تفسیر ادبی عرفانی حروف مقطعه (12) 

شــراب انــس


س 19 : مـریــم

بســــم الله الــرحمــن الــرحیــم

کهـیعـص ، ذکــر رحـمــة ربـک عـبــده زکـــریا

(کهیعـص):

برای توجه و رو آوردن دلها به بسیاری از حقایق،

حروف تهجی را که هـریک اشاره به حقایق و اسراری است

بیان کرده میفرماید:

چنانکه حضرت صادق(ع) فرموده اند :

کـاف یعنی انا الکـــافی منم کفایت کننده و کاردان بی نیاز از دیگـری،  

هــــــاء یعنی انا الهــادی منـــم راه نمــاینـده،

یــــــاء یعنی انا الولی مـنـم کارفـرمـای در دین و دنیــای بنـــدگان،

عـیـن یعنی انا العــالم منـم دانای به هـرچیــز،

صـاد یعنی انا الصــادق الـوعــد مـنـــم راستگـــوی در وعــده خــویـــش،

بنا بر این هـریک از حروف بر صفـتـی از صفات خـدای عــزّوجــلّ دلالــت دارد،

از این رو است که امیرالمؤمنین ( صلوات الله وسلامه علیه)

در دعا و درخواست خود از خـدای تعـالی می فرموده :

اسألک یا کهیعـص

« ای کـــافی، ای هــادی، ای ولی، ای عــالـم،

ای صادق الـوعــد، از تو درخواست می نمایم؛

( تفسیرقرآن عظیم ، فیض الاسلام )

*********************************

 (کهیعص):

سماعِ حروفِ مقطع در افتتاحِ سوره ها و آیه ها ،

شرابی است در قــدحِ فــرح ریخته،

و در جامِ اُنسِ جلالِ احدیت، دوستان خود را داده،

چون دوستان حق در بوستان لطف،

این شراب انس را از جام قـدس بیاشامند،

در طرب آیند، چون در طرب آیند، در طلب آیند،

چون در طلب آیند، قـفـس جهان را بشکنند

و با شهپـر عشق بر افق غـیـب پرواز کنند

تا به کعبه ی وصل رسند، چون رسیدند،

عقلهــاشان مستغـرق لطف

و دلهـاشــان مستهـلـک کشـف شود !

نسیم از کیست؟ از جانب قربت رسیده،

خود را گـــــــــم کرده و اورا یافته است!

خـــدایــــــا ؛

روزگاری تو را می جستم خود را می یافتم !

اکنون خود را می جویم تو را می یابم !

ای حجت را یاد، و انس را یادگار،

چون حاضری این جستن را به چه کار؟

خـــدایــــــا ؛  

یافته می جویم ، با دیده ور می گویم،

که دارم، چه جـویـم ؟ که می بینـم، چه گویـم؟

شیفته ی این جست و جویم،

گرفتار این گفت و گویـم،

ای پیش از هـر روز، و جدا از هـرکس،

مرا در این سور هزار مطرب نه بس!

*******************************

   خـداونـد را با این حروف ثنائی است که بر خود میکند،

اسماء و صفات خود را یاد خلق میدهـد،

و خود را می ستاید و میگوید:

منم کافی، منـم هــادی، منم یُحیی و یُمیت، منم علیم، منم صدیق.

از حضرت عـلی (ع) نقل کنند که

او به این حـروف سوگند یاد میکرد و می گفت:

این حـروف هـمـه ی نام های خـدا است

که میگوید:

منم خدای کبیـر و کـریم، عـلـیــم و صدیق،

منـم خـدای بزرگـوار، جبـّـارکـردگار، نامـدار بنده نـــواز.

کبیر اشارت است به کبریاء و جلال احدیت،

و کریم اشارت است به جلال صمدیت،

که عارفان در مکاشفه جلال اند

و محبان در مشاهــده جمال!

چون به جلالش نظرکنی جگـرها در میان خون است،

و چون به جمالش نظر افکنی، راحت دلهای محزون است،

آن یکی آتش جهان سوز است و این یکی نور جهان افــروز،

آن یکی غارت دلهــا، و این یکی راحت جـــانهـــا است!

ای جوانمــــرد:

او در تو آویخته نه تو در او آویخته !

سرا پرده ی کرم زده و بساط نعمت گسترده

 و نــدا در داده: (اُجیبُـــوا داعِیَ الله)

ای گـدایان  به من آئید،

نه بشما نیازی دارم لکه با شما رازی دارم !

عارفی بزرگ گوید:

در بادیه می شدم یکی را دیـدم با یک پـا

درغـلـبــات وجـد خویش می جَست و می رفت !

گفتـم تا کجـا ؟ گفت: حج بیت الله،

گفتـم : تـو را چه جای حج است که معذوری !

گفت: همانا سوداش مرا رنجه میدارد !

چون به مکّه رسیدم او را دیدم پیش از من رسیده !

گفتم چگونه پیش از من رسیدی؟

گفت: ندانستی که تو آمـدی به تکلـف کسبی

و من آمدم به جـذبــه های غـیبـی!

کسبی به غـیبـی هـرگــز کجــا رســـد؟

الهـــــــــی؛

به عـنـایت ازلی تخم هدایت کاشتی،

به رسالت پیامبران آب دادی،

به یاری و توفیق پروردی،

به نظر خود به بار آوردی،

خـداونـدا، سِزَد که اکنون سموم قهـر از آن بازداری،

وکِشته ی عـنــایت ازلی را به رعایت ابــدی مــدد کنی.

**************************

گرآب دهی نهـــال خود کاشته ای                     

 ور پست کنی بنـا خـود افراشته ای

من بنده همانـم که تــو پنداشته ای                     

 ازدست میفکنم چـو برداشـتـه ای 


کلمات کلیدی :107 ـ اســــرار ازل کلمات کلیدی :106 ـ نسیــم دل کلمات کلیدی :105 ـ شکــر آلاء
موضوع :
کلمات کلیدی :107 ـ اســــرار ازل کلمات کلیدی :106 ـ نسیــم دل کلمات کلیدی :105 ـ شکــر آلاء