در حسرت جاودانی!

 

همه مشکلات و گرفتاری های ما

ناشی از غیبت طولانی مولایمــــــان

محبــوب دل هـا و منجی انســان هـا

قائـم آل محمّـد (ص) حضرت امــام مهــدی (عج) است

السلام علیــک

یا اباصــالح المهـــدی

 پس برای تعجیــــل در فـــرج مبارکشــــان دعا کنیم




موضوع :