تفسیر ادبی عرفانی حروف مقطعه (4)

س 2 : بقـــره   

بســــم الله الـرحمــن الــرحیــم

الــم، ذلک الکـتـاب لا ریب فـیــه هـدی للمتقین

صحیفــه ی دوستی


 (ا لـــم):

رازی است میان خـــدای تعــالی و پیغمبــــراکـرم (ص)

که بنا بر مصلحتی آشکار نگـشته.

از امام حسن عسکری(ع)نقل شده:

معنی الـم سوره بقره اینست:

این کتابی که فـرستادم هـمـان حروف از هـم جـدا شـده ای است

که برخی از آنها الف،لام، میم، است

و این کتاب به لغت و سخن و حروف هجا ( ا- ب - ت ...) شما است،

فَاتُوا بِمِثلِهِ اِن کُنتُم صادِقِین،

پس اگـر راستگو هستید مانند آنرا بیاورید.                                                         

( تفسیرقـرآن عظیم ، فیض الاسلام )

(ا لـــم) :

 اجمالاً بین حروف مقطعه در سوره هائی که

با حروف مقطعه آغاز میشود و بین معنی کلی آن سوره

ارتباطی وجود دارد. و گفته شده که مراد از آن

دلالت بر اسماء ( اسماء الحسنی ) خـدای تعـالی دارد.                                 

( ترجمه المیزان ج اول ص 20 و 216)

********************************

و اینک از تفسیر ادبی عرفانی :

(ا لـــم) :

بدان که خطاب به حروف مفرد،

سنت و رویه دوستان است ،

که درحقیقت رازی از دوستی به دوستی دیگـر است

بی آنکه رقیبی از آن آگاه شود.

زان گونه پیامهـا که او پنهـان داد                  

یک ذره به صدهـزارجان نتوان داد

در صحیفه دوستی نقش خطی است که

جز عاشقان ترجمه آن نخواننـد،

و درخـلـوت خـانه ی دوستی ،

میان دوستان رازی است که جـز عـارفــان نـداننــد،

و در نگارخانه ی دوستی رنگی است از بی رنگی

که جـز والهــان و مشتـاقــان نبیـننـــد!

جمال چهره جانان اگرخواهی که بینی تو                 

 توچشم سرت نابینا و چشم عقل بینا کن

********************************

تا با موسی هـزاران کلمه به هـزاران لغت برفت ،

با محمـد(ص) در خـلـوت (اَو اَدنی) ،

بر بساط انبساط این راز برفت،

آن کلمه ها با موسی در حجاب برفت ،

و این راز با محمـد(ص) در عـیـان،

موسی سخن ها و خبرها شنید، گوینده ندید،

محمـد(ص) راز را شنید و در رازدار می نگرید،

موسی به طلب نازید که در طلب بود،

محمد(ص) به دوست نازید که در حضرت بود،

موسی لذت مشاهـده نیافته و ذوق آنرا ندانسته ،

و از سمع و ذکر فـراتر نشده بود،

محمد(ص)از حـدّ سمــع به نقطه جمـــع رسیده بود،

جان در سر عـیــان شد و عـیـان از بیان دور!

مست تو ام از جرعه و جــــام آزادم                 

مـرغ تـو ام از دانــ ـه و دام آزادم

مقصود من از کعبـه و بتخانــه توئی                

ورنه که من از هـر دو مقــام آزادم

********************************

 (ا لـــم) :

نوازشی است به زبان اشارت که با مهتر عالـم رفت

و به رمز الف و لام و میم میگوید:

ای سیّـد :

از پرده واسطه ی جبرئیل یک دم درگذر ،

تا صفت عشق ، نقاب تعــزّز فـرو گذارد ،

و آن شگفتیهای پنهانی و ذخیره های غیبی

که تو را ساخته است به تو بنماید!

جبرئیل آنجا اگر زحمت کند خونش بریز   

خون بهای جبرئیل ازگنج رحمت باز دِه

********************************

عرفـا در این باب سخنی نغــز گفته اند:  

الف پیشوای حروف است و در میان حروف معروف،

به دیگـر حروف پیوند ندارد،

ولی دیگـرحروف به الف پیوند دارد،

الف از همه حروف بی نیاز است،

همه حروف را به الف نیازاست،

الف اول و آخر یکی و راست است،

و یک رنگ و دیگـر حرفها رنگارنگ و ناراست!

    پس هـر حـرفی از آن سه حرف،

چـراغی است از نور اعظم افروخته،

آفتابی است از مشرق حقیقت طالع گشته،

و به آسمان غیرت ترقی یافته،

صفات بشری و کدورتهای خلق،

حجابِ آن نور است

و تا حجاب بر جا است

 طمع یافتن آن نــــور خطا است!

یارب ز ره راست نشـــانی خـواهـم                

 ازباده ی آب و خـاک جانی خواهـم

ازنعمت خود چو بهـره منـدم کــردی                 

در شکـرگـزاریت زبـانی خـواهــم



موضوع :