نگاهی به تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید ( 802 ) 

 

ســوره 9 : تـوبــه ( مـدنـی ـ 129 آیه دارد ـ جزء دهم ـ صفحه 187 )  

 

( قسمــت بیست و چهارم )


غریـبِ در وطـن


 

 جزء د هــم صفحه 196 آیه 60   )

 

این سوره چون با عذاب و تهدید کافران و مشرکان آغاز شده و اعلام برائت و بیزاری از آنها را در بر دارد ، و کافران و مشرکان مشمول عفو بخشش و رحمت خداوند نیستند ، استثنائاً برخلاف تمام سوره های قرآن ، بدون بسم الله الرحمن الرحیم شروع گردیده است .

اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم

إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ  عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ

وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِیضَةً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ


  تفسیـــر لفظـــی :

 

صدقات تنها به تهیدستان و بینوایان و متصدیان [گردآورى و پخش] آن و کسانى که

دلشان به دست آورده مى‏شود و در [راه آزادى] بردگان و وامداران و در راه خدا و به در راه مانده

اختصاص دارد [این] به عنوان فریضه از جانب خداست و خدا داناى حکیم است


 

 تفسیر ادبی و عرفانی : (بخش دوم)

 

مصطفی (ص) مسکنت خواست که گفت :

خداونــــدا ؛

مرا مسکیــن زنــده بدار ،

و مسکـیـــــــــن بمیــــــــــران ،

و از زمره ی مسکینان به شمارم آر !

و از فقـــــربه خـــــــدا پنـــــــاه بـــــــــرد !

که صاحبِ فقــر هنوز از لذت ها در وی بقیّتی مانده ،

و به سبب آن بقیــه ، از دیـــــدار مولی در حجــــــاب است !

اینجا ســــه مقــــــــــام است :

نخست ؛ برقی از آسمان فقــــر تافت تا تو را آگاه کرد ،

پس نسیمی دمیــــــد ، تا تو را با هوای مسکنت آشنــا کرد !

پس از آن دری گشاد ، تا تو را از معرفت دوست کرد ،

و خلعتی پوشانیــــد تا تو را گستـــاخ  کــــــرد ،

الهــــی ؛

آتشِ یافت با نـــورِ شنـــــــاخت ، آمیختی ،

و از بــاغِ وصـــــــال ، نسیــــم قُــــــرب انگیختــــی ،

بارانِ فـــردانیّت ، بر گــــرد بشـــــــریت ریختی ،

و به آتشِ دوستـــــی ، آب گِل سوختـــــی ،

تا دیده ی عارف را دیــدار خود آموختی !

 

در آخـــر آیـت ؛

صاحبان سهـام را به ابن السبیــل ختم کرد ،

و او در زبان علمـــــاء کسی است که :

از وطن دور ، و در ذلّ غربت و رنج سفر روز به سر آرد ،

ولی بر ذوق جوانمــــردان طریقت ؛

ابن السبیـــــل کسی است که :

از عادت ها و خواهش های هوای خویش بریده گردد ،

و از خویش و پیوند و جمله مردمان ؛

به یک بارگی دل برگیرد !

و با دلی پر درد ، و جانی پر حسرت ، غریب وار ، کنجی گیرد !

و بر نــوای حیــــــرت و حسرت پیوستـــــه همی گوید :


بار خــدایــــــا ؛

 

همه به تن غریبند و من به دل و جـــان غریبم ،

همه در سفـــر غریبنــد ، و من در حَضَـــــر غریبم !


خـــدایــــــــــا ؛

 

هر بیماری را از طبیب شفاست و من از طبیب بیمـــارم !

هرکس را از قسمت بهـــره ای است ، و من بی نصیبـــــــم !

هر دل شده ای با یاری و غمگساری است ، و من بی یار و قرینم !

بزرگ فلسفه ی قتل شاه دین این است ـ که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است


ایــوان کـــربــلا [دوازده بند محتشم کاشانی] [ کلیک ]


زیارت ناحیه مقدسه (اصل و ترجمه ) [کلیک]



موضوع :